این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
جاوید جعفری دانشجوی فلسفه و ساکن اصفهان است. جعفری دغدغه شعر و ادبیات دارد و در ادامه چند شعر کوتاه از او را که برای مد و مه ارسال کرده می خوانید:
انتزاع
بر سنگ نگاه کردم و آیینه
خطّی ز سراب آن شب آدینه
از خاطره ای دور به دیدار آمد
یک ساعت انتزاعی دیرینه…
آمدن و بودن
-صبح،
تکان می خورد
بر تِکّه های نان،از گونه ات…
من فقط می خواستم
همین گونه تماشایت کنم،
می خواستم
خرده نان ها را بتکانم
از گونه هایت…
و صبح نشود…
تَکیدن جوانه ها در تاریکی جستن داشت،
در آن…
تا برسد به باز،همان…
تا برسد به گندم و جوانه ها
و خرده نان…
من فقط می خواستم،
تو را خالی بنوشم…
من فقط می خواستم،
دست هایت را اضافه بپوشم….
خالی بشنوم،
نفس های آمدن و بودنت را،
بی تِکان…
من فقط همین ها را نمی خواستم،
من همان…
اصلاً همان،
در همان تماشاگه گونه هایت
در همان ها بمان…
خط سکوت
-سایه های جا به جا،
تکّه های تنم را،
به شب محو می کنند…
برخیز،
ساعت خالی غروب،هنوز خط سکوت می کشد…
سکوت ممکن
از آنجا شروع می شود،
که ظاهراً می بایست بر خودت گریه کنی…
به بوی باغ شب،
و سکوت نهفته ی پشت برخوردها…
با شکستن هایشان…
و به احترام صبح نیامده،
تأخیر کردن در مرگی تازه مطرح شده را،
روی سکوت ممکن،
به صدا درآوری…
جاوید جعفری / اصفهان
‘
9 نظر
آرمان
عاشق آمدن و بودنم .عالی
خسته نباشی
کامران م آزاد
بسیار زیبا و پر احساس… خسته نباشید.
فائزه میرمجربیان
بسیار عالی و زیبا …
ابراهیم
بسیار عالی….
شهرزاد
اشعار خیلی خوبی هستند. سرشار از احساس و تفکر به خصوص خط سکوت…
پری
اشعار خیلی خوبی هستند. منم خط سکوت رو بیشتر دوست داشتم…
مسعود
عالی
سهراب
شعر ؟ عالی ؟!
بختیاری
بسیار زیبا…از آنجا شروع میشود که ظاهرا می بایست بر خودت گریه کنی…موفق باشید