این مقاله را به اشتراک بگذارید
قریب به یک دهه پیش از این به ابتکار مجله ارزنده آزما جلساتی برای بررسی و تحلیل ترجمه ادبی در ایران برگزار شد. در این نشست چهره های نامداری از میان نویسندگان و مترجمان حضور داشتند و بحث های سودمندی نیز شکل گرفت که هنوز خواندنی و کارآمد هستند. به همین سبب این نشست ها را برای استفاده خوانندگان مد و مه باز نشر می کنیم. امید آنکه مورد استفاده واقع شود . با تشکر از مجله آزما برای پیشرو بودن در ارائه چنین مباحثی در آن ایام. گفتنی ست برخی از چهره های حاضر در این نشیت ها امروز دیگر در بین ما نیستند همانند اساتیدی چون رضا سید حسینی ، بهمن فرزانه و… یادشان گرامی باد
گزارشی کوتاه از نشست چهارم عصر ترجمه
چهارمین جلسه عصر ترجمه روز شنبه دوازدهم اردیبهشت ماه برای بررسی ترجمه کتاب زندگی نو نوشته اورهان پاموک نویسنده ترک که ارسلان فصیحی آن را به فارسی برگردانده است تشکیل شد.
اگر به ریشه های عمیق خودمان برگردیم شاهکار خلق می شود
دکتر رضا سید حسینی به عنوان یکی از مترجمان با سابقه و پیشکسوت کشور که آثار بسیاری را از زبانهای ترکی و فرانسه به فارسی برگردانده است در مورد اهمیت ترجمه و دشواری ترجمه بعضی از زبانها گفت: ترجمه از ترکی به خاطر تفاوت نحوی که با زبانهای هندو اروپایی دارد و جزو زبانهای اورال آلفایی است سخت است و انرژی زیادی را از مترجم میگیرد. سید حسینی در ادامه ضمن اشارهای به تغییر شرایط خلق آثار ادبی در برخی از کشورها و اهمیت و ارزش آثار اصیل گفت به تازگی کتابی را که چندین جایزه در فرانسه برده است. خواندم و اصلا ردپایی از یک اثر بزرگ که شایسته برنده شدن این همه جایزه باشد در آن ندیدم یک لحظه از خودم سئوال کردم این فرانسویها را چه شده؟ بعد به این نتیجه رسیدم که حالا دیگر برای اکثر نویسندگان بزرگ – و شاید فرانسویها هم همین طور – این مهم است که از روی کتابشان فیلم ساخته شود نه این که کتاب یک اثر ارزشمند ادبی با استانداردهای مشخص باشد. در عوض مثلا آثار ادبی ترکیه از جمله همین نوشتههای پاموک آثار خوبی هستند و این شاید به این دلیل است که وقتی که فرهنگ غنی وجود دارد و روی آن با لایهای از فرهنگ عاریتی پوشیده میشود وقتی شکافی ایجاد میگردد آن فرهنگ اصیل خود را نشان میدهد و این همان اتفاقی است که در ایران، ترکیه و امثالهم رخ داده. سید حسینی گفت: وقتی صحبت از رئالیسم جادویی میشود و از این روش ادبی به عنوان یک سبک یاد میشود. من میبینیم که ما در تاریخ گذشته مان ساعدی و براهنی و چند نفر دیگر را داشتهایم و در ترکیه لطیف یا کسان دیگر که در ذات آثارشان رئالیسم جادویی را به راحتی میتوان دید. ما اگر به تاریخ و روش زندگی و میراث ادبی خودمان برگردیم فوق العاده میشود چرا که هر جا این بازگشت اتفاق افتاده آثار ارزشمندی خلق شده است. سیدحسینی ترجمه ارسلان فصیحی از کتابهای زندگی نو و قلعه سفید را خوب توصیف کرد و گفت در زمینه ترجمه ترکی میتوان امیدوار بود که یکی از مترجمان خوب در حال به عرصه رسیدن است.
این سخت ترین کتاب من است
ارسلان فصیحی مترجم زندگی نو گفت اورهان پاموک در سال ۱۹۵۲ در استامبول به دنیا آمده در همان جا بزرگ شد و مدرسه رفت و وارد دانشکده معماری شد.
