این مقاله را به اشتراک بگذارید
هزار و یک کتاب نو
سمیه شهرزاد*
بهترین داستانهای جهان
کتابهایی هستند که میتوانند هر خواننده را سرشار از «لذتِ آگاهی» و هر کتابخانهای را «غنی» کنند. مجموعه پنججلدیکه به تازگی در نشر علمیوفرهنگی در شکل و شمایلی زیبا منتشر شده یکی از این کتابها است که هر کتابخوان و کتابخانهای ناگزیر از آن است.«بهترین داستانهای جهان» گزینش و ترجمه احمد گلشیری است تا خواننده ایرانی را با دورههای مختلف داستان جهان آشنا کند و او را در جریان افتوخیزهای داستان جهان در دورههای گوناگون آن قرار دهد. در هر مجلد، بهطور تفکیکشده به بررسی زندگی نویسندههای هر دوره پرداخته میشود، و این امکان را برای خواننده فراهم میسازد تا هر نویسنده را در دوره مختص وی مطالعه کند. این مجموعه گلچینی از بهترین داستانهای جهان در قرون ۱۹ و ۲۰ است، که درمجموع بیش از ۱۱۰ داستان از نویسندگان مطرح جهان را در خود جای داده است.
کتاب اول:
استادان کهن (سنتگرایان) با ۱۵ داستان؛ کتاب دوم: دوران طلایی ( بخش اول) با ۳۲ داستان؛ کتاب سوم: دوران طلایی (بخش دوم) با ۱۷ داستان؛ کتاب چهارم: مدرنیستها (سنتستیزان) با ۲۵ داستان؛ و کتاب پنجم: پسامدرنیستها با ۲۴ داستان. کتاب اول به بررسی زندگی و آثار داستاننویسان سنتگرا و کلاسیک نسل اول میپرازد، و کتابهای دوم و سوم، دوران طلایی را دربرمیگیرد؛ دورانی که از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم – که داستان کوتاه به صورت یک نوع ادبی مهمی درآمده بود- به منصه ظهور رسید. کتاب چهارم شامل نویسندگان بزرگی میشود که سرآمد همه آنها جیمز جویس است. مقارن با شکوفایی دوران رئالیسم و ناتورالیسم، دو دهه آخر قرن نوزدهم شاهد حضور نگاه جدیدی در ادبیات هستیم که با آغاز جنگ اول جهانی آغاز شده بود. در این دوران نویسندگان بزرگی پا بهعرصه ادبیات جهان گذاشتند که تمامی ادبیات را تحتالشعاع خود قرار دادند. کتاب پنجم اختصاص به نویسندگانی دارد که بعدها زیرعنوان «پسامدرنیست»ها تعریف شدند؛ نویسندگانی که در رئالیسم جادویی با مارکز از آمریکای لاتین سربرآورد، و با نسل «بیت» در آمریکا ادامه یافت و سپس سویههای دیگری به خود گرفت.
حماسه قِران حبشی
بخش مهمی از میراث ماندگار هر ملتی، قصهها و افسانهها است که سرمایه معنوی و پشتوانه و رکن مهم فرهنگ و تمدن به شمار میآید. افسانههای عامه روایتهای تخیلی، سرگرمکننده و آموزندهای هستند که در قالب نظم و نثر به صورت مکتوب یا شفاهی در کنار ادب رسمی و در قالبها و نامهایی چون افسانه، داستان، اسطوره، حکایت، متل، مثل، تمثیل، لطیفه، نقل، نقلآواز، حدیث، اخبار و مانند آن در میان مردم رواج دارد. خیالپردازی، طنزآمیزی، تفنن و سرگرمی، درسآموزی و انتقال احساس و پیامهای اجتماعی و اخلاقی از ویژگیها و اهداف افسانههای عامه است. قصههای کهن چون برخاسته از فرهنگ قومی است، بازتابنده باورها اعتقادات، اندیشهها، رفتار و سنن اجتماعی آنها نیز هست و از این حیث، بهترین مقوله برای مطالعات اجتماعی به شمار میرود.
