این مقاله را به اشتراک بگذارید
آب آتش: (کوتاه نوشته های حمیدرضا امیدی سرور)
حکایت کورش اسدی و مرگ خودخواسته
میان من و کورش اسدی آشنایی نزدیکی نبود، جز داستانهایش که قابل احترام و ستودنی بودند و البته مد و مه که یکبار پیام دلگرم کننده ای فرستاد؛ در همین حد.
از این که بگذریم از دست دادن یکی از داستان نویسان خوب این دیار که مرز پختگی را پشت سر گذارده بود، برای هر کسی که علاقه ای به داستان و داستان نویسی دارد، بسیار دردناک است.
مرگ ناگهانی کسانی که هنوز به پیری نرسیده اند، این روزها چیز عجیبی نیست، آنقدر زیاد شده که به امری رایج می ماند. داستان نویسان و هنرمندان نیز از این قاعده مستثنی نیستند، اگر چه اندوه رفتن آن ها جانکاه تر می نماید، چرا که به واسطه هنرشان از دیگران ممتاز شده اند.
به خیالمان کورش اسدی نیز همین گونه، بی مقدمه براساس اتفاقی ناگهانی به دلیل بیماری از میان مارفته است.
اما چند روز پیش که خبر آمد او خودخواسته نقطه پایان بر این مجال اندک گذاشته است. سخت دلم گرفت. اما چرا؟ تردیدی نیست در هر عملی خود آگاه یا ناخود آگاه پیامی هست. بخصوص که کورش اسدی تعمدا به سراغ شیوه ای در خودکشی رفته که در تایخ ادبیات معاصر نمونه ای مشابه، بسیار مهم و تاثیر گذار داشته است. انتخاب گاز برای خودکشی، بی مقدمه همه را به یاد خودکشی صادق هدایت در پاریس می اندازد و همین انتخاب، حرکت کورش اسدی را کنجکاوی برانگیز و معنا دار می سازد.
آیا این کنایه ای نبوده که با گذشت بیش از نیم قرن حکایت نویسنده روشنفکر و دردمند در این دیار همان است که بود؟
این ماجرا واکاوی جدی می خواهد ، فارغ از اینکه خودکشی کورش اسدی می تواند تاثیری همچون خودکشی هدایت داشته باشد یا نه … تلنگری است برای اینکه حواسمان باشد به آن روی دیگر زندگی که اغلب غفلت می کنیم از آن.
گفتنی ها فراوانند و حوصلهها اندک. در این وقت و حال گرفته باید اعتراف کنم دانستن خودکشی کورش اسدی اندوه از دست دادن او را برای من چند برابر ساخت.
شاید برخی بگویند این انتخاب خود او بوده ، اما من به این فکر می کنم چرا نباید راهی جز جوانمرگی خود خواسته یا ناخواسته پیش روی اهل قلم در این دیار نباشد و امثال کورش اسدی ها به جایی برسند که مرگ خودخواسته بهترین انتخاب آنها باشد.
37 نظر
خوزه لوپز رودريگز
که اینطور! دانستن این موضوع دردناک بود. با تشکر از احساس مسئولیت و قلم شیوا و سبک بی حب و بغضتان در نویسندگی. خواهشمند است اگر در مورد این واقعه دردناک بیشتر میدانید، بنویسید.
ناشناس
فکر می کنید کی باعث مرگ او شد .چرا باند های ادبی او را ندیدند .همان بلایی که سر هدایت آوردند این باندها سر او وبقیه آوردند. هر کسی با ها شان نباشد همین بلا را سرش می آورندوندیده اش می گیرند. لازم نیست خیلی بگردیم دنبال دلیل .دلیل این است که می خواهند آنها برای بفیه تصمیم بگیرند .
فریبا
تلخ بود مطلب شما آقای امیدی
باورم نمی شود برای چی . حتمالا کتاب کتابهایش چاپ می شوند
خواننده هم پیدا می کنند
م.د
باندی که سال هاست دارد ادبیات ونشر ها را بازی می دهد در مرگ کوروش اسدی سهم زیادی دارد . این باندحالاانجمن نویسندگان تهران را راه انداخته وجایزه ی تا زه راه انداخته چون دیگر مثل قبل قدرت نداردومی خواهد باز همه ی بازی ها دست او باشد .این باندفکر می کند اگر ۷۰ تا اسم را یدک بکشدوبرود پشت این بچه های از همه جا بی خبر قایم شودو بعد هی از اسم ان ها استفاده کند وانها را جلو گلو له ها بگذاردوبعد هم بگویید این ها ادم ما هستند وجایزه احمد محمود راه بیندازدمی تواند باز مثل قبل حکومت کند .نه دیگر دوران حکومت شما گذشته .چون بازی شما رو شده وچهرهایتان پیداشده .حالا شما را به اسم همه می شناسند .اکر ده تا جایزه راه بیندازید وهر روز یک کارناوال راه بیندارید باز قدرت مند نمی شوید .چون کسی مثل کوروش اسدی از راه می رسد بازی تان را به هم می زند .شما دلتان برای ادبیات نمی سوزد ونسوخته .دیگران را احمق فرض نکنید .چه کسی باور می کند کسانی که نویسنده کشی در تهران راه انداخته اند برای پیشرفت ادبیات انجمن نویسندگان تهران وجایزه راه بیندازندتا پیشرفت کنیم .مگر با جایزه راه انداختن ادبیات پیشرفت می کند .شبانه نویسند ه ها را می کشید وروز برای پیشرفت ادبیات جایزه راه می اندازید .
