این مقاله را به اشتراک بگذارید
جامعهشناسی سینمای عامهپسند ایران
نسیم آصف
«دگرگونی اجتماعی و فیلمهای سینمایی در ایران» عنوان کتابی است از پرویز اجلالی که ویراست دوم آن مدتی پیش در نشر آگه بهچاپ رسید. عنوان فرعی این کتاب «جامعهشناسی فیلمهای عامهپسند ایرانی» در بازه زمانی سالهای ١٣٠٩ تا ١٣۵٧ است. آنطور که از عنوان فرعی این کتاب هم برمیآید، مباحث مطرحشده در این اثر را میتوان بین دو حوزه علوم اجتماعی و سینما دانست. نویسنده کتاب در مقدمهاش از سه هدف اصلی کتاب یاد کرده است: تشریح و توصیف نهاد اجتماعی فیلمسازی در ایران تا پیش از انقلاب اسلامی، تحلیل محتوای فیلمهای سینمایی ایرانی و استفاده از فیلمهای ایرانی عامهپسند بهعنوان شاخص و معرف فرهنگ.
بهاینترتیب کتاب در سه بخش با این عناوین نوشته شده است: جامعه ایرانی و فیلمهای ایرانی، تحلیل ایستا و تحلیل پویا. بخش اول کتاب مقدم بر تحلیل محتوای فیلمهاست و درواقع مقدمات لازم برای بررسی محتوای فیلمها را فراهم میکند. «برای تحقق این هدف هنوز نیازی به واردشدن در محتوای فیلمها نیست بلکه کافی است شبکه روابط و بستری را که تولید و عرضه و مصرف فیلم در آن صورت میگیرد بشناسیم… این بخش زمینه لازم را برای تحلیلهای پیچیدهتر بعدی فراهم میآورد و راه را برای انواع تتبعات در محتوای فیلمها میگشاید». بخش دوم کتاب به تحقق هدف دوم کتاب میپردازد و «چون متکی بر نظریه ساختگراست، عنوان تحلیل ایستا یا ساختاری» دارد. در این بخش پس از معرفی همه مضمونها، گونهها و موجهای مهم، شش مضمون مهم رایج در سینمای عامهپسند ایران در آن دوران مورد تحلیل قرار گرفتهاند. بخش سوم کتاب نیز به «ارزشیابی فرایند امروزیشدن فرهنگ از راه تحلیل یک مضمون عامهپسند» پرداخته است. رویکرد نظری این کتاب نه بر اساس ارزشیابی زیباییشناختی یا اخلاقی- تربیتی فیلمهای ایرانی بلکه بر اساس درک «رابطه محتوای این فیلمها با واقعیات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه همروزگارشان است». نویسنده در مقدمه کتاب در این مورد مینویسد: «مطالعه ما ماهیتا با نقد فیلم به صورت رایج آن یعنی نوعی بررسی فرآوردههای سینمایی که محور اصلی آن ارزشیابی زیباییشناختی فیلم با توجه به تواناییها و قابلیتهای سینما بهعنوان یک رسانه هنری است تفاوت دارد؛ هرچند که در برخی مکاتب نقد آثار هنری زاویه دید کاملا جامعهشناختی است مثل نقد ساختگرای تکوینی گلدمن، تحلیل تاریخی اجتماعی هاوزر و نقد تفسیری بارت. طبیعتا کار ما با این نوع مطالعات که البته بیشتر در مورد ادبیات به کار برده شده تا سینما مشابهت بسیاری دارد و از مفاهیم و زاویه دید آنها استفاده کردهایم». موضوع این کتاب نیز «هنر عامهپسند» است و نه هنر سطحبالا و فرهیخته و ازاینرو توجه اصلی مباحث کتاب در این مطالعه به فیلمهای فارسی تجارتی و عامهپسند معطوف است؛ یعنی فیلمهایی که جریان اصلی فرآوردههای سینمای ایران در آن سالها بودهاند. بهعبارتی توجه نویسنده به «مضمون رایج» در سینمای این دوره ایران بوده است و به اعتقاد او «فیلمهایی که محصول اذهان خلاق و استثنایی هنرمندان مولفاند بیشتر بازتابنده سلیقهها و ارزشهای فیلمساز هستند تا جامعه و سلیقه مسلط؛ فیلمهای هنری میکوشند برداشتی شخصی از جهان را به مخاطبان خود منتقل کنند، هرچند آنها هم نهایتا فرهنگ جامعه را بازمیتابانند، اما معمولا آنچنان با لایههایی از نگرشهای فردی و رمزورازهای سبکی پوشیده شدهاند که استخراج تمایلات و ترجیحات عمومی از آنها دشوار است».
