این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به «نامه های همایون صنعتی زاده به خواهرش» به کوشش: گلی امامی / نشر چشمه
یک نفر چقدر می تواند کار کند؟
حمید رضا امیدی سرور
بعضی آدمها ساخته شدهاند برای کار اجرایی و مدیریت؛ دست به هر کاری هم که بزنند می گیرد، گویی دعای کسی در حقشان کارگر افتاده که: « خدا کند دست به هر چه میزنی طلا بشود!» همایون صنعتی زاده یکی از همین آدمها بود و به اغلب کارهایی که دست زد موفق بود و ماندگار شد. زندگی همایون صنعتی زاده ابعاد مختلف و فراز و فرود زیادی داشته، او فعالیت های اجرایی گوناگونی را پشت سر گذاشته است. بیشترشان موفق بوده، ولی بعضی از آنها واقعا حیرت انگیز بوده اند؛ چنانکه هنوز هم با وجود گذشت بیش از نیم قرن و پیشرفت های تکنولوژیک زیاد در ایران، هنوز کسی نتوانسته روی دست او بلند شود.
هر وقت به سراغ کتابخانه ام می روم، و نگاهی به قفسه کتابهای جیبی می اندازم، سری کتابهای جیبی را که همایون صنعتی زاده پنجاه سال پیش در سازمان کتابهای جیبی منتشر کرده، با کتابهای جیبی این سالها مقایسه می کنم، نمی توانم زیر او را تحسین نکنم! با وجود آنکه کتابهایش را روی کاغذ کاهی و با حروف چینی سربی چاپ کرده، خیلی بهتر از نمونه های امروزی هستند که با حروف چینی کامپیوتر و دم دستگاه پیشرفته به بازار آمده اند؛ خوش دست، با سرو شکل زیبا، صحافی خوب، ویراسته و پیراسته و مهمتر از همه اینکه برخوردار از محتوایی خواندنی و ارزنده.
بی شک نام همایون صنعتی زاده، به واسطه نقش تاثیرگذار و متحول کننده ای که در حوزه نشر داشته، در تاریخ نشر ایران به عنوان مدیری لایق، اهل فرهنگ و مبتکر ماندگار خواهد ماند. صنعتی زاده با بنا نهادن موسسه فرانکلین در ایران، با نگاهی حرفه ای و فراتر از مرزهای ایران، زمینه ساز تغییر و تحولی در حوزه نشر کتاب شد که تا آن زمان سابقه نداشت و هنوز نیز به عنوان دوره ای طلایی از آن یاد می شود. او با فعالیت خود در این زمینه چشم ناشران ایرانی را به افق هایی گشود که اغلب آنها یا از آنها بی اطلاع بودند و یا از اهمیت آنها غافل بودند. اولین بار صنعتی زاده بود که با به خدمت گرفتن برخی نویسندگان و مترجمان مستعد به عنوان ویراستار نه تنها این حوزه مهم و مغفول مانده را تثبیت کرد و با تربیت کردن نسلی از ویراستاران زبده زمینه رواج ویراستاری علمی در حوزه کتاب را پی ریخت. با ایجاد سازمان کتاب های جیبی تیراژ کتاب را در ایران (که آن زمان زیر سی میلیون جمعیت داشت)، دگرگون ساخت و کتابهایی ارزنده را با تیراژ پنج تا بیست هزار جلد، با قیمتی بسیار ارزان در اختیار علاقمندان کتاب قرار داد (قیاس کنید با تیراژ هزار تایی ایران هشتاد میلیونی امروز). اما تنها ارزان بودن این کتابها دلیل استقبال مردم نبود، بلکه کیفیت محتوای آنها نیز سهمی ویژه در گسترش میل به مطالعه در میان مردم داشت. با ایجاد دفتری برای سر و سامان گرفتن دائره المعارفی که به واسطه نام نویسنده و سرپرست آن به دایره المعارف مصاحب معروف شد، از دیگر خدمات او بود. کم نیستند کسانی که انتشار این دائره المعارف را یکی از مهمترین اتفاقات فرهنگی پنجاه سال گذشته می دانند.
البته موسسه فرانکلین بیشتر حضوری اجرایی داشت و با همکاری با دیگر ناشران، آثار آنها با کیفیتی مطللوب و با فاصله ای کاملا محسوس از دیگر تولیدات بازار کتاب ایران منتشر می ساخت؛ در واقع این موسسه جانی دوباره در کالبد این آثار دمیده و آنها را احیا می کرد. موسسه فرانکلین در این دوره زمینه ساز انتشار بیش از ۱۵۰۰ عنوان اثر ترجمه و گاه تالیفی بود.
