این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی دوباره به پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی
امیدی که دریا را غرق می کند!
محمد مهدی تابنده
پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی یک مبارزه جذاب و نفس گیر است میان پیرمرد و دریا! مبارزه ای که اهمیت هویت برنده و بازنده آن به شدت کمتر از خود مبارزه است. پس بهتر است برای درک بهتر این مبارزه به عمق دریا و ژرفای شخصیت پیرمرد نفوذ کنیم..
اولین مفهومی که در طول داستان جلب توجه می کند جدال انسان و حیوان (طبیعت) است که با قطبیت گرایی مطلقی که به درستی از سوی همینگوی اتخاذ و اعمال شده است جلوه پررنگ تر و ملموس تری پیدا می کند. پیرمردی که تا به حال ماهی های درشت بسیاری را صید کرده است اما در ۸۴ روز اخیر هرگز موفق به شکار ماهی از این دریای خسیس نشده است. این داستان ساده خود پتانسیل کافی برای روایت و پرداخت یک تقلای جان فرسا و یک نبرد مرگبار و به شدت حیثیتی را فراهم می کند. همینگوی در ادامه داستان رفته رفته پیرمرد و دریا را در عین نزدیکی از هم دور تر و دورتر می کند و کار را تا جایی پیش می برد که پیرمرد و دریا درست در نقطه مقابل یکدیگر قرار گیرند و به نوعی با ایجاد دشمنی نمادین و تضاد و تقابلی معنادار علاوه بر نزدیک شدن به بیان محتوای مورد نظرش (تقابل انسان و طبیعت) بر زیبایی های فنی و ادبی داستان می افزاید. دقیقا در همین نقطه است که مصاف حیرت انگیز انسان و طبیعت (و حیوان به عنوان جزئی از طبیعت و ماهی و کوسه به عنوان نماینده حیوانات) آغاز می شود و با فراز و نشیب بسیار در پایان به سود طبیعت به پایان می رسد(ظاهرا) (عجالتا کاری به پایان بندی مرموز داستان نداریم) انسان (پیرمرد) در یک جدال دیدنی و البته خسته کننده(به لحاظ جسمی) ۲ شبانه روز طبیعت (ماهی) را در چنگ خود نگه می دارد و با وجود تحمل رنج های بسیار و پذیرش آسیب های جسمی و روحی دست از این مبارزه بر نمی دارد( از طرفی به خاطر منافعش (توجه کنید به برآوردها و محاسبات پیرمرد در مورد پول حاصل از فروش ماهی) و از جنبه ای دیگر به خاطر حیثیتش) و در پایان موفق به شکست طبیعت می شود. اما این پایان کار نیست و به تدریج انسان (پیرمرد) هدف چنگال های تیز و بی رحم طبیعت (کوسه) می شود. طبیعت در پیرمرد و دریا بسیار بی رحم است. در واقع می توان گفت عصبانی است و عصبانی بودن آن دقیقا به خاطر همین داستانی است که همینگوی روایت می کند. کافیست این داستان را با وضعیت و نحوه صف آرایی انسان و طبیعت در عصر حاضر مقایسه کنید. آن وقت است که شاید مجوز خشمگین بودن طبیعت را صادر کنید. درواقع این یک داستان نمادین است که در عین حال که نبوغ انسان را تحسین می کند و او را بابت توانایی اش در شکست طبیعت مطمئن و خاطرجمع می کند، مضرات و آسیب های این نبوغ (که گاها از آن سوءاستفاده می شود) که موجب تخریب و نابودی طبیعت می شود را بیان می کند و در ادامه با یک پیش بینی شاید تخیلی طبیعت خشمگین (کوسه) را پیروز نهایی و اصلی این نبرد معرفی می کند و به گونه ای برای این رفتارهای پرخطر به انسان هشدار جدی می دهد و همه این ها را همینگوی در لفافه و در قالب داستانی نسبتا عامه پسند و پویا بیان می کند و باعث افزایش تاثیر محتوای مورد نظر خود در ناخودآگاه پنهان و عمیق مخاطب می شود. اما این فقط روایت یک مبارزه ساده نیست، در واقع جدال انسان و طبیعت شاید سطحی ترین محتوایی باشد که از این داستان پرمغز استنتاج می شود.. پس لازم است این کتاب را از زاویه ای دیگر مورد بررسی قرار دهیم..
