این مقاله را به اشتراک بگذارید
انتشار مجدد «خوشههای خشم»
شاهکاری از ادبیات آمریکا
نسیم آصفزاده
«خوشههای خشم» شاهکار جاناشتاینبک، نویسنده مشهور قرن بیستمی آمریکا است که سالها پیش به فارسی ترجمه شده بود و بهتازگی نیز چاپ پنجم این کتاب با ترجمه عبدالحسین شریفیان با ویراستی تازه در نشر نگاه منتشر شده است. جاناشتاینبک، در سال ١٩٠٢ در سالیناس کالیفرنیا متولد شد، منطقهای در چند مایلی ساحل اقیانوس آرام و در مجاورت دره حاصلخیز سالیناس. این منطقه، زمینه اصلی بسیاری از داستانهای او به ویژه شاهکارش «خوشههای خشم» بوده است. اشتاینبک در سال ١٩۶٢ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد و شش سال بعد از آن درگذشت. دو نویسنده شاخص ادبیات آمریکا پیش از او توانسته بودند نوبل ادبیات را دریافت کنند: ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر. دادن نوبل به اشتاینبک اما همراه با حواشی زیادی بود. برخی منتقدان بر این باور بودند که او پانزده سال است که اثر شاخصی منتشر نکرده و او را نویسندهای تمامشده مینامیدند. برخی دیگر اما بر این اعتقاد بودند که او همچنان امکان خلق شاهکارهای دیگری را دارد. بااینحال «خوشههای خشم» آنقدر بااهمیت بود که عدهای میگفتند آکادمی سوئد نوبل را با تأخیری پانزدهساله به اشتاینبک داده است. در بخشی از بیانیه آکادمی سوئد هنگام اعطای نوبل به اشتاینبک آمده بود: «… او نمیخواست نویسندهای متفنن و سرگرمکننده باشد. مسائلی را که برمیگزید جدی و هشداردهنده بودند… او از اعتصابات تلخ در مزارع پنبه و باغستانهای کالیفرنیا سخن میگفت… قدرت ادبی وی پیوسته انگیزه میطلبید. شاهکار کوچک او: موشها و آدمها، داستانهای کوتاهی را به دنبال داشت که در مجموعه درهی طولانی گرد آمد. همه این داستانها راه را برای خلق شاهکار حماسیاش خوشهها هموار کرد…». در بخشی از مقدمه ترجمه «خوشههای خشم» درباره این رمان آمده: «خوشههای خشم اثری آنچنان پرصلابت و نیرومند میباشد که به حق نمونه و سرمشق فرهنگ و ادبیات آمریکایی بهشمار میآید. چاپ نخستین خوشههای خشم که انتشار یافت در امریکا و بریتانیا طوفانی برپا شد. این داستان، شرح حال خانوادهای کشاورز است که بر اثر هجوم سایر کشاورزان خردهپا و کارگران کشاورزی، زمینهای خود را در اکلاهما رها میکنند و چون تمامی امید و آرزویشان را از ماندن در آنجا برباد رفته میبینند به سوی سرزمین افسانهای کالیفرنیا روی میآورند. کاروانی به سوی غرب راه میافتد که در جادهها اردو میزنند و چون هر دم تعداد کارگران فزونی میگیرد، میزان مزدها پایین میآید، کار فقر و انحطاط و کشمکش با پلیس و کارفرمایان بالا میگیرد…». مترجم در مقدمهاش زندگی هنری و سیاسی جان اشتاینبک را به دو دوره تقسیم کرده است. دوره اول که دوره شکوفایی و ژرفنگری او در موضع دفاع از محرومان جامعه بوده است و این آثار را میتوان حاصل این دوره از زندگی او دانست: «جام زرین»، «چمنزاران بهشت»، «بهخدایی ناشناخته». اقبال عمومی به جان اشتاینبک اما بعد از انتشار «تورتیلا فلت» در سال ١٩٣۵ آغاز شد و با نوشتن آثار بعدی او به اوج رسید. آثاری مثل «در نبردی مشکوک»، «موشها و آدمها» و بالاخره «خوشههای خشم» که در سال ١٩٣٩ به چاپ رسید. اشتاینبک در دوره دوم زندگیاش تغییر موضعی آشکار میدهد و دیگر دل در گرو طبقه محروم جامعه ندارد و هم در آثار ادبیاش با افول روبرو میشود و هم به لحاظ سیاسی روی به انحطاط میآورد و از قدرتهای بورژوازی دفاع میکند. «خوشههای خشم» اینچنین آغاز میشود: «آخرین بارانها بر سرزمین سرخ و پارهای از سرزمین خاکستری رنگ اکلاهما آرام فرو ریخت، ولی زمین ترکخورده را نشکافت. گاوآهنها شیارهای جویبارها را از همهسو بریدند و دریدند. با آخرین بارانها، ذرتها به سرعت سر برآوردند و انبوهی از علفهای خودرو هر دو سوی جاده را فرش کردند، آنچنان که زمینهای خاکستری و زمینهای سرخ تیره، اندکاندک زیر پوششی سبز نهان شدند. در اواخر ماه مه رنگ از رخسار آسمان پرید و ابرهایی که از بهار تا آن هنگام، دیرگاهی بود در آن بالاها آرمیده بودند، پراکنده شدند. آفتاب داغ روز به روز و دمادم بر سر ذرتهای نورسته میتابید، تا آنجا که خطی قهوهایرنگ بر کنارههای سرنیزههای سبز گسترش مییافت. ابرها پدیدار میشدند، و راهشان را میگرفته و میرفتند بیآنکه بکوشند قطرهای باران فرو ریزند. علفهای خودرو رنگ سبزشان را تیرهتر کردند تا پایدار بمانند، اما بیش از این گسترش نیافتند و رشد نکردند. سطح زمین سفت شد. لایه نازک اما سختی آن را پوشاند، و چون رنگ آسمان پرید، زمین هم رنگ باخت، با رنگ زمینهای سرخ به پشت گلی زد و زمینهای خاکستری رنگ سفیدی گرفت…».
خوشههای خشم، جاناشتاینبک، ترجمه عبدالحسن شریفیان، نشر نگاه
شرق