این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
از اندرونی تا بیرونی/ نگاهی به اندرونی شاهان قاجار و نقش و موقعیت زنان ساکن در آن
مریم رضایی عاملی
(نویسنده کتاب «سفر دانه به گل»)
حضور زن در دربار قاجار، از دوران فتحعلیشاه است که رنگی جدی به خود میگیرد. بنا به نقل میرزا تقیخان سپهر، فتحعلیشاه حدود هزار زن داشت که از آنان دویست و شصت فرزند متولد شد و صد و یک تن از این فرزندان باقی ماندند. عدهای از این زنان (حدود ۴۰ تن) از خانواده سلطنت و سایر شعب قاجاریه و بزرگزادگان معتبر ایران بودند که فتحعلیشاه نهایت احترام را به آنان میگذاشت و موقعیت و مقامی جداگانه داشتند اما از این طبقه زنان نجیبه هیچکدام طرف میل و رغبت او نبود و نمونه مشخص آنان آغاباجی دختر ابراهیم خلیلخان شیشه، والی قراباغ بود که با تجمل به خانه بخت آمد و قصری در امامزاده قاسم داشت ولی با همه احترامات شخصی هیچ طرف میل واقع نشد. در واقع این زنان را میتوان گروگانهای سیاسی دانست که وجهالمصالحه درگیری و جنگ میان پدر و برادرانشان یا فتحعلیشاه قرار میگرفتند. اما مهم اینکه رسیدگی به اموال و دارایی پادشاه که از امور حکومتی بود در این دوره برعهده زنان اندرونی بود و شاه به علت اعتمادی که به آنان داشت، این مسئولیت را به اندرونی محول کرده بود. خدمات شخصی پادشاه از جمله تعیین کشیکهای شبانه و نقالها برعهده یکی از زنان شاه به نام بیگم جان خانم بود. او هر شب هجده نفر از زنان را در سه کشیک شبانه برای خدمت به پادشاه انتخاب میکرد. نظارت بر آشپزخانه و تقسیم غذا، بستن و مهر کردن مجموعههای غذا برعهده خانم کوچک، نبیره کریمخان زند بود.
از آنچه در تاریخ عضدی به ثبت رسیده درمییابیم که اندرونی نمونه کوچکی از یک جامعه بود و اگر ساکنان این اجتماع را به بیرون راهی نبود، در عوض سعی میکردند محیط کوچک خود را جایی بهتر و شادتر برای زندگی کنند. اما از آنجا که همه آنها زنان یک مرد بودند، طبیعی است رقابت و حسادت میان آنان وجود داشت که فتحعلیشاه با تعیین مقام هر کس، سعی داشت از رقابتها جلوگیری کند. تقسیمبندی به این شکل بود که مادر اصلی شاه دارای منزلت فراوان بود. پس از او مادران دیگر شاه و زنان نزدیک چون خالهها و عمهها از اعتبار زیادی برخوردار بودند. زنان عقدی که از خاندان اشراف بودند و فرزندانشان که به جانشینی شاه منصوب میشدند، در درجه بعدی قرار داشتند. زنان صیغهای در مرتبه پس از آنها بودند و در مرتبه آخر بازیگران و کنیزان قرار داشتند. این سلسله مراتب البته قراردادی بود و فتحعلیشاه گاه تمایل بیشتری به زنان صیغهای خود نشان میداد و همین امر موجب دامن زدن به اختلافها و کینهها میشد. زنان درباری به دلیل شرایط مناسب، امکانات کافی، اوقات فراغت و تمایل شاه به داشتن زنانی باسواد و با معلومات از آخوند طالقانی و میرزا عبدالوهاب معتمدالدوله (نشاط) درس میگرفتند. تعداد قابل توجهی از آنها شعر میسرودند و بسیاری صاحب خط خوش بودند و نسخههای خط خوش قرآن کریم آنان در کتابخانه سلطنتی و آستانه قم موجود است.
حرمسرای ناصری اما آخرین حرمسرای گسترده پادشاهی ایران بود. در این حرمسرا آمیزهای از سنت و تجدد و تقابل کهنه و نو به چشم میخورد که در شناخت تحولات مربوط به زنان، حایز اهمیت است. در مقایسه با حرمسرای فتحعلیشاه که زنانش بیشتر هنرمند، خطاط و شاعر بودند و دخالت آنان در امور سیاسی تقریبا محدود به شفاعت و میانجیگری بود، حرمسرای ناصری عرصهای سیاسی محسوب میشد و در دورههای مختلف حکومت او، زنان نقشی تعیین کننده در مسایل سیاسی ایفا کردند. اولین آنها مادر ناصرالدین شاه، ملک جهان قاجار بود که پس از فوت شوهرش وارد عرصه سیاست شد. او پس از درگذشت محمدشاه تا رسیدن ولیعهد (ناصرالدین شاه) از آذربایجان به تهران، زمام امور مملکتی را به دست گرفت. با سفرای کشورهای اروپایی مذاکره کرد و حمایت آنان را از پادشاهی پسرش، به دست آورد. در این دوره به گفته عباس اقبال، ظاهرا او از مشاوره ندیمهاش، زنی فرانسوی به نام حاجی عباس گلساز بهرهمند بود. این زن پس از ازدواج با حاجی عباس مسلمان شده، به ایران آمده بود و پرستاری و آموزش ناصرالدین شاه و خواهرش ملکزاده را برعهده داشت. او با ملک جهان راجع به زنان اروپایی که مملکتداری میکردند، صحبت میکرد و او را به دخالت در سیاست ترغیب مینمود.