ناشناس
جایز ه ها هیچ وقت نویسنده های متفاوت نویس واقعی مثل کوروش اسدی را نمی بینند چون ازقبل مشخص شده که هم کاندید ها وهم برند ه ها باید کسانی باشند که جلو این گرگ هاتاکمر خم بشوند وبله قربان بگویند تابرنده بشوند .برنده های جایزه احمد محمود هم این را به شما در آینده نشان می دهند .همه برنده هاکسانی خواهند بود که تو یار کشی ها طرف آن ها را گرفتند .ادبیات برای گر گ ها اهمیت ندارد .آنها کسی را بزرگ می کنند که آنها را دایم ودر همه حال تایید کند و سد راه آنها نباشد .از آنجایی که نویسنده های مستقل به گرگ ها باج نمی دهند برای همین آنها را دایم می زنند وخذف می کنند . ما الان کورش اسدی های زیادی داریم که زخم خوردند وافتادند یک گوشه ودارند جان می دهندوگرگ ها منتظر مر گشان هستند . برای گرگ ها کسی ارزشی قایل نیست وآنها باید دایم یار کشی کنند وجایز ه و وانجمن و باند وهر روزی یک چیزی درست کنند تا چیزی به حساب بیایند.کوروش اسدی رفت تا ما را متوجه ی همین نکته کند که با وجود گرگ ها روزهای بد تری برای ادبیات ما در راه است .روزهای خیلی بدتری وبدتری وبدتری
hfv
نویسنده های بزرگ وشاخص ما مثل مندنی پور و خسروی و رضا قاسمی وصفدری وکاتب و…یا رفتند یا تو خلو ت شان در حال جان دان هستند.کورش زندگی اش را روی دور تند گذاشت وفقط دور مرگش را تند کرد تا کمتر درد بکشد . انتخابی در کار نیست .ترا وادار به این کارها می کنند .کی از زندگی بدش می آید آخر .ترا به جایی می رسانند که چاره ای نیست جز مرگی زجر آور .کورش عزیز من این راه ش نبود .اینها در آن حدی نیستند که آدم اینقدرجدی شان بگیرد اینقدر رو ی شان حساب کند که مر گش را تند کند .
مثلایک نویسنده
مرگ کورش اسدی بزر گترین تلخی امسال خواهد بود . همه می دانند چه بر سر اوآمده است وچرا او این کار را کرده است .اما به نظر من نباید مر گ او یا هدایت یا غزاله علیزاده را تقدس کنیم .ادبیات ما پر از نویسنده های کم سال وکم تجربه است .آن ها خیلی زود تحت تاثیر قرار می گیرند . و به مرگ یا خودکشی به عنوان یک راه حل نگاه می کنند .مرگ وخود کشی راه حل نیست .نسل قبل از ما اینقدر از مرگ هدایت تعریف و تمجید کردند که حاصلش اسدی وعلیزاده و.. شد .ما هم اگر خودکشی را تایید کنیم در آینده باز با چنین حوادثی رو به رو می شویم .آن هایی که از مرگ هدایت قصه سرایی می کنند وتعریف های عجیب وغریب می کنند خود شان جرات ندارند برای پختن غذا شیر گاز خا نه شان را باز کنند چه برسد به خود کشی .این ها با مرگ یک نفر دیگرمی خواهند برای خودشان آبرو واعتبار کسب کنند .
این هم برای کسانی که شک داشتند
کورش اسدی خود خواسته مرگ را طلبیده
عاطفه چهارمحالیان همسر کورش اسدی در گفتگو با بی بی سی ماجرای خودکشی اسدی با گاز را تایید کرد. عاطفه چهارمحالیان دلایل سیاسی این ماجرا را تکذیب کرد.
