این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
بررسی پربیننده ترین فیلم تاریخ سینمای ایران
عقابها ساخته ساموئل خاچیکیان
ساموئل خاچیکیان در طول نیم قرن فعالیت سینمایی اش، تنها در همان یک دهه اول در اوج به سر می برد، از اواسط دهه ۳۰ تا اواسط دهه بعد خاچیکیان بهترین و خلاق ترین کارگردان سینمای ایران بود که فیلم هایش با اقبال مخاطب هم مواجه می شدند.
سعید مروتی
۱- ساموئل خاچیکیان در طول نیم قرن فعالیت سینمایی اش، تنها در همان یک دهه اول در اوج به سر می برد، از اواسط دهه ۳۰ تا اواسط دهه بعد خاچیکیان بهترین و خلاق ترین کارگردان سینمای ایران بود که فیلم هایش با اقبال مخاطب هم مواجه می شدند. از چهارراه حوادث گرفته تا ضربت و دلهره. خاچیکیان به عنوان جنایی ساز، با فضای شیک، قصه های پلیسی اقتباس شده از فیلم ها یا داستان های خارجی و اغلب با آدم های طبقه مرفه یا متوسط کار می کرد. او هیچکاک سینمای ایران نامیده شد تا این که فردین و ظهوری در «گنج قارون» پای سفره آبگوشت نشستند و آواز خواندند و اتفاقا آرمان، بازیگر ثابت فیلم های خاچیکیان را به عنوان مرد مرفهی که چیزی از زندگی نمی داند، دست انداختند.
فردین و «گنج قارون» مسیر سینمای ایران را عوض کردند و خاچیکیان به حاشیه رفت. حتی وقتی هم «قیصر» به میدان آمد تغییری در وضعیت خاچیکیان حاصل نشد. قهرمان های زیر بازارچه و کلاه مخملی ها سینمای ایران را فتح کرده بودند و خاچیکیان گرچه همچنان فیلم می ساخت ولی دیگر توجهی را جلب نمی کرد. جنایی سازی دیگر مخاطب نداشت و ژانر عوض کردن های ساموئل هم جواب نمی داد.
جالب این که او هیچ گاه در آن سال ها فیلم جاهلی نساخت. طبیعی بود که تکنسین ارمنی عاشق داستان های پلیسی و نورپردازی های خاص و زوایای غیرمتعارف دوربین، نخواهد کلاه مخملی سر بازیگران فیلم هایش بگذارد.
او در دنیای خود ماند؛ دنیایی که در همان اوایل دهه ۴۰ متوقف شده بود. به نظر می رسد که پیروزی انقلاب اسلامی و تغییرات بنیادین سینما، پیرمرد را گیج تر و دنیایش را هم انتزاعی کرد. او در سال های پس از انقلاب ۶ فیلم ساخت؛ انفجار، «عقاب ها»، یوزپلنگ، چاووش، مردی در آینه و بلوف که بیشترشان آثار ناامیدکننده ای بودند؛ البته جز «عقاب ها».
کارگردانی که سال های طولانی با تماشاگران فاصله گرفته بود، پربیننده ترین فیلم سینمای ایران در سی و چند سال اخیر را ساخته، انگار همه تماشاگران غایب دیگر فیلم های خاچیکیان، سر «عقاب ها» گرد هم آمدند.
پیرمرد حالا به نیاز تماشاگر پاسخ می داد؛ تماشاگری که دوست داشت فیلم جنگی سراسر حادثه و هیجان ببیند ولی سینمای نحیف ایران در آن سال ها توانایی برآورده کردن این خواسته را نداشت. در سال هایی که هنوز سینمای ایران در دوران گذار به سر می برد و با کنار گذاشته شدن بیشتر عوامل سینمای فارسی، خیلی از چهره های تازه هنوز به میدان نیامده بودند، ساموئل از سال ها تجربه اش درست استفاده کرد.
