این مقاله را به اشتراک بگذارید
انتشار کتابی تازه در باره داستایفسکی
داستایفسکی ازجمله چهرههای ادبیات جهانی است که تاکنون تفسیرهای مختلفی در حوزههای مختلف درباره آثار او صورت گرفته و تأثیرات او در بسیاری از نویسندگان بعد از خودش دیده میشود. بهتازگی نیز کتابی با عنوان «نگاهی به زندگی و آثار فیودور داستایفسکی» نوشته رابرت برد با ترجمه مهران صفوی و میلاد میناکار توسط نشر ققنوس به فارسی منتشر شده که در آن مروری بر زندگی و کارنامه ادبی داستایفسکی شده است. مترجمان کتاب نیز در مقدمه کوتاهشان به تفسیرهای مختلف درباره داستایفسکی اشاره کردهاند و به تعبیرهای گوناگونی که درباره او شده، اشاره کردهاند؛ تعبیرهایی مثل: «موعظهگر زبانآور»، «تصویرگر تصاویر قهرآلود»، «مفسر راستین و مؤمن بیحاشای کیش ارتدوکس»، «نشاندهنده جنبههای حقیقی جان بشر»، «نویسندهای کموبیش متوسط»، «پیشگوی خشمگین»، مهیب و محترم»، «جوشی بر بینی ادبیات روس»، «ستون ستبر ارتدوکسها»، «نویسندهای آشفتهنویس و مکررگوی» و… .
رابرت برد در این کتاب ضمن مروری بر زندگی داستایفسکی به آثار مهم او هم پرداخته و فصل اول کتاب را با بخشی از بازجویی داستایفسکی در هشتم ژوئن ١٨۴٩ آغاز کرده. رابرت برد برای شرح زندگی داستایفسکی جابهجا از آثار خود او نمونههایی آورده تا هم سیر زندگی و آثار او روشن شود و هم به تأثیرات وقایع زندگی شخصی داستایفسکی بر داستانهایش بپردازد. برد در مقدمه کتاب به سویههای مختلف داستایفسکی اشاره کرده و او را همچنان مسئلهای حلنشده دانسته است: «تمایز غریب میان پرسونای پرجذبه و خلاق داستایفسکی و ظاهر انسانی اضطرابآورش تا به امروز بهمثابه مسئلهای حلناشده که دربردارنده سویههای عقلی، روحانی و حتی شهوانی است، بر جای مانده است. خوانندگان آثارش هرگونه عکس، پرتره و حتی تصویرهای پس از مرگ او را وارسی میکنند تا راهی به کنه آثار پرمایه و معماوار وی بیابند. برای اینکه دریابیم چهره داستایفسکی تا چه حد نزد هنرمندان دیریاب و دستنیافتنی است، کافی است نگاهی گذرا بیفکنیم به تصاویر او بر جلد ترجمههای غربی آثارش و کتابهایی که دربارهاش نوشته شده است». رابرت برد در این کتاب به نظرات و آرای نویسندگان و منتقدان مختلف درباره داستایفسکی هم توجه داشته و ضمنا عکسها و نقاشیهای مختلفی هم در بخشهای مختلف کتاب آمده است. رابرت برد در بخشی از مقدمه کتاب درباره ویژگیهای خاص داستایفسکی نوشته: «مقاومت داستایفسکی در برابر طبقهبندی و منحصرشدن به دورهای تاریخی یا مکتبی خاص، موید نقش اساسیاش در تشریح گذار تاریخی جهان سنتی و اقلیدسی به جهانی است که نهتنها خود را با نظریه نسبیت عام وفق داده، بلکه پیچیدگیهای منطقی مکانیک کوانتوم را نیز دربر گرفته است. اینکه او به هر مقولهای با شک دکارتی نگریست، وی را مبرا از هرگونه قشریت ایدئولوژیک یا مذهبی کرد… داستایفسکی داستانهای آخرالزمانی خود را ورای هرگونه معیار معمول و همچون پیمانههایی برای سنجش توانشهای بیپایان خیر و شر انسانها-که چندوچونشان توفیری هم ندارد- طرحریزی کرد».