این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
یک روز هفته
«چند ساعت پیش از بامداد هنری پرون، که یک جراح اعصاب است بیدار میشود و درمییابد که پیش از بیدارشدن روی تختخواب نشسته ملافهها را کنار زده و سپس برپا ایستاده است. برای او روشن نیست که دقیقا کی هوشیار شده است، ارتباطی هم به موضوع ندارد. قبلا هیچوقت چنین کاری نکرده است، ولی وحشتزده نیست و هیچ تعجب هم نکرده است، زیرا احساس سبکی میکند و از ایستادن روی پاهایش لذت میبرد، و در پشت و پاهایش احساس قدرتی غیرعادی میکند…» این شروع رمان «شنبه» ایان مکیوین است که اینروزها با ترجمه مصطفی مفیدی در نشر نیلوفر بهچاپ رسیده است. رمانی که روایتی از اتفاقات مختلف یک روز از زندگی یک جراح مغز و اعصاب است و به این واسطه زیروبمهای یک جامعه هم به تصویر کشیده میشود. ایان مکیوین از نویسندگان معاصر انگلیسی است که در سال ١٩٨۴ متولد شده و آثارش جوایز مختلفی از جمله جایزه بوکر را کسب کرده است. مترجم در بخشی از یادداشت ابتدایی کتاب درباره ویژگیهای رمان «شنبه» نوشته: «رمان مشحون از اشارات و بحثهای تخصصی پزشکی، زیستشناسی، ژنتیک، و حتی شرح عملهای جراحی روی مغز است؛ با اصلاحات تخصصی موسیقایی، آهنگهای بلوز و سازهای موسیقی را توصیف میکند، و حتی یک بازی اسکواش را از سر تا پایان شرح میدهد. شاید خواننده اینجا و آنجا از این مباحث کسل شود و آنها را ملالتبار بیابد، ولی اگر بردبار باشد و همه سطور را بدون اصرار در درک جزئیات بخواند در لابهلای همین مطالب تخصصی، وسواسها و دلمشغولیهای انسانی، اجتماعی، سیاسی، و خانوادگی را مییابد که بهتر است از آنها نگذرد که در غیر اینصورت بخشی از لطف و زیبایی رمان را از دست خواهد داد. ولی اگر به کتاب دل بسپارد و با دقت و شکیبایی بخواند از وجد و خلسهای بهرهمند خواهد شد، و شاید در جاهایی از ستمی که از آسمان و زمین بر محرومان و خستهدلان و محکومان میرود دیدگانش مرطوب شوند…». برخی از منتقدان رمان «شنبه» را اوج نویسندگی مکیوین دانستهاند: «یک رمان مسحورکننده، ماندگار؛ بیشک بهترین اثر مکیوین است».
باختین و جهانش
«مکالمهگرایی» با عنوان فرعی «میخاییل باختین و جهانش»، کتابی است از مایکل هولکوییست که بهتازگی با ترجمه مهدی امیرخانلو در نشر نیلوفر منتشر شده است. این کتاب، همانطور که در توضیحات پشت جلدش هم آمده، از جمله شناختهشدهترین و کاملترین شرحها درباره فلسفه باختین است و نویسندهاش هم از باختینشناسان مشهور بهشمار میرود. «مکالمهگرایی» اصطلاحی است که نویسنده کتاب با ابداع آن کوشیده آرای مختلف باختین در حوزههای مختلف را در قالب یک کل جمع کند. پس «مباحث کتاب خود حالتی مکالمهای یافتهاند و آراء باختین در قیاس با آراء متفکرانی مانند فروید، سوسور، هگل، لوکاچ و دیگران بررسی شده است.» بخش زیادی از این کتاب، معطوف به کلیدیترین مفاهیم باختین خاصه در زبانشناسی و نقد ادبی است و جز این، کتاب در بخشهای مختلفش «قرائتهایی مکالمهای» از چند اثر شاخص نیز به دست داده است. اصطلاح «مکالمهگرایی» که پیشتر به آن اشاره شد، چیزی است که به قول مترجم شاید زمخت و ناآشنا بهنظر برسد. در یادداشت مترجم این توضیح آمده که یافتن معادل برای عنوان اصلی کتاب مشکلی بوده که با اتمام ترجمه بهوجود آمده اما او به دلایلی که در مقدمهاش ذکر کرده همین اصطلاح «مکالمهگرایی» را به معادلهای دیگری مثل «منطق مکالمه» یا «اصل گفتوگویی» ترجیح داده است. مایکل هولکوییست پیش از نوشتن این کتاب آثار دیگری هم درباره باختین نوشته بود اما این اثر چند ویژگی دارد که آن را متمایز میکند. از جمله اینکه در اینجا به همه آثار باختین به یکاندازه پرداخته نشده هرچند از همه متنهایی که از باختین در دست است بهره گرفته است. دراینمیان برخی آثار برجسته شدهاند و در مورد برخی دیگر به اشارهای بسنده شده است. در مقدمه نویسنده آمده: «در اینجا تلاش بر