این مقاله را به اشتراک بگذارید
صدا و سیما و معضل کارمندانی که مثل مدیران فکر نمی کنند!
یادداشتی در حاشیه کلیپ علی ضیاء و ممنوع التصویری او
در حاشیه این خبر: علی ضیاء ممنوع التصویر شد
حمید رضا امیدی سرور
این اولین با نیست که بحث ممنوع التصویری یک مجری یا برنامه ساز در تلویزیون ایران مطرح می شود و احتمالا آخرین بار آن نیز نخواهد بود. ماجرای ممنوع التصویر شدن علی ضیاء را هم همه می دانیم و به همین دلیل ضرورتی درتکرار آن وجود ندارد. این مجری جوان هم بسیار سعی کرد در روز های اخیر با معذرت خواهی از طرفداران استقلال و شخص پرویز مظلومی حواشی ماجرای به وجود آمده را مدیریت کند و تبعات احتمالی آن را کاسته یا مرتفع کند.
اما همانگونه که ما می دانیم و خود ضیا و مدیران تلویزیونی که این تصمیم را گرفته اند هم آگاهند؛ ممنوع التصویر شدن او ربط چندانی به ماجرای مظلومی ندارد بلکه در مطرح شدن نوع میهمانی ترتیب داده شده توسط ضیاء در کافه تحت مدیریتش بوده. شاید هم کس دیگری این میهمانی را ترتیب داده و او شرکت کرده و به هر شکل که بوده آنچه صدا و سیما را به واکنش واداشته نه احتمالا شکل گرفتن یک منکر از سوی مجری این سازمان و ناراحتی آنها برای آخرت اوست؛ چرا که کم نیستند کسانی که احتمالا در چنین میهمانی هایی شرکت دارند (بنای قضاوت ارزشی هم ندارم).
نگرانی صدا و سیما مثل همیشه این است که این تصویر علنی شده و در واقع انجام امری منکر از سوی فردی وابسته به این سازمان شکل علنی پیدا کرده و دست به دست شده. چه بسا اگر چنین فیلمی پخش نمی شد و حتی شرح آن به گوش آنها می رسید واکنششان این قدر تند نمی شد که به ممنوع التصویری این مجری ختم شود و جماعتی هم پیدا شوند که بگویند که این رفتار فرصت سوزی مدیران این سازمان است چرا که استعدادی را که پرورش داده اند و برای آن کلی هزینه شده به این ترتیب می سوزانند و از این دست. هرچند به شخصه باور ندارم با چنان مجری توانمند و بزرگی روبه رو بوده ایم که نبودنش فاجعه ای برای رسانه ملی محسوب شود، اما به هر حال از کار بی کار کردن او به این دلیل هم جلوه چندان خوشایندی ندارد.
تمام حرف من تنها یک چیز است، نکته ای که به نظرم مهمترین بخش ماجراست و صدا و سیما یکبار برای همیشه باید تکلیف خود را در قبال آن روشن کند. اگر ماجرای ضیاء و استقلال و پرویز مظلومی را کنار بگذاریم؛ اگر چه حرکت قشنگی نبوده اما کاملا تابع هیجان ماجرا بوده و چیزی نیست که با عذرخواهی او حل و فصل نشود؛ می رسیم به مشکل اصلی به وجود آمده برای ضیاء. اما حقیقت این است که هر چقدر اولی تابع احساسات و هیجان بازی بوده دومی آگاهانه انجام شده. آگاهانه بدین معنا که نه ضیاء و نه هیچ کس دیگر برای شرکت در چنین میهمانی هایی هیجان زده نمی شود که متاثر از آن اشتباه کند. بسیاری از هنرمندان، مجریان، ورزشکاران و … شرکت در چنین میهمانی هایی را اشتباه یا مشکلی فرض نمی کنند. مشکل آنجاست که صدا و سیما تصویری رسمی از حیات اجتماعی و فرهنگی این مردم ارائه می کند که اگر نگوییم در مورد اکثری قریب به اتفاق مردم با حقیقت تفاوت بسیار دارد اما برای تعداد قابل توجهی از آنها اینگونه است.
کافی ست یکی از همین مجری ها یا گویندگان تلویزیونی را در زندگی واقعی پیرامون خود ببنید آن وقت خواهید دریافت که چقدر باورها و نوع زندگی شان با آن تصویری که در صدا و سیما ارائه می شود متفاوت است. مشکل اینجاست که صدا و سیما تصویری مطابق خواست خود از این آدمها می خواهد، امثال علی ضیاء باید جلوی دوربین به شکلی وانمود کنند که در زندگی واقعی خود آنگونه نیستند. آنها هم مثل همه این مردمی که در کوچه و بازار می بینیم بی آنکه بخواهیم خوب و بدی را به آنها نسبت بدهیم امکان دارد گذرشان به مسجد بیفتد، استادیوم هم بروند، در جشن تولد برادر زاده شان تکانی هم به خود بدهند و… به نظرم بیشتر از آنکه مشکل علی ضیاء باشد مشکل تلوزیون ملی ماست که می خواهد ابزار هدایت مردم باشد بدون آنکه برایش اهمیت داشته باشد نسبتش با واقعیات جاری در زندگی مردم چقدر است. می خواهد الگو سازی کند آن هم توسط آدمهایی که خوشان چنین الگوهایی را قبول ندارند اما مجبورند برای حفظ شغلشان هم که شده حفظ ظاهر کنند.
نکته آن است که مدیران صدا و سیما به عنوان سر این سازمان با بدنه آن دچار اختلاف دیدگاهی محسوس هستند. اختلافی که به اشکال مختلف می توان دید. همیشه بوده بعد از این هم خواهد بود. این درست است که اغلب مدیران یکجور فکر می کنند و اغلب کارمندان هم جوری دیگر. اما در نهایت عقل معاش حکم می کند، کارمندان کارمندی شان را بکنند و مدیران مدیریتشان را.. اما خب چون کارمند مجبور است تصویر دلخواه مدیر را در پشت و جلوی دوربین ارائه کند، امکان چنین خطاهایی وجود دارد.
3 نظر
نسترن
بهتر که ممنوع الکار شد تلویزیون را با خانه خاله اشتباه گرفته بود
ترانه
مگه چکار کرده بود؟! من دیدم. پس سمینارها و اجلاس های سران و غیره هم مجلس مختلطه دیگه! اینجور تندروی ها نتیجه عکس داره. جالب اینجاست مردم که تا دیروز کشته مرده ش بودن امروز مثل کفتار افتادن به جونش. به قول رضا صادقی” هر کی فهمید که بریدی می خواد از تنت ببره… من طرفدارش نبودم ولی اصلا برام قابل درک نیست. خدا می دونه تاریخ بعدها از این دور و زمونه چه جوری یاد می کنه!
هانی
بااحترام به تمام دیگرمجریها.صداوسیمایکی ازعالی ترین مجریهای خودش راازخودش راندواین بیشتربه ضررخودش هست که پرطرفدارترین مجری خودشوبکنارزد.علی ضیاهرجاکه باشه باتوکل به نام اعظم پروردگارش موفق هست ووای بحال آنهایی که بیگناه کسی رابیازارند.علی یارش