این مقاله را به اشتراک بگذارید
داستان های آلیس مونرو و فمنیسم
دکتر ونکات ساتیش
ترجمه ی آمنه دورقی/ تیم ترجمه مد و مه (زیر نظر امیرحامد دولت آبادی فراهاتی)
آلیس مونرو یکی از برجسته ترین نویسندگان داستان کوتاه نویس فمنیست کانادایی مورد تحسین قرار گرفته است. از آنجاییکه داستان های مونرو اغلب متمرکز بر فرهنگ روستایی اونتاریوی کاناداست، او را نویسنده ای منطقه ای (regional writer) می نامند. از این رو باید به مونرو در هیات نویسنده ی جانبدار زنان بنگریم. داستان های کوتاه مونرو نوعی بررسی بنیا رشته ای در باب فمنیسم و ادبیادت است که ابتدا باید مفهموم فمنیسم و ادبیات را درک کنیم و پس از آن سراغ داستان هایش برویم.
فمنیسم، ایدئولوژیی انقلابی است. فمنیسم در واقع "ایدئولوژی یا جنبشی است حامی برابری حقوق زن و مرد." (فرهنگ لغت کالینز). درحالیکه، ادبیات زندگی را همانگونه که هست انعکاس میدهد. به بیان دیگر، ادبیات واسطه ای برای ارتقای حقوق زنان در قرن بیستم است. مونرو که نویسنده ی فمنیست رک گویی است از داستان کوتاه به عنوان ابزاری برای نشان دادن شرایط غمناک زنان ساکن شهر کوچک انتاریوی کانادا ـ که خودش نیز در آنجا رشد کرده بود ـ استفاده می کند.
داستان های مونرو تجدید خاطرات حوادثی است که رشد احساسی دختران و زنان را نشان می دهد. کاترین شلدریک میگوید:" مونرو داستان هایش را با تجربیاتی معمول همراه با نوعی سحر و جادو ارئه می کند؛ از این رو است که داستان هایش شگفت آورند."
مونرو با جامعه نه تنها در هیات زن بودن، بلکه در نقش بانویی هنرمند خود را مواجهه می کند. در نظرش، مبارزه برای فمنیسم شامل "جستجو برای آزادیِ بیان و اندیشه به واسطه ی نُرم هنر است." به نظرمیرسد که مونرو تا حد زیادی متاثر از شرایط بیرونی و درونی زندگی در دوران کودکی اش است. او در مصاحبه ای با آلان توربیک که برای انجامش به مدرسه ای ابتدایی و بسیار نامناسب که بسیار شبیه به مدرسه ی داستان کوتاه "امتیاز"1 است در پاسخ به سوال "فکر می کنید چه کسی هستید؟" گفت:
از ساختار کلی زندگی به کلی دور بودیم چونکه نه در شهر زندگی می کردیم نه در روستا. زاغه نشین بودیم؛ جایی که مشروب فروش و فاحشه و گداها زندگی می کردند. این افراد مردمانی اند که به خوبی میشناسمشان: جماعت طرد شدگان; این حس را در مورد خودم هم داشتم.
با این حال که مونرو در جامعه ای سنتی رشد یافته اما, با جامعه ی پدر سالار بیگانه است. مونرو واقع بین است.
"همیشه میدانسته ام که نگرش کاملا متفاوتی به دنیا دارم و اگر آشکارش می کردم شک ندارم با دردسر و مخمصمه ی بزرگی مواجه میکردم."
نقش اول داستان مونرو تاریخ نگاری از منطقه ی ویژه ای در جنوب غربی انتاریو است. داستان مونرو را باید از منظری فمنیستی بررسی کرد. داستان های آلیس به بهترین شکل ممکن ساخته و پرداخته شده اند. داستان های او ایدئولوژی عمیق فمینیستی نویسنده را منعکس می کند. موضوع اصلی داستان های او جایگاه زنان در جامعه ای پدر سالار است. اکثر داستان های مونرو مربوط به "گذشته ای است که از دیگران مخفی شده اما، دیگر پنهان نیست و گفته شده ….و این داستانها به ظاهر ضابطه مدارند."(بوش ۳۵۶)
مونرو همچنین در داستان هایش موانع موجود در استقلال و فردیت زنان را به تصویر میکشد. "داستان های او بر مفهوم آزادی منطبق است – آزادی جنسی و اقتصادی جامعه کارگر و آزادی زنان از سلطه ی فرهنگی مردان. این داستان ها حتی در ساده ترین شان هم در مورد فردیت آدم ها و دست یازیدن این آدم ها به خواسته ها و نیازهایشان است. اگراین دوره از حیات بشر را بخواهیم در قالب سوالی کوتاه دربیاوریم چیزی غیر از این نخواهد بود :چرا نمی توانم به انچه از زندگی میخواهم دست یابم؟"
مونرو در آثارش به تاثیر فاصله ی طبقاتی و تقابل نسل ها و تاثیر این روابط بر زنان اشاره میکند.
