این مقاله را به اشتراک بگذارید
لحظات بهیادماندنی ۷۰ سال زندگی جشنواره کن
امین فرجپور
و بالاخره هفتادمین دوره جشنواره فیلم کن نیز به پایان رسید. دورهای پر سروصدا و پر از جنجال که با اعتراض و انتقاد به لاغرشدن کامپیوتری کلودیو کاردیناله در پوستر اصلی کن آغاز شد؛ با صحبتهای پدرو آلمودوار درباره تولیدات نتفلیکس و جنجال ایجادشده پیرامون نوع نگاه کن به آثاری با این زمینه پخش و نمایش ادامه یافت؛ با این واقعیت که در دوره اخیر هیچ فیلمی قابلیت و شایستگی کامل دریافت نخل طلا را نداشت، نفسهای آخرش را کشید و درنهایت پایان یافت. مجله هالیوود ریپورتر در شماره ویژهاش درباره جشنواره بینالمللی فیلم کن نگاهی انداخته به خاطرهانگیزترین لحظات تاریخ این جشنواره.
با اینکه برای ما ایرانیها جشنواره کن با تصویر دریافت نخل طلای کن توسط عباس کیارستمی معنی دارد یا جایزههای شهاب حسینی و اصغر فرهادی در دوره گذشته یا وقتی جعفر پناهی، بهمن قبادی، حسن یکتاپناه، سامان سالور و یکی دو نفر دیگر در دورههای مختلف این جشنواره جوایز بخشهای جنبی را گرفتند یا حداقل زمانی که ژولیت بینوش بهعنوان بازیگر فیلم کپی برابر اصل روی صحنه آمد و جایزه گرفت و البته حرفهای بهروز افخمی که بعد از جایزههای فیلم فروشنده اصغر فرهادی گفت این جشنواره به همجنسگرایان جایزه میدهد، اما بههرحال نگاهی میاندازیم به مهمترین لحظات ادوار گذشته فستیوال معظم و معتبر کن به انتخاب نشریه هالیوود ریپورتر…
وقتی مایکل مور هم کنی میشود!
وقتی مستند فارنهایت ١١/٩ مایکل مور در سال ٢٠٠۴ موفق به بردن نخل طلا شد، فقط دومین بار بود که یک مستند میتوانست جایزه اصلی را به خودش اختصاص دهد (بار نخست مستند جهان ساکت از ژاک کوکتو در سال ١٩۵۶ موفق به بردن جایزه شده بود). البته این نخستین بار نبود که مایکل مور از کن دست پر به خانه برمیگشت.
سال ٢٠٠٢ او بهخاطر مستند بولینگ برای کلمباین هم موفق به بردن جایزه ویژه فستیوال شده بود. در آن زمان مور وقتی روی سن رفت سعی کرد با زبان فرانسوی دستوپا شکستهاش سخنرانی بعد از دریافت جایزهاش را انجام دهد. هرچند نتیجه این تلاش چندان جالب نبود، اما مور درس خودش را یاد گرفت و در سال ٢٠٠۴ بعد از بردن جایزه فقط انگلیسی صحبت کرد!
وقتی کن باعث خیر میشود!
تابستان ١٩۵۴ کری گرانت و گریس کلی برای فیلمبرداری ساخته آن زمان جدید آلفرد هیچکاک گرفتن یک دزد به کوت دازور سفر کرده بودند و در هتل کارلتون اقامت داشتند. آن زمان کلی حتی فکرش را هم نمیکرد که خیلی زود بهعنوان نماینده انجمن سینمای آمریکا باید به کن برگردد.
اما بهار سال ١٩۵۵ این اتفاق رخ داد و در همان سفر هم بازیگر برنده اسکار فیلم دختر روستایی برای نخستین بار با پرنس رینیه شاهزاده موناکو ملاقات کرد و یکسال بعد پس از اتفاقاتی که بیشتر به داستانهای پریان میماند، شاهزاده موناکو شد. سال ٢٠١۴ فیلم گریس موناکو براساس زندگی سلطنتی کلی با بازی نیکول کیدمن در افتتاحیه شصتوهفتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کن روی پرده رفت.
