این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به «ننامیدنی» اثر ساموئل بکت؛ ترجمه مهدی نوید
هم آوازی ادبیات و فلسفه
حمیدرضا امیدی سرور
یکبار برادر بزرگش (فرانک) در نامه ای به او نوشت: چرا سعی نمی کنی رمانی بنویسی که مردم بخوانند! این توصیه از سر دلسوزی فرانک، به ساموئل چندان کارگر نیفتاد، او بعد از آن نیز به نوشتن همان آثاری ادامه داد، که از او برمی آمد؛ آثاری که اغلب مردم یا توانایی خواندن آنها نداشتند یا انگیزه اش را. حتی در زمانی هم شهرتی نسبی پیدا کرده بود، آثارش را تنها برخی ناشرها آن هم باکراه می پذیرفتند.
خودش نیز به شدت تحت تاثیر نویسنده ای بود که سختخوان ترین آثار دنیای ادبیات را نوشته؛ جیمز جویس. در جوانی همین که به خانه آنها رفت آمد می کرد برایش مایه افتخار بود. جویس مشغول نوشتن یکی از غیرقابل خواندن ترین شاهکارهایش یعنی، «بیداری فینیگانها» بود، در ایامی که از بینایی اش چیزی برجای نمانده بود، بکت برایش چیزهایی را می خواند، یادداشت هایی جمع وجور می کرد و گاه آنچه تقریر می کرد، می نوشت. همسر جویس نیز به این رفت و آمدها روی خوش نشان می داد تا شاید از دل آنها رابطه ای عاطفی میان بکت جوان و دختر نه چندان متعادل جویس شکل بگیرد.
دست آخر اما بکت با وجود همه ارادت و علاقه ای که به جویس داشت نتوانست، حفظ ظاهر کند؛ چون این رابطه عاطفیِ یک طرفه بیخ پیدا کرده بود و از دست این دختر نامتعادل کلافه بود. رابطه آنها قطع شد. به هر حال جویس هم که باشی وقتی پای انتخاب به میان بیاید، دخترت را انتخاب می کنی!
بگذریم؛ خلاصه اینکه در محضر کسی مثل جویس بعید است کسی نوشتن رمانی را که دیگران بتوانند به راحتی بخوانند بیاموزد؛ کاری که اگر از عهده جویس برمیآمد خودش این کار را کرده بود!
البته این قاعده شامل نمایشنامه های بکت نمی شد، بلکه در حوزه رمان بود که استفاده از زبان دشوار و روایت های پیچیده، شرح شرایطی بی زمان و مکان و… خواندن این آثار را دشوار می ساخت. زنجیره موفقیت آثار او نیز با نمایشنامه هایش شروع شد؛ به خصوص در انتظار گودو که در عین سادگی، تفکر برانگیز و تکان دهنده بود.
بکت نزد مخاطبان خود میان یک نمایشنامه نویس و یک رمان نویس در نوسان بوده؛ اما به نظر می رسد که او بیشتر دلبسته داستان نویسی بوده است و در ایامی که احساس می کرد در نوشتن داستان دچار بنبست شده با نوشتن نمایشنامه راهی برای گریز از این شرایط جسته است. در واقع او در نیمه اول کارنامه ادبی اش یک داستان نویس بود که از اواسط دهه پنجاه به بعد به یک نمایشنامه نویس بدل شد. با این حال درک درست دلایل این تغییر نیازمند بررسی جدی است و رمان «ننامیدنی» به خاطر قرار گرفتن در مقطعی که این تغییر درحال انجام بوده از اهمیت ویژه های برخوردار است. این رمان بلافاصله بعد از شاهکار نمایشنامه نویسی اش «در انتظار گودو» منتشر شده است. یعنی رمان محصول زمانی است که بکت به خاطر نمایشنامه اش در مرکز توجه و ستایش همگانی است، اما به لحاظ داستان نویسی احساسی کاملا متفاوت دارد.
