این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نقد و بررسی فیلمهای سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر
«قاتل اهلی» ساخته مسعود کیمیایی
خودکشی فیلمساز صاحب سبک!
نیره رحمانی / مد و مه
«قاتل اهلی» ساخته مسعود کیمیایی صرف نظر از همه حاشیه هایش فیلم ضعیفی است. در سالهای اخیر همه فیلمهای مسعود کیمیایی به شکلی حاشیه داشته اند، بعضی بیشتر بعضی کمتر؛ برخی رسانه ای شده اند و برخی نه و البته همگی نیز براین نکته تاکید داشته اند که خود مسعود کیمیایی مهمتر از فیلمهایش بوده. حاشیه مهمتر از متن بوده، حال این حاشیه حرکت های نمایشی و جنجال آفرینی های سازنده بوده یا دعوا و مرافعه اش با دیگران پشت صحنه و…
کیمیایی این روزها متاسفانه با باور اینکه پس از نیم قرن فیلمسازی بهتر از هر کسی سینما و فیلمسازی را بلد است؛ بی آنکه به مخاطب بیندیشد و بی آنکه به نفس هنر و بیندیشد و حتی بی آنکه به خود سینما بیندیشد، تنها تصویر گر تمایلات شخصی خود بوده است. به نظر من این احساس بیگانگی و سرخوردگی که حتی علاقمندان پایمرد سینمای او دچارش شده اند از این ناشی می شود.
به شخصه هیچگاه از شیفتگان سینمای او نبوده ام، هرچند برخی از فیلمهایش را دوست داشته و پسندیده ام؛ اما تجربه بودن درکنار یکی از علاقمندان سینمای او و حتی فراتر از این کسی که با فیلمهای قدیمی کیمیایی به این هنر علاقمند شده تصویر دقیق و روشنی از این مسئله پیش روی من گذاشته است. به گمانم دعوای او با تهیه کننده قاتل اهلی و یا سرمایه گذار و بازیگر فیلم رئیس و مواردی از این دست تا حد زیادی ناشی از همین فردگرایی و عدم یکدستی گروه سازنده آثارش بوده.
قاتل اهلی فیلمی خوش عکس است، کارگردانی فیلم در برخی فصل ها قابل اعتناست؛ اما کلیت فیلم نه تنها آشفته که به شدت بی سروته و از همه بدتر بی ربط به این روزگار است. این بی ربط بودن به زمانه بزرگترین معضلی است که گریبان فیلم و سازنده اش را گرفته؛ فیلمسازی که با پوست انداختن ظاهری قهرمانان فیلمهایش، کوشیده خود را به این روزگار نزدیک کند اما نه تنها در این زمینه توفیقی نیافته که حتی آن قهرمانان سنتی آثار خود را نیز از دست داده و سینمایش از آن زمان به شدت لطمه خورده و افت کرده است.
به همین خاطر است که وقتی در دهان شخصیتی مثل بهمن به عنوان نماد هنرمند معترض و متعهد این روزگار (با آن اجرای ناامید کننده پولاد کیمیایی مثل همیشه) شروع به شعار پراکنی می شود، تماشاگر جدی خنده اش می گیرد و پسرش ناچار می شود در حمایت متن جدی کمیک شده پدرش در پاسخ به خنده های جماعت در سالن برج میلاد فریاد بزند : زهر مار!
و این مجموعه باور نکردنی از کلیپ های خوش رنگ و لعاب، به اضافه خط داستانی بدون منطق و موقعیت هایی که تنها دلیل وجودی آنها این است که دلخواه فیلمساز بوده اند، با وجود همه پتانسل دو بازیگر اصلی فیلم (پرستویی و جدیدی) و تلاشی که خرج این فیلم کرده اند تنها نتیجه گیری از آن حس خودکشی فیلمساز صاحب سبک دیروز است.
از همه این ها که بگذریم از همه بدتر این است که کیمیایی با سرسختی نشان دادن در زمینه ای که حق با تهیه کننده فیلم بوده آن را به دعوای مالک مادی فیلم و صاحب معنوی فیلم بدل کرده است. اما در این دعوا اگر لشکری قوچانی محق به نظر می رسد نه به دلیل این است که تهیه کننده است و چون سرمایه گذاشته حق دارد در کار فیلمساز دخالت کند، بلکه به دلیل آن است که هر تماشاگر بی طرفی که فیلم را تماشا کند در می یابد نصف کلیپ های سنجاق شده به فیلم با حضور و هنر پراکنی پولاد کیمیایی اضافه است و باعث شده است فیلم به مراتب بدتر از آنچه هست به نظر برسد.
