این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به فیلمهای جشنواره سی و پنجم فجر / «ویلاییها» ساخته منیر قیدی
انتظار طولانی
نیره رحمانی / وبسایت مد و مه
«ویلاییها» ساخته منیر قیدی فیلم خوبی بود، اما آنچه باعث شد از دید برخی از منتقدان و تماشاگران سینما تا این اندازه جلوه کند؛ چند دلیل درون متنی و برون متنی داشت. دلایل برون متنی اینکه فیلم اولی بود، آنهم توسط یک فیلمساز زن در حوزه سینمای جنگ. اما از اینها که بگذریم مهمترین شاخص فیلم داستان بسیار تازه آن بود، آن هم در روزگاری که حرف و روایت تازه از جنگ بسیار اندک است، به خصوص با رویکردی معقول و بقاعده که که جنگ را تقدس نداده اما از خودگذشتی و صبر مردم آن روزگار را چنان که شایسته است ارج نهد.
فیلم کارگردانی در خور اعتنایی دارد، اما بی شک آنچه خاستگاه اغلب ارزش های ستونی ویلایی است، در فیلمنامه آن متمرکز شده است. برخلاف برخی که تصور می کنند هر فیلم به صرف متکی بودن به زبان کلاسیک سینما صرفا باید داستانگو آنهم از نوع پر فراز و فرودش باشد، نکته اصلی این فیلم در همین است که اتفاق خاصی در آن نمی افتد. فیلم شرح انتظار است، انتظاری که به درستی خرد کننده نیز از کار در آمده و روندی که با رسیدن یک خبر کامل شده و پس از این خرد کنندگی است که تحول تدریجی شخصیت این زنان کامل شده و مخاطب شاهد تولد شخصیت هایی تازه می شود. زنانی که اینبار باید صبر را به شکلی دیگر تحمل کنند. حسن بزرگ فیلم نگاه واقع بینانه نویسنده فیلمنامه و فیلمساز به این شخصیت هاست. چرا که از این شخصیت ها بدل به شمایل هایی انسانی شده اند. از این روست که وقتی می بینند خبری که آمده مربوط به آنها نیست خوشحال می شوند، حتی اگر این خوشحالی درونی باعث سایه افکند احساس گناه بر ذهن آنها شود.
فیلم قرار است روایت گر شکلی از زندگی است که تا کنون بدین صورت تصویر نشده، ریتم آرام فیلم، متکی به خرده روایت هایی که اگرچه تصویر ارائه شده از زندگی این آدمها را کامل می کند، اما قرار نیست قصه ای باشد برخوردار از حرکت بیرونی، حتی در مورد زنی که به دنبال بچه هایش به منطقه ویلاها آمده این تحول تدریجی در درون اتفاق می افتد. بازی های خوب، پرداخت سینمایی شسته و رفته هم بر ارزش های این فیلم افزوده اگرچه همچنان برجسته ترین ویژگی فیلم فیلمنامه آن است. (البته فیلمنامه ای که با تماشای فیلم می توان برای آن متصور بود)
شکی نیست که ویلایی ها جاداشت در جشنواره فیلم فجر بیشتر مورد توجه قرار گیرد، اما ای کاش منیر قیدی با کمی صبر همانند زنان فیلمش نسبت به این عدم توجه روبه رو می شد و مجال سوء استفاده از این بی توجهی را به امثال فراستی و بهروز افخمی نمی داد که دغدغه شان نه صرفا سینما که بیشتر تسویه حساب با برخی افراد و سلیقه هاست. فیلم های خوب چه جایزه بگیرند و چه نگیرند در یادها مانده و جایزه خود را از تماشاگرانشان خواهند گرفت.
*****
ویلاییها (منیر قیدی)
فیلمی زنانه از سینمای جنگ
علی شیرازی/ وبسایت فیلم
کوششی دیگر در ارائهی نگاهی زنانه از سوی یک فیلمساز زن به سینمای جنگ. البته منیر قیدی هم آن قدر هوشیار بوده است تا یکراست به سمت نمایش و بیان احساسات زنانه در طول سالهای جنگ برود. فیلمساز کوشیده است روایتی از چند تن از این بانوان به دست دهد که از یک سو فرزندان خود را به «ویلاها» آوردهاند و از سوی دیگر با بیم و امید چشمبهراه دیدارهای گاهوبیگاه با همسران (و گاه فرزندان) خود هستند که شاید در این میان، خبر شهادتشان هم آورده شود. در این خصوص، بازیهای خوب بیشتر بازیگران – و از همه بهتر ثریا قاسمی – به کارگردان یاری فراوانی رسانده است.