وقتی کوچههای کن صحنه نقد میشود
یکی از پرحاشیهترین فیلمهای تمام ادوار کن بدونشک پالپ فیکشن کوینتین تارانتینو بود. اثری که در سال ١٩٩۴ توسط هیأت داورانی که ریاستش را کلینت ایستوود برعهده داشت بهعنوان برنده نخل طلا معرفی شد. وقتی تارانتینو روی سن میرفت تا جایزهاش را بگیرد، بیشتر از کسانی که او را تشویق میکردند، مخاطبانی ناراضی و عصبانی بودند که او را هومیکردند.
اما جالب است بدانید که شب قبل از اکران فیلم در جشنواره، کمپانی میراماکس، یک اکران خصوصی برای تعداد محدودی از منتقدان در یکی از کوچههای کن برگزار میکند. بعد از اتمام فیلم، تارانتینو پیش منتقد هالیوود ریپورتر میرود و میگوید او نخستین کسی است که به جز عوامل، فیلم را دیده و مشتاق شنیدن نقد اثرش است. درحالیکه طرفداران لحظهای تارانتینو را در آرامش نمیگذاشتند، نخستین جلسه نقد فیلم پالپ فیکشن با حضور کارگردان، به صورت سرپایی در خیابانهای کن برگزار شد.
وقتی کاپولا نصف نخل را میبرد
شایعات میگویند فرانسیس فورد کاپولا به برگزارکنندگان جشنواره گفته بود که فقط در صورتی اجازه حضور اینک آخرالزمان را در بخش مسابقه میدهد که برندهشدن آن تضمین شود. فولکر شلوندورف، فیلمساز آلمانی برنده نخل طلا در سال٧٩ میگوید: او (کاپولا) تمام پولی که از پدرخوانده نصیبش شده بود را روی فیلم اینک آخرالزمان سرمایهگذاری کرده بود.
در نتیجه احتیاج داشت که فیلمش تبدیل به یک موفقیت بزرگ شود. ژیل ژاکوب، رئیس وقت جشنواره کن البته شایعات را تکذیب میکند، اما میگوید کارگردان پدرخوانده اصلا دوست نداشت که برنده مشترک اعلام شود. با این حال در آنسال دو فیلم طبل حلبی فرانک شلوندورف و اینک آخرالزمان فرانسیس فورد کاپولا مشترکا برنده نخل طلا شدند. ژاکوب میگوید که وقتی با کاپولا دست میداد، این فیلمساز آمریکایی به او گفته: من نصف نخل را بردم!
وقتی فون تریه همه را متحد میکند!
سال ٢٠١١ وقتی لارس فون تریه با فیلم مالیخولیا به کن آمد، پیتر آلبک ینسن، تهیهکننده این اثر، قبل از کنفرانس مطبوعاتی به کارگردان مولف دانمارکی میگوید که اگر بتواند دهان خودش را ببندد میتواند نخل طلا را ببرد. اما فون تریه که سابقه مشکلسازیهای زیادی را دارد، این بار برای خودش مشکل درست کرد. آقای کارگردان درحالیکه راجع به فیلمش صحبت میکرد، جملهای را به زبان آورد که باعث ایجاد یک رسوایی بزرگ و اخراجش از جشنواره شد. او گفت: با هیتلر همدردی کردم… باشه، من یک نازی هستم! این اما تنها درگیری فون تریه در کن نبود. در سال ١٩٩١فیلم بارتون فینک برادران کوئن موفق به بردن نخل طلا شد.
این فیلم همینطور موج جدیدی از فیلمهای مستقل آمریکایی را راه انداخت که تا پایان دهه ٩٠ بخشی جدانشدنی از جشنواره کن بودند. بردن جایزه توسط برادران کوئن اما اصلا چیزی نبود که لارس فون تریه بخواهد؛ خصوصا اینکه او به گفته خودش، فقط جایزه سوم جشنواره یعنی جایزه هیأت داوران را بهخاطر فیلم اروپا برده بود، در نتیجه وقتی برای گرفتن جایزه روی سن رفت، شروع به توهین علیه رئیس هیأت داوران وقت جشنواره رومن پولانسکی کرد. او در سخنرانی پس از کسب جایزهاش گفت: من میخواهم از هیأت داوران و آن کوتوله تشکر کنم!
