این مقاله را به اشتراک بگذارید
ادبیات داستانی سیاسی: انتقادیترین ژانر داستان و رمان؛
قدرت زیر چکشِ قلم/ داستانهایی که تباهیها را افشا کردند
این سبک داستانی که در تعامل با تحولات اجتماعی شکل گرفته و میتوان گفت که از رونق پاورقیها آغاز شده است، با وجود کارکرد و اهمیت فراوان، توجهی چندانی از سوی مخاطبان و منتقدان را به خود ندیده است.
داستانهای سیاسی یکی از جریانهای مهم ادبیات داستانی معاصر بهشمار میآیند. در اینگونه داستانها بزرگترین مشکل و مسائل در ذهن شخصیتهای داستان، رژیم سیاسی حاکم بر جامعه، نوع مناسبات قدرت و نبود آزادی سیاسی از یکسو؛ نقد رجال یا اندیشه سیاسی مشخص از سویی دیگر و بیان انتقادی یک حادثه سیاسی مشخص از جانب دیگر است. به عبارت دیگر ادبیات داستانی سیاسی گونههای مختلف ادبیات اعم از داستان بلند، کوتاه و رمان است که به نقد آشکار یا پنهانی قدرت حاکم در جامعه گرایش داشته باشد.
متفکرین مشروطه در تعریفِ ادبیات سیاسی چنین تعبیراتی دارند: «منظور از ادبیات سیاسی، آن چنان ادبیاتی است که بهصورت حکومت و اشرافیت پنجه میکشد و تمام مظاهر معنوی آنها را به باد حمله میگیرد.»
در غرب نیز اولین اثر داستانی متفاوت، یعنی «دون کیشوت سروانتس» که برخی آن را اولین رمان امروزی میشمارند، با نگاه به سیاست خلق شده است. این اثر افولِ اشرافیت فئودالی غرب در قرن هفدهم و ظهور طبقه جدید را توصیف میکند.
این سبک داستانی که در تعامل با تحولات اجتماعی شکل گرفته و میتوان گفت که از رونق پاورقیها آغاز شده است، با وجود کارکرد و اهمیت فراوان، توجه چندانی از سوی مخاطبان و منتقدان را به خود ندیده است. با این حال نگاهی به داستانها و رمانهای منتشر شده از سال ۵۷ به این طرف (سه دههٔ اخیر) با درنظر گرفتن مولفهای مثل نقد رژیم حاکم و رجال دولتی، استفاده نویسنده از یک واقعهٔ سیاسی به عنوان بستر روایت، انتقاد به شرایط اجتماعی و مناسبات دولتی و…. آماری نزدیک به انتشار بیش از صد رمان را نشان میدهد.
بسیاری از نویسندگان ایرانی نیز که به عنوان روشنفکران و رهبران فکری و معنوی مردم شناخته شده و میشوند در داستانهای خویش به بیان مسایل سیاسی روزگارشان پرداختهاند. رمانهایی مثل «سلول ۱۸» اثر علیاشرف درویشیان، «رازهای سرزمین من» نوشتهٔ رضا براهنی؛ «روضه قاسم» به قلم امیرحسین چهلتن؛ «سگ و زمستان بلند» با روایت شهرنوش پارسیپور؛ «مدار صفر درجه» احمد محمود، «کولی کنار آتش» منیرو روانپور؛ «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست داشت» از شهرام رحیمیان؛ «شهربازی» حمید یاوری، «رود راوی» اثر ابوتراب خسروی و «هستی ناایمن» نوشتهٔ افشین خرم نمونههای فارسی بیشتر شناختهشدهٔ این ژانر داستانی هستند.
امیل زولا، برتولت برشت، جورج اورول، ماکسیم گورکی، نیکوس کازانت زاکیس و جان اشتاینبک نیز برخی از مهمترین نویسندگان داستانهای سیاسی به دیگر زبانها هستند که بیشتر داستانهایشان در ایران هم ترجمه شده است.
«رمان سیاسی در ایران» نوشته عبدالحمید ابوالحمد، «درآمدی بر ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی» اثر فریدون اکبری شلدره، «ادبیات داستانی ایران، پس از انقلاب» نوشته محمدرضا سرشار، «روزنگاشتهایی درباره ادبیات داستانی پس از انقلاب – بیست و پنج نوشتار درباره ادبیات داستانی» بازهم اثر محمدرضا سرشار و «منظری از ادبیات داستانی پس از انقلاب» اثر همین نویسنده نیز از جمله مهمترین آثاری هستند که تاکنون در حوزه شناخت ادبیات داستانی سیاسی و بهویژه ادبیات داستانی انقلاب در سالهای بعد از انقلاب منتشر شدهاند.
تاریخچهٔ رابطه سیاست و ادبیات
بحث رابطه سیاست و ادبیات، بحث جدیدی نیست، بلکه سابقه آن به دوران یونان باستان، مخصوصاً آثار افلاطون، بازمیگردد. در دورههای بعد نیز، افرادی همانند ژان ژاک روسو به هر دو عرصه توجه داشتند. روسو در کنار نظرات سیاسی و اجتماعی خود به نگارش رمان نیز اقدام کرد. برتراند راسل و ژانپل سارتر، به عنوان متفکران دورهِ متأخر، درعین ارائه عقاید فلسفی و سیاسی – اجتماعی خود، رمانهای جدی نگاشته و حتی فعالان سیاسی و اجتماعی نیز بودند و جایزه نوبل هم دریافت کردند. و باز جدیدتر افرادی مانند ادوارد سعید، بر نقش روشنفکران در پیوند این دو رشته تأکید داشتهاند.