کورش اسدی در نامه کوتاهی که از خود باقی گذاشت خودکشی خود را به دلیل خستگی رو حی و نداشتن توان برای ادامه دادن عنوان کرده است.
کورش اسدی تمایل نداشت مادرش از نحوه مرگ او آگاه شود، با این حال دلیل عمده اعلام نشدن علت مرگ او این بود که نزدیکان اسدی باید تا اعلام رسمی نتایج ماجرا صبر می کرده اند.
همسر اسدی در این گفتگوی کوتاه از آثار منتشر نشده اسدی نیز سخن گفت. از اسدی داستانهای کوتاه و رمان منتشر نشده ای باقی مانده که امیدواریم در آینده نه چندان دور منتشر شوند.
ببینید این آقای خوزه لوپز رودريگز چه گفته زیر مطلب رازگشایی از دلیل مرگ کورش اسدی//
خوزه لوپز رودریگز
//خدایش بیامرزاد. به نظر آدم مظلومی میآمد. بله! نویسندگان مظلومند. نویسندگان تنها رهروان وادی هنرند که دچار “یأس فلسفی” میشوند. صادق هدایت، عباس نعلبندیان، کاظم تینا تهرانی و اکنون کورش اسدی. //آقاهمه تقصیر ها را انداخته گردن “یأس فلسفی”وتمام .برو آقا پی کارت .اینقدر آدرس غلط ندهیدبه مردم تا نقش خو دتان را پاک کنید . این آقا کسی است که هر کسی اینجا پیام بگذارد می گوید آنها را یک نفر نوشته وآدرس غلط می دهد تا دهان ها را ببنددو همه چیز را دروغ نشان بدهد .
سعید رضایی
اگر اینقدر که بعد از مرگ جناب اسدی در باره اش حرف زده شد درزمان زنده بود نش در باره اش همین ها حرف می زدند و به او می گفتنداو را می بینند خودش را نمی کشت .تا زنده ای در باره ات سکوت میکنند یا می کوبندت وطوری تحقیرت میکنند که برای دیده شدن وبودن به هر چیزی که بتوانی چنگ می زنی وحتی به سیاه لشکر بودن درانجمن کارگری نویسنده گان تهران تن می دهی وبادشمنانت تو یک قاب می ایستی عکس میگیری .نکته جالب این است که که بعد از مرگ کورش اسدی انجمن نویسنده های تهران یک پیام خشک وخالی برایش نمی دهد .وجالب تر اینجاست که بشتر کسانی که در باره ی مرک کورش اسدی زودحرف زدندومطلب گذاشتند جز انجمن نویسندگان کارگری نبودند .این مطلب دارد یک چیزی را به ما می گوید .می گوید حتی وقتی که نیستید ومردید این ها برای شما کاری نمی کنند وفقط می خواهندازتان برای اهداف خودشان استفاده کنند .
فرزاد
خوبه یه سایت ادبی مستقل هست که آدم بتونه حرف دلشو بزنه…این باند بازی یا دیگه شورشو در آورده هرکی یه طرف دم و دستگاهی راه انداخته با رفقا باند ترکا، باند فارسا، باند اصفهانیا … نفعشو کی می بره ناشرایی که هنوز رمان رو با تشدید تلفظ می کنند و میگن رُمّان اونوقت ادعاشون
الهام .ب
رفتار وسکوت نویسنده گان و پیوستن آن ها به گروه های ادبی وپدر خوانده های لا جون وبی سواد ادبیات امروز ایران این پیام را می دهد که ما از تنهایی می ترسیم وحاضر نیستیم مثل اسدی وباقی نویسنده هایی که آن بیرون هستند ومستقل هستند وزیر پرچم کسی نمی روند وبه بازی ها تن نمی دهندهزینه بدهیم .هزینه اش زیاد است .هزینه اش مرگ وگمنامی وتنهایی وتحقیر است .ماتحمل حمله یاسکوت روزنامه ها ومجلات وجایزه ها رادر مورد خودمان نداریم .واقعا من نمی دانم چطوری می شود که مثل کورش اسدی یامحمد رضا کاتب یا امیر حسن چهل تن و… جلو همه بایستی وهمه بزننت وزیر پات را خالی کنند وتو کم نیاوری وباز ادامه بدهی و دست وپا بزنی باز . استاد تراکمه یک حرفی زد در مراسم خاک سپاری که من چند روز مریضش بودم .گفت دل نسل قبل به این خوش است که بعد از آنهانویسندگان خوبی می آیند به صحنه ادبیات وآینده را می سازند.وحالا نویسندگان مستقل ما قبل از پیشکسوت ها یکی یکی دارند میروند یا از نوشتن دست کشیده اند چون ذره ذره نابو دشان کردند .تو ده سال گذشته شما چند بار نویسنده گان مستقل را توانستیداز نزدیک ببینید یا میبینید .کی تا حالا دیده این ها را .هرجا می روی فقط با چند تا اسم رو به رو هستی .همه جا همین چند نفر هستند .توسایتهای دولتی وروزنامه ها وتو نشرها به عنوان کار شناس آن نشرکمر خدمت بسته اند. وهمان چند نفرتو جلسه ی نقد به عنوان منتقد وتو تلوزیون به عنوان نویسنده ی نو گرا وتو بی بی سی به عنوان روشن فکر وتوجایزه ها به عنوان داور ودبیر و…مگر قحطی آدم است.یعنی همه جا همین چند نفر بایدبرای همه تصمیم بگیرند ونماینده ی ادبیات امروز ایران باشند .همین چندنفر شده اند صدای همه ونماینده ی کل ادبیات . مگه میشه مگه داریم
ا. د.
