این مقاله را به اشتراک بگذارید
سارتر و کامو؛ دوستیِ کوتاه و اختلافات اساسی
ترجمه رحمت بنی اسدی
نزدیکی ها
سال های میانی ۱۹۴۳ تا ۱۹۵۲، سال های دوستی عمیق میان ژان پل سارتر و آلبر کامو است. با وجود گسست این دو از هم، سارتر در مراسم از دست رفتن کامو که بر اثر تصادف اتومبیل در ۱۹۶۰ رخ می دهد، با زیباترین و احساسی ترین واژه ها از دوست قدیمی اش تجلیل می کند. سارتر و کامو در ژوئن ۱۹۴۳ به هنگام تمرین نمایش نامه مگس ها با هم آشنا می شوند.
پیش از این آشنایی، هرکدام در نشریه های گوناگون، مقاله های تحسین آمیزی درباره دیگری می نویسند. کامو حتی کارگردانی یکی از نمایش نامه های سارتر به نام درِ بسته را بر عهده می گیرد؛ اما این نمایش نامه با شکست مواجه می شود. در پی آشنایی این دو، کامو از سارتر می خواهد برای نشریه پیکار که اداره اش را کامو بر عهده داشت، گزارش هایی تهیه کند. این گزارش ها بیش تر درباره آزادی پاریس و کشور آمریکا است.
نخستین اختلاف و درگیری میان این دو شخص، منجر به جدایی شان می شود که تا مارس ۱۹۴۷ ادامه می یابد. با چاپ کتاب طاعون کامو، رابطه شان از سر گرفته می شود و در سال ۱۹۵۲ این دوستی به کلی از هم می پاشد.
شیوه خلاقانه این دو نفر، به گونه ای است که آن دو را از نظر معاصران به هم شبیه می کند. سارتر و کامو تلاش خود را در زمینه های داستان های خیالی و رساله های تئوریک و نظری افزون می بخشند هستی و نیستی یا (بودن و نبودن) سارتر می تواند رمان تهوع او را تفسیر کند، همان گونه که اسطوره سیزیف بیان و توضیح اعمال مورسو، شخصیت رمان «بیگانه» کامو است و بازتاب کلی پوچی. هر دو نمایش نامه هایی هم می نویسند که وضع ویژه انسان را ترسیم می کند. شباهت ها و تفاوت های نظری میان این دو نویسنده را می توان به گونه زیر طبقه بندی کرد:
نگاه کلی به پوچی: با یک نگاه مقایسه ای می توان پوچی را در آثار و قلم این دو نویسنده دید. سارتر از زبان روکانتن، شخصیت رمان تهوع، به تفصیل درباره پوچی سخن می گوید. کامو نیز در اسطوره سیزیف احساس عجیبی را تداعی می کند که برخاسته از رفتارها انسانی است.
او حتی موضوع تهوع را مرجعی از نویسنده ای در روزگار ما می داند. به طور کلی، سارتر و کامو واقعیت های اصول یا ارزشی را رد می کنند که در بیرون از رفتار انسانی وجود دارد. هر دو در الحاد و آته ایسم انعطاف ناپذیر که با نقد اخلاق انتزاعی همراه است، وحدت نظر دارند. هم چنین باید افزود که این دو در برابر فقدان مفهوم واقعی جهان، هر نوع عمل پوچ و نیهلیست را رد می کنند. سارتر و کامو تلاش می کنند اخلاق لاییک را توضیح دهند و سارتر از تعهد دفاع می کند. کامو نیز از نوعی کار دسته جمعی مانند کار دکتر ریو در درمان طاعون به دفاع بر می خیزد.
جدایی ها
شیوه های متفاوت: کامو و سارتر مسیرهای گوناگونی را می پیمایند: کامو در فقر رشد می کند و سختی های زندگی و جهان را پیش از این که جذب قلم شود، می شناسد. برعکس، سارتر در یک محیط به نسبت مرفه زاده می شود و از کودکی زیر مراقبت و آموزش است. سارتر زندگی را در واژه ها کشف می کند که روایتی از دوره کودکی اش است؛ اما سکوت مادر راوی در طاعون، بازده تجربه نویسنده، یعنی کامو است که مانند جوانی سارتر نیست.
میان سارتر و کامو از حیث طبقه اجتماعی نیز تفاوت وجود دارد و باعث سوءتفاهم های فرهنگی می شود. کامو به دلیل مشکلات خانوادگی تحصیلات اش را ناتمام می گذارد، در حالی که سارتر بدون هیچ گونه دشواری درس اش را می خواند و حتی آموزش های فلسفی می بیند.