یکی از ماجراهای تلخ اما عبرت آموز زندگی صنعتی زاده بعدها در حاشیه همین کتابها صورت گرفت. در ایامی که قرار بر مصادره اموال او شد، یکی از جرائم بزرگ او انتشار کتابهایی در سازمان کتابهای جیبی و موسسه فرانکلین بود که تبلیغ فرهنگ غرب را کرده اند. کتابهایی که در واقع جزو معروف ترین آثار ادبیات، تاریخ و فلسفه جهان بودند. اما جالب این است که انتشارات علمی فرهنگی که در واقع بقایای همان موسسه فرانکلین و سازمان کتابهای جیبی ست که با تغییر نام در چند دهه اخیر دوران افول خود را سپری می کند، اخیرا برای آنکه تحولی در اوضاع و احوال و رکودی که گریبانش را گرفته به وجود آورد، همان آثاری را که صنعتی زاده به خاطر انتشارشان مجرم شناخته شده بود، دوباره منتشر و به بازار فرستاده است. جالب اینکه صنعتی زاده به گواه نامه های خصوصیاش که به همت نشر چشمه به بازار آمده، برای خواهرش از سر نصیحت از چیزهایی سخن گفته که نشان می دهد نه تنها هیچ علاقه و ارادتی به فرهنگ غرب و امریکا نداشته، بلکه با انتقاد از روحیه مصرف زدگی آنها و تهی شدن فرهنگ غرب از ارزش های انسانی به خواهرش هشدار داده که مبادا مرعوب فرهنگ غرب شود.
صنعتی زاده علاوه بر توان انجام کارهای اجرایی، صاحب قلم و اهل پژوهش نیز بود. از او به عنوان نویسنده، مترجم و محقق نیز کارنامه ای قابل بررسی بر جا مانده است. به غیر از ترجمه هایی درباره تاریخ و فرهنگ ایران منتشر کرده، تحقیقاتی درباره تقویم و گاه شماری ایرانیان و دیگر اقوام در روزگار باستان، اشعار و مقالات گوناگونی از خود به یادگار گذاشته است. اما اعتبار صنعتی زاده تنها به حوزه فرهنگ و مدیریت فرهنگی محدود نمی شود. او با اینکه در خانواده ای متمول به دنیا آمده بود اما کار در بازار را از نوجوانی و از مشاغل پایین شروع کرد. همین نکته باعث آشناییاش با سطوح مختلف کار و ایجاد ارتباطی بهینه با زیر دستانش در هنگام مدیریت بود. صنعتی زاده بسیار جوان بود که از خود سیمای فردی مبتکر، فعال را به نمایش گذاشت که علاوه بر درک قوی از نبض بازار، از پشتکار و زیرکی لازم برای مدیریت نیز برخوردار بود. تاسیس مؤسسه انتشارات فرانکلین، شرکت سهامی افست، چاپخانه ۲۵ شهریور، سازمان کتابهای جیبی، کاغذ سازی پارس، کشت مروارید کیش و گلاب زهرا تنها بخشی از مهمترین فعالیت های اقتصادی و فرهنگی اوست که با موفقیت چشمگیر روبه رو شد. او در عرصه ساخت و ساز نیز مدیری موفق بود و شهرک خزرشهر تحت مدیریت او ساخته شد. اولین کسی بود که کشاورزی ارگانیک را بصورت کاربردی در ایران پایه گذاری کرد. در دورهای، نه تنها انتشار کتابهای درسی کشور افقانستان به او واگذار شده بود، بلکه انتشار کتابهای درسی ایران نیز توسط او صورت می گرفت. او همچنین مدتی ریاست بنیاد پیکار با بیسوادی را نیز برعهده داشت و از حسرت های بزرگش این بود که با وجود ایده های موفقی که در حوزه های دیگر به سرانجام رسانده بود، نتوانسته بود در این حوزه آنگونه که میخواست موفق باشد و بیسوادی را ریشه کن کند.
