این مقاله را به اشتراک بگذارید
جرقههایی که آتشزا نشد
سرمایهداران بهدنبال آرشیو گلدوین مایر
متروگلدوین مایر در عصر مدرن در بسیاری حوزه های جدید همچون صنایع سرگرمی دیجیتال ورود کرد اما هیچگاه به دوران اقتدار خود در سال های عصر کلاسیک سینما بازنگشت.
اواخر دهه ۶۰ متروگلدوین مایر همچنان بر مداری افتان و خیزان در حال فیلمسازی بود. گاه با پروژه هایی همچون دوازده مرد خبیث (۱۹۶۷) و ادیسه فضایی ۲۰۰۱ (۱۹۶۸) پول و توجه را به سوی خود جذب می کرد و یا با شکست های دور از انتظار همچون دختر رایان (۱۹۷۰) سرمایه گذاران را از خود نا امید می کرد.
حراجی میلیون دلاری
در دوره ای که افراد پرنفوذ و متمول برای در اختیار گرفتن کنترل کمپانی های بزرگ – خصوصا در دوره ضعف آنها – دست به خرید عمده سهام می زدند، متروگلدوین مایر هدفی جذاب و پرکشش بود.
سال ۱۹۶۹ کرک کرکوریان «Kirk Kerkorian» سرمایه دار ارمنی تبار آمریکایی بیش از ۴۰ درصد از سهام متروگلدوین مایر را خرید و کمپانی را بیش از پیش به حوزه ای وارد کرد که از چند سال قبل به آن ورود کرده بود: سرمایه گذاری در املاک و مستغلات!
از میانه دهه ۶۰ متروگلدوین مایر خود را به عنوان یک کمپانی سرمایه گذار در املاک به ثبت رسانده بود و «کرک کرکوریان» نیز سرمایه گذاری های وسیعی در این حوزه – به خصوص در لاس وگاس- داشت.
وی از اعتبار ۴۵ ساله کمپانی در جهت تخصص خود بهره برد و در ۱۹۷۳ هتلی بزرگ در لاس وگاس با نام MGM Grand Hotel راه انداخت. بخش فیلمسازی کمپانی روز به روز کوچکتر می شد و بسیاری از دارایی هایش همچون شبکه توزیع فیلم، استودیوها، MGM Records – زیر شاخه موسیقی کمپانی – و سینماهای زنجیره ایش در فراسوی مرزهای آمریکا به فروش رفت.
مدیران متروگلدوین مایر حتی از فروش گنجینه ها و یادگارهای به جا مانده کمپانی همچون کفش یاقوت نشان جادوگر شهر از نگذشتند.
وضعیت تا به آن جا پیش رفت که در ۱۹۷۹ «کرک کرکوریان» رسما متروگلدوین مایر را شرکتی هتل ساز معرفی کرد.
اوضاع اما چنین نماند و متروگلدوین مایر با پولی که از هتل هایش در لاس وگاس و شهر رینو به دست آورده بود به فکر احیای خود افتاد. در نخستین گام آنها بخش فیلمسازی و هتلسازی را از هم جدا کرده و به دو کمپانی مستقل تبدیل کردند. حرکتی که امکان ساخت ۱۰ تا ۱۵ فیلم در سال را به بخش تولید فیلم می داد. اما آنها قبل از هر چیز به شبکه توزیع خود احتیاج داشتند؛ شبکهای که چند سال قبل به کمپانی یونایتد آرتیستز «United Artists» فروخته شده بود.
در ۱۹۸۱ و در جریان فستیوال «کن» متروگلدوین مایر با اعلام خبر خریداری «یونایتد آرتیستز» موجی از شک و هیجان را به سینمادوستان وارد کرد و کمپانی با نام ترکیبی MGM/UA مجددا به مدار فیلمسازی بازگشت.
کمپانی جدید زمانی به صحنه بازگشت که صنعت سرگرمی دستخوش تغییرات بسیاری شده بود و تلویزیون های کابلی مدلی جدید از درآمدزایی را به میان آورده بودند. مدلی که به ناگهان ارزش آرشیو غنی متروگلدوین مایر را -که می توانست برای پخش تلویزیونی به کار رود- بیش از پیش ارزشمند ساخت.
اولین تولیدات مشترک موفق در اوایل دهه ۸۰ رقم خورد. بازی های جنگی «WarGames» در سال ۱۹۸۳ – فیلمی علمی تخیلی درباره جنگ سرد جاری بین آمریکا و شوروی – و اختاپوس (۱۹۸۹) که سیزدهمین فیلم از سری فیلم های جیمز باند بود، هر دو یک موفقیت تجاری به حساب می آمدند.
سال های سرگیجه
در آگوست ۱۹۸۵ تد ترنر «Ted Turner» غول دنیای تلویزیون های کابلی پیشنهادی یک و نیم میلیاردی برای خرید متروگلدوین مایر ارائه داد. چشم او به دستیابی به آرشیوی از ۳۰۰۰ فیلم بود که همچون یک منبع بی پایان برای تشکیلات وی می نمود. معامله ای که در کمتر از یک سال به وقوع پیوست و بخش سرگرمی کمپانی تحت کنترل تشکیلات Turner درآمد.
از این سال به بعد مجموعه ای از تغییر مدیریت ها، رفت و برگشت ها و بازی های پیچیده مدیریتی به وقوع پیوست. زیر شاخه های تازه تاسیسی که با رقم های میلیون دلاری دست به دست می چرخیدند و همچون یک سرگیجه دائمی متروگلدوین مایر را هر چه بیشتر از دوران ناب فیلمسازیش به دور می کرد.
