این مقاله را به اشتراک بگذارید
ترور هیتلر بعضی ها معتقدند هیتلر زنده ماند و کشته نشد. هر چه بود این مسلم است که در دوران قدرت خود با خوش شانسی از سوء قصد ها نجات یافت و در نهایت هم خود کشی کرد. در این نوشته ماجرای های جذاب تروز هیتلر را خواهید خواند.
آدولف هیتلر در آوریل ۱۹۴۵ با شلیک گلوله ای به سر خود به زندگی اش خاتمه داد؛ این اقدام پایانی بود بر همه سوءقصدهای نافرجامی که در این سال ها به او شده بود.
ترجمه فرهنگ خرمیان
آدولف هیتلر در آوریل ۱۹۴۵ با شلیک گلوله ای به سر خود به زندگی اش خاتمه داد؛ این اقدام پایانی بود بر همه سوءقصدهای نافرجامی که در این سال ها به او شده بود.
سوءقصد از طرف رقیبان سیاسی، دولت های بیگانه و حتی طرفداران پیشین خودش که بیشتر به خاطر بدشانسی و زمان نامناسب از دست رفتند و نتوانستند مسیر تاریخ را تغییر دهند.
از درگیری و زد و خوردهای این دیکتاتور بین مردم گرفته تا دسیسه های گروه های مخالف حزب نازی؛ به سراغ پنج مورد از ترورها می رویم که نزدیک بود جان هیتلر را بگیرند.
۱۹۲۱: کتک کاری در سالن سخنرانی مونیخ
نخستین اقدام علیه زندگی هیتلر حدود بیست سال پیش از آغاز جنگ جهانی دوم صورت گرفت. در نوامبر سال ۱۹۲۱ هیتلر جوانی افراطی و هنوز بسیار ناشناخته بود. در سالن مشهور Hofbrauhaus شهر مونیخ سخنرانی داشت. در این جلسه افزون بر اعضای حزب تازه تاسیس نازی، تعدادی از طرفداران سوسیال دموکرات، کمونیست ها و رقبای سیاسی دیگر نیز حضور داشتند.
شعارها و لفاظی های تند هیتلر در سخنرانی اش خیلی زود همه را دچار التهاب و رفتارهای دیوانه وار کرد. یک کتک کاری جانانه آغاز شد و همینطور که حضار به هم مشت و لگد می زدند و لیوان های نوشیدنی و صندلی ها را به اطراف پرتاب می کردند؛ یک گروه ضارب ناشناخته اسلحه های خود را بیرون آوردند و به طرف جایگاه سخنرانی چندین گلوله شلیک کردند ولی به هیتلر آسیبی نرسید و او همچنان تا بیست دقیقه دیگر به رجزخوانی خود ادامه داد.
در پایان پلیس هم سر رسید. دیکتاتور آینده که مرگ گرا جلوی چشم خود دیده بود، با این اتفاق اشتیاق بیشتری برای پیگیری اهداف نازی پیدا کرد. دو سال پس از آن، «Burgerbraukeller» که در همان نزدیکی قرار داشت، محل آغاز کودتای معروفی بود که به شکست انجامید اما برای آدولف هیتلر شهرت جهانی و چند سال زندان در پی داشت.
۱۹۳۸: طرح توطئه موریس باوو
در روزهای پایانی سال ۱۹۳۸ یک دانشجوی سوییسی رشته الهیات یک اسلحه کمری خرید و در آلمان مثل سایه هیتلر را تعقیب کرد. او معتقد بود که این به اصطلاح «پیشوا» تهدیدی برای کلیسای کاتولیک به شمار می رود و تجسم شیطان» است.
«باوو» همچنین معتقد بود که وظیفه دینی اوست که هیتلر را از پای درآورد. سرانجام باوو در ۹ نوامبر سال ۱۹۳۸ هنگامی که هیتلر و رهبران حزب نازی به سمت مونیخ در حرکت بودند تا در مراسم سالگرد کودتای ۱۹۲۳ شرکت کنند، دست به کار شد. او در جایگاهی که در مسیر حرکت آنها بود یک صندلی انتخاب کرد و در انتظار هیتلر ماند. باوو اسلحه را در جیب اش پنهان کرده بود اما پیش از آن که آن را بیرون بکشد، موج از خود بی خود شده جمعیت دست های خود را که نشانه صلیب شکسته (آرم آلمان نازی) بر آنها بود به علامت سلام نظامی نازی ها بالا بردند که این کار باعث شد جلوی دید باوو گرفته شود و طرح او شکست بخورد.
او هنگامی که قصد داشت قاچاقی سوار قطار شود تا از آلمان خارج شود، دستگیر شد. زمانی که گشتاپو سلاح او را پیدا کرد، باوو زیر فشار بازجویی به قصد خود اعتراف کرد. باوو در ماه مه ۱۹۴۱ در زندان «Plotzensee» برلین با گیوتین اعدام شد.
۱۹۳۹: گئورک السر و بمبی که در سالن سخنرانی کار گذاشت
«گئورک السر» کمونیست که نجاری پرتلاش ولی ناموفق بود با جوش و خروش با نازیسم مخالفت می کرد. او همیشه می گرفت که رژیم هیتلر آلمان را به جنگ و نابودی اقتصادی خواهد کشاند. بنابراین در پایان سال ۱۹۳۴ تصمیم گرفت دست به کاری بزند. از آنجایی که می دانست هیتلر قرار است در سالگرد کودتای ۱۹۲۳ در سال پیش رو در یک کارخانه آبجوسازی در مونیخ سخنرانی کند، چند ماه وقت صرف کرد و یک بمب ساعتی ساخت.