آفریدن هیجان و حادثه برای او که موهایش را در این راه سفید کرده بود کاری نداشت. او حالا فیلمنامه ای را در اختیار داشت که یک یاز آرزوهایش ساخت فیلم پرتحرک را برآورده می کرد. ضعف امکانات در صحنه هایی که در سینمای آن سال های ایران امکان ساختنش (یا در واقع هزینه و بودجه ساختنش) فراهم نبود هم با یکی دیگر از توانایی های قدیمی پیرمرد یعنی مونتاژ حل می شد.
تقریبا بیشتر صحنه های نبرد هوایی را ساموئل روی میز مونتاژ و با استفاده از فیلم های خبری ارتش ساخت. ریتم فیلم تند بود و سیر حوادث به گونه ای پیش می رفت که تماشاگر را از ابتدا تا انتها غرق در هیجان می کرد.
«عقاب ها» در اواسط جنگ ساخته شد و روی پرده آمد و رکورد فروش را شکست. شاید ندانید که سازندگان فیلم که به موفقیت آن اعتمادی نداشتند، پیش از اکران قصد فروش آن را داشتند اما خریداری برایش نیافتند و «عقاب ها» مان روی دست شان و به بلیتی برنده تبدیل شد!
جدا از سهم خاچیکیان، باید به نقش علی مزینانی تهیه کننده و فیلمبردار فیلم هم اشاره کرد که بارها به بازنویسی فیلمنامه رضایت داد تا سیر حوادث قصه جذاب تر و پرکشش تر شود و دیگر این که در برابر خواست خاچیکیان برای آوردن چهره های جدید مقاومت کرد. «عقاب ها» بدون سعید راد و جمشید هاشم پور هم احتمالا پرفروش می شد ولی بعید بود به چنین رکوردی دست یابد.
انتخاب درست قصه، بازیگران و کارگردانی مسلط به ابزار، «عقاب ها» را از این لحاظ هنوز هم به موفق ترین فیلم جنگی سینمای ایران بدل کرده است. هیچ کدام از فیلم هایی که در سال های بعد با امکانات و ساختار بسیار بهتر ساخته شدند، نتوانستند موفقیت این فیلم را تکرار کنند. پیرمرد در آخرین پرواز موفقش هنوز هم دست نیافتنی به نظر می رسد.
۲- «عقاب ها» البته اولین فیلم جنگی خاچیکیان نبود. گرچه به عنوان جنایی ساز شهرت داشت ولی در کارنامه اش دو تجربه با زمینه جنگ به چشم می خورد. خاچیکیان بین دو فیلم موفقش، چهار راه حوادث (۱۳۳۳) و شب نشینی در جهنم (به همراه موشق سروری، ۱۳۳۶)، خون و شرف (۱۳۳۴) را برای دیانا فیلم کارگردانی کرد؛ فیلمی که در آن سربازان یک پاسگاه ژاندارمری با عده ای راهزن که به یکی از روستاهای خراسان حمله کرده اند و پس از غارت، خواهر معلم روستا را هم با خود برده اند، درگیر می شوند.
ساخت فیلمی درباره سرکوب عده ای «یاغی» توسط ژاندارمری که پس از ماجرای کودتای ۲۸ مرداد، می توانست دلایلی فرامتنی هم داشته باشد که البته خاچیکیان چنین اعتقادی نداشت و به گفته خودش تنها با هدف ساخت فیلمی پر تحرک، «خون و شرف» را کارگردانی کرد؛ فیلمی با حضور آرمان، ویگن، تهمینه، سپهرنیا، ایرج دوستدار و ایرج قادری در نقشی کوتاه که تجربه ای ناموفق از کار درآمد و یکی از کم فروش ترین فیلم های دوره اول فیلمسازی خاچیکیان شد.
