این مقاله را به اشتراک بگذارید
نوروز در روزگار قاجار از نگاه سفرنامهنویسان
نوروز در سرزمین آفتاب به روایت کارل بروگش و دو گوبینو/ ایرانیان در جستوجوی پول برای خرید نوروزی!
هاینریش کارل بروگش، کنت آرتور دو گوبینو و جیمز ولیس که در روزگار قاجاریه به ایران سفر کردهاند نشانههایی از نوروز را در سفرنامههای خود نوشتهاند و اطلاعات مهمی از نحوه برگزاری این جشن کهن در دوره قاجار ارائه دادهاند.
عصر قاجار، روزگار حضور پررنگ جهانگردان اروپایی به ایران بود. جهانگردانی که صرف نظر از اهداف و مقاصد سیاسی که داشتند، یادگارهای ارزشمندی از خود برجای گذاشتند. یادگاری به نام «سفرنامه» که سرشار از واقعیات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ایران دوره قاجار است. یکی از نکات شایان توجه برای این سیاحان آداب و رسوم نوروز و قدمت آن است. نوشتههای این سفرنامهنویسان که به تداوم نوروز در این عصر اشاره دارد، اطلاعات مهمی از نحوه برگزاری این جشن کهن در دوره قاجار ارائه میدهند.
در گزارشهای پیشین نوروز در روزگار قاجار از نگاه سفرنامهنویسان به بیان دیدگاهها و خاطرات دکتر فووریه و مادام کارلا سرنا پرداختیم و در این گزارش آثار سیاحان دیگر از جمله هاینریش کارل بروگش، کنت آرتور دوگوبینو و جیمز ولیس که در این دوران به ایران سفر کردهاند را ورق بزنیم تا نشانی از نوروز پیدا کنیم.
نوروز؛ کلمهای سحرآمیز برای ایرانیان
هاینریش کارل بروگش، خاورشناس آلمانی قرن نوزدهم است دوبار به ایران سفر کرده است. بروگش آثار زیادی را به نگارش در آورده که از جمله دو کتاب خاطرات وی درباره ایران با نامهای «در سرزمین آفتاب» و «در محضر سلطان صاحب قران» به فارسی ترجمه شده است.
وی درباره نوروز مینویسد: «کلمه نوروز برای همه ایرانیان یک کلمه سحرآمیز و معجزه آساست. با شنیدن آن قلب همه میتپد و چهره همه خندان میشود و به یاد آن و به امید نوروز آینده که روزگار بهتری داشته باشند، تمام گرفتاریها و مشکلات کنونی خود را تحمل میکنند و تمام سال را در آرزوی رسیدن نوروز هستند.»
بروگش ادامه میدهد: «ایام نوروز شادی و سرور خاصی همه را فرا میگیرد همسایهها با هر درجه و مقامی این عید را به یکدیگر تبریک میگویند و این یک سنت باستانی است که بیش از دو هزار سال در ایران رواج دارد و در طول این سالیان هیچ واقعهای نتوانسته است این پیشامد ملی را از بین ببرد و مردم با هر عقیده و دین و مذهبی نوروز را جشن میگیرند.» (سفری به دربار سلطان صاحبقران، هنریش بروگش، ترجمه مهندس کردبچه، تهران: اطلاعات ۱۳۷۶، ج ۲، ص ۶۱۹)
در جستوجوی پول برای خرید نوروزی!
کنت آرتور دو گوبینو، نویسنده، خاورشناس، شاعر، مورخ، محقق و دیپلمات فرانسوی بود که در سال ۱۸۵۵ به همراه همسر و دخترش از طریق بندر بوشهر به ایران آمد و از طرف دربار استقبال باشکوهی از او به عمل آمد. در طول اقامت خود در ایران به زبان فارسی مسلط شد و به کارهایی از قبیل سکهشناسی و مطالعه تاریخ و فلسفه و ترجمه متون فارسی به فرانسه مشغول شد. «سه سال در آسیا» عنوان کتاب اوست که به نوروز نیز میپردازد.
او درباره نوروز در دربار قاجار مینویسد: «در دربار قاجار آغاز سال نو را حتی در نیمه شب با سلام خاص -سلام بزرگ- جشن میگرفتند که فقط شاهزادگان بلافصل، علما، سادات، مامورین عالی مقام و چند نفر از افسران به آن مراسم شرکت دعوت میشدند.»
گوبینو میگوید: «بزرگترین مواقع روزهای اول سال است که مردم برای تامین هزینههای عید نوروز احتیاج به پول دارند به طور کلی در تمام موارد سرور و شادمانی یا عزاداری، و خدا میداند که تعداد این روزها و به خصوص ایام جشن و سرور نزد ملتی که بزرگترین مشغولیاتش تفریح است چقدر زیاد است، مردم شهرنشین ایران در جستوجوی پول هستند.» (سه سال درآسیا، ژوزف آرتور دو گوبینو، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: نشر قطره ۱۳۸۳، صص۲۷۳-۲۸۲)
نوروز؛ ایام خوش درویشان
دکتر جیمز ولیس انگلیسی در زمان ناصرالدینشاه سفری به ایران میکند و سفرنامهای درباره اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران تهیه میکند که در لندن منتشر میشود. او همچنین چندین کتاب درباره ایران و فرهنگ مشرقزمین نوشته است.
دکتر جیمز نیز درباره رسم عیدی گرفتن درویشان مینویسد: «هیچ فصلی از فصول مانند عید نوروز به درویشان خوش نمیگذرد و در هیچ ایامی مانند ایام عید آنها نمیتوانند تحصیل پول بنمایند. در ایام عید هریک از ایرانیان هر درویشی را که در معبر و یا در محلات شهر ببیند خود را مجبور میداند که مقدار معینی پول به او بدهد. علاوه بر آن هریک از درویشها معتاد برآنند که در ایام عید نوروز هرکدام یکی از رجال و متمولین آنجا را انتخاب نموده و در درب عمارت او چادر محقری زده و به قدری یا حق یاحق میگوید که صاحبخانه نظر به لیاقت خود مقدار معینی پول به او بدهد.» (تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجار، چارلز جیمز ویلس، ترجمه سید عبدالله، به کوشش جمشید دودانگه و مهرداد نیکنام، تهران: طلوع، ۱۳۶۶، ص ۱۶۵