اصغر احمدی در مقدمهٔ مقالهٔ خود تحت عنوان «تبیین جامعهشناختی تولید گفتمان ادبیات داستانی سیاسی در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰» دربارهٔ چگونگی ورود سیاست به داستان ایرانی مینویسد: «تا پیش از دوره قاجار، ادبیات داستانی سیاسی وجود نداشته و صرفاً در آستانه انقلاب مشروطه شکلگیری خود را آغاز کرده است. با شروع مشروطیت، عصر نوزایی نثر فارسی فرامیرسد به نحوی که هم فرم و هم محتوای داستانها دگرگون میشود. بدین ترتیب، در آن دوره، ادبیات روایی نوینی در قالب رمان و داستان شکل میگیرد که از تمامی مظاهر تحجر سیاسی و فرهنگی انتقاد میکند. از این رو، میتوان آن را ادبیاتی سیاسی نامید که تا پیش از مشروطه در ادبیات ما سابقه نداشته است و علاوه بر آن تلاش داشت تا با خلق و رواج معانی جدید، گفتمانی تازه ایجاد کند؛ گفتمانی که براساس ادبیات فوکویی میتواند قدرتآفرین باشد.»
او همچنین در سخنرایی دربارهٔ مقالهاش که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی داشته؛ تاکید کرد؛ در ایران ادبیات از زمانی که بهصورت ادبیات سیاسی رخ نشان داده، در سه برهۀ زمانی به سمت نقد قدرت پیش رفته است:
۱- در ابتدای مشروطه. عدهای از صاحبنظران حتی بخشی از انقلاب مشروطه را مرهون همین آگاهیبخشی ادبیات میدانند؛ هرچند ادبیات نمیتوانست بین قشرهای مختلف جامعه گسترش یابد، با تولیدات خود در آن زمان، در بین نخبگان تأثیرگذار بود. بعد از به قدرت رسیدن رضاشاه این روند تا حدودی متوقف شد و ادبیات از حالت انتقادی خود خارج میشود و به سمت متون کلاسیک میرود.
۲- بعد از برکناری رضاشاه [۱۳۲۰]. بعد از آنکه رضاشاه از قدرت برکنار شد، ادبیات سیاسی آنجایگاه سابق خود را دوباره پیدا کرد و به سمت نقد قدرت پیش رفت. این وضعیت تا پس از کودتای ۲۸ مرداد و زمانی که پهلوی دوم تصمیم گرفت اصلاحاتی انجام دهد، ادامه پیدا کرد.
۳- پس از اصلاحات پهلوی دوم. این اصلاحات خودبهخود یک سلسله امتیازها، فضاها و شرایط را بهوجود آورد که ادبیات برای بار سوم و این بار در پختهترین و کاملترین شکل خود به زعم بسیاری از منتقدان، به سمت نقد سیاست پیش رفت.
محمدصادق کوشکی نیز در مقالهای با ارائهٔ یک تقسیمبندی نحوهٔ ارتباط میان ادبیات داستانی و مقولهٔ سیاست را در سه گروه جای میدهد:
داستانهایی که با هدفی سیاسی نوشته شدهاند و در واقع داستان به عنوان ابزاری در خدمت اهداف سیاسی نویسنده درآمده است. کوشکی بسیاری از آثاری که طی جنگ سرد و خصوصا در دو سوی درگیر در این مبارزهٔ ایدئولوژیک نگارش یافتهاند را واجد این خصیصه میداند. آثاری مانند؛ «قلعهٔ حیوانات» و «۱۹۸۴» (آثار جورج اورول) و یا «مادر» (اثر ماکسیم گورکی) که هرچند در سالهای قبل از جنگ سرد نوشته شده اما به عنوان یک اثر تبلیغی مارکسیستی شدیدا مورد استفاده مبلغان ایدئولوژی مارکسیسم و کمونیسم قرار گرفته است از نمونههای ایرانی این دسته هم «رازهای سرزمین من» (رضا براهنی) و «باغ بلور» (محسن مخلباف) را نام میبرد.
داستانهایی که سیاست به عنوان موضوع آنها واقع شده و ممکن است هیچ هدفی سیاسی را تعقیب نکند. در این مقاله از «جنگ و صلح» (اثر تولستوی) و «شکست» (اثر امیل زولا) به عنوان نمونههای مشهور این دسته نام برده شده است.
داستانهایی که فارغ از مقولات و اهداف سیاسی نگاشته شدهاند امّا در خلال آنها به برخی مسائل یا اهداف سیاسی اشاره رفته است. این پژوهشگر مجموعه آثار آنتوان چخوف، مجموعه آثار نیکوس کازانت زاکیس و مجموعه آثار جان اشتاینبک نمونههایی را نمونههایی از این دسته میداند و یادآوری میکند که با اندکی مماشات حتی میتوان آثاری مانند «بربادرفته» (اثر مارگارت میچل) را نیز جزء این دسته محسوب نمود. برخی آثار جلال آلاحمد (سه تار، مدیر مدرسه، دبیر و بازدید و…)، «سووشون» و «شهری چون بهشت» (سیمین دانشور) نیز نمونههای فارسی این گروه معرفی شدهاند. همچنین از آثار ادبی بزرگی مانند «بینوایان» (ویکتور هوگو)، «ژرمینال» (امیل زولا) و… هم در این گروه یاد شده است.