وقتی کن تروفو را کشف کرد
١٩۵٩سالی بود که که آینده سینمای فرانسه دست خودش را روکرد. فرانسوا تروفو، منتقد آن زمان جوان سینمای فرانسه که به خاطر انتقادات تندش نسبت به جشنواره از حضور در فستیوال سال ١٩۵٨ منع شده بود، یکسال بعد در قامت کارگردانی فیلم اولی به کن رفت و جایزه بهترین کارگردانی را به خاطر فیلم ۴٠٠ضربه به خودش اختصاص داد.
این فیلم همینطور بازیگر ١٣سالهای به نام ژان پیر لئو را در نقش کاراکتر آنتوان دنیل به سینما معرفی کرد که بعدها تبدیل به یکی از برندهای بازیگری سینمای فرانسه شد. طی ٢٠سال او در ۴ فیلم دیگر هم نقش آنتوان دنیل را برای تروفو بازی کرد.
وقتی گدار کیکی میشود!
اگر فوتبالیها جیمی جامپ دارند، سینماییها هم نوئل گودین دارند. سال ١٩٨۵ ژان لوک گدار با فیلم درود بر مریم پا به سواحل کن گذاشت. گودین که از فیلم اصلا خوشش نیامده بود هم یک دسر پای با خامه زدهشده را روی صورت گدار خالی کرد. او قبلتر همین کار را با نیکولا سارکوزی، بیل گیتس و چهرههای سرشناس دیگری هم انجام داده بود.
در نتیجه این اقدام گدار به کنفرانس مطبوعاتی فیلمش دیر میرسد. برگزارکنندگان کنفرانس علت تأخیر را تجاوز وحشیانه اعلام میکنند، اما فیلمساز مطرح فرانسوی میگوید که این اقدام اصلا وحشیانه نبوده و کاملا بامزه بوده! چند هفته بعد نوئل گودین برای همیشه از حضور در جشنواره کن منع میشود. وقتی خبر این اتفاق به گوش گدار میرسد، با روابط عمومی جشنواره تماس میگیرد و میخواهد اجازه حضور مجدد گودین در فستیوال داده شود. خود نوئل گودین میگوید گودار تنها قربانی او بوده که با موضوع خیلی خوب کنار آمده.
وقتی نصف نخل به کارگردان زن میرسد
وقتی پای مهمترین جایزه کن وسط باشد، اعداد دروغ نمیگویند: نخل طلا در هر دوره فقط به آقایان اهدا شده بود تا اینکه بالاخره یکی پیدا شد که باشگاه آقایان را به هم بریزد. سال ١٩٩٣ هیأت داوران دو فیلم را بهعنوان برنده مشترک نخل طلا انتخاب کرد؛ فیلم نخست ساخته چن کایگه از چین بود، اما اثر دوم رکوردها را شکست.
وقتی نام پیانوی جین کمپیون هم بهعنوان دیگر برنده نخل طلا اعلام شد، کارگردان مشهور نیوزیلندی به نخستین و تا امروز آخرین زنی تبدیل شد که توانسته مهمترین جایزه جشنواره بینالمللی فیلم کن را به خودش اختصاص دهد. نکته تأسفبرانگیز این است که همین یک بار هم خانم کارگردان نتوانست در اختتامیه شرکت کند و بازیگر مرد فیلمش سم نیل، از طرف او نخل را دریافت کرد.
وقتی کن به داورش هم اهمیت نمیدهد
سال ١٩۶٩ که فیلم ایزی رایدر به جشنواره بینالمللی فیلم کن آمد، مشخص بود که نسل جدیدی از فیلمسازان آمریکایی متولد شدهاند و وقتی در سالهای ١٩٧٠، ١٩٧٣ و ١٩٧۴، سه فیلم مش رابرت آلتمن، مترسک جری شاتزبرگ و مکالمه فرانسیس فورد کاپولا توانستند نخل طلا را ببرند، معلوم شد که این نسل جدید حرفهای زیادی هم برای گفتن دارد. پیش از آغاز بیستونهمین جشنواره کن، تنسی ویلیامز، رئیس هیأت داوران آن دوره از افزایش خشونت در فیلمهای سینمایی انتقاد کرده بود.