یک دهه بعد، ساموئل برای اخوان ها در استودیو مولن روژ، «خداحافظ تهران» را کارگردانی کرد. در زمانه ای که تب گنج قارون همه گیر شده و جنایی سازی از رونق افتاده بود، بلندپروازی اخوان ها، این امکان را به خاچیکیان داد که قصه ای ملودرام را با زمینه جنگی جلوی دوربین ببرد. به نظر می رسد که ساموئل قصد داشته فضای کارش را عوض کند و فیلمی عظیم و متفاوت با سینمای متداول فارسی و حتی فیلم های قبلی خودش بسازد.
شاید به همین دلیل آرمان، بوتیمار و آذر حکمت شعار، بازیگران ثابت چند فیلم قبلی خاچیکیان، جای خودشان را به بهروز وثوقی و پوری بنایی دادند.
در خداحافظ تهران، جنگ بیشتر بهانه ای است برای اینکه قهرمانان داستان به یکدیگر برسند و ملودرام فیلم پیش برود. خاچیکیان گویا هنگام ساخت سکانس های جنگی، امکانات چندانی هم در اختیار نداشته و حتی در قسمت هایی از چوب پرده به جای تفنگ استفاده کرده و از قوطی های کنسروی که داخل شان باروت ریخته شده و با ف۵تیله روشن می شده به عنوان مواد منفجره بهره گرفته است!
با این همه سر و شکل فیلم و به خصوص سکانس های جنگی، فضای متفاوتی برای خداحافظ تهران رقم زده بود. نکته جالب اینکه مثل خون و شرف اینجا هم سربازان با عده ای از «اشرار» می جنگیدند. خداحافظ تهران به توفیق نسبی دست یافت و به خصوص در شهرت و محبوبیت دو بازیگر اصلی اش سهم قابل توجهی داشت.
۳- علی مزینانی فعالیت در سینما را به عنوان دستیار فیلمبردار با فیلم خاچیکیان آغاز کرده و جزو اعضای ثابت گروه بود. از اضطراب (۱۳۴۳) به بعد تقریبا در همه فیلم های خاچیکیان، ابتدا به عنوان عضو گروه فیلمبرداری و بعد به عنوان دستیار فیلمبردار از جمله در فیلم خداحافظ تهران، حضور داشت. خاچیکیان اولین بار با «مرگ در باران» (1353) از مزینانی به عنوان مدیر فیلمبرداری استفاده کرد و تا «عقاب ها»، او فیلمبردار همه فیلم های خاچیکیان بود.
اضطراب (۱۳۵۴)، کوسه جنوب (۱۳۵۶) و انفجار (۱۳۵۸)، که این آخری توقیف شد و با وجود تغییراتی که بعدها امیر قویدل و فرشید فلک نازی در آن به وجود آوردند، هرگز به نمایش عمومی درنیامد.
در دورانی که خاچیکیان هنوز گیج از سیر تحولات سیاسی – اجتماعی بود، مزینانی که قصد داشت تهیه کنندگی را تجربه کند، به سراغش رفت. قرار بود سناتور به تهیه کنندگی و فیلمبرداری مزینانی و به کارگردانی خاچیکیان ساخته شود که چون فیلمنامه تصویب نشده بود، تولیدش به تعویق افتاد و نهایتا هم مهدی صباغ زاده آن را ساخت.
مزینانی پس از مشارکت در تولید رهایی (۱۳۶۲) دوباره سراغ خاچیکیان آمد و این بار با فیلمنامه جنگی تصویب شده محمدرضا یوسفی؛ گویا فیلمنامه چند بار بازنویسی شد که نتیجه کار رضایت خاچیکیان را در پی نداشت. تا این که در نهایت مهدی فخیم زاده بازنویسی نهایی را روی فیلمنامه انجام داد و «عقاب ها» به عنوان اولین محصول مستقل روشن فیلم، وارد مرحله تدارک تولید شد و منصور مزینانی برادر علی مزینانی نیز که سال ها به عنوان مدیر تدارکات و تولید در سینمای ایران فعالیت داشت، به عنوان تهیه کننده در پروژه حضور یافت.