در این فضای مغشوش گه گاه جرقه هایی زده می شد. توپ های فضایی (۱۹۸۷) به کارگردانی «مل بروکس» اگرچه در آغاز نظر منتقدان را جلب نکرد، اما رفته رفته به یک فیلم کالت تبدیل شد. روزهای روشن زندگی (۱۹۸۷) به عنوان پانزدهمین فیلم از مجموعه جیمز باند بیش از ۱۹۰ میلیون دلار فروخت و فیلم رمانتیک دیوانه (۱۹۸۷) با بازی «نیکلاس کیج» و «شِر» – خواننده معروف آمریکایی- ۳ جایزه اسکار و عنوان پنجمین فیلم پر فروش سال را از آن خود کرد.
با وجود این موفقیت ها، مدیریت غلط و آشفته کمپانی در پایان سال ۱۹۸۷ ضرری ۸۸ میلیون دلاری را ثبت کرد. طی سال هایبعد متروگلدوین مایر در چرخه ای از تغییر مدیریت های بی حاصل گرفتار شد؛ خرید و فروش هایی که حتی گاهی اوقات به خشک شدن جوهر قرارداد هم نمی کشید. سرانجام در سال ۱۹۹۱ کنسرسیومی از شرکت های مالی به سرکردگی یکی از قدیمی ترین بانک های فرانسه کنترل کمپانی را در دست گرفت.
پرده های سینما که مدت ها از شاهکارهای متروگلدوین مایر خالی بود به مرور با چندین فیلم موفق و پرفروش مواجه شد.
فیلم علمی –تخیلی استارگیت (۱۹۹۴)، گونه (۱۹۹۵)، تریلر جنایی کوتوله را بگیرید (۱۹۹۵) با بازی جان تراولتا، ترک لاس وگاس (۱۹۹۵) با حضور نیکلاس کیج و کمدی قفس پرنده (۱۹۹۶) با بازی رابین ویلیامز همگی میلیون ها دلار به ذخیر کمپانی افزودند.
ستاره آن سال ها، هفدهمین قسمت از مجموعه فیلم های جیمز باند با نام چشم طلایی یا GoldenEye(۱۹۹۵) با بازی پیرس برازنان بود که با احتساب تورم، به پرفروش ترین فیلم این مجموعه تبدیل شد.
در ۱۹۹۷ سهام متروگلدوین مایر برای خرید عموم عرضه شد و بیش از نه میلیون سهم با نام اختصاصی MGM وارد بازار بورس شد و بیش از ۲۳۵ میلیون دلار به جریان نقد کمپانی وارد کرد و کرک کرکوریان «Kirk Kerkorian» با خرید ۴ میلیون سهم بار دیگر در بالاترین مقام قدرت قرار گرفت.
در سال های بعد متروگلدوین مایر در بسیاری حوزه های جدید همچون صنایع سرگرمی دیجیتال ورود کرد اما هیچگاه به دوران اقتدار خود در سال های عصر کلاسیک سینما بازنگشت.
یکی از مهمترین محصولات آنها در این دوران ساخت ادامه مجموعه «راکی» با بازی «سیلور استانوله» در نقش «Rocky Balboa» – بوکسور آمریکایی ایتالیایی – و بازسازی هایی چون روبوکاپ یا همان پلیس آهنی (۲۰۱۴) و یا مشارکت در ساخت پروژه های سنگینی چون «هابیت ها» بوده است.
در این سال ها بسیاری از کمپانی ها و رقبای قدرتمند برای خرید سهام، آرشیو و دارایی های کمپانی اقدام کرده اند تلاشی که تا به حال متروگلدوین مایر از آن جان سالم به در برده است. گرچه بابت آن هزینه های سنگینی – چون اعلام ورشکستگی در سال ۲۰۱۰ – داده است.
متروگلدوین مایر یکی از بزرگترین خاطره سازان دوستداران سینما و یکی از قدرتمندترین بازیگران این عرصه بوده است. شیری گرچه پیر و کند شده اما ابهت آن هیچگاه قابل چشم پوشی نبوده است.
آشنایی با لوگوی کمپانی
لوگوی متروگلدوین مایر یکی از مشهورترین نمادهای صنعت سینما و کمپانی های فیلمسازی است. شیری که در ابتدای هزاران محصول کمپانی غرش می کند.
همانطور که در قسمت اول مرور تاریخ متروگلدوین مایر ذکر شد، تاریخچه این شیر به ۱۹۱۷ و قبل از پیدایش متروگلدوین مایر برمی گردد. زمانی که «ساموئل گلدوین» برای کمپانی خود «Goldwyn Pictures» این نماد منحصر به فرد را برگزید و با تشکیل MGM به نماد کمپانی تازه تاسیس تبدیل شد.
در طول تاریخ متروگلدوین مایر برای ساخت این نماد از ۷ شیر مختلف استفاده شده است که دوعدد از آن ها از بقیه مشهورتر بوده اند.
«Tanner» – شیری که به مدت ۲۲ سال ابتدای تمام فیلم های تکنی کالر و انیمیشن های کمپانی چون تام و جری بود و «Leo» هفتمین و آخرین شیر که از ۱۹۵۷ تا الان بر پیشانی فیلم های کمپانی بوده است.