****
نگاهی به«قاتل اهلی» ساخته مسعود کیمیایی
سحر عصرآزاد/ اعتماد
«قاتل اهلی» جدیدترین فیلم مسعود کیمیایی است که مثل همیشه قبل از ساخت، در طول ساخت، پس از ساخت و هنگام نمایش در جشنواره جنجالآفرینی کرد اما همانطور که اینها دیگر جزوی از رفتارشناسی فیلمهای کیمیایی شدهاند، کیفیت ضعیف و غیرقابل دفاع آثار متاخرش نیز قابل انتظار و پیشبینی هستند.
متاسفانه فیلم حتی در روایت قصه خطی خود نیز ناموفق میماند و نمیتواند یک روایت ابتدایی از داستان خود به مخاطب ارایه دهد. به همین دلیل هم در دام هولناک شعر و شعارهای افراطی و دافعهبرانگیز گرفتار میشود که البته به این مولفه همیشگی فیلمهای کیمیایی باید رویکرد افراطی به موسیقی و کلیپ و آوازخوانی به بهانه خواننده بودن یکی از شخصیتها را نیز اضافه کرد که فیلم را بدل به یک کنسرت شخصی کرده است.
فیلم نه عمق دارد، نه سطح و تنها نمایشی است از تک سکانسهای جدا که گاه حتی ارتباط دراماتیک و منطقی آنها با هم دچار نقصان است. بازسازی امروزی صحنه قتل در حمام «قیصر» و ایستادن پشت حرفهای تاریخ گذشته و نخ نما درحالی که جای هر کسی در مناسبات امروز جامعه ما مشخص است، نه یک فرار رو به جلو بلکه از اساس، یک اعتراف به تمام شدن است.
۲۳ بهمن ۱۳۹۵
*****
یادداشتی بر فیلم قاتل اهلی
شکل یک بیانیه موزیکال
ونداد الوندیپور
اگر آقای مسعود کیمیایی فقط سه فیلم قیصر، داشآکل و گوزنها را ساخته بود، به گردن سینمای ایران حق داشت و نامش در تاریخ این سینما ماندگار میشد. اما فیلمهای سالهای اخیر او، یکی از یکی ضعیفتر بودند. فیلمهایی مبتنی بر دیالوگ، شعاری و بیانیه وار. فیلم «قاتل اهلی» نیز یکی دیگر از آن فیلمهای ضعیف است؛ داستان یک مدیر اقتصادی مسلمان و پاکدامن و مشکلات و دغدغههایش (جلال با بازی پرویز پرستویی). اما فیلم مشابه یک میزگرد تلویزیونی است؛ البته دکوپاژ و فیلمبرداری و دیگر ویژگیهای فنی فیلم قوی است، اما مشکل، فیلمنامه است؛ مثل بسیاری از دیگر آثار او. البته چیزهای خوبی هم در فیلم گفته میشود: اشاره به اختلاسهای کلان و بیکاری و بر هم زدن کنسرتها و… اما اینها همه به شکلی شعارگونه و با لحنی پرطمطراق و غیرطبیعی گفته میشوند، نه با زبان سینما و تصویر و نشانه. اما آنچه در فیلم اعصاب آدم را خرد میکند کنسرتهای فیلم است (پولاد کیمیایی نقش یک خواننده را بازی میکند.) کنسرتهایی با ترانههایی شعاری و بعضا ناموزون که بسیار بیشتر از حد متعارف، تایم فیلم را صرف خود کردهاند. (ترانههایی که فیلمساز به فیلم تحمیل کرده و ظاهرا به مذاق تماشاگر عام خوش میآیند پیش از این به فیلمهای قیصر و داش آکل هم ضربه زده بود.) برخی صحنههای فیلم هم اساسا بد از کار درآمدهاند؛ مثلا صحنه بحث بهمن (پولاد کیمیایی) با جلال، یا صحنه زدن کیف دختر جوان توسط یک موتوری، یا ریاکشن شاتهایی که از تماشاگران کنسرت میبینیم، یا سکانس عجیبِ ناگهان سردرآوردن کاراکتر امیر جدیدی در داخل استخر، آن هم با مایو. مک گافین داستان، یعنی اسنادی که ضد جلال است و در یک هارد نگهداری میشود هم سست است و معلوم نیست چگونه چنین مدارکی ساخته شدهاند و نقش جلال در ماجرای مدارک چیست. آقای پرستویی هم یکی از بدترین بازیهای زندگیاش را ارایه داده است؛ بازی اغراق شده و پر از ژستهای اضافه. در کل میتوان فیلم قاتل اهلی را چنین توصیف کرد: یک بیانیه سیاسی موزیکال، با بازی بد بازیگر اصلی و پر از صحنههای زاید و اضافه.