تدارک تولید «عقاب ها» در تابستان ۶۳ انجام شد و ابتدا قرار بود رضا آشتیانی که در انفجار نیز یکی از نقش های اصلی را بازی کرده بود نقش اول را برعهده بگیرد اما در آخرین روزها، سعید راد به عنوان بازیگر نقش سروان مهرداد درخشش انتخاب شد. جمشید هاشم پور هم که اصلا فعالیتش در سینما را با خود خاچیکیان در جهنم سفید (۱۳۴۷) آغاز کرده و در بالاش (اکبر صادقی ۱۳۶۲) که عملا خاچیکیان کارگردانی اش را برعهده داشت، دوباره با ساموئل همکاری کرده بود، نیز انتخاب تهیه کننده بود. هاشم پور تا پیش از «عقاب ها» تنها در نقطه ضعف (محمدرضا اعلامی) نقشی قابل توجه بر عهده داشت و بیشتر در نقش های فرعی بازی می کرد.
فیلمبرداری «عقاب ها» مهر ۶۳ در طالقان شروع شد. خاچیکیان ترجیح داد ابتدا صحنه های دشوارتر و پرتحرک فیلم را فیلمبرداری کند. به این ترتیب یک ساعت آخر فیلم ابتدا ساخته شد و پس از پایان کار در اطراف طالقان، گروه برای گرفتن نیم ساعت ابتدای فیلم، به تهران آمد.
پس از چند روز ساموئل بیمار شد و زنده یاد امیر قویدل دستیار قدیمی ساموئل بر اساس دکوپاژ استاد، سکانس هایی را که اغلب هم داخلی بودند کارگردانی کرد. تعداد فصل هایی که قویدل آنها را ساخت شامل یک چهارم کل فیلم می شد و در تیتراژ در کنار نام خاچیکیان از او نیز تشکر شد.
با این که «عقاب ها» فیلم پرتحرکی بود، فیلمبرداری نسبتا زود به پایان رسید. به خصوص که از همان ابتدا قرار بود در بخش هایی از فیلم از تصویرهای آرشیوی استفاده شود. خود خاچیکیان «عقاب ها» را مونتاژ کرد. البته حسین زندباف نیز به درخواست علی مزینانی روتوش نهایی را روی آن انجام داد و با کاستن از زمان فیلم، ریتم آن را سریع تر کرد.
۴- «عقاب ها» از روز چهارشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۶۴ در دوازده سینمای تهران به نمایش درآمد. مروری بر سالن های که در اختیار فیلم قرار گرفته بود و توجه به منطقه جغرافیایی آنها خالی از لطف نیست؛ اروپا (جمهوری)، تهران (میدان امام حسین)، توسکا (دشت آزادگان)، جام جم (پل امامزاده معصوم)، پیوند (میدان خراسان)، استقلال (میدان ولی عصر)، بهمن (میدان انقلاب)، جمهوری (خیابان جمهوری)، ماندانا (۳۰ متری وثوق)، ایران (لاله زار)، شهر هنر (ولی عصر) و آرام (شریعتی).
اکثر سینماهای نمایش دهنده در مناطق جنوبی شهر قرار داشتند؛ سالن هایی درجه چند که برخی از آنها مناسب خانواده نبودند و البته «عقاب ها» هم فیلمی برای خانواده ها نبود و طیف مخاطبش را مردان تشکیل می دادند.
پس از چند هفته سینما آستارا هم به این جمع اضافه شد. فیلم در مجموع ۹ هفته سینماهای گروهش را در اختیار داشت. «عقاب ها» در این مدت ۱۵٫۶۶۶٫۴۱۹ تومان فروخت و پرفروش ترین فیلم سال و تاریخ سینمای ایران در آن مقطع شد؛ رکوردی که تا دو سال دوام آورد، تا این که سال ۶۶ اجاره نشین ها در اکران اول تهران ۱۸ میلیون تومان فروخت.