کوشکی همچنین در این مقاله تاکید میکند که غالب داستانهای دستهٔ اول از زاویه دید سیاستمدارانه به رشته تحریر درآمدهاند تا ادیبانه و معتقد است هرچند که در میان گروه اول، آثار ارزشمندی به چشم میخورد اما بار ایدئولوژیک این گونه داستانها بیشتر است تا ارزش ناب هنری آنها (البته کوشکی این امر را فی حدذاته نقطه ضعف این دسته از داستانها محسوی نمیداند، چراکه از دید او تبلیغ یک عقیدهٔ سیاسی یا دفاع از آن در قالب هنر داستاننویسی، اگر به صورت ماهرانهای انجام شود خود نوعی هنر محسوب میشود.) او ویژگی قابل توجه این دسته از آثار را این مسئله میداند که چون نویسنده قصد طرح و تبلیغ یک عقیدهٔ سیاسی و یا دفاع از آن و یا حمله به آن را داشته، لذا به انتقال واقعیّت پایبندی چندانی نداشته و از این رو این دسته آثار معمولاً مآخذ و منابعی جهت کسب اطلاعات سیاسی بهشمار نمیآیند.
دسته دوم که شامل داستانهایی با موضوعات و مضامین سیاسی میشود نیز بنا به تعریف کوشکی، بیشتر به سیاست به عنوان یک پدیده از مجموعه پدیدهها و رویدادهای اجتماعی مینگرد تا هدف و یا مرامی جهت تبلیغ و همین ویژگی باعث میشود تا نویسنده در اثر خود خصلت آینه بودن خود را بهتر به کار گیرد و در ترسیم پدیدههای سیاسی دقت بیشتری از خود نشان دهد. به نظر این نویسنده همین ویژگی این دسته از آثار را به منبع و پایگاه مناسبی جهت کسب اطلاعات دربارهٔ موضوعات و رویدادهای سیاسی تبدیل میکند.
همچنین سومین گروه که به گفتهٔ او طیف وسیعی (به نسبت دو دسته قبل) از آثار ادبیات داستانی را شامل میشود، در ظاهر و به شکل مستقیم به مقولات سیاسی نمیپردازد، امّا از خلال آنها میتوان به توصیفات و گزارشهای دقیقی دربارهٔ پدیدههای سیاسی دست یافت.
مولفههای داستانهای سیاسی
باید توجه کرد که صرف اعتراضی بودن یک اثر ادبی نمیتواند آن را سیاسی یا غیرسیاسی کند و به نظر میرسد واژهٔ رمان سیاسی، نوعی برچسب برای محدویت و ممنوعیت چاپ آن آثار است.
اصغری در جلسهٔ سخنرایش دربارهٔ مقالهٔ «تبیین جامعهشناختی تولید گفتمان ادبیات داستانی سیاسی در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰» رمان سیاسی را رمانی دانسته که یکی از شروط زیر را داشته باشد:
۱- بزرگترین مسئلهاش از نظر شخصیت داستان یا راوی، رژیم یا نظام سیاسی حاکم بر جامعه باشد (این کلیترین سطح رمان سیاسی است که نام آن را «سطح نظام» گذاشتهایم)
۲- نقد یکی از نهادهای جامعه چه آشکار و چه ضمنی در آن مشاهده شود
۳- نقد یکی از شخصیتهای سیاسی؛ برای مثال نخستوزیر در آن مشاهده شود
۴- یکی از مسائل سیاسی مانند خودکامگی، سانسور، شکنجه، زندان و … در آن مشاهده شود
۵- یکی از مسائل اجتماعی مانند قانونشکنی، فساد، بیعدالتی، خودکشی، مهاجرت و… در آن مشاهده شود؛ چون اینها میتواند به مثابۀ نقد سیاستهای حاکم بر آنجامعه هم باشد.
از نگاهی دیگر، الگوهای ثابت و یا مورد علاقه در داستانهای سیاسی را میتوان تقابل عشق و فعالیت سیاسی نامید. هرچند رمان سیاسی عنصری موضوعی است و فقط میتوان عناصر آن را استخراج کرد. در اغلب اینگونه داستانها المانهایی مثل زندان، شکنجه، قدرت غالب، مبارزه، جذابیتهای مبارز بین زندان و عناصری دیگر مثل عشق وجود دارند.
همچنین پژوهشی تحت عنوان «بررسی و تحلیل ادبیات داستانی سیاسی معاصر (۱۳۵۷-۱۳۸۵ (» که به بررسی تحلیل گفتمانی مجموعه رمانهایی که زمان و حوادث سیاسی آن مربوط به وقایع قبل از انقلاب اسلامی پرداخته است، نشان میدهد نویسندگان داستانهای سیاسی، با قرائن آشکار سعی میکنند تبعیض اقتصادی، اختناق و استبداد، گفتمان معترض و متعرض به گفتمان غالب، ارعاب، تهدید، تنبیه شخصیتها، نفوذ گفتمان معترض به گفتمان غالب در میان توده، اختلاف میان طبقات را در ژرف ساخت و روساخت داستان برجسته کنند. تقابل طبقات اجتماعی در قالب فقر و غنا، خیر وشر، ظالم و مظلوم، تقابل نسلها، آزادی و اسارت، وفاداری و خیانت، دوستی و دشمنی، زن و مرد و… که در اکثر رمانها به ویژه رمانهای دو دهه اول وجود دارد نیز از دیگر المانها و عناصر این قبیل داستانها هستند.