در این نگاه اولیه و شتابزده به ویلاییها نمیتوان از ضعفهایی شبیه فصل حمله و تیرباران ویلاها از سوی جنگندهی هوایی دشمن گذشت؛ جایی که از نظر منطقی و طبق آنچه فیلمساز از طریق کادربندی و میزانسن به تصویر میکشد، دور از ذهن به نظر میرسد که در پایان حمله نهفقط یک نفر هم شهید نمیشود بلکه حتی یک قطره خون هم از دماغ کسی نمیآید و همه در کمال صحت و سلامت به زندگی خود ادامه میدهند. با این همه قیدی با اولین تجربهی فیلمسازیاش که رویهمرفته فیلم خوشساختی است، نشان میدهد که سینما را بلد است و با کسب تجربه پیشرفت خواهد کرد. موسیقی ستار اورکی هم در ادامه آثار خوبش برای سینمای ایران، در خدمت فضاسازی است.
***
نگاهی به فیلمهای جشنواره سی و پنجم فجر
سر صحنهی «ویلاییها»قصه ازدسترفتهی هر چهاردیواری
نزهت بادی/ فیلم
مهمترین امتیاز ویلاییها در دستیابی به داستانی زنانه است که میتواند از غیاب مردان بستری برای نمایش بخش پنهانی از جنگ بسازد و تلخی و دشواری جنگ را نه در جبههها، بلکه در خلوت چهاردیواریهایی بازنماید که در آن زنان چشم به راه همسران رزمندهشان به جای آنها هزار بار میمیرند و زنده میشوند. هرچند کاش فیلم جسارت و جاهطلبی بیشتری از خود نشان میداد و حتی نقش کوتاه صابر ابر و پسرک نوجوان را هم حذف میکرد تا حضور مردان به همان اشباح و سایههای از دور خلاصه میشد و مفهوم فقدان و غیبت مردان در خانههایی که پشت هر پنجرهاش چشمانی انتظار میکشند، بهتر و عمیقتر تداعی شود.
فیلم از همان ابتدا که در نمایی کلی خانههای مجزا اما کنار هم را در قالب یک شهرک نشان میدهد، به دنبال القای حس جمعی از زنانی به نظر میرسد که هرچند هر کدام از آنها قصهای مخصوص به خود دارند اما چنان دردها، خوشیها، دلواپسیها و امیدهایشان به هم گره خورده است که گویی سرنوشت مشترکی انتظار همهی آنها را میکشد. ویلاییها بهخوبی دورهمیها، خلوتها، پچپچها، درددلها، غرغرها و گلایههای زنانی را به تصویر میکشد که همزیستی اجباریشان آنها را به پناهی برای یکدیگر تبدیل کرده است. آن پیراهن آبی که میان زنها در شب ملاقات با همسرانشان دستبهدست میچرخد، به شکل هوشمندانهای بر پیوند جمعی آنان تأکید میکند؛ چنان که طناز طباطبایی که خود را از بقیه جدا میداند و مسیر دیگری را برای آیندهاش در نظر گرفته است، با پوشیدن همان پیراهن مشترک به سرنوشت مشابه با جمع زنان تن میدهد و به هیأت همسر رزمندهای در آستانهی از دست دادن همسرش درمیآید.
چنین فیلمی از لحاظ روایی میطلبد که از ساختار خردهپیرنگ بهره بگیرد تا بتواند در رویکردی پرسهزن در میان زنان مختلف آزادانه حرکت کند و قصهی هر کدام را بازگوید، بدون اینکه با برجستهنمایی و مؤکدسازی بهواسطهی پرپیچوخم کردن داستان و انتخاب بازیگر سرشناس چند نفر را متمایز کند و بر آنها متمرکز شود. اما در حال حاضر فیلم با تأکید بر سه شخصیت ثریا قاسمی، پریناز ایزدیار و طناز طباطبایی نشان میدهد که میخواهد یک خط اصلی در روایت را دنبال کند و داستان زندگی آنها را پررنگتر و مهمتر نشان دهد.
از آنجایی که این رویکرد بر خلاف نگاه جمعی و کلاننگری است که فیلمساز به شکلهای مختلف به آن اشاره میکند، داستان فیلم دچار عدم یکدستی و انسجام میشود و قصهی زنهای دیگر به خردهپیرنگهای پراکنده و بیکارکردی تبدیل میشود که نمیتوانند خود را به جریان اصلی روایت پیوند بزنند و به همین دلیل به نظر میرسد نیمهی اول که فیلمساز بیشتر به زنهای دیگر نزدیک میشود، باعث شده است که داستان دیر آغاز شود و ریتم از دست برود. در واقع منیر قیدی نه میتواند سه شخصیت اصلیاش را چنان بپروراند که از تیپ فراتر بروند و شخصیت متمایزی بیابند که ارزش تعلقگیری داستان اصلی به آنها را داشته باشند و نه قادر است قصههای مختلف و پراکندهی زنان را بههم بیامیزد و از دل آنها یک داستان مشترک بیرون بکشد.
