این مقاله را به اشتراک بگذارید
شیاطین
نشر جهان کتاب: وسوسه و چند رمان پلیسی
انتشارات جهان کتاب با چند رمان پلیسی از مجموعه نقاب و نمایشنامهای از واسلاو هاول در نمایشگاه کتاب حضور دارد. «مگره نزد فلاماندها» از ژرژ سیمنون، «پرواز بدون او» از میشل بوسی، «اغما» و «تنگنا» از فردریک دار، «نجسها» از پییر بوالو و توماس نارسژاک و نمایشنامه «وسوسه» از واسلاو هاول از جمله آثاری است که اخیرا در نشر جهان کتاب منتشر شده.
رمان «مگره نزد فلاماندها» از ژرژ سیمنون و به ترجمه عباس آگاهی، رمانی پلیسی است که شخصیت اصلی آن مثل دیگر آثار سیمنون، سربازرس مگره معروف است. ماجرای این رمان از این قرار است که سربازرس مگره به درخواست آنا پیترس از خانوادهای فلاماند و مغازهدار، روانه ژیوه نزدیک مرز بلژیک میشود؛ شهری کوچک در کنار رودخانهای بزرگ که در آن دهها کشتی باری و یدککش در انتظار فرونشستن طغیان رودخانه پهلو گرفتهاند. به دنبال ناپدیدشدن دختر جوانی که آخرینبار در خانه آنا دیده شده بود، خانواده پیترس مورد سوءظن پلیس قرار میگیرند. خانواده دختر و همچنین برخی از مردم محل که به خاطر رقابتهای کاری، دل خوشی از فلاماندها ندارند بر آتش دشمنی میدمند. در این میان مگره بیآنکه ماموریت رسمی داشته باشد، تحقیقی را آغاز میکند و در هر گام با معماهایی تازه روبهرو میشود.
«اغما» از فردریک دار و به ترجمه عباس آگاهی رمان پلیسی دیگری است که در مجموعه نقاب انتشارات جهان کتاب به چاپ رسیده است. این رمان ماجرای فیلمنامهنویس جوانی است به نام ژان لوکُر که با قطار از فرانسه عازم آلمان شده است. او قصد دارد در هامبورگ اقامت کند و با الهام از فضای پس از جنگ در آن شهر، فیلمنامهای بنویسد. در قطار با دختری هامبورگی آشنا میشود و به او دل میبازد. اما چیزی نمیگذرد که بر اثر یک بیاحتیاطی از قطار به بیرون پرت میشود. ژان که در این سانحه آسیب دیده است به خانه گرترود منتقل میشود. با ورود به خانه گرترود و آشنایی با خواهر و عموی او، سرنوشت ژان ورق تازهای میخورد.
از دیگر تازههای انتشارات جهان کتاب در زمینه ادبیات پلیسی میتوان به رمان «نجسها» از پییر بوالو و توماس نارسژاک اشاره کرد. این رمان داستان زندگی مردان و زنانی است که برای ادامه یک زندگی شرافتمندانه به دنبال کار میگردند. یکی از شخصیتهای این رمان مردی سردوگرمچشیده است که شرح بداقبالیهای خود را برای شخصیتی قابل احترام مینویسد. از شخصیتهای دیگر رمان، جوانی است از خانوادهای مرفه و اشرافی که به دنبال مبارزات سیاسی و افراطی دست به جنایت زده، محاکمه و زندانی شده و حالا پس از آزادی پیش از موعد، فکری جز انتقامگرفتن از کسی که او را لو داده است ندارد. این رمان را نیز عباس آگاهی به فارسی ترجمه کرده است.
از مجموعه پلیسی نقاب، رمان «پرواز بدون او» از میشل بوسی، نویسنده فرانسوی، نیز اخیرا با ترجمه عباس آگاهی منتشر شده است. این رمان در سال ٢٠١٢ دو جایزه برای نویسندهاش به ارمغان آورده است؛ یکی جایزه «بهترین رمان پلیسی حوزه زبان فرانسه» و دیگری جایزه «خانه مطبوعات». رمان پرواز بدون او ماجرای هواپیمای ایرباس ۵۴٠٣ است که وقتی از استانبول عازم پاریس شده، دچار سانحه میشود. در شب سرد ٢٣ دسامبر، هواپیما در دامنه کوه تریبل، در مرز بین فرانسه و سوئیس، در هم میشکند. همه مسافران و خدمه هواپیما درجا کشته میشوند و تنها کسی که به طرزی معجزهآسا نجات پیدا میکند نوزادی سهماهه است که هنگام برخورد هواپیما با کوه و پیش از آتشگرفتن آن، به بیرون پرتاب میشود. رمان «پرواز بدون او» داستان سرنوشت این کودک و معمایی است که هجده سال بدون پاسخ میماند. میشل بوسی در این رمان پرکشش موفق شده است خواننده را تا پایان داستان منتظر دانستن پاسخ معما نگه دارد.از دیگر رمانهای پلیسی انتشارات جهان کتاب رمان «تنگنا»ست از فردریک دار. داستان این رمان بر بستر گفتوگوی دو زندانی محکوم به اعدام شکل گرفته است. یکی از این زندانیها تبهکاری حرفهای است و دیگری کارخانهداری است که به قتل همسرش متهم شده است. او در بازگشت ناگهانی و پیش از موعدش از یک شکار، پی به خیانت همسرش میبرد و به جای واکنش آنی تصمیم میگیرد مانند یک شکارچی ماهر، همسرش را به سوی دامی بکشاند که از آن رهایی نیابد. او با هویتی جعلی از همسرش اخاذی میکند و او را در شرایطی عذابآور و طاقتفرسا قرار میدهد. در گامهای بعد، این شکار بهدقت برنامهریزیشده تنگنایی را پدید میآورد که همهچیز را در خود فرو میبرد و سررشته امور را از دست شارل خارج میکند. این رمان را نیز عباس آگاهی به فارسی ترجمه کرده است.
از پلیسیهای مجموعه نقاب که بگذریم، نمایشنامه «وسوسه» از واسلاو هاول از دیگر کتابهایی است که در نشر جهان کتاب منتشر شده است. این نمایشنامه را رضا میرچی به فارسی ترجمه کرده. «وسوسه» با نگاهی به «فاوست» نوشته شده و جزو آثاری است که هاول بعد از آزادی از زندان در بهار ١٩٨٣ نوشته است. هاول، خود درباره این نمایشنامه گفته است: «نمایش وسوسه را در پاییز سال ١٩٨۵ نوشتهام. شاید سریعنوشتن من پس از آزادی از زندان، در واقع برای حفاظت از خودم، فرار از ناامیدی و در حکم سوپاپ اطمینانی بود که باید آن را باز میکردم. از سال ١٩٧٧ نوعی اندیشه فاوستی در ذهنم چرخ میزد. درست زمانی که برای اولین بار در زندان بودم، زمانی که شیاطین در زندان به گونهای خاص سعی در وسوسهام داشتند؛ چندبار سعی کردم آن را بازنویسی کنم، ولی هربار نتیجهاش را دور انداختم. نمیدانستم چگونه آن را به پایان برسانم. در حالت خلسه آن را در ١٠ روز نوشتم (هر روز یک پرده). سپس احساس کردم که باید بهسرعت از خودم دورش کنم و آن را تمامشده بدانم. اگر به زیروروکردن آن ادامه میدادم، بسیار درگیرش میشدم و باید مثل گوته ۵٠ سال دیگر آن را مینوشتم.»
شرق