در دوره اول حکومت ناصرالدین شاه اختلاف مهد علیا با امیرکبیر سرانجام به قتل امیر انجامید. مهد علیا ریاست حرمخانه شاه را برعهده داشت و علاوه بر آن، دستگاهی جداگانه در اختیار داشت که نامهها و فرمانهایش را به زمامداران و ماموران حکومتی اعلام میکرد. او زنی مقتدر و قوی بود و نفوذ زیادی بر ناصرالدین شاه داشت.
همانند دوره فتحعلی شاه، زنان عقدی که از خاندان قاجار یا بزرگان دولتی بودند، به طور رسمی از اولویت بیشتری نسبت به زنان صیغهای برخوردار بودند، اما میل و رغبت ناصرالدین شاه بیشتر به جانب زنان صیغهای بود. در دوران صدارت اعتمادالسلطنه نوری، ناصرالدین شاه به جیران، دختری دهاتی از اهالی تجریش (که ابتدا برای رقص و آواز به خدمت مهد علیا درآمد)، دل باخت و او کم کم سوگلی حرم شد. علاقه ناصرالدین شاه به این دختر که جسور، اهل سوارکاری و شکار بود، چنان شد که به سنتهای قاجار پشت پا زد و تصمیم گرفت پسر جیران، «ملک قاسم میرزا» را برخلاف تمام رسم و رسوم سلطنتی، ولیعهد اعلام کند و سرانجام این کار را کرد. تقدم تمایلات فردی بر سنتهای جمعی و تبدیل آنها به قوانین جدید، نشان دهنده تقابل میان سنت و تجدد دربار بود. جیران چنان اهمیتی یافته بود که صدراعظم شاه، میرزا آقاخان نوری سعی میکرد با به دست آوردن دل او و فرستادن هدایای گران قیمت، موقعیت خود را تثبیت کند، چون وساطتش برای هر کسی، پیش شاه مقبول واقع میشد. اما جیران بنابه دلایلی با نوری بنای مخالفت گذاشت و در تضعیف موقعیت او کوشید. جیران دومین زن مسلط بر حرمسرا (بعد از مهد علیا) بود که حتی نفوذ مهد علیا را نیز به مخاطره انداخت. اما پس از مدت کوتاهی فرزندانش فوت کردند و خودش نیز با فاصله اندکی پس از آن از میان رفت.
بعد از جیران در سالهای میانی و پایانی حکومت ناصرالدین شاه، انیسالدوله، خدمتکار جیران به همسری شاه درآمد و کم کم جایگاه ویژهای در حرمسرا یافت. او که زنی از طبقات پایین اجتماع و از روستای امامه بود، مورد علاقه و احترام شاه واقع شد و جلال و شوکت بسیار یافت. نفوذ سیاسی او در دربار تا حدی بود که مخالفتش با صدراعظم وقت، میرزا حسن خان سپهسالار – که او را از سفر فرنگ محروم کرد و بازگرداند – نقش عمدهای در کنارهگیری صدراعظم از مقام خود داشت. در همین دوران، امینه اقدس، خزانهدار حرم و مورد اعتماد شاه، از زنان سوگلی دیگری بود که با بهرهگیری از ضعفهای فراوان شاه و برآوردن خواستههای عاطفی او، جایگاهی ویژه پیدا کرد. ملیجک برادرزاده امینه اقدس، محبوب ناصرالدین شاه بود. امینه اقدس با امینالسلطان وزیر دربار ناصری همدست بود و بعدا در ارتقای پسرش علیاصغرخان امینالسلطان به صدارت نقش ویژهای ایفا کرد. اعتمادالسلطنه نقش انیسالدوله و امینه اقدس را در دربار به نقش صدراعظم و نایبالسلطنه مانند میکرد.
