این مقاله را به اشتراک بگذارید
وجوه ظهور مردم
ارشاد رضویان
«مردم در سیاست ایران» پنج پژوهش از یرواند آبراهامیان است که نقش جمعیت و حضور مردم را در تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تاریخ معاصر ایران، برجسته کرده است. میدان نیروی برآمده از مشارکت مردمی، مؤثرتر از عوامل سیاسی دیگر تاریخ مدرن ایران را رقم زد. صورتبندی تحولات سیاسی و اجتماعی با دخالت و با میانجی حضور مردم در چهار مرحله مهم، به تفکیک و جزئیات قابلاستنادی، در این کتاب آمده است: سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۶ خورشیدی (شکوفایی و پاگرفتن نهضت مشروطه تا افول آن)، ۱۳۰۲ (درخواست تغییر نظام سلطنت به جمهوری برای نخستینبار)، از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (ضعف حکومت پهلوی و شکوفایی دوباره قدرت مردم و احزاب و مطبوعات کثیرالانتشار و ظهور دولت دکتر مصدق و پیروزی جنبش ملیکردن صنعت نفت) و در نهایت انقلاب اسلامی ۱۳۵۷. این چهار دیرش و فرایند تاریخی را میتوان بهمنزله فعلیتیافتن ملیتهای مختلف در ملت ایران دانست. ملیت وجه ظهورهای مردم است که بهواسطه چفتوبستیافتن مجموعهای از گفتارها، همچون رژیمی تازه از حقیقت اجتماعی و سیاسی، تصویر و معنای تازهای از ملت نمایان میسازد و ملت نیز با خلاقیت و حضور خود معنای تازهای به این ملیتها میبخشند.
تحتتأثیر انقلاب فرانسه در برپایی حکومت قانون و در نهایت خواست جمهوری، نخستین وجه ظهور مردم را ملیت فرانسوی ساخت، بهدنبال ضعف و شکستهای پیاپی حکومت قاجار از روسها، تفکرات تازهای که از مدرنشدن جوامع غربی تغذیه داشت با میانجی روشنفکران در جامعه ایران سرریز کرد. بهدنبال آن نقش حکومت بهمنزله نقش پدر آسیب دید. و ضعف وی در پاسداری از جان و مال و نوامیس و دین و مذهب رعایا بر همگان معلوم و مسجل شد. نخستین ضربه مهلک از جانب جنبش تنباکو در سال ۱۲۷۰ وارد آمد. و مردم حق حاکمیت خویش را لمس کردند. نهاد بازار و اصناف آن با همراهی و همرأیی نهاد روحانیت مردمی در قوای حاکمیت رخنه ایجاد کرد. نخستین اعتصابها و حرکتهای جمعی سازماندهیشده از اردیبهشت ۱۲۸۴، جهت تأسیس عدالتخانه و محدودکردن قدرت بیچونوچرای نظام حاکم، به وقوع پیوست. خیابان تجلیگاه حضور و فریاد «زندهباد ملت ایران» شد به این اعتبار، ضعف قدرتمداران درمجموع، با قدرت ضعیفان همسو شد. مورخان کمی بهدنبال شناخت بنیان اجتماعی جنبش مشروطه بودهاند. و شرقشناسان هم با سوءظنی همیشگی مردم مشرقزمین را جماعت شریر و مشتی اراذلواوباش و ایادی بیگانه و استبداد خواندهاند. جنبش اجتماعی نوین ایران در قامت انقلاب مشروطه از دل افراد محترم و متین جامعه شامل تاجرها، بزرگان مذهبی، دکاندارها و کارگاهدارها، صنعتگران و شاگرد کسبه و محلات متوسطنشین، بیرون آمد.
مردم خواهان تحول بهدنبال فضاهایی میگشتند که بیشترین سطح مؤثر ممکن را بهعنوان عرصه عمومی، داشته باشند. مکان سفارت انگلیس، اماکن متبرکه و خیابانها، نخستین فضاهای مورد کشف و ابداع گروههای مردمی شد. خیابان بهعنوان تجلیگاه جمعیت فعال در ایران جلوه مؤثرتری از خیابانهای انگلستان و فرانسه، پیدا کرد. اما متأسفانه چنانکه آبراهامیان مینویسد این خیابانها در سیاست، خیابانهایی دوطرفه شدند و طولی نکشید که بیتوجهی مشروطهخواهان به قشر ضعیف و تهیدست همراهشان، پای این جماعت را از جمع مشروطه برید و در پتانسیل تازه خیابانی، نیروی مستبد و سلطنتطلب حکومت قرار داد. آنها بهتدریج مشروطه و انقلاب بورژوایی آن را متعلق به طبقه مرفه دانستند و از قطار آن پیاده شدند.