محمد حنیف (نویسندهٔ کتاب در دست انتشار «سیری در ادبیات داستانی سیاسی ایران و جهان») نیز در تعریف داستان سیاسی و معرفی نمادها و المانهای مشترک در این سبک داستانی به خبرنگار ایلنا میگوید: همه نوشتههایی که از رابطه قدرت سخن میگویند، به گونهای سیاسی هستند و داستان سیاسی، داستانی است که زندگی شخصیت یا شخصیتهای اصلی داستان وگاه راوی آن با قدرت سیاسی حاکم پیوند خورده باشد، این پیوند میتواند در له یا علیه قدرت حاکمه باشد. به هر حال، مفهوم کلیدی در علوم سیاسی، قدرت و در داستان، روایت است. بر این اساس هرگاه روایت به روابط میان حاکم و محکوم یا صاحب قدرت و تابعان قدرت بپردازد، داستان سیاسی خلق میشود. گاه نیز داستان به درگیریهای میان دو یا چند عامل قدرت نظاممند و سازمانیافته با اهداف سیاسی توجه میکند که در این صورت نیز داستان سیاسی خلق شده است. تأکید بر قدرت سازمان یافته از این جهت در تعریف داستان سیاسی مهم است که عموماً در هر داستانی درگیری میان دو نیروی متخاصم وجود دارد و اساس هر حرکت داستانی نیز بر کشمکش میان قدرتهای مختلفی است که در داستان ظهور پیدا میکنند، اما وقتی نیروهای درگیر سازمان یافته باشند و در عین حال انگیزه حرکت و اقدامات آنها نیز سیاسی تعبیر شود، آنگاه میتوان ادعا کرد که داستان سیاسی خلق شده است. در این تعریف داستانهایی که درباره جنگ، مفاهیم سیاسی و انقلاب نوشته شدهاند، در زمره داستانهای سیاسی قلمداد میشوند.
دستهبندی و گونهبندی ادبیات داستانی سیاسی
رایج ترین زیرگونههای داستان سیاسی در جهان عبارتاند از: پرداختن به مفهوم قدرت، درگیری گروههای مسلّح با قوای اشغالگر، جنگ سرد یا درگیری نظامی کشورها، نقد نظام حاکم از طریق رمزینویسی، پرداختن به مراحل گوناگون شکلگیری انقلابها و به ویژه مبارزه گروههای انقلابی با نظام حاکم و نشان دادن مصائب اجتماعی و اقتصادی به منظور زیر سؤال بردن کارایی دولت.
در مقدمهٔ کتاب «سیری در ادبیات داستانی سیاسی ایران و جهان» که بناست توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با همکاری انتشارات سروش منتشر شود؛ نیز آمده است: «ادبیات داستانی از جنبههای مختلفی قابل تقسیمبندی است و اساس این تقسیمبندی میتواند موضوع، قالب، مخاطب، درونمایه و… باشد. برای مثال داستان براساس درونمایه و محتوا و بویژه برحسب تأکید بر عناصر زمان و مکان و فضاسازی به گونههای مختلفی همچون ادبیات داستانی روستایی و اقلیمی، ادبیات داستانی سیاسی، ادبیات داستانی اجتماعی و ادبیات داستانی تاریخی تقسیم میشود.»
علاوه بر این، بعضی از اهالی قلم، ادبیات داستانی شهری یا جنگی و ادبیات داستانی روشنفکری یا انقلابی را وارد تقسیمبندی این ژانر داستانی میکنند و عدهای دیگر، داستان جنگ یا انقلاب را به گونهای داستان سیاسی اجتماعی میدانند که میتواند در دل داستانهای سیاسی قرار گیرد.
محمد حنیف هم در مقالهٔ «داستان سیاسی و داستان انقلاب در ایران»، داستانهای سیاسی بعد از انقلاب را صرفنظر از داستانهای جنگ که بخش مهمی از داستانهای سیاسی شمرده میشوند، در سه گروه کلّی ذیل تقسیمبندی میکند:
داستانهای انقلاب با محوریت انقلاب اسلامی؛ در این دسته از داستانها، بیشتر به هویت دینی و رهبری امام خمینی پرداخته شده و دیگر مضامین در آنها، کم بسامد است. «شاه بیشین و آه با شین» محمد کاظم مزینانی، «فصل پنجم: سکوت» از محودرضا بایرامی و «خداحافظ برادر» نوشتهی رضا رهگذر نمونههای خوبی از داستانهای انقلاب با محوریت انقلاب اسلامی هستند.
داستانهای انقلاب با محوریت نگاه چپ و مارکسیستی، در بیشتر موارد با تأکید بر مبارزه گروههای سیاسی غیرمذهبی شناخته میشوند. برخی مصداقهای آن عبارتند از: «سپیده دم ایرانی» به روایت امیرحسن چهلتن، «سالهای ابری» از علیاشرف درویشیان، «مدار صفردرجه» احمد محمود و «کلیدر» محمود دولتآبادی.
داستانهای انقلاب با گرایش پرداختن به گروههای ناشناخته یا نشان دادن شرکت گروههای مختلف در انقلاب یا صرفاً پرداختن به مفهوم قدرت و سیاست؛ «رازهای سرزمین من» رضا براهنی، «جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان» از سیمین دانشور، از این قبیل داستانها بهشمار میآیند.
حنیف همچنین دربارهٔ دستهبندی این داستانها و رابطهشان با داستان انقلاب میگوید: داستانهای انقلاب خصوصا در ایران، بخش قابل توجهی از داستانهای سیاسی را تشکیل میدهند، در نگاه اول نیز چنین به نظر میرسد که منظور از داستان سیاسی در ایران، داستانهای مربوط به انقلاب باشد، درحالیکه چنین نیست و داستانهای انقلاب، تنها بخشی از داستانهای سیاسی محسوب میشوند. به عبارت دیگر هر داستانی که درباره انقلاب نوشته شده است داستان سیاسی محسوب میشود، اما هر داستان سیاسی، داستان انقلاب نیست.
او سپس در اشاره به تعامل بین هنر و سیاست یا هنر متعهد، به سه دسته زیر اشاره و تصریح میکند: این سبک داستانی از نظر تعهد و رابطه با قدرت به گونههای زیر تقسیم میشود: هنر یا داستانی که از سیاست الهام گرفته است، همچون قلعه حیوانات جورج اورول. هنر یا داستانی که در خدمت سیاست است، همچون دن آرام شولوخف و هنر یا داستانی که به اشتباه سیاسی خوانده میشود ولی تفسیر نویسندهاش با تاویل منتقدان فرق دارد. همچون رمان «شوخی» میلان کوندرا که رمانی سیاسی خوانده میشود، ولی خود نویسنده معتقد است که شوخی داستانی عاشقانه است.