البته با میانگین قیمت بلیت بالاتر و مدت زمان بیشتر اکران (۹۷ روز در مقابل ۶۳ روز اکران اول «عقاب ها») اما «عقاب ها» رکوردی در تعداد بیننده دارد که هنوز دست نخورده است. فیلم در اکران اولش در تهران ۱٫۷۴۰٫۷۱۳ نفر بیننده داشت و جمعیت پایتخت در آن زمان تقریبا ۵٫۹۵۰٫۰۰۰ نفر بود.
در واقع سال ۶۴ حدتود سی درصد جمعیت تهران به تماشای «عقاب ها» نشستند. فیلم در همین سال در شهرستان ها ۱۳٫۲۰۶٫۹۶۴ تومان فروخت و با میانگین قیمت بلیت ۶٫۴ تومان ۲٫۰۶۳٫۵۸۸ نفر در شهرستان ها مخاطب «عقاب ها» بودند. جالب این که فیلم یک سال بعد و در اکران دومش بیشتر فروخت؛ ۱۵٫۷۹۵٫۸۲۷ تومان.
«عقاب ها» بیش از یک دهه و در اکران های متعدد، در تهران و شهرستان ها به نمایش درمی آمد و همچنان سودآور بود. در واقع تا زمانی که فیلم وارد شبکه ویدئویی نشده و از تلویزیون به نمایش درنیامده بود، اکران می شد. البته پس از آن هم برخی از سینماها همچنان «عقاب ها» را روی پرده می بردند.
تا اواسط دهه ۷۰، سینمای فرخ واقع در میدان قزوین بسیاری از اوقات سال و به خصوص هنگامی که فیلم مناسبی برای اکران نداشت، «عقاب ها» را روی پرده می برد. پس از ۳۰ سال، «عقاب ها» هنوز هم پربیننده ترین فیلم سینمای پس از انقلاب است با رقمی بیش از هشت میلیون و ۶۰۰ هزار نفر بیننده.
۵- «عقاب ها» زمانی به نمایش درآمد که پنج سال از آغاز جنگ می گذشت و در این فاصله فیلم هایی هم در این رابطه ساخته شده بود؛ از مرز (جمشید حیدری، ۱۳۶۰) گرفته که آن هم بنایش بر حادثه پردازی استوار بود و طرح داستانش بیشتر یادآور سینمای وسترن بود تا معدود فیلم های واقع گرایی چون دیار عاشقان (حسن کاربخش، ۱۳۶۲) که بیشتر فضای معنوی حاکم بر جبهه ها را منتقل می کرد.
هنوز خبری از فیلمسازان شاخص سینمای جنگ نبود. (از ملاقلی پور در همان سال اکران «عقاب ها»، فیلم «بلمی به سوی ساحل» به نمایش درآمد که با ریتم تند و ساختار اکشنش فروش خوبی هم کرد). در شرایطی که جنگ مهمترین مسئله جامعه بود، سینمای ایران هنوز فیلم جذابی در این زمینه تولید نکرده بود ولی معدود فیلم های این ژانر هم که حادثه پردازی را دستمایه قرار می دادندف مورد توجه قرار می گرفتند، مثل پایگاه جهنمی که در نوروز ۶۴ اکران شد و با وجود ساختار ضعیفش، فروش مناسبی داشت. «عقاب ها» زمانی ساخته شد که هنوز فیلمی درباره جنگ هوایی ساخته نشده بود. سطح تکنیکی و میزان جذابیت و کشش فیلم های حتی جریان حادثه پرداز جنگی هم، پایین تر از حد انتظار تماشاگر بود.
در زمان اکران فیلم، بیشتر به اغراق در حادثه پردازی و استفاده از چهره های پولساز به عنوان عوامل جذب مخاطب اشاره شد ولی در سال های بعد به درستی به این نکته تاکید شد که «عقاب ها» زمانی به نمایش عمومی درآمد که خلبانان ایرانی در نبرد هوایی با دشمن حماسه آفریده بودند و تازه بمباران شهرها پایان یافته بود؛ نکاتی که در افزایش تماشاگران فیلم تاثیرگذار بودند.