خوزه لوپز رودریگز تو که به هیچ شاعر نویسنده ای رحم نمی کنی، وقتشه آستین بدی بالا و یه مطلب مفصل در مورد ضعفای داستانای کوروش اسدی بنویسی/ هم نشون بدی همچین تحفه ای نبوده هم سواد و قدرت نقدنویسیتو به رخ همه بکشی! بدو پسر تا دیر نشده! بجنب تا اقبالت نپریده!
بهرام
متن تکراری وازسرچیزی ناچیزنوشتن است.
اندیشه بشری درروند خود( ) درجایی به تخته سنگی غول آسا برخورد میکند ودیگرنمیتواندردشود میخواهدچیزی بیافریند
نمیتواندومادروبچه هردو ردمیشوند.روحش شاد.
ناشناس
اکثر این نظرات هیستریک نشان می دهد که چه اندازه آدم هایی که دنبال مقصر برای دیده نشدن خودشان می گردند زیاد هستند. در صدرشان موجودی به نام آراز بارسقیان که بسیاری از این کامنتها را نوشته. خجالت بکش برادر. محض اطلاع تان کورش اسدی جزو اولین اعضای انجمن داستان نویسی تهران بود! کارگاه داستان نویسی داشت. بارها در جوایز ادبی داوری کرده بود و تمام چیزهایی که چون خودتان تویش نیستید به معنای بد بودن است.
ناشناس
داداچ اگه کورش اسدی اینقده حالش خوب بوده چرا خودش را کشت .تمام این دوکون هایی که شما مثلا برای پیشرفت ادبیات درست کردید برای دیده شدنتون بوده .والا چرا این همه به خودتون زحمت می دهید .یعنی به خاطر پیشرفت ادبیات این همه خود کشی می کنید .جون داداچ
ناشناس
دادش تو هم برو دکون بزن که دیده بشی. نه بیای کامنت بذاری. بدبخت عقده ای
ناشناس
داداچ کشتن نویسنده ها اسمش دکان گذاشتن نیست .باند بازی اسمش دکان نیست .ادم فروشی تو روز روشن دکان نیست ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
ناشناس
انجمن کارگری نویسنده های تهران نه تنها نماینده ی نویسنده های تهران نیست که نماینده ی آن کسانی که عضو آن شدند هم نیست .آن طور سر پایی هر چیزی را می خواستند تو ۳ ساعت تصویب کردن که توهین به ما بود .باید قبلش به همه می گفتند چی را قرار است تصویب کنند تا ما فکر می کردیم ونظر می دادیم .کسانی که به صورت خود جوش در ابتدای کار نماینده ی شدند وبعد از رای گیری باز به صورت خود جوش هیئت مدیره شدند نماینده های واقعی ما نیستند.آن ها دنبال منافع خودشان هستند یا دنبال چیزی هستند که ما نمی دانیم .امید بستن به این ها احمقانه است .تصمیم ها را می گیرند بعد ظاهر سازی می کنند. بی خود نبود نویسنده های مهم نیامدند ثبت نام کنندفقط صفر کیلومتر ها آمدند .حالا هم جایزه راه انداختند که بچه ها نرونداز انجمن ودنبال جایزه باشند .
سید مجید ب . ی
فکر کردید میتوانید با لابی کردن با جاهایی بروید آن با لا و مثل قبل هر غلطی خواستید بکنید و همه هم بگویند چشم وکف کفشتان را لیس بزنند چون جایزه وروزنامه ونشرهای خصولتی و معروف دست شماست .ادبیات تیراژ۱۰۰۰ تا که دیگر تسلیم شدن وکفش لیس زدن ندارد .آن هم برای جایزه ای که ۴ تا منتقد درجه ۳ که خودشان هم هنوز بلد نیستند درست بنویسند.آن دوران تمام شد که هر کاری میخواستید می کردید..اگر هچکسی هم هیچ حرفی نزند بهتان باز بدانید کسی شما وجایزه وسایت ونقد تان را آدم حساب نمیکند .حتی نویسنده های جوان براتان کف میزنند تا کتاب شان چاپ بشود وشماها تبلیغش را بکنید .تو اولین پیچ همه شان پیاده می شوند وبه شما می خندند.