جودی فاستر، بازیگر فیلم راننده تاکسی که در آن دوره نماینده مکتب نیویورک در کن بود، میگوید همین مسأله، مارتین اسکورسیزی، رابرت دنیرو وهاروی کیتل را از بردن جایزه اصلی ناامید کرده بود و حتی آنها میخواستند زودتر جشنواره را ترک کنند، اما قبل از اینکه به خانه بروند، کوستا گاوراس و سرجیو لئونه، دو نفر از اعضای هیأت داوران آن دوره مهمانی شامی ترتیب دادند و در آن از راننده تاکسی بسیار تعریف و تمجید کردند که همین مسأله باعث شد نظر عوامل این فیلم برای ترک کن عوض شود و درنهایت هم روز آخر میان کف طرفداران و هوی مخالفان، اسکورسیزی نخل طلا را برد تا از آغاز دهه ٧٠، چهارمین جایزه را برای مکتب نیویورک به ارمغان آورد، نسلی که دیگر نمیشد نادیدهشان گرفت.
وقتی کن کن شد
راهاندازی کن عملی سیاسی بود. درواقع بعد از آنکه جشنواره فیلم ونیز تحت کنترل فاشیستهای موسولینی افتاد، فرانسویها در پاسخ به آنها تصمیم گرفتند جشنوارهای سینمایی راه بیندازند. بعد از مذاکراتی که با صاحبان هتلهای شهر ساحلی بیاریتز در جنوبغربی فرانسه داشتند، قرار شد در دو هفته نخست سپتامبر ١٩٣٩ جشنواره را در آن شهر برگزار کنند. گری کوپر، میوست، داگلاس فربنکس، تایرون پاور و چارلز بویر مهمانان جشنواره بیاریتز آن روزها بودند. برگزارکنندگان حتی به بهانه اکران، فیلم گوژپشت نوتردام ماکتی از این کلیسای مشهور را هم آماده کرده بودند، اما هیتلر همه برنامههای آنان را به هم ریخت.
نازیها صبح روز افتتاحیه لهستان را اشغال کردند. نتیجهاش برگزارنشدن جشنواره بود، یعنی بعد از یک روز شکوتردید، مسئولان جشنواره تصمیم گرفتند گوژپشت نوتردام را اکران کنند، اما از ادامه جشنواره صرفنظر کردند. هفتسال بعد این جشنواره به ساحل جنوبشرقی فرانسه و شهر کن برده شد تا بهجای ١٩٣٩ در سپتامبر سال ١٩۴۶ نخستین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کن برگزار شود.
در نخستین دوره ١١فیلم حضور پیدا کردند و در شب افتتاحیه مستندی به نام برلین از شوروی نمایش داده شد. هر چند با رفتن برق و مشکلات پروژکتور، عملا افتتاحیه باشکوهی نبود. جالب این است که آن سال فیلم بدنام آلفرد هیچکاک هم در جشنواره شرکت داشت، اما هیچ جایزهای را به خودش اختصاص نداد، شاید چون حلقههای فیلم به ترتیب پخش نشدند!
وقتی کن را تعطیل کردند!
در سال ١٩۶٨ جشنواره فیلم کن آماده میشد تا شمع کیک ٢١سالگیاش را فوت کند، اما اتفاقاتی که در آن سال رخ داد، باعث شد این جشنواره با آرامش وارد دوره بزرگسالیاش نشود. در ماه مه سال ١٩۶٨ راهافتادن جنبش اعتراضی خشن دانشجویی-کارگری در فرانسه که فضای کشور را به سمت نا آرامی کشانده بود، روی جشنواره کن هم تاثیر گذاشت. چهرههایی چون ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو با اخراج رئیس سینماتک فرانسه آنری لانگلوآ توسط دولت در ماه فوریه، آنقدر اعتراض کردند تا او را به سمت خودش برگرداندند.
وقتی جنبشهای ماه مه آغاز شد، آلن رنه، کلود للوش و تعدادی دیگر از هنرمندان فرانسه هم به گدار و تروفویی که با دولت وقت زاویه پیدا کرده بودند، پیوستند و خواستار توقف جشنواره درحال برگزاری کن شدند. کارگردانها یکییکی فیلمهایشان را از رقابت بیرون کشیدند و پخش فیلم آنهایی که آثارشان را بیرون نکشیده بودند هم با اقداماتی چون گرفتن پرده توسط تروفو و جرالدین چاپلین عملا غیرممکن شد و جشنواره رو به تعطیلی رفت. جالب این است که با تعطیلی کن، مهمانان جشنواره نتوانستند بهراحتی کشور را ترک کنند. با اعتصاب کارگردان و نبود بنزین، خیلیها با نقشههای عجیبوغریب خودشان را به مرز ایتالیا رساندند. از آن روزها هنوز داستانهای هیجانانگیزی به گوش میرسد.