در روزگاری که برای کارهای بزرگ باید دولت پا پیش می گذاشت، همایون صنعتی زاده برای فعالیت اقتصادی بخش خصوصی هویتی به وجود آورد که الگوی بسیاری از فعالان حوزه اقتصادی و کار آفرینان بعد از او قرار گرفت. جالب اینکه صنعتی زاده تحصیلات دانشگاهی نداشت، برخلاف اصرار پدرش که او را تشویق به رفتن به دانشگاه می کرد، ترجیح داد وارد بازار کار بشود و از قریحه و تجربه خود در کار اجرایی استفاده کند که بسیار هم موفق بود. او در طول زندگی اش کارآفرینی بسیار کرد و از این جهت چهره ای برجسته محسوب میشد. امور خیریه نیز بخش قابل توجهی از فعالیت های او را تشکیل می داد به خصوص که پدر و پدربزرگش پرورشگاهی را برای او به ارث گذاشته بودند که به عنوان میراثی دیرینه در خانواده برای او ارزش بسیار داشت و در سالهای آخر عمر عمده دارایی و وقت خود را صرف آنجا کرد. برای صنعتی زاده نفس کار مهم بود، برخلاف بسیاری از بزرگ زادگان کارکردن را عار نمی دانست. حتی در دوره ای که قریب به پنجاه و پنج سال داشت، مدتی را به شاگردی در یک صحافی گذراند و همچون کارگری ساده نزد اتادکار که یکی از زیر دستان قدیم خود بود به کار کردن مشغول شد.
صنعتی زاده نیز همانند بسیاری از فعالان عرصه اقتصاد در سالهای اول بعد از انقلاب با مشکلاتی روبه رو شد، به ضرورت کار اقتصادی در مواردی ناچار با موسساتی همکاری کرده بود که صاحبانشان از جمله وابستگان به رژیم شاهنشاهی بودند، به هر روی به دلایلی مختلف و گاه عجیب بخش عمده ای از دارایی هایش مصادره شد.(چنانکه برای مرحوم عبدالرحیم جعفری نیز چنین اتفاقاتی افتاد و انتشارات امیرکبیر او مصادره شد و طی شایعاتی محکوم به سوء استفاده از انتشار کتب درسی شد. تا آنجا که شهید باهنر که در آن زمان در وزارت آموزش و پرورش فعالیت می کرد، طی نامه ای ادعای سوء استفاده او از انتشار کتابهای درسی را رد کرد.)
به هر روی فعالیت در عرصه های بزرگ همیشه از چنین حاشیه هایی نیز برخوردار بوده است.البته صنعتی زاده بعدها با پیگیری و تلاش توانست عمده اموالش را بازپس گیرد و آنها صرف امور خیریه و وقف پرورشگاه صنعتی زاده کرمان کرد. صنعتی زاده در طول زندگی صاحب فرزند نشد؛ دلبستگی بسیاری به کودکان پرورشگاه صنعتی زاده کرمان داشت، چنانکه بچه های آنجا را فرزندان خود می خواند، به شدت دغدغه آموزش نظری و عملی آنها را داشت، به زندگی خصوص و آیندهشان نیز بی توجه نبود، برایشان به خواستگاری می رفت و مقدمات ازدواجشان را فراهم می آورد. حتی در ایام دفاع مقدس با گروهی از همین بچه ها، راهی جبهه جنگ با دشمن بعثی شد. همایون صنعتی زاده که در سال ۱۳۰۴ به دنیا آمده بود بعد از هشتاد و چهار سال زندگی در سال ۱۳۸۸ در گذشت.
آنچه خواندید مختصری بود درباره زندگی او که گوشه هایی از آن براساس کتابی که اخیرا نشر چشمه درباره این چهره مهم و تاثیر گذار حوزه نشر به بازار فرستاده نوشته شده بود. «نامه های همایون صنعتی زاده به خواهرش» به کوشش گلی امامی منتشر شده است؛ گلی امامی و همسرش کریم امامی نیز از استعدادهایی بودند که توسط صنعتی زاده کشف شدند و بعدها به عنوان چهره هایی ارزنده و برجسته در حوزه نشر به عنوان مترجم و ویراستار فعالیت کردند.