فرهنگ ایرانی از این قصهها و افسانهها پر است: از «سمک عیار» گرفته تا «امیرارسلان نامدار». یکی از این قصههای بهیادماندنی و خواندنی ایرانی، قصه «قِران حبشی» است به روایت ابوطاهر محمد بن حسن بن علی بن اسماعیل بن موسی طرسوسی است که برای نخستینبار از سوی نشر علمیوفرهنگی و به همت میلاد جعفرپور منتشر شده است. در جریان ادبی حماسههای منثور، ابوطاهر طرسوسی در کنار داستانپرداز همعصرش صدقه بن ابوالقاسم شیرازی از بزرگترین مقلدان فرودسی و درعینحال یک راوی دانشمند و سخندانی مبدع به شمار میآید، ولی «سمک عیار» در مقایسه با تمامی روایات طرسوسی و حماسههای منظوم، جایگاهی والا و پدیدهای یگانه و تکرارناپذیر است که هرچند از شاهنامه اثر پذیرفته، ولی شکوهمندیاش بیمانند و با شاهنامه پهلو میزند. «سمک عیار» نخستین ستایشنامه دلیریهای یک پهلوان عیار است.
قِران حبشی بَرنام پهلوان عیار و جگرآور یکی از حماسههای منثور فارسی است که توصیف شکوهمند کردارها و جهانگشاییهای وی پرداخته روایتپرداز مبدع سده ششم ابوطی است. پس از «سمک عیار» و «گردنکشاننامه»، «قِران حبشی» سومین حماسه منثور است که عنوان آن بر پایه نام عیار برجستهاش نامبردار شده است. «قِران حبشی» یکی از آخرین روایتهای ابوطاهر طوسوسی بوده و شخصیت قهرمان و عیار آن، تبلوری آرمانی و ساختگی از کردارهای سلطان صاحب قِران، غیاثالدین محمد غوری است که از جانب مادر «حبشی» خوانده میشده است. سلطان غیاثالدین محمد، حدود چهل سال حکومت کرد و از سلطان خوشنام و مشهور نیمه دوم سده ششم هجری است و مورد تمجید و احترام مورخان بسیاری قرار گرفته است. او سیاستمدار باکفایتی بوده و مملکت را با حسن سیاست اداره میکرد و همچون عیاران کمتر به جنگ و نبرد متوسل میشد. غیاثالدین شکوهمندترین سلطان دودمان غوری بود. در عصر خود ممالک بسیاری را گشود و دربارش مملو از بزرگان حکمت و ادب بود. و همینها بود که موجب شد غیاثالدین محمد غوری در ذهن و زبان آفرینشگرِ ابوطاهر طرسوسی مبدل به یک پادشاه صاحب قِران شده و عنوان قِران ناظر بر کارکرد این پادشاه غوری است و انعکاس تفکر در آیینه شخصیت داستانی قِران حبشی به عنوان یک پهلوان عیار و قهرمان آرمانی تبلور یابد و مهمتر از همه طرح و چارچوب این آفرینش، موافق پسند و خاطر ممدوح ابوطاهر بوده است و چون نقشآفرینی غیاثالدین محمد غوری (در قالب قِران حبشی داستانی) در ارتباط با پادشاهان ایران پیش از اسلام، یعنی قبادشاه ساسانی صورت گرفته و در این روایت ابوطاهر، قِران حبشی را بارها بنده و پهلوان سپاه قبادشاه خطاب کرده است، و الحق کار را تمام کرده و پس از گذشت چندین قرن از کتابت نخستین روایت قِران حبشی، هنوز شیرینی و شکوهمندی یک شاهکار ادبی را از آن درمییابیم.
*روزنامهنگار
آرمان