زنان در داستان مونرو اینگونه اند:
برای سنجش دامنه ناخوشنودی زنان در مقایسه با عمق و فاصله ی آنها به انزوای مردان جوان داستان هایش، این فاصله ی اجتماعی را می توان به وضوح شاهد بود; زنان به عنوان تصویر آزادی از دنیای خانگی به تصویر کشیده می شوند و نیز به عنوان شاهدی که فاصله ظاهری و ناگسستنی روانی و عاطفی بین مردان و زنان را به تصویر می کشد.
تجربیات دوران کودکی مونرو در آن شهر کوچک به وی آموخت که وضع نابسامان زنان را در داستان هایش نشان دهد. داستان های آلیس مونرو صدای احساسات زنان در راستای جامعه از دیدگاهی فمنیستی است. راپوریچ دراین باره میگوید:
"در حقیقت توانایی مونرو در هیات نویسنده ای فمنیست در صورتی از شخصیت زنانه ی او و هم در سلسه ای از تصاویر زنانی که خلق می کند نهفته است. هدیه ی مونرو به ما خلق شخصیت های متفاوت زنان و دربرگیری دوران کودکی تا پیری شان است که مونرو خودِ پنهانشان را در لایه ی زیرین صورت های اجتماعیِ مصنوعی، مبدل یا به غلط تاویل شده شان کاوش می کند. بسیاری از شخصیت های داستان های مونرو متعلق به دنیای مرده یا از بین رفته ی فاکنری در روستای جنوب غربی اناتاریو است که به وسیله ی یادآوری گذشته ایجاد شده است." (راسپوریچ ۳۳)
مجموعه داستان "رقص سایه های شاد"(1968)2 را پژوهشگران و منتقدین خوانده و تفاسیر متفاوتی از آن ارائه کرده اند . به عنوان نمونه، پیتر پرنس می گوید:
"داستان های مجموعه داستان "رقص سایه های شاد" به زبیایی کنترل شده اند و ظرافت خاصی هم دارند. همینطور این ظرافت همواره به نظر بدون تغییر شکل به نظر میرسد به طوری که انگار در هیچ موردی نمی توان واژه ی دیگری را به کار برد." (پرنس ۵۸۸)
مارتین لوین به این مجموعه داستانی اینگونه مینگرد: "بسیار سرزنده و روان. این داستان ها در کانادا زندگی یک نسل یا نسل های قدیمی تر را شامل می شود و در عمقش همدردی با کشاورزان و مردمی نهفته است که در آن شهر کوچک زندگی می کنند."
این مجموعه ی داستان کوتاه دارای تصویر سازی فوق العاده ای از زندگی دختران و زنان است. داستان های این مجموعه کوتاه بسیار جذاب و واقعگرا هستند.
مونرو شرایط واقعی زندگی دختران و زنان را در این مجموعه داستانش روایت می کند. راوی در داستان مونرو چنین ویژگی دارد:
دختر جوانی است که به دقت زندگی را نظاره میکند و قضاوت نمی کند؛ منتها به همه ی شرایط عجیب دنیای اطرافش دقت میکند. دنیای داستان های مونرو با متون کوتاه, توصیف محیط داستان, لباس ها, ساختارهای داستان گویی استاندارد، نوع صحبت ها, انگاشت ها و نگرش هایی که به طرز ویژه ای شرایط شهر کوچک اناتاریو را در دهه ی ۱۹۴۰ بیان میکند همخوان است; همچنین حالتی استنادی در آثارش موجود است.
هریک از داستان های این مجموعه داستان نشانگر دیدگاه نویسنده راجع به محیط زنانه و روابط مرد و زن است. هریک از شخصیت هایی که در این مجموعه خلق شده دختر یا زنی واقعی است که مونرو در خلال زندگی خویش با آنها برخورده است. در این مجموعه داستان مونرو نقش های جنسیت متفاوت را که از سوی جامعه ی پدر سالار به زنان منتسب میشود بررسی میکند. به نظر میرسد هریک از داستان های این مجموعه تم مشترکی داشته باشد که همان تقلای زبان برای آزادی و برابری های انسانی است.
مونرو به طور یکسان به اختلاف های اجتماعی و شخصی و تفکیک مسائل غیر متجانس در اناتاریو تمرکز می کند. شخصیت های داستان های مونرو به تدریج شروع به سوال کردن راجع به انگاشتهای ابتدایی زندگیشان میکنند. تجارب و اتفاقات داستان های "رقص سایه های شاد" رویدادهای کودکی نوجوانی و دوران بلوغ اند و این داستان ها به معضلات ارتباط میان نسل ها و جنسیت ها می پردازد.
پی نوشت :
- Priviledge
- Dance of Happy Shades