این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به کتاب «درباره تاریخ و زبان» اثر والتر بنیامین
والتر بنیامین را غالبا بهعنوان متفکری میشناسند که مرموز است و آرایی نبوغآمیز درباره فلسفه، الاهیات و جریانهای حاشیهای و فراموششده ادبی دارد. همچنین خصلت قطعهوار و ناتمام آثارش به این تصور دامن زده که تفکر بنیامین انسجام و پیوستگی درونی ندارد و از اینرو، تفاسیر گوناگونی از ایدههای او صورت گرفته است. اما واقعیت آن است که بنیامین در حیات فکریاش با سماجتی چشمگیر به مضامین واحدی پرداخته، به نحوی که حتی گذار او از الهیات به مارکسیسم نیز بیشتر گویای تکرار است تا گسست. والتر بنیامین در ایران نیز فیلسوفی شناختهشده است و بسیاری از آثار او طی سه دهه گذشته ترجمه شدهاند. مجموعهای از مهمترین مقالات او با عنوان «عروسک و کوتوله» در سال ١٣٨۵ از سوی نشر گام نو با ترجمه مراد فرهادپور و امید مهرگان منتشر شد. به تازگی کتاب حاضر از سوی نشر هرمس با عنوان «درباره تاریخ و زبان» تجدید چاپ شده است.
مترجمان در این کتاب کوشیدهاند تا دو مضمون اصلی تفکر بنیامین، یعنی فلسفه زبان و فلسفه تاریخ و حضور این دو مضمون در آثار اولیه و متأخر او را برجسته کنند. کتاب متشکل از پنج مقاله مهم بنیامین در این زمینه و بههمراه مقالهای از نوربرت بولتس و ویلم فانراین است.
دو مقاله «در باب زبان و زبان بشری» و «رسالت مترجم» که بهترتیب در سالهای ١٩١۶ و ١٩٢١ نوشته شدهاند و مضمون هر دو زبان است، بهخوبی گویای فاز اولیه تفکر بنیامین و تأثیرپذیری او از الهیات و عرفان یهودی است. در مقاله «در باب زبان و زبان بشری» زبان را با نوعی اسطوره – زبان به دو سطح تجزیه میکند که استوار بر تأویل کتاب مقدس است: سطح نخستین زبان همان سطح نامهاست که مثال آن در حکایت سفر آفرینش همان فعل نامگذاری آدم ابوالبشر است، در مقابل زبان ناب نامها همچون مثالی بارز از درکی ظاهر میشود که قائل به هیچگونه وسیله، ابژه و مخاطب همرسانی نیست. «رسالت مترجم» نیز در اصل مقدمهای است که بنیامین بر ترجمههایش از اشعار بودلر نوشته بود. دیگر مقاله، «قطعه الهیاتی-سیاسی» نیز محصول همین سالهاست. در دهه ١٩٣٠، بنیامین کاملا مارکسیست شده و همزمان کار بر روی پروژه عظیم و ناتمام پاساژهای پاریس را نیز آغاز میکند.
این اثر که انبوه دستنوشتههای آن را، پس از خودکشی بنیامین در ١٩۴٠، دوستانش نجات میدهند متشکل از ٣۶ تومار است که با حروف الفبا مشخص شدهاند. مقاله دیگر کتاب حاضر، «در باب نظریه شناخت، نظریه پیشرفت» با عنوان فرعی «تومار N» است که یکی از معروفترین بخشهای پروژه پاساژها به حساب میآید. بنیامین در این نوشته که نمونه گویایی از سبک نگارش پاساژها و معرف ساختار، و فرم قطعهوار آن است، ایدههای خود را درباره فلسفه تاریخ و تاریخنگاری به شیوه ماتریالیستی آورده است. بسیاری از مضامین این بخش در واقع شکل دیگری از بسط ایدههایی است که در مقاله بعدی به شکلی فشرده و موجز مطرح میشوند.