این امر همواره میان این دو فاصله ایجاد می کند تا جایی که کامو پیوسته می گوید: «من اگزیستانسیالیست نیستم» و در ۱۹۴۴ می گوید: «من فیلسوف نیستم و به همین دلیل به اندازه کافی یک نظم و سیستم را باور ندارم.» سرانجام این که، کامو خیلی زود به صف پیکار می پیوندد و در نقش فعال سال های ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۷ را در کنار حزب کمونیسم الجزایر فعالیت می کند. در این زمان، سارتر، برعکس، حتی در انتخاباتی که می باید جبهه خلق در فرانسه را به قدرت برساند، شرکت نمی کند. نویسنده رمان بیگانه در جریان جنبش مقاومت فرانسه بر ضد نیروهای آلمان، حتی از نویسنده تهوع نیز فعال تر است.
انسان گرایی: به لحاظ انسان گرایی و اومانیسم هم چنان که در رمان تهوع سارتر دیده می شود، شخصیت این رمان، برادری یا قهرمانی را به مسخره می گیرد. کامو برعکس، قهرمانی و فداکاری را انکار نمی کند. رمان طاعون را که در زمان جنگ می نویسد، ترسیم شکوه و شجاعت انسان ها در رویارویی با بیماری و واگیر و مرگ است. سارتر در راه آزادی، شخصیت های استثنایی و مهم را که از تاریخ عبور کرده اند، به روی صحنه می برد. او متهم می شود که ارزش فرد را پایین می آورد و حتی از او درخواست می شود دلیل اش را توضیح بدهد. این است که سارتر در کنفرانس مشهور سال ۱۹۴۵ شرح می دهد که اگزیستانسیالیسم یک نوع اومانیسم است.
حساسیت های مخالف: سارتر در شرح خود بر رمان بیگانه در وضعیت یک می گوید: «برج استدلال ها و دلیل ها، شفافیت ایده ها و فکرها، برش سبک رمان نویسی و برخی انواع فاجعه؛ روشن، منظم، رسمی و کسل کننده، همه شیوه ای کلاسیک و مدیترانه ای را می رساند». این واژه مدیترانه ای برای کامو مهم است؛ حتی در داستانی بدبین چون روایت مورسو در رمان بیگانه، قطره ای نور و آسمان دریا و در یک کلمه حساسیتی است که در نزد سارتر دیده نمی شود. بندرهای الجزایر جایی را که مورسو و ماری، تن به دریا می زنند یا آفتاب می گیرند، نمی توان در شهر مِه زده، بارانی و شبانه بووَیل سارتر دید. در آثار سارتر، هیچ رابطه ای میان جسم و شادی وجود ندارد و این با آن چه کامو در زفاف یا عروسی شرح می دهد متفاوت است.
اختلافات سیاسی ابزاری: آلبر کامو و ژان پل سارتر بر سر مسائل سیاسی جهانی که بر تحلیل هاشان از پوچی اثر می گذارد، اختلاف نظر دارند. نخستین تقابل رمان طاعون با ایدئولوژی هایی است که مایل به سخاوت و بخشش است، اما به کشتارهای گسترده انجامیده است: پیشنهاد تارو دوست ریو در رمان طاعون، چنین سمت و سویی می یابد. در سال ۱۹۵۱ انسان شورشی کامو چاپ می شود که درواقع نقد نظامی است که به نام خوشبختی انسان، رژیمی دیکتاتوری را پایه ریخته است.
شورشی به طور نهایی راه سارتر و کامو را از هم جدا می کند. دوران جدید نشریه اگزیستانسیالیست ها به کامو خرده می گیرد که ادای بورژوازی و سرمایه داری غرب در می آورد. عمق این اختلاف، موضع گیری دو نویسنده بر سر بلوک شرق است و این زمانی است که سارتر به حزب کمونیسم نزدیک شده و به مدت چند سال به یکی از همراهان باارزش این حزب تبدیل می شود؛ در حالی که کامو خود را مدافع و پشتیبان حقوق بشر برضد هر نوع توتالیتاریسم و استبداد از جمله شخص استالین می خواند. این پیکار و بحث، همان گونه که می دانیم با وجود مرگ ناگهانی نویسنده رمان بیگانه هم چنان ادامه می یابد.
مجله شاخ زیتون