ناشناس
آقای شاپور بهیان گفته اند کورش اسدی عامه پسند نوشته چون مثلث عشقی آورده تو رمانش و.. . او می گوید: { گفتم رمان کورش اسدی ناخواسته به رمان عامهپسند تبدیل میشود و بر کلمه «ناخواسته» تأکید میکنم و افسوس میخورم. عامهپسندی البته با روایت شیده شروع میشود؛ طرح یک مثلث عشقی، ایجاد رازی که از همان ابتدا آشکار است، تسلسل روایت بدون مشخصشدن علت عمل و اکتفا به حجتآوریهای ابهامآلود روای، عدم تشخص زمان و مکان و شخصیتها؛ رمان باری را بر دوش قهرمانش گذاشته است. اما کنشهای داستان جوری هستند یا قهرمانی برای این کنش انتخاب شده، که ظرفیت این کنش را ندارد. کارون بهجای آنکه به رازهای داستان فکر کند و آنها را کشف کند، از همان لحظه نخست داستان با خودش درگیر است: با گذشته، مسائل خودش، جنگ و رابطهاش با پریا} آقای شاپور بهیان باید به خودشان یک لطفی می کردند وکتاب ۳۶ وضعیت نمایشی را قبلا مطالعه می کردند وبعد این گونه دوخت ودوز می کردند .کار اسدی ایرادهایی دارد اما عامه پسند نیست .اسدی پیرو گلشیری بودونمیتوانست از گلشیری دور شود.از آن طرف هم دوران گلشیری وادبیات مدرن خیلی وقت است که تمام شده . اسدی نمی توانست آموخته های استادش را کنار بزند واین مشکل تمام کسانی است که پای آموخته هاشان می مانندو رد نمیشوند.
علی بازیار
دوستان عزیز. مشخص اینکه کورش اسدی بعد از این مصاحبه و بعد از نومیدی های مداومی که ذره ذره نابودش کرد دست به خودکشی زد. کورش می دانست که در این دنیا جایی ندارد با وجود کفتارهایی که گفتاردرمانی می کنند با قصه!! دکان سه نبش باز کرده اند و خود را قیم می دانند و انسان های راستین را به گوشه ای هدایت! بگذریم.
ناشناس
با سلام خدمت جناب بارسقیان دوست عزیز کامنت بی نام نگذار. کسی تو کتابهای مزخرف و ترجمه های مضحکت را آدم حساب نمی کند.نشرت هم به زودی می ترکد. مثل بقیه چیزهایت
علی بازیار
مطلب دیگری که یادم رفت اضافه کنم این که تنها در فضای ادبی مملکت ماست که اتفاقن ماه پشت ابر می ماند. کورش اسدی یک تنه مقابل خیل عظیم توابین ایستاد. از نام بردن معذورم اما بعد مدتی خسته شد و کفتارهایی که در کمین بودند گفتند ها حالا دیگر وقت کله کردنش است و افتادند به جانش با دعوت به محافل خرده پای حقیر زیر پرچم حکومت و کورش که تشنه ی حضور بود دیگر آن ارزشهایی که پیشتر پاشان می ایستاد را ندید و رفت و وارد آن کندوی گه شد…و بعد فکر می کنید چه اتفاقی می افتد…یک آن به خودت میایی و می بینی ای وای من! کسی که خط فرمز داشته ام حالا خود را فروخته ام به حقیرترین ها…و بعد پیچ گاز را باز می کنی…تلخ است دوستان…تلخ
شاهد
آقای بازیار این چه دری وری است رک بگو این اشخاص مسئول مرگ کورش اسدی هستند:
احمدغلامی و مهدی یزدانی خرم و کل داستان نویسان حکومتی و مجلسی که مثل تو از بردن نامشان معدور نیستم داداش من.
ناشناس
چه دیوانه خانه ای ست اینجا. همه به هم توهین میکنند. تهمت میزنند و خوشحال هستند.
سیمین کبکانیان
نویسنده اکثر این کامنتها چه بیش از یک یا دو نفر نیستند که در وضعیتهای مخالف و موافق این مطالب را مینویسند. از قضا شاید مدیر سایت باشد که می خواهد کارش بیشتر جنجالی شود. که اگر این طور نبود این حجم از توهین را حذف یا مدیریت می کرد. به هر حال من آدم مهمی نیستم ولی دیگر به این سایت سر نخواهم زد. نه جزو انجمن داستان نویسان تهران هستم نه هر کانون دیگری. ولی می فهمم که برپایی این نهاد تا کجا بعضی ها را سوزانده و آتش زده است.