این نویسنده همچنین معتقد است میتوان در تقسیمبندیهای دیگری داستان سیاسی را به زیرگونههای مختلفی تقسیمبندی کرد و نمونههایی از این تقسیمبندیها را نیز نام میبرد و میگوید: گروههای زیر نیز میتواند گونهای از دستهبندی ادبیات داستانی سیاسی باشد. داستانهایی که به مفهوم قدرت و سیاست و حکومت میپردازند. همچون «نون والقلم» جلال آلاحمد و «کوری» ژوزه ساراماگو، داستانهایی که به درگیری گروهها و سازمانهای سیاسی با قوای اشغالگر خارجی میپردازند. مانند «خرمگس» لیلیان وینیچ و یا «آتش درخرمن» حسین فتاحی، داستانهایی که از طریق رمز و نماد به نقد نظامهای سیاسی حاکم میپردازند و یا راه مبارزه ارائه میدهند. همچون «قلعه حیوانات» جورج اورول و «ماهی سیاه کوچولو» صمد بهرنگی، داستانهایی که به صورت واقعگرایانه به نقد نظامهای سیاسی میپردازند. همچون «شوخی» میلان کوندرا و «روزهای برفی» قاسمعلی فراست، داستانهایی که به درگیری گروههای داخلی با قدرت میپردازند. مانند «گفتگو در کاتدرال» ماریو بارگاس یوسا و «طبل آتش» شیرزادی، داستانهایی که با پرداختن به مصائب و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مختلف مردم با نظام حاکم ستیز میکنند. همچون «خوشههای خشم» جان اشتاینبک و «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی، داستانهایی که به درگیری میان دو کشور میپردازند همچون اغلب داستانهای جنگی، داستانهایی که به جنگهای سرد میپردازند، داستانهایی که در دفاع از سیاستهای حاکمان نوشته میشود و….
کامران پارسینژاد (داستاننویس، پژوهشگر و منتقد ادبی) نیز با اشاره به اینکه ادبیات داستانی سیاسی یک ژانر تخصصی در حوزهٔ داستاننویسی به شمار میآید که محوریت ماجرای قصه به مسائل سیاسی و جنبشهای اجتماعی اختصاص دارد، به خبرنگار ما میگوید: ژانر ادبیات داستانی سیاسی ابعاد مختلفی را شامل میشود و حتی بخشهایی از تحرکات یا فعالیتهای نظامی هم در ٱن دیده میشود. همچنین مسئلهای مثل استعمار نو هم در داستاننویسی سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد و بخشهایی از ادبیات داستانی سیاسی، ادبیات استعمار است. درواقع ادبیات استعمار را میتوان زیرشاخهای از ادبیات داستانی سیاسی به حساب آورد. علاوه بر اینها بیان چگونگی روابط حاکم بین کشورها، چگونگی برخورد حکومتها با مردم یا تقابل ملت و حکومت نیز از دیگر مضامین پررنگ در ژانر ادبیات سیاسی هستند. بهطور کلی هر مقولهای که به سیاست ارتباط پیدا میکند چه مستقیم و چه با واسطه بخش از عناصر ادبیات داستانی سیاسی محسوب میشود. اساسا ادبیات داستانی سیاسی دوسویه هستند یا در حمایت دولت و راس قدرت و یا بر دولت.
پارسینژاد سپس به ارتباط ادبیات داستانی سیاسی و داستان جنگ هم گریزی میزند و تصریح میکند: ادبیات جنگ که منحصرا مختص به رویدادهای جنگ و درگیریهای بین کشورهاست نیز در برخی موارد با ادبیات داستانی سیاسی گره میخورد. اساسا رمان و داستان را که رصد میکنیم از جنبههای مختلف قابل واکاوی و تحلیل هستند. به عنوان مثال یک داستان میتواند هم محور جامعهشناسانه یا روانشناختی داشته باشد و هم بعد سیاسی در آن خودنمایی کند. در داستانهای مرتبط با جنگ هم گاهی طرح مسائل سیاسی این داستانها را به سمت ادبیات سیاسی میبرد. طرح و بیان مسائلی از قبیل برنامهها، راهکارهای سیاسی که منجر به جنگ شده و… از جمله مواردی هستند که به ادبیات جنگ رنگ و بوی سیاسی هم میدهند. داستان مرتبط به جنگ اگر صرفا به رویداد جنگ و بازنشر آن بپردازد ادبیات جنگ خواهد بود و در غیر این صورت میتواند زیرمجموعهٔ ادبیات سیاسی هم قرار بگیرد.
این پژوهشگر و منتقد ادبی؛ ادبیات چپ را نیز گونهای از داستان سیاسی معرفی میکند و میگوید: ادبیات چپ یا مارکسیستی هم از آنجایی که محوریت بیشتر داستانهایش مضامین سیاسی است عموما جزو ادبیات داستانی سیاسی قرار میگیرد. ادبیات این گروه فکری حتی محتوای اقتصادی را هم تحت شرایطی منطبق با سیاست و نظم سیاسی مورد قبول خود مطرح میکند. داستان نیز برای مارکسیتها از جمله ابزاری است که میتواند برای بسط مرام و مسلکهای سیاسی مختلف مورد استفاده قرار بگیرد یا به نوعی از شیوهٔ سیاسی خاصی حمایت کند.
