این مقاله را به اشتراک بگذارید
مروری بر ژانر پلیسی و جنایی در ادبیات جهان
دربرابر قانون!
مهرداد مراد
امروزه رمان های جنایی در زمره محبوب ترین ژانرهای ادبی جهان به حساب می آیند. با مراجعه به سایت های بزرگ فروش کتاب، با یک جستجوی ساده، شاید به جرأت بتوان ادعا کرد که از هر پنج کتابی که به انگلیسی منتشر می شود، یکی به ژانر جنایی و زیر مجموعه هایش تعلق دارد. تعدادشان آنقدر فراوان است که غیرممکن خواهد بود، یک نفر بتواند همه این داستان ها را بخواند. کتاب پشت کتاب، مملو است از قاتلان، مقتولان، سارقان، کلاهبرداران، جاعلان، روانی ها، مأموران مخفی و کارآگاهانی که درگیر قتل، توطئه، دسیسه، راز و یا معمایی خاص شده اند. گویی که نیمی از مردم دنیا درگیر مشکلات نیمی دیگر هستند.
ژانر جنایی که برای اولین بار در سال ۱۸۴۱ توسط «ادگار آلن پو» با داستان کوتاهی به نام «قتل در خیابان مورگ» پایه گذاری شد، خیلی سریع رشد کرد و در مدتی کوتاه به محبوبیت رسید. بعدها، این گونه ادبی، تحت سیطره نویسندگان آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی قرار گرفت. هر چند، بسیاری از ادیبان آن زمان کوشیدند تا در محافل خود، این ژانر را پست کرده و به درجات پایینی تنزل بدهند اما فرم حیرت انگیز این نوع ادبی نشان داد که در مقابل مخالفان بسیار سرسخت و برای موافقان بسیار انعطاف پذیر است و می تواند هر سلیقه ای را اقناع کند. قالب ساختاری این ژانر می تواند هر کشور، شهر یا روستایی از دنیا را در بر بگیرد و با هر گویشی به نگارش درآید. هسته اصلی داستان از دل جامعه استخراج می شود و غالباً مسائل اجتماعی همان جغرافیا را تعریف می کند. از همین رو، به خوانندگان کشورهای دیگر، فرصتی می دهد تا با چهره دیگری از شخصیت ها، فرهنگ ها و جغرافیاهای اجتماعی یا فیزیکی بیگانه آشنا شوند.
ژانر جنایی، گونه ای از داستان است که در آن، جنایت و انگیزه هایش مورد واکاوی قرار می گیرد. این نوع رمان ها، اکثراً یک ساختار مشترک دارند. ابتدا جرمی تعریف می شود، بعد قتلی اتفاق می افتد، تحقیقی صورت می گیرد و در آخر هم قاتل یا بزهکار دستگیر شده و به دست عدالت سپرده می شوند یا اینکه با مقاومت در برابر مأموران قانون و یا قهرمان داستان به هلاکت می رسند.
این گونه ادبی دارای زیر مجموعه هایی است که در جای خود قابل تشریح هستند اما در کل، یک سری خصوصیات مشترک دارند:
جنایت: در همه این گونه از داستان ها، جنایت یا بزه یی رخ می دهد. این همان انگیزه ای است که کاراکترهای داستان را می نگارد و مخاطبان را وادار به خوانش می کند. این بزه ممکن است به عنوان مثال، فقط به سرقت ختم شود اما تجربه ثابت کرده، موضوع قتل، خوانندگان را بیشتر ترغیب می کند.
قهرمان یا ضد قهرمان: شخصیت اول داستان نقشی کلیدی دارد. یک نفر به عنوان کاراکتر محوری داستان باید معما را حل کند و گره از کار بردارد، خواه پلیس باشد یا یک فرد حقیقی و حقوقی دیگر. معمولا این قهرمان یا ضد قهرمان شخصیتی منحصر به فرد دارد و نسبت به دیگر اشخاص درون داستان، از نظر ضریب هوشی یا قدرت بدنی، متمایز است.
مظنون: نویسنده معمولاً از چند بازیگر داستان به عنوان شخص مظنون نام برده و اعمالی را به او نسبت می دهند تا شک خواننده را برانگیزند. هر چقدر قلم نگارنده قوی تر باشد و خواننده قادر به حدس و گمان نباشد، داستان هیجان انگیزتر خواهد شد. اگر خواننده بتواند از همان ابتدا گناهکار واقعی را شناسایی کند، دیگر به ادامه کتاب رغبتی نشان نخواهد داد، مگر اینکه داستان از نوع تریلر باشد که در ادامه بحث به آن پرداخته خواهد شد.
قاتل یا شخصیت منفی: هر چقدر شخصیت منفی داستان توان و نیروی برتری داشته باشد، خواننده با چالش بیشتری روبرو می شود. کاراکتر بد رمان جنایی باید بسیار باهوش، خبیث و بی رحم باشد و در بسیاری از موارد هم برای گریز از عدالت، توانایی خاصی از خود بروز دهد. نویسندگانی که شخصیت منفی داستان را احمق فرض می کنند، نمی توانند ارزش های واقعی قهرمانان خود را به عرصه نمایش بگذارند.
واقع گرایی: در ژانر جنایی فقط نویسندگانی موفق هستند که داستان را واقعی جلوه داده و از صحنه های خیالی و غیرقابل باور احتراز کنند. خواننده باید بتواند با داستان همذات پنداری کرده و همه تمرکز خود را به آن معطوف نمایند. تعلیق های غیرواقعی و گریزهای غیرمنطقی صرفاً باعث دید منفی مخاطبان تازه وارد به این ژانر خواهد بود.