گرد آوری این نامه در واقع نوعی ادای دین است نسبت به مردی که حکم استادی برای آنها داشت، چهره ای پیشرو و خستگی ناپذیر در حوزه کسب و کار و اقتصاد. پیش از این تعدادی از نامه او که به ایرج افشار (محقق نامدار ایرانی) نوشته بود، در مجله بخارا منتشر شده بودند که نشان دهنده گرایشهای فرهنگی و کارهای پژوهی او بود. اما این نامه ها بیشتر از زندگی خصوصی و عواطف فردی صنعتی زاده حکایت دارند. این نامهها از آن رو دارای اهمیت هستند که تصویری کمتر شناخته شده از مردی را به نمایش می گذارند که در تمام طول زندگی به کار کوشش پرداخت، بارها زمین خورد اما دوباره به پاخاست و از نو شوع کرد. اما این مانع از آن نبوده که از نزدیکان خویش نیز غافل باشد. باید توجه داشت که چنین نامه هایی در اصل برای انتشار که نوشته نشده اند، بلکه درددل هایی بوده اند میان یک برادر و خواهر. حرفهایی که شاید در میان آنها صحبت های معمولی و احوال پرسی های تکراری کم نباشد، اشاره هایی به مشکلات، تکرار پاره ای نصایح و سخن گفتن از احساسات درونی و از این قسم. اما در لابلای همین حرفهای معمولی که شاید چندان پیچیده و عجیب به نظر نرسند، نکته ها و آموزه هایی ارزشمند نیز یافت می شود که تصویری ملموس و بی واسطه او را به نمایش می گذارند.
شاید در برخی از پروژه های کاری صنعتی زاده توفیق اقتصادی نیز با موفقیت اجرایی همراه شده باشد اما او در بسیاری موارد نشان داده بود که بیشتر از این منافع مالی، نفس کار کردن، کار آفرینی و تلاش برای خدمت به میهنش از اولیت برخوردار بوده اند.
نامه های گرد آمده در این کتاب، تاریخ از ۲۴ آبان ۱۳۵۷ تا ۱۴ بهمن ۱۳۶۱ ادامه می یابند، البته در این فاصله زمانی نامهنگاری آنها به شکل پیوسته بوده است. اما در انتهای کتاب چند نامه نیز آمده که در سالهای بعد نوشته شده در حوالی مرداد ۱۳۶۳ و میانه سال ۱۳۶۵.
بنابراین این نامه ها به آخرین روزهای حکومت پهلوی دوم و سالهای آغازین دفاع مقدس باز می گردد. ایامی که به لحاظ تاریخی و سیاسی بسیار پر افت و خیز هستند، این مسئله کم و بیش در نامه ها (با وجود خصوصی بودن آنها) نیز انعکاس یافته است. صنعتی زاده در لابلای نامه هایی که به خواهرش نوشته از فعالیت های اقتصادی خود نیز سخن رانده که نشان دهنده حفظ روحیه مبتکر و نوآورانهاش در آن ایام است که قدم به پیری می گذارد. یکی از جالب ترین آنها وارد شدن در حوزه کار گلاب گیری ست، اما نه به شکل سنتی که در گذشته انجام می شده، اگر کاری می خواهد موفق باشد با با نوآوری و ابتکار همراه شود. از همین روست که صنعتی زاده برای نخستین بار در ایران به سراغ گلابگیری به روش صنعتی می رود و با راه انداختن واحدی با تولید به این روش نام «گلاب زهرا» را سر زبانها می اندازد!
دیگر دغدغه های مهم صنعتی زاده که در این نامهها منعکس شده، بچه هایی هستند که در پرورشگاه صنعتی زاده کرمان بزرگ شده اند و با توجه به حال و هوای آن سالها برای دفاع از میهن راهی جبهه ها می شوند. صنعتی زاده نیز که دل نگران آنهاست، به همراه آنها قدم به جبهه می گذارد. حضور در جبهه ها یکی از دغدغه های دیرینه اش را دوباره زنده می کند که آن چیزی نیست جز مبارزه با بیسوادی؛ برای این منظور هم به دنبال روشی تازه است، کتابی تازه که با تالیف آن از پرویز کلانتری نیز می خواهد باکشیدن نقاشی هایی برای کتاب این تجربه را کامل کرده و در جبهه ها برای آموزش رزمندگان از آن استفاده کنند. ظاهرا او حتی به دیدار ریاست نهضت سواد آموزی نیز رفته و تجربیاتش را در اختیار اونیز قرار داده بود.
گفتیم که زندگی همایون صنعتی زاده ابعاد گوناگونی داشته و از این سبب نیازمند بررسی دقیق و جامعی ست در ابتدای این کتاب نیز سیروس علی نژاد با نوشتن مقدمه ای که نگاهی گذرا به زندگی همایون صنعتی زاده دارد، قدمی در این زمینه برداشته که می تواند برای علاقمندان دربردارنده نکات خواندنی و جذاب باشد.
نقل از الف کتاب
«نامه های همایون صنعتی زاده به خواهرش»
به کوشش: گلی امامی
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۴
۱۵۹ صفحه، ۱۱۵۰۰تومان
‘