همچنین حمید عبداللهیان (استادیار دانشگاه اراک و پژوهشگر ادبی) از نظر تقسیمبندی معنایی؛ این داستانها را به عنوان یکی از شاخههای داستانی اجتماعی معرفی میکند و میگوید: بحث ادبیات سیاسی بحثی است که بین رشتهای است. باید توجه داشت که ما ژانری با عنوان ادبیات سیاسی نداریم. این نوع زیرگروه مراتب داستان اجتماعی است. در اصل داستان سیاسی داستانی است که به مسائل مربوط به حکومت و رابطهٔ حکومت با مردم میپردازد. با این تعریف، ادبیات بسیار گستردهای را در حوزهٔ سیاست شناخت. در هر اثر ادبی میتوان میزانی از نگاه سیاسی را مشاهده کرد؛ اما این میزان در آثار مختلف متفاوت است. به بیان دیگر اگر داستانی گرایش سیاسی هدفمندی داشته باشد و محتوای آن در خدمت اندیشههای سیاسی خاص یا حزب سیاسی معینی باشد میتوان آن داستان را در ژانر ادبیات داستانی سیاسی دستهبندی کرد. در کل دو نوع داستان سیاسی داریم: نوشتههای سیاسی یا له حکومت است و یا علیه آن؛ و تنها نمیتوان آثاری را که علیه حکومت است به عنوان آثار سیاسی بهشمار آورد.
با یک دستهبندی دیگر نویسندگان پیش از انقلاب را، از نظر پرداختن به موضوعات سیاسی در داستان، میتوان به دو طیف ذیل تقسیم کرد: سیاسینویسهای حرفهای (کسانی که اغلب مستقیماً به مسائل سیاسی میپرداختند (مانند جلال آل احمد، فریدون تنکابنی، علی اشرف درویشیان، بزرگ علوی و احمد محمود. اجتماعینویسهایی که نیم نگاهی به موضوعات سیاسی داشتند: کسانی چون محمود اعتمادزاده) م. ا. به آذین (ایرج پزشکزاد، صادق چوبک، سیمین دانشور، محمود دولت آبادی، غلامحسین ساعدی، اسماعیل فصیح، سیدمحمود قادری گلابدرهای، ابراهیم گلستان، هوشنگ گلشیری، صادق هدایت و منصور یاقوتی).
البته برخی فقرنگاریهای پیش از انقلاب را نیز میتوان از داستانهای سیاسی بهشمار آورد. اصولاً، نوشتن از فقر و ظلمی که بر طبقه کارگر و کشاورز میرفت و نیز تحریک آنان به سمت دادخواهی از برجستهترین ویژگیهای داستان سیاسی پیش از انقلاب در ایران بهشمار میرود. این مضمون، که با گرایش به رئالیسم سوسیالیستی همراه بود، در آثار برخی نویسندگان نمود آشکارتری یافته است و در آثار برخی کمتر. از جمله نویسندگانی که، در آثارِ خود، آشکارا به فقرنگاری پرداختهاند میتوان صمد بهرنگی، بهروز تبریزی، نسیم خاکسار، مجید دانش آراسته، علی اشرف درویشیان، محمود دولت آبادی، غلامحسین ساعدی، محمد عزیزی، ابوالقاسم فقیری، سیدحسین میرکاظمی و منصور یاقوتی را یاد کرد.
بهطور کلی چند جریان فکری در ادبیات سیاسی قبل از انقلاب وجود داشته است: اول، جریان مارکسیستی است که صمد بهرنگی و غلامحسین ساعدی، چهرههای مشخص این نوع از جریان ادبی هستند و دوم، جریانی ضعیف از اسلامیگرایی که محمود حکیمی و سیمین دانشور، چهرههای این جریان را تشکیل میدهند.
ممنوعیتها، محدودیتها داستانهای سیاسی و سرنوشت نویسندگان این داستانها
محمد حنیف در مقالهٔ «داستان سیاسی و داستان انقلاب در ایران» دربارهٔ مواجهٔ داستان سیاسی با ممنوعیت و سانسور مینویسد: داستانها معمولاً به چهار دلیل سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و مذهبی ممنوعالإنتشار یا سانسور میشوند. در این میان، بسامد داستانهای برجستهای که به دلایل سیاسی ممنوعالإنتشار میشوند بیشتر است. درخور توجه اینکه اولین آثاری که، در مرحله گذار از افسانه به داستان امروزی و تحت تأثیر رمان غرب، در ایران نوشته شدند عموماً سیاسی بودند. این داستانها که بعضاً بیذکر نام نویسنده منتشر میشد، در مواقعی، حبس برخی افراد را، به جرم ناکرده نوشتن آن، سبب میآمد.
او در همین رابطه با اذعان به اینکه بسیاری از خوانندگان عام داستان سیاسی نیز با شنیدن داستان سیاسی به شهرت ممنوع بودن آنها میاندیشند و این وجه را ویژگی همه داستانهای سیاسی میپندارند، این نتیجهگیری کلی را صحیح نمیداند و عنوان میکند: هر داستانی ممکن است با توجه به رویکردی سیاسی، در کشوری ممنوع و یا در کشوری دیگر ممدوح باشد، مثلا «خوشههای خشم» جان اشتاینبک در امریکا با محدودیت روبرو شد، درحالیکه روسها آن را به عنوان سندی برای محکومیت اقتصاد سرمایهداری میستودند. از سویی دلایل ممنوعیت یا ایجاد محدودیت برای داستانهای مختلف نیز در مناطق مختلف متفاوت است. به عنوان مثال «وداع با اسلحه» در امریکا به دلیل مسائل اخلاقی سانسور شد، ولی در ایتالیا به دلایل سیاسی. و بالاخره باید در این باره گفت که داستانهای سیاسی لزوماً در نقد حاکمیت سیاسی نوشته نمیشود، بلکه داستانهایی هم که با هدف تأئید نظام حاکم نوشته میشوند نیز در زمره داستانهای سیاسی قلمداد میشوند.
