این مقاله را به اشتراک بگذارید
میگفتم لابد عمر نوح دارد
محمود حسینیزاد
مدیا کاشیگر را ٣٣ سال بود که میشناختم. یعنی از اوایل دهه ۶٠، همان سال که هر دو بهعنوان مترجم رسمی دادگستری قبول و همزمان مشغول به کار شدیم. دوستیمان از همان زمان آغاز شد و ادامه یافت. آنچه بیش از هر چیز در مدیا کاشیگر مایه حیرتم بود معلومات وسیعش در زمینههای مختلف و متنوع بود؛ آنقدر که گاه بهشوخی به او میگفتم تو لابد عمر نوح داری چون گردآوردن این همه معلومات فقط از آدمی با عمر نوح برمیآید. در ترجمه، حیطه کاریاش بسیار متنوع بود و این را با یک نگاه به کتابهایی که در زمینههای مختلف ترجمه کرده، میتوان فهمید. هرچه را میخواند و میپسندید و حس میکرد به درد فضای ادبی ما میخورد و گرهی از کار ادبیات ایران میگشاید، ترجمه میکرد؛ از شعر بگیر تا نمایشنامه و نقد ادبی و… گرچه این اواخر بیشتر روی ترجمه نقد و نظریه ادبی متمرکز شده بود و کارهای مهمی را هم در این زمینه ترجمه کرد. بین ترجمههایش بیش از هرچیز ترجمه «ابر شلوارپوش» مایاکوفسکی معروف شده است هرچند معتقدم ترجمههای دیگری داشت که از این ترجمه مهمتر بود و لازم است به آنها هم توجه شود. در داستاننویسی هم سبک خاص خودش را داشت. به زبان فرانسه بسیار مسلط بود. یکی از کارهایش را در زمینه ترجمه ادبیات نمایشی بسیار دوست داشتم و آن تلفیقی بود از نمایشنامههای ژان ژنه که با عنوان «خاطرات یک دزد» توسط کامبیز اسدی روی صحنه رفت. همواره به ادبیات دیدی منصفانه داشت و در عین اینکه گاه عصبانی میشد اما عصبانیتش موقتی بود و آن نگاه منصفانه را اغلب در قضاوتهایش درباره ادبیات رعایت میکرد. جدا از انتخابهایش در ترجمه، با دو جایزه ادبی «یلدا» و «روزیروزگاری» هم قدمی مهم برای ادبیات ایران برداشت. این هر دو جایزه از بهترین و درستترین جوایز ادبی ایران بود، چون کاشیگر برای این جایزهها داوران خوبی را انتخاب کرد. خانهاش هم سالها پایگاهی بود برای جمعشدن و ملاقات تعداد زیادی از نویسندگان و شاعران و مترجمان و دیگر اهالی فرهنگ و هنر. همیشه برنامههای زیادی در سر داشت. پروژههایی که میگفت باید به انجامشان برساند. نمیدانم چهقدر فرصت کرد که تمام این کارها را انجام دهد اما امیدوارم دستکم توانسته باشد بیشتر پروژههایی را که برایشان برنامهریزی کرده بود به انجام رسانده باشد.
به نقل از شرق