دومین وجه ظهور مردم در سیاست ایران را اما، ملیت آلمانی (به صورت بیسمارکی آن) در سالهای ۱۳۰۲ تا ۱۳۲۰ توضیح داد. جمعیت و مردم ایران به دلیل چندگانگی هویت قومی و زبانی و مذهبی خود در دوران جدید این خطر را به خود میدیدند که شبیه امپراتوری مجارستان از هم پاشیده شوند. ازاینرو اقلیت تازه روشنفکران در روزنامه «کاوه» آلمان و همچنین در مجله «آینده» دکتر محمود افشار بر آن شدند تا ملیت تازهای را بر قامت ملت ایران بدوزند، سیستم آموزشی سراسری با محوریت زبان فارسی و حذف زبانهای محلی مختلف، یکپارچه شود. این روشنفکران به ملت آذریزبان نیز یادآوری میکردند که پیش از حمله مغول، آنها نیز به فارسی تکلم داشتند. بسیاری از این روشنفکران و رجال سیاسی چون تقی ارانی، خلیل ملکی و احمد کسروی با وجود اینکه خود آذری بودند باز برای قراردادن ایران در کردار تازه رأی به دولت و زبان واحد میدادند. برخی قیامها تلاشهایی خلاف تحقق این ملیت بود. ظهور رضاخان اما سوارشدن بر بستری بود که این خواست و ملیت ایجاد کرده بود، رضاخان با ایجاد ارتش منظم و بوروکراسی اداری، ضعف پادشاهی قاجار را مرتفع کرد و با احیای دوباره حکومت بهمنزله نقش پدر، آموزش زبانهای محلی را قدغن کرد، اقوام عرب و کُرد را به مناطق مرکزی کوچاند، راهآهن سراسری ایجاد کرد، فرهنگستان زبان فارسی را تشکیل داد و آذربایجان را دوپاره کرد. و ملت ایران اما قدرت جمعیت خویش را در قالب نظام قانون نادیده گرفت و در اوضاع نابسامان آن زمان، امنیت و اتحاد خویش را زیر سایه ملوکانه فرمان شاه و سیاست مشت آهنین او قرار داد.
وجه ظهور سوم مردم در سیاست ایران از سال ۱۳۲۰ و پس از برکناری رضاخان و در ضعیفشدن قدرت حکومت مرکزی و با معارف رسیده از اندیشههای برخاسته از انقلاب اکتبر در جلوه ملیت شوروی بروز یافت. جبهه ملی و حزب توده، اتحاد ملت را از سایه نقش پدر شاه بازگرفتند و در جبران ضعف نظام مشروطه در بیتوجهی به حق تهیدستان، سندیکاها و اصناف متعدد را بنا نهادند تا حقوق حقه کارگران و اقشار ضعیف و متحد را از کارفرمایان مطالبه کنند. گروههای متعدد طبقات متوسطبهپایین در قامت جمعیتهای چندهزارنفری (برای نخستینبار) به خیابانها و شهرهای مختلف ایران آمدند. با صنعتیشدن تدریجی کشور و ظهور صنعت نفت در جنوب این جمعیت بیشتر و منسجمتر شد.
انقلاب اسلامی، حضور گسترده دوباره مردم در قامت ملیت با خواست حکومت جمهوری و نفی نظام پادشاهی برای همیشه بود. بار دیگر فریاد عدالتخواهی و آزادی مردم همسو شد. با فشارهای بینالمللی که محمدرضا پهلوی را وامیداشت دست از شکنجه و سرکوب مخالفان خود بردارد و دادگاههای عمومی را جایگزین دادگاههای نظامی در رسیدگی به جرایم سیاسی کند، هزینههای اعتراض کاهش یافت. اتحاد و جمعشدن و تشکلهای فراوان بنا به مناسبتهای گوناگون و پیشبینینشده بهکرات تکرار شد؛ از شبهای انجمن گوته و سخنرانی نویسندگان علیه نظام سانسور و دستگاه حکومت گرفته، تا سالگرد ۱۶ آذر در دانشگاه تهران و مناسبتهای مذهبی چون عید فطر و عاشورا. هر دخالت حکومت پهلوی در جهت اقتدار و رعب و استیلایافتن بر جمعیت مردم، تفاوت مفهومی قدرت و نظام سلطه را در انقلاب اسلامی برجسته میکند. حکومت بهمثابه نظام انضباطی و تنبیهی از توان چندمحوری و چندمرکزی ملت جا ماند. ارتش سرکوب در میانه راه با مقاومت ملت شکست. سرعت مخابره اخبار تجمعات و اعلانهای عمومی شدت گرفت. خلاقیت گفتاری و شعارهای مردمی تقابل مهمی با زبان تصنعی و تبلیغی شاه پیدا کرد. نکته بهراستی شایان توجه این جنبش، توجه به حضور بهدور از خشونت مردم در خیابانها بود. آنها مجسمهها و ساختمانها را اگر پیش میآمد هدف قرار میدادند و از تعرض به افراد پرهیز داشتند. جمعیت مردم در این انقلاب عدم تجانس ظاهری را در بهترین وجه ممکن نشان میداد؛ جوانان جینپوش در کنار زنان چادربرسر، کشاورز، بازاری، دانشجو و روحانی در کنار هم.
شرق