‘
11 نظر
عاشقان مسعود کیمیایی
کسی گفت از میان کارگردانهای دنیا
سه مورد را بگو گر آشنا با سینمایی
به او خندیدم و در دفترش بی شک و تردید
نوشتم کیمیایی, کیمیایی, کیمیایی
(محسن سرمچ)
عاشقان مسعود کیمیایی
کسی گفت از میان کارگردانهای دنیا/// سه مورد را بگو گر آشنا با سینمایی /// به او خندیدم و در دفترش بی شک و تردید ///نوشتم کیمیایی, کیمیایی, کیمیایی (محسن سرمچ)
حامد
حیف شد آقای کارگردان ما
چه دلی میبرد فیلماش . چه غروری میکاشت تو ذهنت.چه برقی میزد چشممون از مرامی که خرج میکردن قهرماناش…
کیمیایی بنظرم به خودش باخت. به غروری که فکر نمیکردیم بتونه از پا درش بیاره .قرار بود به نارفیقا نه بگه .نه به خودش.
نتونست خودشو بکشونه تا این روزگار….
محمد نورالهی
سلام. فیلم را دیروز دیدم. برای قضاوت باید دوباره ببینم ولی اجمالاً جز اجرای ضعیف بعضی صحنه ها مثل تماشاگران کنسرت واقعاً فیلم ضعیفی به نطرم نرسید. درگیری کارگردان با تهیهکننده احتمالاً در ضعف این بخشها بینقش نبوده.
ناشناس
حالم بد شد خیلی بد بود
رضا
سلام
فیلم واقعا ضعیف بود
این فیلم اگه ١۵ سال پیش اکران میشد امتیاز متوسط بهش میدادم!
هومن
از آقای کیمیایی بعید بود همچین فیلمی.
از همه بدتر سکانس جر و بحث پولاد کیمیایی و پرستویی. حوصلم رو سر برو.
تماشاچی های کنسرت هم که توی تصنعی بودن تابلو بودن. زد و خورد برهم زدن کنسرت هم خیلی تصنعی بود. لااقل سیاه لشکرهای قدیم ۴ تا مشت و چک واقعی بهم میزدن. رجوع کنید به پایین آمدن امیر جدیدی از پله ها تو این سکانس. ۲ نفر خیلی تابلو کنار راه پله نمایش دعوا برگزار میکنن که آدم خندش میگیره
مهدی
حیف وقت وپولم که به هدر رفت
آخه چی بود این
اقلن استاد فکر عظمت نام وسابقه دیرین خودتون رو میکردین
زهره
آقا مسعود کیمیایی، دوستت داریم. مثل همیشه ستاره اید.
با این فیلم دوباره برگشتید.
وقتی جسدهای شیشه ای رو می خوندم، دوست داشتم فیلمهاتون بازم برگرده به گذشته و مثل کتابهاتون باشه .عالی بودید. دیالوگا مثل همیشه.شما از نظر من عشق و سیاست و زن رو بیشتر از همه بلدید.
اگه ایران یه جامعه شناس، یه فیلسوف داشه باشه، اون شمائی.سیاوش، بهمن، مهتاب و جلال…همه و همه واسه نسل امروز بودن.تو رئیس، محاکمه در خیابان شاید یه کم حرفاتون، قهرمان هاتون از واقعیت امروز دور بودن.هر چند اونها هم یه دنیا حرف داشتن واسه گفتن.
هرچند خودتون گفتید این فیلم شما نبود، اما ، چرا ؛بود. کی میتونه مثل شما بنویسه.
شماز از زمانه انقدر جلوترین که حق بدید، خیلی ها نفهمنتون.
مخلص شمائیم تا همیشه…
ناشناس
فیلم به نظرم جزو فیلم های قوی بود
البته وقتی سینمای ایران رو به ابتذال فیلمنامه نویسی داره میره تعجبی نداره تماشا چی از یک سکانس و دیالوگ و میزانسن و دکوپاژ فقط میتونه به تصنعی بودن کتک خوردن تماشاچیان کنسرت پی ببره
فیلمنامه فوق العاده قوی بود روایتی چند وجهی از زندگی اجتماعی / تنها بودن قهرمان داستان / مفهوم خانواده ،رفاقت ، قاضی بودن هرکدوممون توی زندگی اجتماعی وووووو باید فهمید نمیشه فهموند
حمید
جایی خواندم « فیلم قاتل اهلی بهترین فیلم آقای کیمیایی بوده که در بین فیلمهای اخیر او بیشترین حرف را برای گفتن دارد » صد افسوس که اگر این فیلم در خور این وصف باشد سایر فیلمهای ایشان (که شکر خدا کمتر آنها را دیده ام ) چه مزخرفاتی بوده اند .
آقای کیمیایی یک فیلم خوب ساخت (قیصر) و در همان فیلم ماند و گنداب شد.
دیالوگهای ناتمام و به ظاهر سنگین ، شعر کنسرتهای چندش آور ، زد و خورد افتضاح و …
آقای کیمیایی اگر میخواستی پسرت را بزور خواننده کنی ( همانطور که به زور بازیگر کردی ) چرا تماشاچیان تشنه نامت را منتر کردی ؟!
یا دیگر فیلم نساز ، یا فیلم بساز