این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
رمان پلیسی و جنایی؛ جایگاه دست نیافتنی فیلیپ مارلو و خالقش ریموند چندلر
چرا مارلو هنوز سردستۀ کارآگاهان است
ترجمه داوود قلاجوری
پنجاه سال پس از مرگِ ریموند چندلر، ما هنوز شوالیه خاک خورده و بی مصرف مانده اش یعنی فلیپ مارلو را به همان اندارۀ گذشته نیاز داریم تا گسیختگی های دنیای ما را سر و سامان دهد.
چندلر در "هنر سادۀ آدمکُشی" مینویسد:
"در سرتاسر این خیابانهای پر از خشونت مردی باید قدم بزند که خودش خشن نباشد، مردی کامل و شجاع. در این گونه داستانها کارآگاه باید چنین خصوصیاتی داشته باشد. او قهرمان است، او همه چیز است. او باید مردی دنیا دیده و کامل باشد اما در عین حال معمولی. او باید مردی جوانمرد باشد، بطور غریزی و از سر ناگزیری، بی آنکه به این موضوع فکر کند و آن بر زبان بیاوَرَد. او باید بهترین مرد باشد، آنقدر خوب که شایسته هر دنیائی باشد."
شاید برخی از ما آنقدر به رمان پلیسی علاقه داشته باشیم که برایمان چیزی به اسم رمان پلیسی بد وجود نداشته باشد؛ اما هیچ یک از ما نمی توانیم رمانهای پلیسیای پیدا کنیم که بهتر از آثار ریموند چندلر نوشته شده باشند. حتی اگر فرض کنیم که شما اصلا رمانهای چندلر را نخوانده و با شخصیت فیلیپ مارلو آشنا نباشید، اما مارلو آنچنان سایه ای بر رمانهای پلیسی انداخته که خیلی راحت او و دنیایی که در آن حضور دارد را تشخیص خواهید داد.
دنیای تیره و فاسدی که مارلو حضور دارد، غرق در واقعیتهای زشت و تلخ است؛ اما این کارآگاه شمایل شوالیه سلحشوری را دارد که ذاتا اگزیراست طرفدار حقیقت وو درستی باشد. در یکی از رمان های چندلر، فیلیپ مارلو لحظه ای بحرانی می گوید:
"بد جوری هوس یه نوشیدنی کرده بودم! پیش خودم فکر کردم کاشکی بیمه عمر داشتم، با یه مرخصی، یه خونه توی محله های خوش نشین حاشیه شهر؛ اما چیزی که داشتم فقط یه کُت بود، یه کلاه و یه اسلحه. پس لباسهامو پوشیدم و از دفترم زدم بیرون."
وقتی چندلر در ۲۶ مارس ۱۹۵۹ چشم از جهان فرو بست، مجله تایم در ستون اعلام فوت او نوشت: "چندلر اگر چه رمان پلیسی و جنایی می نوشت، اما او در این کار از مایه های اساسی و حیات بخش ادبیات استفاده می کرد.
" جان ساتِرلند، استاد بازنشستۀ ادبیات مدرن در دانشگاه لندن میگوید: "چندلر را میتوان پروست داستانهای پلیسی دانست. بخاطر آنکه سبک ادبی چندلر است که حائز اهمیت است، نه چیز دیگر."
چندلر از آن پلیسی نویسان نیست که آثارش به دلیل چهارچوب محکم داستان پررفدار باشد، مثل آگاتا کریستی جزئیات دقیق داستانهایش ستایش برانگیز بودند نه جنبه های ادبی آنها. اما چندلر نویسنده ای صاحب سبک است که نثری منحصر به فرد دارد، ادیبی که از بد حادثه یک کارآگاه است.. این شاید برای برخی دافعه برانگیز باشد، اما برای خود او چندان مایه شرمساری نبوده است. به همین خاطر در جواب کسانی که می گفتند حیف که داستان پلیسی می نویسد، جواب می داد به گمان من رمان پلیسی جدی ترین گونه در ادبیات داستانی ست. گذر زمان هم نشان می دهد به نوعی حق با او بوده است. شاید رمان پلیسی مهمترین گونه رمان نباشد اما با قدرت نویسندگی می شد آثاری در این گنه نوشت به به آثاری مهم و ماندگار بدل شوند.
چندلر پایه گذار رمانهای پلیسی جنایی رئالیستی بود و هنور هم بسیاری از کتابفروشیها و وب سایتهای فروش کتاب، به آثار ریموند چندلر مزین هستند.چندلر داستانهای پلیسی و جنائی معمولی را به آثاری با موضوعی اخلاقی در جامعه مدرن تبدیل کرد. اشتهای سیراب ناپذیر امروز ما برای خواندن داستانهای پلیسی، گواه این نکته است که ما هنوز به مارلو نیازمندیم تا دنیای ما را به مسیر دُرُست هدایت کند.
‘