این مقاله را به اشتراک بگذارید
در نشست نوبلخوانی شهر کتاب مطرح شد:
شعر شیمبورسکا سهلوممتنع است
«پیاز چیز دیگری است، دل و روده ندارد، تا مغزِمغز پیاز است، تا حد پیازبودن، پیازبودن از بیرون، پیازبودن تا ریشه، پیاز میتواند بیدلهرهای به درونش نگاه کند…»؛ این سطرها، سروده ویسواوا شیمبورسکاست؛ زن شاعر نوبلیستی که برای گذران زندگی حتی در دورهای از عمرش، به کارگری در ایستگاه راهآهن نیز پرداخت.
بیستمین نشست ماهانه نوبلخوانی در شهر کتاب، اینبار به این شاعر لهستانی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۶ اختصاص داشت. در این نشست احمد پوری، مترجم حوزه شعر و گروس عبدالملکیان، شاعر، به سخنرانی پرداختند. احمد پوری گفت: شیمبورسکا نهمین زنی است که از میان زنان، جایزه نوبل ادبی را ازآن خود کرده است. تاکنون ۱۴ زن توانستهاند این جایزه را به دست بیاورند. از میان نویسندگان لهستانی نیز تاکنون چهار نفر برنده نوبل ادبی شدهاند که آخرینشان شیمبورسکاست. معمولا نوبل را به کسی میدهند که حجم تولیدات ادبیاش قابل توجه باشد؛ شیمبورسکا وقتی نوبل گرفت، بیش از ۲۰۰ شعر چاپ شده نداشت؛ اما در همان زمان شعر او در لهستان و در سطح جهان محبوبیت به دست آورده بود. او که در آغاز جنگ جهانی دوم دختری نوجوان بود، برای تحصیل به کلاسهای زیرزمینیای میرفت که دور از چشم ارتش نازی برگزار میشد. در همان سالها آلمانیها قانونی وضع کردند که قرار بود براساس آن جوانان لهستانی بی کار برای کار اجباری به آلمان فرستاده شوند. شیمبورسکا برای گرفتارنشدن، کاری ساده در راهآهن پیدا کرد و از همان زمان هم شروع کرد به نوشتن داستان و شعر. اولین شعر او در سال ۱۹۴۵ در یک نشریه ادبی لهستانی به چاپ رسید. چهار سال بعد اولین مجموعه شعرش برای دریافت مجوز چاپ به اداره فرهنگ لهستان داده شد. اگرچه آنچنانکه شیمبورسکا خود گفته در آن سالها به سوسیالیسم اعتقاد داشت، کتاب شعرش به دلیل تبعیتنکردن از اصول ادبیات رئالیستی – سوسیالیستی اجازه نشر نگرفت. پوری افزود: چیزی که در مورد شیمبورسکا کم گفته شده است، فعالیتهای ژورنالیستی اوست. او روزنامهنگار پرکاری بود؛ سردبیری یک مجله ادبی را در اختیار داشت و در آن مجله در ستونی ثابت نقد ادبی مینوشت. گروس عبدالملکیان در آغاز سخنانش با بیان اینکه شعر شیمبورسکا نمونههایی عالی برای ویژگیهای اساسی شعر است، به اصطلاح «شعر ساده» پرداخت و گفت: این اصطلاح تعبیر درستی نیست و اگر بخواهیم منظوری را که از این اصطلاح در ذهن داریم، بیان کنیم باید از تعبیر دیگری استفاده کنیم که امکان سوءاستفاده افراد کوتهنگر را سلب کند. تعبیر شعر ساده و سادهنویسی به شکل واضحی غلط و نقض غرض است. شعر ساده یعنی شعر معمولی. شعر، اتفاقی است که در زبان میافتد، زبان را میشکافد، منفجر میکند و ارتقا میدهد. از آنجا که شعر، نهگفتن به زبان معیار و معمول است، نمیتواند ساده باشد. باید این اصطلاح را کنار بگذاریم و اگر منظورمان همان شعر سهلوممتنع است، از این اصطلاح استفاده کنیم. اصطلاح سهلوممتنع، تعبیری است که در مورد شعر شیمبورسکا صدق میکند. عبدالملکیان، شیمبورسکا را استاد خلق موقعیتها دانست و گفت: موقعیتیابیهای درجه یک او میتواند یادآور نمایشنامههای سارتر باشد. او بهقدری با ابژههایش دستوپنجه نرم میکند تا آنها تبدیل به سوژه شوند و شخصیت پیدا کنند. از منظر کانتی میتوان به شعرهای او نگاه کرد. انگار شیمبورسکا نئومنهای غیرقابلدسترسی را تبدیل به پدیده (فنومن) میکند و به واسطه حواس پنجگانه و شناخت، با آنها زندگی میکند. علیاصغر محمدخانی نیز در ابتدای نشست ضمن ارائه گزارشی از ترجمههای ارائهشده از شعرهای شیمبورسکا به زبان فارسی گفت: شیمبورسکا در سال ۱۹۳۳ متولد شد و در ۲۰۱۲ در ۸۴سالگی درگذشت. شعرهایش به زبانهای بسیاری ترجمه شده و در ایران نیز یکی از شاعران شناختهشده خارجی است. وی در ایران ابتدا با کتاب «آدمهای روی پل»، با ترجمه مارک اسموژینسکی، شهرام شیدایی و چوکا چکاد به دوستداران شعر معرفی شد و آخرین کتابی هم که از وی ترجمه شده است، مجموعهای است با نام «اینجا» با ترجمه بهمن طالبینژاد و آنّا مارچینوفسکا. بین این دو کتاب نیز کتابهای «عکسی از ١١ سپتامبر» با ترجمه علیرضا دولتشاهی و ایونا نوویسکا و «هیچ چیز دوبار اتفاق نمیافتد» با ترجمه ملیحه بهارلو منتشر شده است.
شرق