ناشناس
آقای خوزه لوپز رودریگز حالا اسمت را عوض کرده ای وگذاشته ای سیمین کبکانیان فکر نکن ما نمی فهمیم از اولش همه اش می گفتی همه این ها را یک نفر نوشته حالا نو آوری کردی ومی گویی دو نفر نوشته اند .آن که فقط ۴نفر هستند ومی خواهد جای همه ادبیات حرف بزند شماها هستید که هر کس را یک جور از میدان به در میکنید که حرف شما باشد برو برادر این کلک ها قدیمی شده که ما ۱۲۰ نفر هستیم وشما ۴ نفر پس ساکت شوید ودر خلوت بمیرید تا ما حکومت کنیم .اگر آقای سرو هم مثل حسن بنی عامری ساکت شودواینجا را ببنددباز کس دیگر ی پیدا میشود که صدای واقعی ادبیات ایران باشد
ستاره .افخمی -شاعر
شاپور بهیان باید اول عامه پسند بودن را معنی می کردندوبعد کورش را میزد .عامه پسندی معنا وقاب دارد هر کس نمی تواند معنای من در آوری در بیاورد. استادشاپور بهیان عزیز حرف شما بد ترین جوکی بود که امسال شنیده ام . گاهی آدم می خواهد ثابت کند با سواد است بدتر بی سوادی اش را داد می زند .اسم این استاد جوک گو وبی سواد در یاد ها می ماند .کاش وقتی چیزی را بلد نیستیم زنانه بیاییم بگوییم بلد نیستیم .
ه . ف ر .
خانم سیمین کبکانیان چرا باید انجمن زدن نویسنده ها ما را ناراحت کند .هر کسی می تواند به راحتی عضو انجمن شما شود جایزه ی نوبل ادبیات که نیست فقط مختص شما باشد .مدیران انجمن شما راه افتاده اندو التماس می کنند به نویسنده های مستقل که آنها بیایند عضو شوند اما دیدید هچ کدام نیامدند .مطلب این است که به اسم شما عده ای دارند کورش اسدی های ما را می کشند وشما به قتل او افتخار می کنید .عیب ندارد همه ی نویسنده های مستقل را یکی یکی این ها سر شان را ببرند اما خواهی دید هیچ کاری هم برای نویسده ها نخواهند کرد .این یک تصفیه حساب استالینی است .تاریخ ادبیات روس را برو بخوان درست به همین اسم در دوران استالین انجمن زده اند ونویسنده های روشنفکر را نابود کرده اند خواهر من .برای آنها در مسکو همین انجمن نویسنده ها پرونده سازی می کردند و آنها را به سیبری تبعید می کردند تازه زیر نامه آنها را صد ها نویسنده مثل شما امضاءکر ده اند. دقت کن .دقت کن .دقت کن خواهر من .
شاپور بهیان شاپور بهیان درجه دکترای جامعهشناسی را از دانشگاه تهران
شاپور بهیان
بدرقه کورش اسدی
سه شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶
نویسنده: شاپور بهیان |
امروز ۵ تیرماه نود وشش ، روز عید فطر ،در تهران ،خانه هنرمندان مراسم تشییع پیکر کورش اسدی بود
مرگی نامنتظر که مراسم، مثل هر مراسم دیگری باید آن را به سرعت به امری عادی تبدیل می کرد.من رفتم تا مناسک بازگشت به روال روزمره را انجام دهم.رفتم تا مرگ را رام شده ببینم. تا از این شوک در آیم. انگار رفتم تا اقلا با نزدیک تر شدن به تن مرده اش ؛با قرار گرفتن در جوارش ،حتی با بغض کردن،ازش بخواهم اجازه بدهد زندگی به روال معمولش برگردد.دیدم او را آوردند. پیچیده لای ترمه .انگار بگویند عادی تر از این؟ اما یک چیزی مثل حفره،یک خلا این وسط هست که کورش اسدی عمدا ایجادش کرد و همین جور آدم را به داخل خودش می کشد
جلال حسینی زاده
اگر کتاب بوف کور هدایت عامه پسند باشد اگر شازده احتجاب و خانه روشنان گلشیری عامه پسند باشد اگر ملکوت بهرام صادقی عامه پسند باشد اگردل دلدادگی ومومیا وعسل شهریار مندنی پور عامه پسند باشد اگر وقت تقصیر و چشمهایم آبی بود محمد رضا کاتب عامه پسند باشد اگر رود راوی واسفار کاتبان ابوتراب خسروی عامه پسند باشد اگر من ببر نیستم محمد رضا صفدری عامه پسند باشد «کوچه ابرهای گمشده»کورش اسدی هم حتما حتما حتما عامه پسند است .