بر اساس محاسبات او این بمب قرار بود پس از ۱۴۴ ساعت عمل کند. گئورک هنگامی که ساخت بمب را تکمیل کرد به مونیخ رفت و هر شب در کافه آن کارخانه در جستجوی محل مناسبی بود تا بمب را در یک ستون سنگی در نزدیکی جایگاه سخنرانی جاسازی کند.
پس از هفته ها سرانجام او توانست با کاری توان فرسا و به صورت پنهانی بمب را با موفقیت کار بگذارد. گئورک زمان انفجار بمب را روز هشتم نوامبر ۱۹۳۹ ساعت ۹:۲۰ صبح تنظیم کرد؛ تقریبا در میانه سخنرانی هیتلر.
او بمب را بسیار عالی ساخته بود و در بهترین جا آن را جاسازی کرده بود اما بخت با او یار نبود. جنگ جهانی دوم چند ماه پیش به شدت آغاز شده بود و هیتلر که حسابی درگیر بود، شروع سخنرانی اش را ساعت هشت صبح انتخاب کرده بود تا هر چه زودتر به برلین برگردد.
هیتلر سخنرانی اش را در ساعت ۹:۰۷ تمام و در ساعت ۹:۱۲ ساختمان را ترک کرد. فقط هشت دقیقه پس از آن بود که بمب گئورک السر عمل کرد. در اثر انفجار، ستون سنگی از جا درآمد و بخشی از سقف روی جایگاه سخنرانی فرو ریخت. در این حادثه هشت نفر کشته و تعدادی مجروح شدند اما به هیتلر آسیبی نرسید.
همان شب السر که قصد فرار به سوییس را داشت، دستگیر شد. پس از بازجویی و پیدا شدن نقشه بمب او مجبور به اعتراف شد. گئورک چندین سال را در اردوگاه کار اجباری نازی ها سپری کرد تا این که در آوریل سال ۱۹۴۵ و با سقوط رایش سوم، او را از سلولش بیرون کشیدند و توسط اس اس اعدام شد.
۱۹۴۳: هنینگ فون ترسکو و بمب درون بطری های نوشیدنی!
یکی از جسورانه ترین طرح های توطئه ای که برملا شد در ۱۳ مارس ۱۹۴۳ اتفاق افتاد. آن روز هیتلر برای یک بازدید معمولی به پاسگاه «اسمالنسک» که زیر نظر هنینگ فون ترسکو اداره می شد، رفت.
هنینگ یک افسر ناراضی و سرخورده بود. پس از بازدید و پیش از آن که هیتلر و همراهان او سوار هواپیما شوند و برگردند؛ هنینگ از یک افسر گارد هیتلر خواهش کرد بسته ای که حاوی دو بطری نوشیدنی مرغوب بود به یکی از دوستانش در برلین برساند. افسر گارد پذیرفت اما نمی دانست که در واقع آن بسته حاوی مواد منفجره پلاستیکی است که تا ۳۰ دقیقه دیگر عمل خواهد کرد.
ترسکو و همدست توطئه گر او فابیان فون اشکابرندرف امیدوار بودند که مرگ هیتلر انگیزه ای باشد تا بتوانند علیه فرماندهان عالی رتبه حزب نازی دست به کودتا بزنند اما همه طرح آنها دود شد و به هوا رفت چون چند ساعت بعد خبر رسید که هواپیمای هیتلر صحیح و سالم در فرودگاه برلین به زمین نشسته است.
اشکابرندرف بعدها همیشه می گفت: «ما خشک مان زده بود و نمی دانستیم که علت شکست چه بود.» و «بدتر از آن این بود که بمب کشف شود و بسیاری از ما با خطر مرگ روبرو شویم.»
پس از آن یکی از افسران ترسکو سراسیمه به او تلفن کرد و گفت که در مورد بسته او در برلین مشکلی به وجود آمده است. روز بعد او خود را به ستاد فرماندهی هیتلر رساند و آن بسته را با دو بطری نوشیدنی اصل عوض کرد.
آنها بعدها پس از باز کردن بسته اول متوجه شدند که یک فیوز خراب باعث شده که هواپیمای هیتلر در آسمان منفجر نشود.
۱۹۴۳: رودولف فون Grertsdorff و ماموریت انتحاری
یک هفته پس از آن که توطئه انفجار بطری های نوشیدنی ترسکو نقش بر آب شد، او و همکارانش دست به اقدام دیگری زدند. این بار محل ترور، نمایشگاه پرچم و سلاح هایی بود که سپاهان آلمان از ارتش شوروی (روسیه) به غنیمت گرفته بود. این نمایشگاه در برلین برگزار می شد و قرار بود هیتلر در آنجا بازدیدی یک ساعته انجام دهد.
یک افسر به نام رودلف فون گرتسدورف داوطلب شد تا بمب را کار بیندازد اما پس از آن که او ساختمان را بررسی کرد به این نتیجه رسید که از آن مکان به شدت محافظت می شود و انفجار بمب ممکن نیست. او بعدها نوشت: «آنجا متوجه شدم این حمله زمانی امکانپذیر است که من بمب را با خودم حمل کرده، نزدیک هیتلر بروم و بمب را منفجر کنم.»
این افسر تصمیم خود را گرفت و در روز ۲۱ مارس تا جایی که امکان داشت خود را به هیتلر نزدیک کرد و سعی کرد او را به سالن نمایشگاه راهنمایی کند. قرار بود بمب با یک فیوز ۱۰ دقیقه ای عمل کند اما گرتسدورف هر چه تلاش کرد که بازدید طولانی تر شود، نشد و در یک لحظه به طور اتفاقی هیتلر وارد اتاق دیگری شد.
پس از آن گرتسدورف که بمب را به خود بسته بود، دیوانه وار خود را به یک دستشویی رساند و درست در آخرین ثانیه ها بمب را خنثی کرد.