این پژوهشگر ادبیات داستانی سیاسی سپس ضمن یادآوری این نکته که امروزه نوشتن داستان سیاسی در ایران و بهخصوص درنظر آنان که در هر حال روشنفکر را بر حکومت میدانند، امری مذموم شمرده میشود، ادامه میدهد: ننوشتن با نگاه سیاسی، بهویژه برای آنان که به اصالت هنر معتقدند یک اصل است. از غیر ایرانیها ربگریه و از صاحبنظران ایرانی، استاد عبدالعلی دستغیب در این باره بسیار تاکید دارند. هر دو این بزرگواران سیاست را چونان سم برای ادبیت داستان تلقی میکنند.
صاحبنظران دیگری همچون شهریار زرشناس و کامران پارسینژاد هم در نقطه کاملا مخالف این نظریه قرار دارند. یعنی توصیه به ننوشتن از سیاست را یک توطئه میپندارند. درمجموع میتوان چنین نتیجهگیری کرد که با وجود مخالفت بسیاری از نویسندگان و منتقدان، داستان سیاسی وجود دارد و اندیشه سیاسی نویسنده ـ هر چند نویسنده اهل عمل سیاسی نباشد ـ به هر حال در بطن اثر تأثیر میگذارد؛ اما چگونگی این تأثیرگذاری و میزان آن نیز بسته به شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هر کشوری متفاوت خواهد بود. بهنظر میرسد که نه نظرات قاطع صاحبنظرانی چون رب گریه و استاد دستغیب در مذموم بودن سیاسی نوشتن داستان نویسان پذیرفتنی است و نه تندرویهای صاحبان اندیشهای چون زرشناس و پارسینژاد در ناآگاه یا خائن دانستن کسانی که سیاسینویسی را منع میکنند، بلکه چگونگی سود جستن از اندیشههای سیاسی در داستان و خلق هنرمندانه اثر مهمتر است.
حنیف اضافه میکند: آن دسته از افرادی نیز که اصولاً اعتقادی به وجود گونه داستان سیاسی ندارند هم با مطالعه سرنوشت داستانهای مشهور و مطرح سیاسی دنیا به این نتیجه خواهند رسید که چه آنها بخواهند و چه نخواهند، چه داستان سیاسی را بپذیرند چه نپذیرند، داستان سیاسی وجود داشته و همچنان خلق خواهد شد. یکی از دلائل مهم آن نیز محدودیتهاییست که همواره بر رمان سیاسی و داستاننویسان سیاسی اعمال شده است. ممیزی در جهان شرق و غرب معمولا به چهار دلیل سیاسی، اخلاقی، مذهبی و اجتماعی اعمال میشود. در انگلستان از قرن پانزدهم مطالعه یا انتشار برخی کتابها به دلائل مختلف ممنوع میشد و یا کتاب «خوشههای خشم» جان اشتاینبک تنها چند ماه بعد از انتشارش با سانسور مواجه شد. از میان ۲۲ کتابی که در آمریکا با بیشترین سانسور مواجه شدند «خوشههای خشم» مکان دوم را دارد. این کتاب هم نهایتاً به بهانهٔ تصاویر غیراخلاقی، تصویر بیپرده زنان، کلمات زشت و اشاعه بیبندوباری توقیف شد. اساسا بسیاری از رمانها و داستانهای کوتاه سیاسی به علت مغایرت با نظامهای ارزشی و سیاسی نظامهای حاکم با محدودیت و یا ممنوعیت انتشار روبرو شده است. نگاهی به فهرست رمانهای برجستهای که در جهان به دلایل اجتماعی با انتشار آنها مخالفت شده است؛ نشان میدهد که برخی از این رمانها با معیارهایی که در ابتدای این مبحث و از دیدگاه برخی صاحبنظران ادبی مطرح شد، میتوانند، در زمره رمانهای سیاسی نیز قرار بگیرند.
پارسینژاد اما برای درک بهتر ممنوعیتها و محدودیتهای ادبیات داستانی سیاسی به تفاوت این سبک داستانی در ایران و دیگر کشورها اشاره و بیان میکند: بهطور کلی تفاوتهای عمدهای در مورد ژانرهای مختلف تخصصی ادبیات داستانی با سایر کشورها داریم. ژانرهای ادبیات داستانی به آن صورت که در غرب مرسوم است و مثلا مشخصا ادبیات داستانی روانشناختی یا دینی داریم در ایران دیده نمیشود. در حوزهٔ ادبیات داستانی سیاسی هم به همین دلیل آنچنان که باید نمونههای قابل تاملی نداریم. در ایران داستاننویس برای ورود به ژانر ادبیات داستانی سیاسی صرفا تلنگری به سیاست میزند و توجهی به قاببندی و اسکلت مورد نیاز برای ادبیات داستانی سیاسی ندارد. به عنوان مثال خالق داستان در روایتی که مطرح میکند تنها اشارهای به برخی رویدادهای سیاسی (ملی شدن صنعت نفت، کودتای ۲۸ مرداد یا شرایط انقلاب ۵۷) میکند و شخصیتها هم نهایتا در برخی از این رویدادها حضور دارند. داستانهای انقلاب هم عمدتا بیشتر در ژانر داستان تاریخی قرار میگیرند و فقط یک تصویرسازی از اتفاقات جریان انقلاب هستند. در حالی که در داستانهای سیاسی اصل محور بر مبنای پژوهش است. منتها در ایران پژوهشی در کار نیست و نویسنده براساس برداشتهای شخصی مینویسند و با آمار و تحقیق کاری ندارد.