رعایت نهایت ایجاز بوده است، البته بدون طفرهرفتن از مسئولیت و پاسخگویی، در معنای مکالمهای کلمه. مکالمهگرایی پدیدهای است که هنوز تا حد زیادی یک رویداد گشوده است. بنابراین، هر تلاشی برای جامعبودن یا مرجعبودن گمراهکننده است. آنچه در این کتاب آمده نه چیزی بیشتر از دیدگاه شخصی است و نه چیزی کمتر از آن، دیدگاهی شخصی راجع به نکاتی درباره مکالمهگرایی که به نظر این خواننده باهوش متوسط، پس از صرف چند سال در مطالعه و ترجمه و تدوین و تدریس آثار باختین، مهم جلوه کرده است.» کتاب در شش فصل نوشته شده که عناوین آنها عبارتند از: «زندگی باختین»، «وجود در مقام مکالمه»، «زبان در مقام مکالمه»، «رمانگونگی در مقام مکالمه: رمان آموزشی و آموزش رمان»، «مکالمه تاریخ و بوطیقا» و «تالیف در مقام مکالمه: آرشیتکتونیک پاسخگویی». کتاب ضمیمهای هم دارد با این عنوان: «مکالمه در مقام نکروفیلیا» که توسط مهدی امیرخانلو و محسن ملکی نوشته شده است. این مقاله عنوان دیگری هم دارد که در آن این پرسش مطرح شده که چرا باختین سوءتفاهمآفرین است؟ در ابتدای این مقاله میخوانیم: «از زمان آشنایی ما با آراء میخائیل باختین حدود بیستوپنج سال میگذرد و با آنکه مفاهیم و اصطلاحات او در زبان فارسی حیاتی پرفرازونشیب از سر گذراندهاند، به نظر نمیرسد بعد از گذشت ربع قرن از رونق و اعتبار افتاده باشند. اقبال به باختین در زبان فارسی اقبالی قابل توجه بود: در حوزه سیاست از نظریات او برای تثبیت یک گفتمان سیاسی نوظهور بهره گرفتند، و در حوزه ادبیات به دردانه محافل و مباحث ادبی تبدیل شد و نظریه رمان چندصداییاش به معیار تشخیص سره از ناسره در آثار داستانی. بااینحال، درک و دریافت باختین در ایران همواره محل سوءظن و اختلافنظر بوده است…».
‘
4 نظر
ناشناس
تو را به خدا ترجمه فاجعه رمان شنبه را بررسی کنید. غیر قابل خوندنه. والا من پول می دهم برای کتاب ها.
مد و مه
دوست عزیز متاسفانه انتشارات نیلوفر با وجود اعتباری که دارد، به لحاظ روابط عمومی و ارتباط با مطبوعات ضعیف عمل می کند. ناشر اگر قصد استفاده از امکانات رسانه ها داشته باشد باید خود اقدام کند به خصوص که اغلب این معرفی ها و حتی تحلیل به لحاظ تبلیغاتی کارکردی بسیار موثر دارند اما نیلوفر غالبا تمایلی حتی برای معرفی کتابهایش نیز نشان نمی دهد. ماهم به عنوان نشریه ای شش ساله که حضور جدی در حوزه کتاب داشته ایم اگر کتابی از آنها را مورد نیاز داشتیم خریده ایم و البته در چنین مواردی خیلی خود را موظف به انتشار مطالبی در باره کم و کیف آنها ندیده ایم. چنین روشهایی برخلاف شیوه پاره ای ناشران است که خود اقدام به ارسال کتابهایشان برای رسانه کرده و در رسانه ها حضوری پررنگ و جدی دارند و کارهایشان خوب هم تحلیل می شود ودر نهایت هم مسیری روبه جلو نیز می پیمایند. روزگاری لگوی انتشارات نیلوفر خود مهر استاندارد کتاب محسوب می شد، ولی امروزه در مورد این محصولات اگر و اما وجو دارد. ناشران دیگری که بعد از نیلوفر کار خود را شروع کرده اند از این ناشر باسابقه پیش افتاده و فاصله خود را نیز بیشتر بیشتر می کند.حضور برخی چهره ها در کنار نیلوفر که امروز نیستند و مهمتر از آن قدم گذاشتن در عصر تازه ای با اقتضائات تازه رسانه ای در فضای مجازی که گردانندگان نیلوفر به دلایل خاص خود چندان علاقه ای به آن نشان نمی دهند از جمله دلایل این مسئله می تواند باشد. امید واریم در آینده نیلوفر را همچون گذشته در اوج ببینیم.
ناشناس
ممنون از پاسخ گویی. من هم مثل شما معتقدم انتشارات نیلوفر نه تنها افت که عملا سقوط کرده در چند سال اخیر. دیگر نمی شود به آرم این انتشارات اعتماد کرد. برخی از بدترین ترجمه های امسال را از این نشر خریدم.
محبوبه
موافقم با این نظرها درباره نشر نیلوفر و حتی یکی دو ناشر معروف که از آثار منتشر شده در هر دو سه سال شان شاید فقط بشود یک کتاب را در خور اسم کتاب دید و باقی مزخرف