ناصرالدین شاه تعصب پیشینیانش را نداشت. زنان حرم او با مردان اختلاط میکردند و یا مردان به دیدن آنان میآمدند. حرم که یادگار جامعه سنتی بود و حریمش همواره باید محفوظ میماند، با تغییرات جامعه، دگرگونی و تغییر وضعیت تدریجی را تجربه میکرد. زنان فرنگی و پزشکان فرنگی دربار با زنان حرم مراوده داشتند و انیسالدوله به عنوان ملکه ایران، سفرای خارجی و هدایایشان را میپذیرفت. سوغات فرنگ مثل لباسها و وسایل تزئینی وارد حرم میشد. پیانو اولین بار در حرم ناصری و برای انیسالدوله سوغات آورده شد و برخی زنان نواختن آن را آموختند. دوربین عکاسی، چهره زنان حرم را با لباس اندرون ثبت میکرد و درباریانی چون اعتمادالسلطنه با حسرت، اوقاتی را به یاد میآوردند که شهپر جبرئیل قادر به سائیده شدن در سراپرده حرم نبود. گرچه سفر سیاحتی انیسالدوله به همراه ناصرالدین شاه به فرنگ صورت نگرفت و او را از نیمه راه بازگرداندند، ناصرالدین شاه، امینه اقدس را به توصیه پزشکان، برای معالجه چشم به فرنگ فرستاد. تصمیمگیری برای فرستادن او به فرنگ و هراس از عواقب آن، چنان طولانی شد که وقتی به فرنگ رفت، دیگر کور شده بود و پزشکان نتوانستند کاری برایش انجام دهند. با این حال برخی علمای مذهبی به شدت با این سفر مخالفت کردند و شاه و دربار را عامل تضییع مذهب دانستند. حتی مردم تصنیفی هجوآمیز درباره این سفر سرودند. این تصنیف نشان میداد نه تنها شهپر جبرئیل که زبان مردم عادی نیز به حرمسرا باز شده است.
میتوان گفت انتخاب انیسالدوله و امینه اقدس که زنانی از طبقات پایین اجتماع بودند، به عنوان ملکه و خزانهدار حرم و احترامی که در حرم داشتند، خود نشان دهنده از میان رفتن تدریجی سنتهای طبقاتی و ورود به جامعهای بود که در آن لیاقت و توانایی افراد بیش از اصل و نسب مورد توجه قرار میگرفت. همزمان تحولات در ظاهر نیز خود را نشان میداد. لباس زنان که پیش از این دوره «ارخالق» یعنی پیراهنی کوتاه همراه با دامنی بلند بود، در دوره ناصری تغییر کرد. معیرالممالک مینویسد پس از حضور ناصرالدین شاه در فرنگ و دیدن بالرینها، شاه لباس آنان را پسندید و در بازگشت از سفر، دستور داد زنان حرمسرا دامنهای خود را کوتاه کنند. از آنجا که مد لباس خانمها از اندرون سرچشمه میگرفت، این لباس میان زنان اعیان و اشراف معمول شد. به این ترتیب نیم تنهای جانشین ارخالق شد که با آستین شمشیری ساده و یقه عربی بسته برای پوشاندن بالاتنه به کار میرفت. این نیم تنه به گفته فووریه آنقدر کوتاه بود که با هر تکان مختصری قسمتی از بدن نمایان میشد. دامنها کوتاه شد و تا سر زانو رسید، اما بسیار آهارزده میپوشیدند و به این ترتیب دامن به شعاعی حدود نیم ذرع یا بیشتر دور خانمها را میگرفت. زنان دربار جوراب ساق کوتاه سفیدی میپوشیدند و ساقهایشان تا بالای زانو نمایان بود. کفشها نوعی گالش فرنگی بود. زنان چارقدی کوچک نیز بر سر میکردند. هنگامی که موسیو پیلو تاجر فرانسوی با زنش به تهران آمد و چیزهای تازه آورد، باز تحولی در مد اندرون ایجاد شد. شلوارهای کشی جای جورابهای کوتاه را گرفت و کفشهای چرمی جای گالش وارسی را. خانمها در آرایش خود جواهرات و سنگهای قیمتی زیاد به کار میبردند. آرایش غلیظ، پوشیدن لباس بدننما، پوشیدن چادر نازک در خانه، چشم و همچشمی در انتخاب انواع پارچه، تجملپرستی و رقابت در پوشاک میان زنان اعیان و اشراف معمول بود.
تغییرات ظاهری در آرایش و لباس زنان اندرون و الگوپذیری از زنان غربی، نشان دهنده حرکت سطوح بالای اجتماعی به سمت فرنگی مآب شدن بود. در دربار ناصری، زنان به شعر و نویسندگی نیز میپرداختند. مهد علیا هم طبع شعر داشت و هم نثر را به خوبی مینگاشت. به طوریکه نثر او را لئالی منثور میدانستند. از دختران ناصرالدین شاه، فروغالدوله شاعر بود و نامههایش نیز باقی مانده است. فخرالدوله شاعر بود و کتابت داستان امیرارسلان را برعهده داشت. فخرالملوک شاعر بود و تخلص شعریاش فخری. تاجالسلطنه که خاطراتش در دوره بعد به چاپ رسید، زبان فرانسه و موسیقی میدانست و شعر میگفت. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که در دوره ناصرالدین شاه حرمسرا و روابط چه در درون و چه بیرون تغییرات زیادی را تجربه کرد.
تاریخ ایراتی
‘