این مقاله را به اشتراک بگذارید
نوری برسینمای تار
مهدی جمشیدی*
بلا تار، کارگردانی است که بهترین تصویر را از او ژاک رانسیر ترسیم کرده: «کسی که هفت ساعت وقت ندارد تا به تماشای بارش باران در فیلمهای بلا تار بنشیند، وقت سردرآوردن از سعادت هنر را هم ندارد.» و اکنون انتشار کتاب «بلا تار» دریچه دیگری است به دنیای این کارگردان بزرگ. کتاب متشکل از مجموعه مقالاتی است بهکوشش گردآورندگان، نویسندگان و مترجمانی که هر کدام تلاش دارند نوری بر سینمای تار بیفکنند. ترجمه بیشترین حجم کتاب را تشکیل میدهد که همگی از مقالاتی مهم در شناخت و ورود به جهان سینمایی تار محسوب میشوند، هرچند نوشتههای تالیفی درباره فیلمهای «نفرین»، «مردی از لندن» و «اسب تورین» هم بهخوبی در ساختار کتاب جا افتادهاند، بهویژه که سهم «مردی از لندن» در ادبیات سینمایی کشور ما بسیار اندک است.
مقالات با پرداختن به مفاهیم نظری و نیز فرمی که مهمترین ماده خام سینمای بلا تار است و با حفظ ساختار کرونولوژیک، انسجام و یکپارچگی خود را دارند. هر چقدر آشنایی و تسلط خوانندگان کتاب به سینمای تار بیشتر باشد، بهره بیشتری از کتاب خواهند برد. جاناتان رُزنبام بهعنوان یکی از اولین معرفیکنندگان بلا تار در غرب، مقالهای دارد با عنوان «تانگوی شیطان (کتاب و رمان) بهمثابه خواب و خیالی فاکنری» که به مقایسه و تشبیه فیلم بلا تار و از آن مهمتر، رمان لاسلو کراسناهورکای با رمان «روشنایی ماه اوت» ویلیام فاکنر اشاره میکند و اینکه نقطهدید در روایت آن همچون آثار فاکنر به تناوب تغییر میکند، درحالیکه بهزعم خود تار هیچ مشابهتی در میان نیست. آندراش بالینت کواچ دیگر نویسندهای است که با خواندن متونش میشود از رازورمز موجود در بسیاری از آثار تار پرده برداشت. «سبک در سالهای اولیه سینمای بلا تار» که از «آشیانه خانوادگی» تا «گاهشمار خزان» را دربر میگیرد و «جهان به روایت بلا تار» از این نویسنده چنین خصوصیاتی دارند. در بخشی از مقاله دوم نیز کواچ به نگرش آیینی یانچو میپردازد که تار بسیار وامدار اوست.
مقالات «در سرزمین محکومان» و «اینهمه شب» درباره فیلم «نفرین» هستند که در اولی به ویژگی حرکتهای دوربین در این فیلم و مقایسه سبکی آن با کارگردانانی همچون یانچو، تارکوفسکی و برگمان و در مقاله بعدی به اهمیت تاریکی و سیاهی در پلانهای این فیلم پرداخته میشود. تاریکی به عنصری تکرارشونده در اغلب آثار تار تبدیل شده، در این بین دو مقاله با عناوین «در انتظار تاریکی» و «نگاهی به چند شاخصه در آثاری که وقف سیاهی شدهاند» سعی در تبیین این موتیف دارند.
مقاله «قطرههایی که دریا نمیشوند» که به «مردی از لندن» پرداخته و بهزعم نویسنده این فیلم پا را فراتر از داستان سیمنون (که فیلم از آن اقتباس شده) میگذارد و کلید اصلی «مردی از لندن» تاررا تاثیر فضا/جهان بر ترکیب کنش/شخصیت دانسته و معتقد است: «بنیانهای فرمالیسم ایدئولوژیک سینمای تار از آثار چپگرایانه و رادیکال بهسوی نوعی اگزیستانسیالیسم بدبینانه و نومیدانه تغییر جهت داده است.» مقاله دیگری از کتاب به مفهوم نما و رخداد در سینمای مدرن میپردازد که با آثار آنتونیونی شروع شده و «هارمونی ورکمایستر» تار ادامهدهنده آن است. مقوله جهان آپوکالیپتیک و فاجعه در سینمای تار همچون بسیاری دیگر از هنرمندان مدرن خودنمایی میکند، در یکی از مقالات کتاب با عنوان «به تصویرکشیدن فیگور انسانی در میان چیزها» به قلم سیلوی روله به تفکیک بر پلانهای سه فیلم «نفرین»، «هارمونیهای ورکمایستر» و «تانگوی شیطان» تمرکز کرده و معتقد است این پلانها دچار «نفرینزدگی» شدهاند و خبری از عنصر رهاییبخش تا پایان این آثار نیست. روله در ادامه آثار بلا تار را به اندیشه بنیامینی پیوند میزند که به سینما نه همچون ابزاری بهمثابه بیان، بلکه تکنیکی برای نمایش خود «چیزها» مینگرد.
اما یکی از فلسفیترین رویکردهای این مجموعه درباره سینمای تار به قلم الزبیتا بوسلووسکا با عنوان وسوسهانگیز «سینما بهمثابه هنر و فلسفه در واکاوی آفریننده واقعیت» است. وی با اشاره به اینکه آثاری که از کراسناهورکای اقتباس شدهاند در مجموعه مواجهاتی با جهان پیرامون و واقعی قرار میگیرند، نه بازنمایی رئالیستی و غیررئالیستی. در این فیلمها واقعیت در دو سطح آفرینش و ادراک عمل مینماید، وی به «وضعیتی نسیانی» پس از واقعیت پساکمونیستی در مجارستان اشاره کرده که در آن شخصیتها محکوم به تکرار گذشتهاند و همواره در جستوجویی نومیدانه برای رهاییاند. بوسلووسکا به از همگسیختگی فضا در روایت موجود در آثار تار نظر میافکند و آنرا به مفهوم «روایت بلورین» دلوز پیوند میزند، در این نوع روایت شخصیتها نه بهواسطه کنشها که با بینششان تعریف میشوند و در ادامه اظهار میکند که «داستان» و «رئالیسم» هر دو به نفع آنچه دلوز «امر جعلی» میخواند، کنار گذاشته میشوند.
پایانبخش مقالات کتاب «زیباییشناسی اکسپرسیونیسم بصری: چشماندازهای سینمایی بلاتار» است که به چارچوبهای نظری آثار تار پرداخته و از منظر نظریه علوم شناختی به آن مینگرد؛ همچنین به زمان و روایت و تاثیرپذیری از اسلاف اشاره کرده و حرکتهای دوربین فیلمهای بلا تار را به حرکتی ارکستروار تشبیه میکند. مقاله در ادامه به مونتاژ نوین در سینمای تار اشاره کرده و اینکه همواره تار را فیلمسازی میداند که سنتهای سینمایی را با نوعی آگاهی جدید تلفیق مینماید که از سینمای گدار و کیارستمی میآید.
* منتقد و مترجم. از آثار: دگرگونیهای سینما
آرمان