قصد این مقاله، موشکافی و مداقه ژانر جنایی و چرایی و چیستی و پیشینه شناسی آن نیست. بلکه صرفا جهت آگاهی بخشی به علاقهمندان این ژانر جذاب، ضمن تعریفی جزئی که در بالا آمد، زیر مجموعههای این گونه ادبی مورد بررسی قرار می گیرد. ژانر جنایی در ادبیات جهانی، زیرمجموعه هایی را در بر می گیرد که به طور حتم همه خوانندگان با آنها آشنایی دارند:
ژانر معمایی: روایتی که بر معما و اسرار تکیه دارد. داستانی که از نگاه یک قهرمان یا ضد قهرمان بیان می شود. جنایتی اتفاق می افتد و در انتها با مرگ یکی از این دو نفر به پایان می رسد و یا اینکه به دست عدالت سپرده می شوند. پلیس در این ژانر نقش محوری ندارد و یا حضورش کمرنگ است. مشهورترین رمان معاصر در این ژانر «دختر گمشده» نوشته جلیلیان فلین و «کد داوینچی» نوشته دن براون است. رمان «فیل در تاریکی» آقای قاسم هاشمی نژاد نیز به همین ژانر تعلق دارد.
ژانر جاسوسی: داستانی که جنگ پنهان میان خود دولت ها و یا با دولت های دیگر را نشان می دهد. مأموران اطلاعاتی نقش محوری روایت را به عهده دارند. ایان فلمینگ با مأمور ۰۰۷ خود پیشگام این ژانر بود. اینک دنیل سیلوا و تام کلانسی در صدر پرفروش ترین نویسندگان ژانر جاسوسی قرار دارند.
ژانر حقوقی: عمده کاراکترهای این ژانر را وکلای دادگستری و دیگر عوامل دادگاه ها تشکیل می دهند و هدفشان اثبات بی گناهی و یا گناهکار بودن شخص متهم داستان است. مشهورترین نویسنده این ژانر جان گریشام آمریکایی است.
ژانر پلیسی: داستانی است که در آن یک یا چند تبهکار مرتکب جنایت می شوند و پلیس یا کارآگاه به عنوان یک شخصیت محوری ایفای نقش می کنند. ژانر پلیسی که اصلی ترین گونه ادبی ژانر جنایی را بر عهده دارد، خود به چند زیرژانر تقسیم می شود:
ژانرکارآگاهی: رمان های کلاسیک پلیسی و معمایی که ابتدای داستان فردی به قتل می رسد و کارآگاه خصوصی و یا پلیس می بایستی به واسطه مدارک موجود، قاتل را از میان چند مظنون شناسایی کند. در این گونه از رمان ها، پلیس یا کارآگاهی که نقشی محوری ایفا می کند، هیچ رابطه رمانتیکی ندارد و طی داستان نیز با خطری مواجه نمی شود. این داستان ها معمولا اکشن نیست و صرفاً از طریق سند و مدرک دنبال می گردد. طلایه دار مشهور این سبک پلیسی آگاتا کریستی بوده که در ایران نیز طرفداران بسیاری دارد. از نویسندگان مشهور معاصر نیز می توان به خانم های رابرت گالبریث و لوییز پنی اشاره کرد.
ژانر هارد بویل: این نوع پلیسی نیز مانند ژانر کارآگاهی سبکی معما گونه دارد ولی کارآگاه یا پلیس داستان بیشتر به قدرت فیزیکی خود اتکا می کند و داستان تا حد زیادی اکشن و رمانتیک است. ریموند چندلر با خلق کاراکتر فیلیپ مارلو در این ژانر خوش درخشید و این گونه ادبی را به شهرت رساند. از نویسندگان معاصر نیز می توان به مایکل کانلی و کارآگاه معروفش به نام هری بوش اشاره کرد.
ژانر تریلر: این گونه پلیسی برعکس دو نوع پیشین، معمولا معمایی ندارد و بر مبنای تعلیق و چالش جلو می رود. خواننده کتاب، قاتل را می شناسد و با پلیس محبوبش تا آخر رمان، با ماجراهای خونین و رمانتیک وی همراه می شود. شاید بتوان گفت دلیل مهم علاقه بیشتر مخاطبان به این ژانر پلیسی، دوگانگی روایت نویسنده است. خواننده در این نوع ادبی، هم زمان با دو داستان مواجه می شود؛ روند جنایت و زندگی خود پلیس. در ژانر تریلر، بر خلاف رمان های کارآگاهی، زندگی خصوصی پلیس مورد واکاوی قرار می گیرد و خواننده را با خود درگیر می کند. جان بوچان جزو اولین نویسندگانی است که با این ژانر به موفقیت رسید. هم اینک جیمز پترسون نویسنده آمریکایی مشهورترین تریلرنویس جهان است و رمان هایش به بیشتر زبان های دنیا ترجمه می شود.
البته در پایان باید متذکر شد که کتاب های پرفروش لزوماً محتوای غنی و پربار ندارند و ژانر جنایی نیز مانند دیگر گونه های ادبی از این قاعده نیست. چه بسیار نویسندگانی که در این حرفه قلم بسیار توانایی داشتند و گمنام باقی ماندند.