این داستاننویس ادامه میدهد: به دلیل اینکه هنوز ژانری به اسم ادبیات داستانی سیاسی به آن صورت که در غرب وجود دارد در ایران شکل نگرفته نمیتوانیم بهطور قطعی از محدودیتها و ممنوعیتها صحبت کنیم. چنانچه یک اثر داستانی سیاسی منصفانه نوشته شود و تحلیل و واکاوی داشته باشد میتواند از جنبههای مختلفی دارای اهمیت باشد. در غرب حتی دولتمردان از داستان استفاده میکنند برای بیان سیاستهای مورد خواست خودشان ولی ما در ایران هنوز به این حقیقت که داستان میتواند تاثیرگذار باشد؛ اشراف نداریم.
عبدالهیان نیز تصریح میکند که کلا هیچ دولتی (چه در ایران و چه در خارج) از داستانهای سیاسی استقبال نمیکند و هیچکجا دل خوشی از نویسندگان این داستانها ندارند و در ادامه میگوید: در برخی کشورها میخواهند بزرگمنشی نشان بدهند و داستانهای این چنینی را چاپ میکنند، اما در گروه دیگری از کشورها نه تنها انتشار این آثار ممنوع است بلکه خود نویسنده هم تهدید میشود. در روسیهٔ زمان شوری عدهای از داستاننویسانی که سیاسی مینوشتند از کشور طرد و یا تبعید شدند. نویسندهٔ بزرگ چک میلان کوندرا هم در کشور خود نتوانست فعالیت کند. در چین هم نویسندههایی که با سیستم حکومتی موجود تعارضی داشته باشند نمیتوانند کتابهایشان را در کشور منتشر کنند و این کتابها در خارج از چنین زیر چاپ میرفتند. حالا به تازگی کمی شرایط برای نویسندههای چینی بهتر شده است اما معدود جایی هست که از این نظر آزادی کامل برقرار باشد. در آمریکا هم کورت ونهگات با اینکه نوشتههایش با محدودیت و ممنوعیت مواجه نمیشود اما همیشه حواشی و جنجال زیادی حول آنها شکل میگیرد. گابریل گارسیا مارکز با اینکه چندان سیاسی نیست اما سالهای زیادی نتوانست در کشور خود زندگی کند. یوسا نیز جایی در کشورش نداشت.
این استاد دانشگاه و کارشناس ادبیات داستانی دربارهٔ نوع برخورد با ادبیات داستانی سیاسی در ایران نیز اضافه میکند: در ایران بعد از انقلاب نیز با دو رویه درقبال داستانیهای سیاسی روبرو بودیم. حوزه هنری به سمت انتشار کتابهای جنگ و دفاع مقدس رفت و سعی کرد با استفاده از ادبیات داستانی چهرهای خالصانه از رزمندهها به نمایش بگذارد. از آن طرف کسان دیگری هم بودند که یا به صراحت و یا در لفافه به مخالفت با جنگ و طبعات آن پرداختند. به طور کلی ادبیات ضدجنگ به عنوان گونهای از ادبیات داستانی سیاسی از دههٔ ۸۰ با آثار اسماعیل فصیح (زمستان ۶۲) در ایران رواج پیدا کرد.
برای روشنتر شدن گرفتوگیرهای داستانهای سیاسی در ایران و دیگر کشورها به چند نمونهٔ جهانی اشاره میکنیم: کتاب «یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ» اثر الکساندر سولژنیتسین که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد و رژیم استالین را افشا میکرد در تاریخ ۱۹۶۴ در شوروی ممنوع شد. نهایتا هم در سال ۱۹۷۴ سولژنیتسین از این کشور اخراج شد. این کتاب در دهه ۸۰ و ۹۰ نیز با سانسور و ممنوعیت در آمریکا هم روبهرو شد. علت اصلی این ممنوعیتها کفرآمیز بودن کتاب عنوان میشد. «این مبارزه زندگی من است» اسم اوتوبیوگرافی نلسون ماندلا است که در آفریقای جنوبی ممنوع شد و تنها در سال ۱۹۹۰ بعد از آزادی او از این کتاب رفع ممنوعیت شد. این کتاب همراه با یکسری کتابهای دیگر در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ که توسط کشتی بارگیری شده بودند؛ مصادره شد.
همچنین براساس آماری که از کتاب در دست انتشار (رمانهای ممنوعه نوشته نیکلاس کارلا با ترجمه محسن حنیف و طاهر رضایی استادیاران دانشگاههای خوارزمی و علامه) در اختیار ایلنا قرار گرفته است؛ مجموعا ۴۷ عنوان از مهمترین کتابهای ادبیات داستانی در غرب به دلایل مضمونهای سیاسی توقیف شدهاند که «چرا ما در ویتنام هستیم» / نورمن میلر/ ۱۹۶۷، «آمریکایی زشت» / یدرر و بوردیک/ ۱۹۵۸ (این کتاب محتوایی ضد امپریالیستی دارد)، «سلاخخانه شماره پنج» / کورت وانه گات/ ۱۹۶۹، «سفرهای گالیور» / جاناتان سوئیفت و «دکتر ژیواگو» / بوریس پاسترناک نمونههایی از شناختهشدهترین آنها هستند.
علاوه بر اینها ۷۸ رمان نیز به دلایل اجتماعی ممنوع الانتشار شدهاند، البته همانطور که اشاره شد این رمانها نیز به گونهای زیرمجموعهٔ ادبیات سیاسی به حساب میآیند. «ماجراهای هکلبری فین» و «ماجراهای تام سایر» / مارک تواین، «گور به گور شده» / ویلیام فاکنر و «کشتن مرغ مینا» / هارپر لی نمونههایی از این کتابها معرفی شدند.
در ایران نیز رمان «زوال کلنل» محمود دولتآبادی از جمله پرحاشیهترین داستانهای سیاسی چند سال اخیر است که انتشارش همچنان با ممنوعیت مواجه است. . ا