بگذارید کمی فلسفی تر و عمیق تر به این کتاب نگاه کنیم.. پیرمرد و دریا گذشته از تمام جذابیت های داستانی اش و محتوای برجسته ای که در خصوص انسان و حیوان با خود حمل می کند، روایت امید انسان است. از این نظر شاید با محتوای مذکور نیز مرتبط باشد (برتری انسان بر حیوان به دلیل برخورداری از صفت امیدواری) پیرمردی که در مدت ۸۴ روز موفق به صید ماهی نشده است با امید و انگیزه ای وصف نشدنی به سمت دریا یورش می برد و برای صید یکی از بزرگترین ماهی های دریا بر تمام نا امیدی هایش غلبه می کند. توجه به ریزه کاری ها و بیان مو به موی جزییات مصایب پیرمرد برای شکار این ماهی توسط نویسنده حاصل کار را بسیار باشکوه تر کرده است و موجب بولد شدن این امید ستودنی در قلب پیر و خسته پیرمرد شده است (در واقع همین امید است که به این مرد پیر و خسته انرژی می دهد و موجب می شود که او علی رغم تمام دردهای جسمی و خستگی های روحی اش (که هم معلول این مبارزه هستند و هم معلول کهولت سن) موفق به رسیدن به هدف نسبتا دست نیافتنی خود (حداقل در نظام این داستان) شود. اگر از این منظر به داستان نگاه می کنید بهتر است ماهی را در قامت یک هدف تجسم کنید نه در لباس دشمن که بیشتر برای محتوای پاراگراف قبلی مناسب و مستفید است) بنابراین صرف نظر از پایانی که در داستان رقم می خورد می توان پیرمرد و دریا را یک اثرامیدبخش و پرانرژی تلقی کرد و آن را برای انسان های ناامید که هدف خود را بسیار دور از دسترس خود می بینند تجویز کرد البته حتی با در نظر گرفتن پایان داستان نمی توان امیدبخشی پیرمرد و دریا را انکار و نفی کرد. زیرا پیرمرد در هر حال به هدفش که صید ماهی بود رسیده است و از این نظر جای هیچ بحثی نیست اما همینگوی به همین مطلب ساده راضی نمی شود، او به دنبال پیچیدگی های فلسفی است! در واقع شاید خیلی از مخاطب ها آرزو می کردند که این داستان با بازگشت پیروزمندانه پیرمرد از دریا به پایان می رسید در حالیکه همینگوی پس از شکار ماهی توسط پیرمرد با یک تغییر جهت ناگهانی با طراحی حمله کوسه ها به ماهی و قایق پیرمرد اهمیت "مراقبت از هدف" را که موضوع بکر و بسیار مهمی است را مطرح می کند. می توان این طور بیان کرد که همینگوی رسیدن به هدف را مرحله اول موفقیت می داند و به طرزی نمادین هشدار می دهد که لازم است پس از دست یابی به هدف مورد نظر از آن مراقبت کنیم و به نوعی اجازه ندهیم که از اوج سقوط کنیم (اغلب در خصوص اهدافی که با دست یابی به جاه و مقام همراه و مرتبط هستند) و سعی کنیم چیزی که به آن رسیدیم را حفظ کنیم و به آسانی از دست ندهیم (پ . ن : ربطش دهید به گل خوردن یک تیم پیروز و تبدیل برد به باخت در دقایق پایانی که شاید نمونه پیش پا افتاده ای باشد اما تطابق جالبی دارد)
همان مسیری را که برای درک "امید" در وجود پیرمرد طی کردیم را ادامه دهیم به "استقامت" می رسیم. شاید در ابتدا امید و استقامت (در این داستان) هم ارز به نظر برسند اما تفاوت های چشمگیری دارند. امید پیرمرد را می توان در شروع دوباره اش پس از ۸۴ روز ناکامی و از سر گرفتن تلاشش برای صید ماهی پس از بروز مشکلات و حتی در مونولوگ هایش دید اما استقامت پیرمرد در تحمل و صبر او نمایان می شود. استقامتش در تحمل دردهای جسمی و صبرش برای صید ماهی در زمان مناسب و البته تحمل دو روز سرگردانی در وسط دریا. و همه این ها درس های مفید و موثری است برای انسان هایی که با برخورد به اولین مشکل "امید" خود را از دست می دهند و با به طول انجامیدن مسیر وصال قید یار را می زنند و "استقامت" خود را در چاله "کم تحملی" خاک می کنند!
حال لازم است به موضوعی دیگر در خصوص نبرد پیرمرد و دریا توجه کنیم. یکی از انگیزه های پیرمرد برای صید ماهی در ابتدا منافع شخصی و موفقیت های مالی بود اما در ادامه دلش نمی خواست با قبول شکست تمامی زحماتی که تا به حال کشیده است را هدر دهد (این نیز درس بزرگی است) اما رفته رفته انگیزه اش از این هم فراتر می رود، تا جایی که پای "حیثیت" به میان می آید. در واقع هر چه که می گذرد پیرمرد برای صید ماهی مصر تر و مصمم تر می شود اما این بار نه برای کسب پول و بهبود وضعیت اقتصادی و نه حتی برای شکست دادن ماهی بلکه برای بازیابی حیثیت از دست رفته اش! (توجه کنید به تمسخرهایی که از سوی دیگر ماهی گیران در ابتدای داستان به سوی پیرمرد پرتاب می شد و هم چنین توجه کنید به مونولوگ های پیرمرد در قسمت های پایانی نبرد) این موضوع در پایان داستان و در صفحات پایانی نمود پررنگ تری می یابد، چرا که پیرمرد با صید ماهی توانسته است خودش را حداقل به خودش ثابت کند (و حتی به دیگران (با توجه به اسکلت باقی مانده از ماهی غول پیکر)) و دیگر اهمیتی ندارد که در حفظ دسترنج خود ناموفق بوده است.
پیرمرد و دریا به لحاظ فنی و ادبی نیز اثر قابل توجهی است.. باید خیلی بی ذوق باشیم که از سفر های رفت و برگشتی به درون ذهن پیرمرد (که البته به شکل نامحسوس اما تاثیرگذاری صورت می گیرد) و هم چنین وصف جزییات صحنه، روحیات و خستگی های پیرمرد، اصطلاحات و اصول ماهی گیری و … که همگی متناظر با فراز و نشیب های داستان طراحی شده اند به وجد نیاییم. به قول سینمایی ها ، همینگوی در پیرمرد و دریا اجرا کننده و کارگردان یک پلان سکانس با قاب بندی هایی خیره کننده (توصیف آسمان، دریا و … همگی موجب تشکیل یک تجسم نقاشی وار در ذهن مخاطب می شوند) و ضرباهنگی متناسب می باشد..!
این کتاب را باید خواند نه فقط برای درس گرفتن از محتواهایش و اعمال آن در مسیر زندگی و نه فقط برای لذت بردن از جذابیت های داستانی و ادبی اش و حتی نه فقط برای آشنا شدن با هنر همینگوی، این کتاب را باید خواند تا مبادا عمرمان به پایان برسد و یکی از بزرگترین آثار هنری تاریخ از دستمان در برود!
‘