منصور
کورش اسدی ها زنده هستند. کورش نه مرگ خود که با زندگی اش که به دور از نجاست کوتوله ها بود و بدون باج دادن به کسی الگوی خیلی ها شد. کسانی که از آن ها خواهید شنید به زودی.
ناشناس
نگاهی به اساسنامه انجمن و بخشهایی که بهعنوان وظایف اختصاصی انجمن در کنار وظایف اساسی و عام انجمن، به وسیله دوستان هیئت مؤسس تدوین شد و به تصویب اکثریت اعضا رسید، این مهم را که انجمن در صدد کار صنفی است پیش چشم میگذارد.
در بخش «وظایف اساسی و عام انجمن صنفی»، به نکاتی اشاره شده که به همه انجمنهای صنفی اختصاص دارد و مورد نظر ما در این نوشتار نیست اما در بخش «وظایف اختصاصی» که در ماده چهار اساسنامه آمده، میتوان حرکت اصولی انجمن را دریافت. مثلا در بند دوم این ماده میخوانیم: «ارائه خدمات حقوقی صنفی و حرفهای به داستاننویسان و حلوفصل اختلافات و مشکلات احتمالی». طبیعی است که در اساسنامه به جزئیات این موضوع پرداخته نشود اما نگاهی به اختلافاتی که میان داستاننویس و برخی ناشران وجود دارد و سالهاست گریبان نویسندگان را گرفته، در زمره همین اختلافات است. این موضوع برای بخش بزرگی از داستاننویسان معضلی است که به تنهایی از عهده حل آن برنیامدهاند. متأسفانه در کنار ناشرانی که برخوردی قانونی و اخلاقی با نویسنده دارند، هستند ناشرانی که رویهای نامناسب در پیش گرفته و حقوق مؤلف را به شکلهای مختلف رعایت نمیکنند. ورود انجمن صنفی به این عرصه میتواند نوید حل بخش مهمی از مشکلات نویسندگان باشد.
یکی دیگر از بندهای این ماده که بسیار حائز اهمیت است، بند دهم است. در این بند میخوانیم یکی از وظایف انجمن صنفی «فعالیت برای رفع مشکلات صنفی و رفع موانع انتشار آثار تألیفشده». است. بیشک مراد از این بند تا حد زیادی مشخص است. البته مشکلات زیادی پیش پای نویسندگانی است که آثار تألیفشده دارند اما مهمترین آن که دغدغه همیشگی داستاننویسان است، «ممیزی» است. خوشبختانه در این اساسنامه سعی شده موضوعات بهگونهای تدوین و تألیف شود که حساسیت بیمورد ایجاد نکند. درواقع اساسنامه به جای آنکه با واژهها و عباراتی تند و غیرضروری مانند «مبارزه با سانسور و … که با نامهای ممیزی سر برآوردهاند» حرف بزند، با عباراتی سنجیده به این مورد پرداخته است.
درعینحال اساسنامه تمام اهداف و برنامهها و وظایف خود را صرفا به موضوعات حقوقی و مشکلات انتشار آثار تألیفشده، معطوف نکرده و به مسائل دیگر هم پرداخته است. دراینباره میتوان به این وظایف اشاره کرد: «معاضدت و حمایت قضائی و داوری در امور صنفی و حرفهای به داستاننویسان»، «تلاش در جهت استقلال مالی و حرفهای و امنیت شغلی و امنیت نوشتن داستان برای اعضا»، «تلاش برای ارتقای اخلاق حرفهای فعالیتهای ادبی بهخصوص داستاننویسی»، «برگزاری جشنوارهها و اعطای جوایز به منظور ارتقای سطح کیفی فعالیت اعضا و سایر نویسندگان»، «فراهمآوردن فرصتهای مطالعاتی داخلی و خارجی مرتبط با فعالیتهای انجمن» و «پیگیری، بهبود و رفع نیازهای صنفی اعضا نظیر مسکن، بیمههای اجتماعی و سایر».
کمیتههایی هم که شکل گرفته همسو با همین وظایف و اهداف است. کمیته عضوگیری، کمیته مالی، کمیته حل اختلاف (انضباطی-حقوقی)، کمیته بینالملل، کمیته رفاهی و کمیته پژوهش و آموزش.