سینمای دهه شصت ایران
«سینمای دهه شصت ایران از نگاه منتقدان» کتابی است که بهتازگی به کوشش محمدعلی حیدری توسط نشر روزنه منتشر شده است. حیدری در بخشی از پیشگفتار کتاب نوشته است: «این کتاب حدیث دیگران است. دیگرانی که دیگری نیستند و هنر را در تماشای دقیق و کاوش بیپایان، هربار از نو کشف میکنند؛ منتقدان. بیآنکه به سمتوسوی نگاه و مواضع این بزرگواران درباره سینمای ایران در سالهای دهه شصت توجه کنیم، مجموعه مقالات این کتاب، کانون انباشت و تراکم ایدههایی است بکر و اندیشهورزانه، از جانب قشری همواره شریف که بیش از همه از سوداگری و فریب به دور است و با قلم خویشی و پیوند دارد». یازده نقد در این کتاب گردآوری شده که نویسندگان آنها عبارتند از: محمد تهامینژاد، هوشنگ گلمکانی، عباس بهارلو، سعید عقیقی، احمد میراحسان، حمیدرضا صدر، اعظم راودراد، آنتونیا شرکا، بهزاد عشقی، جبار آذین و بهارک محمودی. در توضیح پشت جلد کتاب درباره اینکه چرا سینمای دهه شصت محور اصلی نقدهای این کتاب است آمده: «این مسئله که انگشت اشاره به سمت دهه شصت وجود دارد نه مثلا دهه هفتاد یا هشتاد قابل تأمل است. زمانی که درباره ماقبل و مابعد دهه شصت حرف میزنند، عمدتا صحبت از کارگردانها یا فیلمها بهطور مجزا به میان میآید، و نه راجع به یک دوران. در طول تاریخ سینمای ایران زمانهایی داشتهایم که میتوانیم به آنها دوران اطلاق کنیم. زمانهایی که موجودیتی دارند که از زمان تقویمی جدا شده و بعد جدیدی پیدا کردهاند. شاید سینمای دهه چهل هم واجد این خصوصیت باشد، دورانی که قبل و بعد از آن، دو وضعیت متفاوت وجود دارد؛ دورانی که فیلمهای شاخص و نشانههای خاص خود را دارد، و نیز فیلمهایی که به این دوران شهادت میدهند. وقتی صحبت از سینمای دهه شصت میشود، مقصود فیلمساز مشخص یا فیلم خاص یا سال خاصی نیست، این سینما موجودیتی ورای اجزای تشکیلدهنده خود دارد». مقالات حاضر در کتاب هم به بررسی این دوران از سینمای ایران پرداختهاند. آنچه در توضیحات کتاب آمده، بهروشنی در همان مقاله اول کتاب دیده میشود. محمد تهامینژاد در مقالهاش، با عنوان «تصویری از یک دوران» و با عنوان فرعی یک پژوهش تاریخ سینمایی، این پرسش را مطرح کرده که چگونه میتوان دهه شصت را بهواسطه سینما و در سینما شناخت؟ او دهه شصت را از نظر سیاسی، «دوران بسیار پیچیده و مبهمی» معرفی میکند که سینما بخش کوچکی از آن را ثبت کرده.