ویلاییها اثر دیدنی و دلنشینی است که این مجال را فراهم میکند تا مخاطب بخشی از خلوت و احساسات ناگفتهی زنان در طول جنگ را درک کند اما فقدان یک روایت محکم و منسجم، و بلاتکلیفی و سردرگمی فیلمساز در چگونگی بیان داستانش نمیگذارد فیلم به اثری درخشان و ماندنی تبدیل شود و در حد فیلم متوسطی با ایدهای جذاب متوقف میماند.
*****
نقد و بررسی «ویلاییها» ساخته منیر قیدی
دانیال حسینی/ سایت نقد فارسی
اولین ساختهٔ منیر قیدی «ویلاییها» واکنشهای اغلب مثبتی را از سوی مخاطبین و منتقدان دریافت کرده است. دلیل این میزان توجه تا حدودی معلول فضای قیاسی جشنواره است اما با در نظر گرفتن چند نکته میتوان «ویلاییها» را اثری قابل قبول و رضایتبخش دانست. داستان فیلم در مورد خانوادههای بخشی از اعضای ارتش است که در جریان جنگ تحمیلی به ویلاهایی در نزدیکی محل جنگ منتقل شدند و برخی مسئولیتها را به عهده گرفتند. فیلم به لحاظ ساختار روایی داستانگو بهحساب نمیآید. به عبارتی خط روایی مشخص و پیرنگ اصلیای را در فیلم شاهد نیستیم و رویکردی توصیفی جایگزین روایت کلاسیک شده است. یکی از وجوه مثبت فیلم که باعث تحسین آن شده همین سبک قصهگویی و زاویه نگاه متفاوت فیلم به جنگ است. دوربین در هیچ لحظهای به خط مقدم نمیرود. لوکیشن فیلم از جبهه فاصله دارد و داستان به کل در همین مکان روایت میشود درنتیجه جبهه و جنگ به شکل مستقیم در فیلم حضور ندارند. با این محدودیتِ عامدانه، فیلم سعی میکند با نمایش تأثیرات جنگ بر زندگی خانوادههای ساکن در ویلاها به تصویری متفاوت از دفاع مقدس برسد. تصویری که علاوه بر مکان متفاوت، جنس متفاوت یعنی زنان را در مرکز خود جای داده است.
بنابراین تمرکز بر افرادی که حضور مستقیم در جبهه برایشان ممکن نبوده، به لحاظ ساختاری تمرکز بر لوکیشن متفاوت و دور از جبهه را توجیه میکند. به همین دلیل فیلمساز موفق شده در کنار طرح موضوع جدید، ساختار مناسب آن را هم ایجاد کند. همانطور که گفته شد فیلم فاقد یک خط داستانی مشخص است و رویکردی توصیفی را در پیش گرفته است. سه شخصیت در بین زنان حاضر در فیلم پررنگ میشوند و خطوط روایی اصلی فیلم را تشکیل میدهند. پریناز ایزدیار که همسر یکی از فرماندههای جنگ است در مجتمع ویلایی هم بهنوعی نقش فرمانده را برای خانوادهها بازی میکند. برنامههای روزانه توسط او تنظیم میشود و مدیریت مجتمع بر عهدهٔ اوست. فیلمساز ایزدیار را متناسب با جایگاه خاصی که در بین زنان دارد با خصوصیاتی متفاوت ترسیم میکند. برای مثال در توزیع مواد غذایی بچههایش را در اولویت آخر قرار میدهد. زمانی که میخواهد خبر مجروح شدن یا شهادت رزمندهها را به همسرانشان بدهد از عکسالعملهای احساسی دوری میکند و تصمیمگیریهایش نوعی اعتمادبهنفس را در خود دارند که او را از دیگر زنها متفاوت جلوه میدهند. ثریا قاسمی دومین شخصیتی است که محوریت بیشتری در فیلم دارد. او نقش مادربزرگی را ایفا میکند که دو نوهٔ خود را بیخبر از مادرشان برداشته و به مجتمع آمده است. طناز طباطبایی سومین شخصیت محوری فیلم است که نقش مادر آنها به او سپرده شده است. با ورود طباطبایی به داستان مثلث روایی فیلم کامل میشود و دوربین در گردش بین این سه شخصیت، مشکلات و روابطشان را به تصویر میکشد.