«عقاب ها» لحنی حماسی داشت و در آن خلبانان ایران موفق می شدند هواپیماهای عراقی را ساقط کنند، نمایش چنین تصاویری در سالن های سینما، استقبال و ابراز احساسات تماشاگران را در پی داشت.
ضعف امکانات فنی به فیلمساز ایرانی اجازه به تصویر کشیدن عملیات جنگ هوایی را نمی داد و البته خاچیکیان نیز این صحنه ها را با استفاده از فیلم های آرشیوی ارتش و روی میز تدوین ساخت. کیفیت رنگ صحنه های آرشیوی با بقیه نماهای فیلم فرق داشت و توی ذوق می زد ولی احتمالا برای همان چند منتقدی که درباره فیلم نقد منفی نوشتند و به شهادت آمار فوق العاده گیشه، تماشاگران نه تنها مشکلی با این نماها نداشتند بلکه از تماشای شان به وجد هم می آمدند.
«عقاب ها» ریتم تندی دارد و جز در لحظات معرفی خلبان ها و کوشش برای نزدیک کردن تماشاگر به آنها، در بقیه سکانس ها این هیجان و حادثه است که حرف اول و آخر را می زند. لحن حماسی فیلم و سیر تند حوادث تماشاگر را پیگیر سرنوشت خلبان ها می کند. از جایی هم که هواپیمای سروان درخشش در خاک عراق سقوط می کند، با اضافه شدن تکاور (هاشم پور) به ماجرا، اکشن کاری و تعقیب و گریز از آسمان به زمین منتقل می شود.
آخرین پرواز
در برهوت نیمه اول دهه ۶۰ تسلط و تجربه خاچیکیان به عنوان فن سالاری که بدون هیچ مقصود ایدئولوژیک، کوشیده بود فیلم پرتحرکی بسازد، به فیلمی خوش ریتم انجامید که تماشاگر را از ابتدا تا انتها به هیجان می آورد و سرگرم می کرد. کمتر فیلمی در سینمای ایران به اندازه «عقاب ها» با توالی حادثه ها چنین سرگرم کننده از کار درآمده؛ خط داستانی، ساده و مستقیم و سرراست است؛ خبری از شخصیت پردازی نیست و فیلمساز فقط با تیپ های نمایش سر و کار داشته؛ معدودی کوشش های شخصیت پردازنده هم ناموفق هستند و لابلای انبوه حوادث گم می شوند.
ساموئل پس از سال ها ناکامی، دوباره نبض تماشاگر را در اختیار گرفته و این بار خبری از جنایی سازی و زوایای خاص دوربین و نورپردازی مورد علاقه او نیست. پیرمرد برخلاف بیشتر فیلم هایش، اینجا سبک و سلیقه بصری اش را به قصه تحمیل نکرده و در عوض از تجربه هایش در خلق هیجان و حادثه بهره گرفته است.
سعید راد در آخرین نقش آفرینی سینمایی اش در آن سال ها، در نقش اصلی، انتخاب مناسبی است و قطعا حضورش به فروش بالای فیلم کمک کرده؛ همچنان که هاشم پور، که با آن که هنگام ساخت «عقاب ها»، شهرتی نداشت ولی فیلم درست بعد از تاراج اکران شد که با زینال بندری، جمشید آریا را به ستاره محبوب سینماروها تبدیل کرده بود. در پوستر و تیتراژ احتمالا برای مقابله با ستاره سالاری نام دو بازیگر اصلی بر اساس نامه شناسنامه ای شان ثبت شد. احمد حق پرسات راد (سعید راد) و جمشید هاشم پور (آریا) که این کار البته تاثیری هم در ماجرا نداشت.