ولی بعدآ رشته تحصیلیاش را تغییر داد. و روزنامه نگاری خوانده. او مدتی شعر میسرود و بعد از این که خودش به نتیجه رسید که در سرودن شعر چندان موفق نیست در ۲۲ سالهگی شروع به نوشتن داستان کرد. «جودت بیک و پسران» را در ۲۲ سالهگی مینویسد ولی رمان در سی سالهگی او منتشر میشود. این کتاب بعد از انتشار چند جایزه برد. بعد از آن کتاب «خانه خاموش» را نوشت که یکی از جوایز ارزنده فرانسه را نصیب نویسنده کرد «قلعه سفید» رمان بعدی و نقطه چرخش پاموک از نوعی رئالیسم سوسیالیستی به سمت پست مدرنیسم است. «کتاب سیاه» کتاب بعدی اوست که خودش یگوید این کتاب نثر پیچیدهای دارد. «زندگی نو» کتاب بعدی است که خود پاموک میگوید این کتاب سختترین کتاب من است و سال گذشته که به ایران آمده بود میگفت دلم میخواست اول «نام من سرخ است» به فارسی ترجمه شود و بعد از آن «زندگی نو».
«نام من سرخ است» جوایز بسیاری برای پاموک به ارمغان آورد و در ایتالیا جزو ۲۵ کتابی انتخاب شد که تا ابد خوانده میشود. آخرین کتاب پاموک کتابی است که در سال ۲۰۰۲ چاپ شده و فضایی کافکایی دارد. و تکنیکهای کتاب خاص است، اما قابل چاپ در ایران نیست.
فصیحی در ادامه گفت به نظر من ترجمه دو نوع دارد یک نوع ترجمه گزارشی مثل متون علمی و تاریخی و… و دیگری ترجمه ادبیات. ادبیات دنیای دیگری است و قطعآ ترجمه ادبی چه رمان، چه شعر از ترجمه متنهای دیگر سختتر است و حرمتی دارد که باید رعایت بشود. نویسنده شیره جانش را در یک اثر ادبی میریزد و این اثر در دست مترجم امانت است. و مترجم باید امانت دار باشد و باید تمام جوانب امانت داری را رعایت کند و به دست خواننده فارسی زبان برساند. ولی متأسفانه در جامعه ما هم وجدان فردی کمرنگ شده و هم وجدان جمعی وقتی ماشینی را از کارخانه میگیری و در همان روز اول کارش به تعمیرگاه میکشد مکانیک میگوید. ببخشید فلان پیچ را یادشان رفته که ببندند این یعنی بی توجهی و در مورد ترجمه بدبختانه وقتی کار منتشر شد دیگر نمیتوان چیزی را اصلاح کرد. فصیحی اضافه کرد: یکی از مترجمینی که به سبب شهامت اخلاقیاش من برای او احترام بسیار قایل هستم وقتی کتابش چاپ شده بود در کتابفروشی یک جلد آن را برداشت ورق زد و بعد از نگاهی عجولانه به چند صفحه آن گفت: عجب داستانش قشنگ است. من پرسیدم مگر کتاب را نخواندهای؟ گفت: نه فقط جمله به جمله ترجمه کردهام. و این در مورد اثر ادبی مثل رمان و شعر کار بسیار نادرستی است، دست کم این دوست ما اعلام کرد که کار را جمله به جمله ترجمه کرده و این شهامت شایسته احترام است. من در زمان ترجمه اورهان پاموک سعی کردم موقع ترجمه از خودم بپرسم که اگر اورهان پاموک این کتاب را به فارسی مینوشت، چه طو مینوشت و این سئوال چراغ راه من بود
سنت و سکولاریسم
سیاوش جمادی سخنران دوم بود و ضمن بیان این نکته که وقتی قرار است اثری از یک نویسنده و شاعر ترجمه بشود مترجم باید به تمام ابعاد شخصیتی، بیوگرافی و عقاید نویسنده واقف باشد و بعد ترجمه کند. نکاتی را در مورد رمان زندگی نو مطرح کرد وی متن این کتاب را نزاع بین سنت و سکولاریسم در کشورهایی چون ترکیه و عمومآ کشورهای شرقی در برخورد با غرب دانست.