نکتهای که در فیلم باعث جلبتوجه شده نمایش برخی ویژگیهای شخصیتی است که پیش از این جایی در آثار مربوط به دفاع مقدس نداشتند. فیلمساز با قرار دادن شخصیتها در موقعیتهای بحرانیِ خاص، بخشی از درونیاتشان را نمایان کرده که روبهرو شدن با آن تا حدی تکاندهنده است. این ویژگیِ انسانیِ مغفول مانده در سینمای ما، در لحظهای شکل میگیرد که شخصیت حفظ جان خود و نزدیکانش را نسبت به بقیه در اولویت قرار میدهد. این نکته برای فیلمساز یک تم کاملاً محوری بوده است چرا که در چندین سکانس از فیلم و برای افراد مختلف تکرار میشود. برای مثال صحنهای در فیلم وجود دارد که پس از به صدا در آمدن آژیر خطر همه به سمت زیرزمین میروند. ایزدیار که دیرتر از بقیه میرسد متوجه میشود بچههایش بیرون ماندهاند و هیچکس به فکر آنها نبوده است. نگاه بهتزدهٔ او به افراد داخل زیرزمین با سکوت همراه میشود و بهترین سکانس فیلم را میسازد. پسازاین حادثه، خود او و طباطبایی هم در موقعیتهای مشابه قرار میگیرند و با این بخش از شخصیت خود روبهرو میشوند. این تم برای فیلم بسیار ارزشمند است و سطح نگاه حاکم بر شخصیتها و روابط انسانی را ارتقا میدهد اما دو نکته در مورد آن قابلطرح است.
نکتهٔ اول نوعی تقابل جنسیتی است که در راستای این تم شکل میگیرد. مردها به جبهه رفتهاند و اصل عمل رفتن به خط مقدم و درگیری با دشمن خودبهخود به معنی اولویت دادنِ جان دیگران به جان خود است. به معنی ارجح شمردن مفاهیمی چون وطن و آزادگی و خانواده نسبت به هستی خود است. با توجه به اینکه تصویر خلق شده از آنها معنای خود را از خبر مجروح شدنها و شهید شدنها میگیرد، این تم در میان زنان چگونه قابل تعریف است؟ وقتی تمِ گفته شده در رابطه با اولویت یافتن حفظ زندگی خود در میان زنان، در تقابل با عمل رفتن به خط مقدم و شهید شدن قرار میگیرد، خودبهخود به این تقابل معنایی میرسد. نکتهٔ دوم میزان ظرافت بیان به کار گرفته شده در نمایش این تم است. همانطور که گفته شد در سکانسهای مختلف بیشتر شخصیتها در این موقعیت قرار میگیرند. بدون اینکه راجع به آن حرفی زده شود مخاطب بهدرستی مسئله را درک میکند. در پایان فیلم شخصیتها به مرحلهای میرسند که باید به شکل خودآگاه با این ویژگی انسانی خود روبهرو شوند. فیلمساز در نمایش این مرحله کاملاً آسان گیرانه عمل کرده و بدون هیچ ظرافتی شخصیتها را مجبور میکند در کنار هم تجربهشان را تعریف کنند. به عبارتی مفاهیمی که به شکل تصویری در فیلم اجرا شدهاند و کاملاً توسط مخاطب درک شدهاند دوباره در پایان به صورت دیالوگ و به شکل مستقیم بیان میشوند تا اطمینان حاصل شود که همهٔ مخاطبین تم جاری در فیلم را فهمیدهاند. برای فیلمی با این توان بیان بصری، تماشای یک سکانس با این میزان مستقیم گویی اتفاق مثبتی نیست.
«ویلاییها» فیلمی است که به دنبال نگاه ضد جنگ نیست. تصویری که از جامعهٔ کوچک زنان در فیلم شکل گرفته بیشتر از تأکید بر گرفتاریها و فلاکت، به دنبال نمایش زندگی و زنده بودن است. اخبار بدی که از جبهه به دستشان میرسد باعث توقف زندگی و حاکمیت غم نمیشود. سختیهای جنگ در فیلم کتمان نشده است اما در میان همهٔ اخبار ناگوار و کمبودها باز هم دختر و پسر جوانی پیدا میشوند تا به هم دل ببندند و زنی وجود دارد که رو به روی آینه آرایش کرده و در انتظار آمدن شوهرش بماند. «ویلاییها» به معنای واقعی کلمه یک فیلم دفاع مقدسی است و بهعنوان یک فیلم اول، اثری موفق و امیدوارکننده از آب درآمده است.
‘
1 Comment
مخاطب
ویلایی ها فیلم خوبی بود.خیلی خوب.