وقتی کن صحنه تسویه حساب میشود
در سال ١٩٨٩، ٩سال از آخرین باری که یک کارگردان آمریکایی برنده نخل طلا شده، میگذشت و در آن سال سه کارگردان جوان با هم رقابت میکردند تا این سد را بشکنند: اسپایک لی، جیم جارموش و استیون سودربرگ.
وقتی نخستین ساخته سینمایی سودربرگ توانست جایزه نخل طلا را به خودش اختصاص دهد، اسپایک لی که با کار درست را انجام بده به کن آمده بود اصلا خوشحال نشد. وقتی ویم وندرس، رئیس هیأت داوران آن سال به انتقاد از فیلم پرداخت، اسپایک لی گفت که یک چوب بیسبال در خانهاش دارد که روی آن نام ویم وندرس را نوشته است!
وقتی کن از دربار هم استفاده میکند!
در سال ١٩٨٧ در چهلمین دوره جشنواره کن، همان سالی که تنها عضو هالیوودی هیأت ژوری الن برستین بود و تنها فیلم آمریکایی حاضر در بخش مسابقه هم دروازه بهشت مایکل چیمینو، فستیوال بشدت احتیاج به یک اتفاق رسانهای داشت.
در چنین شرایطی پرنس چارلز و پرنسس دایانا با حضورشان در روز بزرگداشت سینمای بریتانیا فلشهای دوربینها را به سمت خودشان جلب کردند. اگرچه چارلز در آن زمان تجربه حضور در استودیوی فیلم پینوود در جوانیاش را تعریف کرد، اما بدونشک حضور دایانا بود که باعث توجه اصحاب رسانه میشد. زنی با یک زندگی سینمایی و رازآلود مقابل آنها در کن. ١٠سال قبل از تصادف عجیب و مرگبار.
وقتی کاخ قدیم جشنواره عوض میشود
در ٢۶ماه مه ١٩٨٢ تصویرسازی دلگرمکننده استیون اسپیلبرگ از یک موجود فضایی درکنشده، فستیوال را به پایان رساند. این فیلم آخرین اثری بود که در کاخ قدیم جشنواره روی پرده رفت و پس از آن برگزارکنندگان جشنواره یک سالن جدید را تاسیس کردند.
کاتلین کندی، تهیهکننده بیشتر آثار اسپیلبرگ در مورد سالن قدیمی میگوید: آن سالن ٢۵٠٠صندلی داشت و خارقالعاده بود. ١۵دقیقه قبل از اینکه فیلم تمام شود، تماشاگران ایستاده بودند، فندکهایشان را روشن کرده بودند و پا میکوبیدند. آن تجربه یکی از هیجانانگیزترین اتفاقاتی است که برای من افتاده.
وقتی کن صاحب نخل طلا میشود
شاید باورتان نشود، اما جشنواره بینالمللی فیلم کن همیشه نخل طلا نداشته است. در دورههای ابتدایی پنج برنده برای جایزهای که با عنوان جایزه بزرگ جشنواره شناخته میشد، بهتفکیک ژانر معرفی میشدند. از آغاز این فستیوال در پایان جنگ جهانی دوم و سال ١٩۴۶ تا حدود یک دهه بعد چیزی با عنوان نخل طلا در کن وجود نداشت.
فیلم مارتی ساخته دلبرت مان، نخستین فیلمی بود که موفق به گرفتن نخل طلا شد، جایزهای که در سال ١٩۵۵ براساس نشان دولتی شهر کن طراحی و ساخته شد و امروزه توسط کمپانی شوپارد تولید میشود.
وقتی کن زن را داور کرد!
در سال ١٩۶۵، الیویا دی هاویلند بازیگر مطرح بریتانیایی فیلم برباد رفته تبدیل به نخستین زنی شد که ریاست هیأت ژوری جشنواره بینالمللی فیلم کن را برعهده داشته.
بعدها این بازیگر برنده اسکار گفت که نمیداند چرا برای شکستن چنین سدی برگزارکنندگان جشنواره کن او را انتخاب کردهاند. او همینطور میگوید: ریاست یک هیأت ژوری تمام مردانه البته تجربه لذتبخشی بود، اما همزمان مسئولیت ترسناکی هم حساب میشد.
شهروند