از اینرو، این بخش را میتوان مکمل و روشنگر مقاله بعدی دانست: «تزهایی درباره مفهوم تاریخ» (١٩۴٠)، آخرین نوشتهای است که از بنیامین به جا مانده و یکی از مهمترین متون در سنت غربی درباره نظریه انقلاب و مسیانیسم است. در حقیقت، تمام مضامین کلیدی تفکر بنیامین در این تزهای کوتاه از نو تکرار میشوند.
این مقاله نخستین بار در سال ١٩۴٢ در شماره ویژهای از نشریه تحقیقات اجتماعی، که هورکهایمر و آدورنو برای یادبود او منتشر کردند، در نیویورک چاپ شد. به منظور تبیین پیوند میان زبان و تاریخ نزد بنیامین و بهویژه فهم بهتر دو مقاله اول کتاب، مقالهای از جورجو آگامبن از کتاب «بالقوگیها» بهعنوان مقدمهای بر کتاب حاضر آورده شده است. آگامبن در این مقاله میکوشد ربط و نسبت مقولات تاریخی و زبانی را در بنیامین نشان دهد. در بخش پیوست کتاب نیز ترجمه فصل دوم کتاب روشنگر و موجز والتر بنیامین (١٩٩١) نوشته نوربرت بولتس و ویلم فانراین آورده شده است. این مقاله درباره «الهیات واژگون» بنیامین و رابطه آن با ماتریالیسم تاریخی است.
تفکر بنیامین با تأمل در باب مسئله زبان آغاز میشود و با «تزهایی درباره مفهوم تاریخ» به پایان میرسد. اما هر دو مضمون در طول حیات فکری او به شکل درهمتنیدهای حضور داشتهاند. در آثار اولیه بنیامین (دو مقاله نخست کتاب حاضر) در بحث از زبان، به تمایزی سهگانه برمیخوریم: نخست، زبان الهی که همان کلمه خلاق خداوند است و در آن وجود و زبان یکی است. دوم، زبان آدم ابوالبشر پیش از هبوط که همان زبان نامهاست. در اسطوره عهد عتیق، آدم کاشف نام حقیقی چیزهاست و موجودات طبیعت را نامگذاری میکند. در این سطح از زبان، که بنیامین آن را سطح اصلی نامها مینامد، شناخت الهی از چیزها بهواسطه نامگذاریشان به آدم اعطا میشود. سوم، زبانهای طبیعی پس از هبوط آدم ابوالبشر که در مرحله دوم بنا بر اسطوره برج بابل، محصول آشفتگی و تکثر زبان است. در مرحله سوم، رابطه بیواسطه نامها و چیزها از دست رفته و «دلالت» و «معنا» به وجود آمده است.
پیامد چنین وضعیتی همان چیزی است که بنیامین به پیروی از کیرکگور آن را «یاوهگویی» مینامد. بهواقع در نظر بنیامین فرآیند دلالتگری زبانهای دوران پس از هبوط ضرورتاً نیازمند نوعی مازادند که در قالب یاوهگویی و به اصطلاح وراجی بروز مییابند. به بیان دیگر، برای رساندن «چیزی»، برای انتقال معنا، همواره نیازمند معانی مازاد یا اضافی هستیم.
تطابق میان زبان و تاریخ در آرای بنیامین بدان معناست که پیششرط تاریخی انسانها از پیششرط آنها در مقام موجودات ناطق جداییناپذیر است. این پیششرط مندرج در شیوه دسترسی ایشان به زبان است، شیوهای که نشانه آن در اصل یک ترَک است. بنیامین این آمیزش زبان و تاریخ را بهشکلی موجز و چشمگیر بیان میکند: «در زبان بشری، تاریخ همراه با معنا ظاهر میشود». بنیامین تاریخ بشر رستگارشده را یگانه تاریخ جهانشمول میداند که با زبان او یکی است.
شرق