در میان فیلم های پرفروش آن سال ها «عقاب ها» نمونه جالب توجهی است. اگر «بگذار زندگی کنم»، تماشاگر را احساساتی می کرد، «اجاره نشین ها» خنده بر لب او می آورد، «سناتور» قهرمانی هدفمند و عملگرا داشت که به دنبال عدالت بود و «تاراج» با تیپ های زینال بندری و سروان پلیس در گیشه – به اصطلاح پخش کننده ها – کار می کرد، «عقاب ها» تقریبا هیچ کدام اینها را نداشت ولی بیشتر از همه این فیلم ها و نمونه های سال های بعد، تماشاگر یافت.
پیداست که فیلمی چون «عقاب ها» مثل بقیه فیلم های پرفروش با تماشای چندین و چند باره به رکورد دست نیافتنی اش رسیده. منتها در آن سال ها، اگر از تماشای مکرر تاراج، دیالوگ های قصار فیلم در حافظه تماشاگر می ماند و حتی به نقل و روایت آنها می انجامید، در مورد «عقاب ها» نه از دیالوگ های به یادماندنی خبری بود و نه حتی از تیپ های نمایشی جذابی از جنس زینال بندری؛ فیلم به جای اینها، حادثه داشت.
احتمالا هیچ فیلمی در تاریخ سینمای ایران، این میزان متکی به حادثه پردازی و اکشن نبوده و تماشاگرش را هم سیراب نکرده است. در تفسیر پرفروش شدن «عقاب ها» و جایگاهش به عنوان پربیننده ترین فیلم پس از انقلاب، این شاید کاربردی ترین نکته باشد. فیلم با صحنه های آرتیستی، عملیات شجاعانه خلبان ها، ساقط کردن هواپیماهای دشمن، قهرمان بازی های سعید راد و هاشم پور که یک تنه از پس کلی عراقی برمی آیند، تعقیب و گریز با موتور در حالی که هلی کوپتر دشمن در حال تعقیب قهرمانان فیلم است و … تماشاگرش را به هیجان می آورد.
پس از «عقاب ها»، فیلم های دیگری هم بر اساس این الگو ساخته شدند که بهترین شان «کانی مانگا» بود، با فیلمنامه و کارگردانی بسیار بهتر و حرفه ای تر که در آن به جای استفاده از فیلم های آرشیوی، همه چیز جلوی دوربین فیلمساز ساخته و پرداخته شده بود و اتفاقا پرفروش هم شد ولی نه به اندازه «عقاب ها».
خاچیکیان که بیش از ۲۰ سال (از گنج قارون به بعد) متهم به نشناختن سلیقه و خواست تماشاگر عام بود و فیلمسازی از دورانی سپری شده نامیده می شد، در آخرین پرواز موفقش، هنوز هم به لحاظ آمار جذب مخاطب، دست نیافتنی است. ازدحامی که مقابل سینماهای نمایش دهنده «عقاب ها» وجود داشت برای من که زمان اکران فیلم، ۱۰ ساله بودم، بی سابقه بود و همچنان هست.
یادم هست که در آخرین هفته تابستان ۶۴ و در یک روز وسط هفته، ازدحام عجیب و غریب جمعیت مقابل سینما بهمن و بعد استقلال و اروپا باعث شد به همراه پسرعمه ام که چند سال از من بزرگتر بود، در سینما جمهوری (که معمولا سینمای خلوتی بود) فیلم را ببینم؛ البته پس از چند ساعت ایستادن در صف و در ردیف اول، در حالی که سالن کاملا پر شده بود. چند روز بعد که مدارس باز شد، سر کلاس تقریبا همه از «عقاب ها» می گفتند؛ روزهایی که همه پسربچه ها دوست داشتند مثل سعید راد در «عقاب ها» خلبان شوند.
‘
2 نظر
ناشناس
واقعا محشره هزار آفرین بر هنرمندان قهرمان ایرانی امیدوارم همواره زندگی سعادتمندانه ای داشته باشید وهمیشه روسفید خدا پشت وپناهتان باشد
ناشناس
سلام شما به رقم فروش فیلم زیاد توجه فرموده اید ولی در قیاس ماندگاری بندرت فیلم های ساخته شده ایرانی به پای آن میرسند