از «ننامیدنی» این روزهای ترجمه تازه ای* توسط مهدی نوید به همت نشر چشمه به بازار آمده است. ننامیدنی (نام ناپذیر) سومین بخش از سه گانه معروفی است که بکت آنها را مستقیما خود به زبان فرانسه نوشته بود: «مالوی»، «مالون می میرد» و «ننامیدنی». این سه رمان که به سه گانه فرانسوی بکت معروفند، اگر چه از ارتباطهای درونی گوناگونی برخوردارند اما بدان معنا نیست که فاقد استقلال هستند. البته گویا بکت خود تمایلی به سه گانه شمردن این رمانها نداشته است.
ارائه خلاصه ای از آثار بکت، امری است تقریبا نشدنی، مگر اینکه در حد اشاراتی کلی باشد. این نکته درباره رمان حاضر هم مصداق پیدا می کند، چه بسا قدری هم شدیدتر؛ چرا که ما با شخصیتی بدون نام طرف هستیم، آن هم در جهانی خاص که گویی زمان متوقف شده است. انعکاس صداهایی در رمان از گذشته شنیده می شود که طنینی مبهم دارند. مشارکت در چنین فضایی احساسیست بدیع که هر توضیحی به فروکاست آن خواهد انجامید و بهترین دریافت با تجربه خوانش آن میسر می شود.
با چنین توضیحی پیداست با رمانی روبرو هستیم کاملا ذهنی که زمان و مکان در آن مشخص نیست، اجسام و اشیاء، عینیت مشخصی ندارند و به فراخور آن که شخصیت اصلی به دنبال رسیدن به درکی از خود است؛ خود را در هیأت اجسامی دِفرمه شده می یابد. بکت در این رمان سفری درونی را تدارک دیده که در هزارتویی از تصاویر تغییر شکل یافته از زمانها و مکانهای مختلف که به ذهن شخصیت اصلی ( به همین تناسب ذهن مخاطب) هجوم می آورند و موقعیت هایی برخوردار از دلالت های فلسفی پی میریزند و همراه شدن در این سفر خاطره ای فراموش نشدنی از تجربه ای منحصر به فرد را به دنبال دارد.
آنچه به ترجمه مهدی نوید لطف خاصی می دهد، علاوه بر کیفیت مقبول برگردان این اثر دشوار به زبان فارسی، یادداشت هایی ست که به انتهای کتاب افزوده است. این یادداشت ها نشان از درک مترجم به لزوم در اختیار داشتن توضیحاتی است که برای خواننده کتاب کار آمد محسوب می شود. آثار بکت نیز (همچون استاد خلفش جویس) مملو از ارجاع ها و اشارات گوناگون به مفاهیمی متفاوت است که درک آنها خواننده را به لایه های درونی اثر راهنمایی می کند و دم دست بودن این توضیحات می تواند پروسه کم و بیش دشوار خوانش این اثر را تا اندازه ای سهولت بخشد. کتاب در شکل فعلی فاقد مقدمه است، مترجم شرایط را به گونه ای چیده است که واننده یکباره به متن وارد شود و در انتهای رمان و پیش از یادداشت ها چند صفحهای را به بکت و این اثرش اختصاص داده است.
سخن آخر اینکه ننامیدنی همانند دیگر آثار بکت، مناسب حال آن دسته علاقمندان داستان است که از یک رمان چیزی فراتر از یک اثر سرگرم کننده می طلبند و همچنان که بکت از مخاطب خود ذهنی ورزیده تر، دقتی بیشتر و حوصله ای خورند هنری کمالگرایانه را انتظار دارد.
پی نوشت:
* از این کتاب پیشتر ترجمه های دیگری نیز منتشر شده که مهمترینشان کار سهیل سمی است.
«ننامیدنی»
نویسنده: ساموئل بکت
ترجمه: مهدی نوید
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۵
۳۴۸ صفحه، ۲۴۰۰۰ تومان
نقل از الف کتاب
‘