بهاینترتیب و همانگونه که مشاهده میشود، کمیتهها و شرح وظایف آنها همسو با همان اهداف و برنامههایی است که اساسنامه دنبال میکند. درواقع هیئت مؤسس و هیئتمدیره انجمن به صورتی همهجانبه با دغدغهها و مشکلات داستاننویسان آشنا بوده و به آن پرداختهاند. چه کسی است که مشکل مسکن یا بیمههای اجتماعی را بخش مهمی از مشکلات نویسندگان نداند. یا چگونه میتوان از استقلال مالی و حرفهای و امنیت شغلی و امنیت نوشتن داستان، برای نویسندگان چشم پوشید.
در پایان باید گفت هر قانونی قابل تفسیر و تأویل است. چهبسا از همین بندها به گونهای برداشت شود که دوباره سیاستزدگی دامن انجمن را بگیرد. فرقی نمیکند این سیاستزدگی همسو با قدرت مستقر باشد یا در جهت نقد و نفی آن، مهم آن است که وقتی سرنوشت داستاننویس با سیاست گره بخورد دیگر نمیتوان انتظار داشت منافع صنفی او تأمین شود. امید است مؤسسان و هیئتمدیره انجمن همانگونه که تاکنون اثبات کردهاند، سیاستزده (و نه سیاسی) نبوده و واقعنگر هستند، دوستانی که از این پس نیز امور این انجمن را برعهده میگیرند اهداف و برنامههای خود را بر عقلانیت و واقعنگری استوار کنند. فراموش نکنیم آنچه جامعه امروز ما نیاز دارد گسترش نهادهای مدنی و تخصصی است که بتواند از جایگاه اعضای خود دفاع کند و آن را بهبود بخشد. بیشک برای توسعه و رسیدن به جامعه آزاد، در کنار نهادی مدنی- سیاسی، به نهادهای صنفی هم نیاز داریم چراکه تکثرگرایی فقط در سیاست خلاصه نمیشود و بیشک تکثر در حوزههای مختلف، بر ظهور تکثر سیاسی تأثیر خواهد گذاشت. علت آن هم مشخص است: سیاست نمیتواند سرنوشتی جدا از دیگر عرصهها داشته باشد، کافی است قدرت در عرصههای فرهنگی، هنری و اجتماعی متکثر شود تا سیاست هم بهتبع آن تکثر پیدا کند. امروزه ما بیش از هر چیز به حرکتهای صنفی احتیاج داریم و گریز از سیاستزدگی، لازمه شکلگیری چنین حرکتهایی است.
جواد رشاد
مطلب بالا را من گذاشته ام .تکه اول مطلب فکر کنم به خاطر حجم زیاد پرید .نویسنده ی این مطلب آقای محمد هاشم اکبریانی است ودر شرق چاپ شد ه است .آن را گذاشتم چون احساس کردم موج منفی برعلیه انجمن نویسندگان تهران زیاد است .البته من هم مثل بعضی از دوستان با توجه به گذشته ی کسانی که الان مدیر شده اند کمی نگران هستم .اما کار باید با لاخره روزی شروع می شد .از کجا معلوم که این دوستان موفق نشوند .اگر باز همان رفتار های تیمی را کردند شما بیایید آن وقت این طور نقد کنید .هنوز دیکته ای نوشته نشده است شما چطور واز چه غلط می گیرید.موفق باشید .
fokoyama
آز موده را آزمودن خطاست .برای نمونه یک جا را بگو که این باند قدرت طلب رفته اند آن جا وآن کار را به گند نکشیدند .تو نشرها وتو جایزه ها وتو کلاس های داستان نویسی وتو مجله هاو…هر جا رفتند فکر منافع شخصی خوشان بودند و برای گنده شدن هر کار بوده انجام دادند .برای آن ها هچ چیزی جز منافع شخصی وشهرت وگنده شدن اهمیت نداشته وندارد .به گذشته یک نگاه بنداز ونشان بده به ما یک بار اینها یک کار را درست انجام دادند وبه فکر ادبیات وبقیه بودند .چرا حالا باید باز فکر منافع خودشان نباشند .به یک آدم مگر چقدر باید فرصت بدهیم تا مرد بشود .همه عمر چشم بیندازیم که شاید این بار خوب بشوند .این حرف عاقلانه است اخر.
س
تیپ جدیدی از روشنفکران سیاه فکر در حال رشد و تکثیر هستند که همچون فرمان امامشان سربازانی بوده اند که در گهواره ها بوده اند و حالا دست بکار شده اند. امثال خانم سایه اقتصادی نیا که نان حکومت را می خورد و تواب شدن را ترویج می کند. یکی نیست به ایشان بگوید زمانی که تو کورش اسدی جان می کند و در….کارگری می کرد تو در فرهنگستان زبان آدمکشی می کردی.