رمان را راحت خواندم
عمران صلاحی نیز در مورد ترجمه کتاب زندگی نو مطالبی را مطرح و گفت: به نظر من ما از قرن ۱۹ به بعد دو دسته نویسنده داشتیم عدهای مثل کافکا، کالونیو، بورخس و… و گروهی مثل تولستوی داستایوسکی و جان اشتاین بک یا حتی یاشار کمال و دولت آبادی خودمان که اینها در آثارشان بیشتر برون گرا هستند و همین برون گرایی برای مخاطب جذابیت بیشتری دارد.
مخاطبان نه چندان خاص ادبیات اشتاین بک را راحتتر از کافکا و بورخس و کالونیو و… پیروان آنها که بییشتر درون گرا هستند میخوانند. برون گراها بیشتر به جزئیات میپردازند ولی نویسندههای درون گرا جز داستایوسکی کمتر جزئیات را ذکر میکنند.
صلاحی اضافه کرد، پاموک توصیف و دقت فردگرایانه تولستوی را همراه با درون گرایی دسته دوم دارد. توصیف جزئیات به زنده بودن رمان او کمک میکند و خواننده خودش را در حال و هوای رمان حس میکند. نویسنده هایی که مثل تولستوی مینویسند آزادانه و سریع مینویسند، مثلا دولت آبادی نثر سریعی دارد در حالی که گلشیری نثر کندی دارد. و پاموک تلفیقی از این دو است.
صلاحی زیبایی کار پاموک در ایجاد ابهام را حیرتانگیز خواند و گفت: من رمان زندگی نو را از یک سال پیش داشتم ولی فرصت دست نمیداد که آن را بخوانم، اما در همین چند روز اخیر که قصد کردم آن را بخوانم بدون کوچکترین مشکلی آن را خواندم و چون به ترکی کاملا آشنا هستم میفهمم که ترجمه روان از جملههای طولانی زبان ترکی که گاه یک پاراگراف آن یک جمله است چقدر سخت است.
این جلسه با سخنرانی سیف الدینی که در قالب یک مقاله مفصل در مورد رمان زندگی نو بود پایان یافت و در بخش پرسش و پاسخ فصیحی در پاسخ به این پرسش که چرا آثار پاموک را برای ترجمه انتخاب کرده است؟ گفت: اول به سبب تیراژ بسیار بالای کتابش که من متن اصلی را برای ترجمه از چاپ هفتاد و ششم که معمولا هر چاپ هم ۰۰۰/۱۰۰ تیراژ دارد انتخاب کردم و بعد هم آشنایی با ذهن و عقاید او برایم جالب بود.
در پاسخ به پرسش دیگری که در مورد نزدیکی کافکا با پاموک مطرح شد فصیحی گفت: بیشتر رمان قلعه سفید این ویژگیها را دارد و زندگی نو بیشتر درباره نقش کتاب در جهان حرف میزند. اما در زندگی نو، کتاب است که کسی را وادار میکند بعد ازسالها میخانه گردی به مسجد برود، یا عاشقانه راه زندگیش را عوض کند با… اینها دنیای واقعی است و نقش واقعی کتاب و نه مثل دنیای غیرواقعی که در آثار کافکا وجود دارد و در مرز بین واقعیت و خیال است.
بهمن فرزانه مترجم صاحب نام که اخیرآ به ایران آمده و مدت کوتاهی را در این جا خواهد بود میهمانی بود که حضورش در جلسه عصر ترجمه مغتنم بود درباره ترجمه گفت: سران مافیا یک اصطلاحی دارند که میگویند «موتو» یعنی لال بمانم، اما این کار مشکل است، آقای فصیحی در مورد وجدان مترجم حرف زد. متأسفانه چون من در ایران زندگی نمیکنم کمتر موفق میشودم متون ترجمه شده را بخوانم ولی دوستان معمولا لطف میکنند بعضی کارها را برایم میفرستند. من این را میدانم که برخی از مترجمان حتی از روی دیکشنری هم بلد نیستند ترجمه کنند. فرزانه در مورد انتخاب متن برای ترجمه گفت: به هر حال ترجمه کار مشکلی است و انتخاب متن خیلی مهم است در برخی از کتابها مثل کتابهای پروست یا جویس که متن خاص دارند و ترجمه چندان جالبی از آن به دست نمیآید و البته این به ترجمه ربطی ندارد کتاب متن راحتی برای ترجمه ندارد، در مورد برخی از این کتابها که متنها خاص هستند، مترجمها هم آن را بد ترجمه میکنند و گاهی حتی ویراستاران هم تیر خلاصی را میزنند!