این مقاله را به اشتراک بگذارید
ادبی یا غیر ادبی، به لرزه میاندازد
حسن پژمان
این کتاب را صبح نخوانید… وقتی که از خواب بیدار میشوید، یا حتی هنگام خواب… نه… صبح اگر بخوانید سراسر روزتان را به افسردگی میآمیزد، و شب اگر مطالعه کنید احتمالا خوابتان نمیبرد… به عبارت دیگر «زمزمههای چرنوبیل» اثری نیست که بگوییم به وقت خواب بخوانید؛ این کتاب شما را به طرز هوشیارانهای بیدار نگه میدارد، رفقا!
شهری را تصور کنید که همه چیز دارد در آن به خوبی پیش میرود… مردم سرکار میروند، تفریح میکنند، جشن میگیرند و بعضی در خوشبختی و سعادت زندگی میکنند… بعد در همان شهر، نیروگاه اتمیای منفجر میشود، پوشش ۱۰۰۰ تنی بالای رآکتور را بلند و تمام شهر را آلوده میکند اما مردم همچنان دارند سرکار میروند، تفریح میکنند، جشن میگیرند و بعضی هوز در این گماناند که در خوشبختی و سعادت زندگی میکنند… هر چند این احساس خیلی موقتی است… چون یک فاجعه رخ داده بود: فاجعه اتمی چرنوبیل.
شوروی سابق آن قدر به نیروگاههای اتمی خود و امنیت آن مطمئن بود که میگفتند میتوانند این نیروگاهها را در میدان اصلی شهر بسازند، اما فاجعه چرنوبیل معادلات ساده اندیشانه حاکمان را به هم ریخت.
«ما عاقل شدیم، همه دنیا عاقل شد، ولی پس از چرنوبیل. امروز بلاروسهاهمچون "جعبه سیاه" زنده، اطلاعاتی را برای آینده ثبت و ضبط میکنند، برای همگان.»
وقوع حادثه
در مقدمه مترجم این کتاب، شهرام همت زاده میخوانیم: «روز ۲۵ و ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ سیستم ایمنی رآکتور شماره چهار چرنوبیل برای انجام آزمایشی، غیرفعال و کندکنندههای نوترون از آن خارج شد. در نتیجه این اقدام، رآکتور بدون کندکننده مناسب از کنترل خارج شد و دیگر امکان کنترل رآکتور نبود و دمای آن به بیش از حرارت خروجی طرحریزی شده رسید. ساعت ۱۰:۱۱ شب ۲۵ آوریل ۱۹۸۶ دستور کاهش میزان قدرت رآکتور برای تست، به نیروگاه چرنوبیل ابلاغ شد و کاهش قدرت رآکتور شماره چهار تا ۳۰ درصد آغاز شد و این آغاز حادثه چرنوبیل بود.»
دو اشتباه باعث به وجود آمدن فاجعه چرنوبیل بود. یک) اشتباه نخست زمانی روی داد که کنترل کننده رآکتور به غلط و بر اثر تنظیم نادرست ، میلههای جذب نوترون نیروی رآکتور را تا یک درصد کاهش داد و رآکتور بیش از پیش افت قدرت پیدا کرد. دو) اشتباه دوم کاری بود که پرسنل نیروگاه کردند و همهی میلههای کنترل را از داخل رآکتوربیرون کشیدند. این همانند آن است که راننده اتومبیلی توأمان گاز بدهد و ترمز بگیرد. و اینگونه بزرگترین حادثه صنعتی قرن بیستم شکل گرفت. پس از حادثه چرنوبیل، ۴۸۵ روستا و قصبهی بلاروس نابود و ۷۰ روستا برای ابدالاآباد در خاک مدفون شد.
آمار کشتگان این حادثه هیچ وقت به صورت رسمی اعلام نشد، اما به دلیل وقوع این حادثه بخشی از کشورهای اروپایی، اقیانوسهای منجمد شمالی، آرام و آتلانتیک و همین طور بخش بسیاری از کشورهای نیمکره جنوبی آلوده شدند. تا سالهای بسیاری بعد از این اتفاق سرطان تیروئید در کشورهای مزبور شایع بود. همین طور معلولیتها و نقص عضوهای مادرزاد، که عکسهایی از آن ضمیمه کتاب «زمزمههای چرنوبیل» شده است.
سویتلانا آلکسویچ و کتاب «زمزمههای چرنوبیل»
فاجعه اتمی چرنوبیل، موضوعی است که نویسنده بلاروس، سویتلانا آلکسویچ موضوع اثر مستندش کرده است. آلکسویچ در زمان وقوع این حادثه یعنی ۲۶ آوریل 1986 در پایتخت بلاروس – مینسک- زندگی میکرد و این کتاب برآمده از گفتوگوهای او در مقام یک ژورنالیست با بیش از پانصد شاهد عینی، ماموران آتشنشانی، سیاستمداران، پزشکان، فیزیکدانان، شهروندان و … است.
این کتاب تا به امروز قریب به ۱۰ ترجمه در ایران داشته است. ترجمه شهرام همت زاده جزو ترجمههایی نیست که به مجرد اعلام جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۵ به الکسویچ منتشر شده باشد. مترجم حاضر که عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی است، اثر معروف آلکسویچ را از زبان روسی برگردانده است و این نکته نیز میتواند از نقاط قوت این کتاب باشد.
زمانی که جایزه ادبی نوبل ۲۰۱۵ به الکسویچ تعلق گرفت بسیاری این نقد را بر آکادمی نوبل وارد میدانستند که آلکسویچ چندان وجهه ادبی ندارد که برنده نوبل ادبیات باشد. یعنی نمیتوان او را یک رماننویس تراز اول دانست بلکه او یک روزنامه نگار درجه یک است؛ یک روزنامه نگار پژوهشگر(investigative journalist) که برای نوشتن آثار غیرداستانی و مستندش دست به تحقیقات ژورنالیستی میزند و شروع میکند به گفت و گو با افراد ذی صلاح در آن زمینه به خصوص. در این زمینه شهرام همت زاده، مترجم «زمزمههای چرنوبیل» نیز در بخش «دربارهی نویسنده اثر» در «مقدمه مترجم» سخن گفته است. اما فارغ از بحث درباره حواشی نوبل ادبی ۲۰۱۵ و اینکه نویسنده «زمزمههای چرنوبیل» اساسا در زمره نویسندگان ادبی قرار میگیرد یا نه، این کتاب که البته مهمترین دلیل آکادمی برای اعطای جایزه به الکسویچ بوده است، کتابی است که حتما باید خواند. کتابی درباره یک فاجعه که میتواند برای ملتهای بسیاری در جهان محسوس و پیش بینی پذیر باشد. از این رو آن طور که سویتلانا آلکسویچ هم به آن اشاره کرده است این اثر، اثری هشدارآمیز است نسبت به آیندهای نه چندان دور که ممکن است دامن خیلی از کشورها و مردمان را بگیرد.
عشق + مرگ
«نمیدانم دربارهی چه بگویم… مرگ یا عشق؟ شاید هم هر دو یکی باشند؟ چه چیزی را تعریف کنم؟
… ما تازه ازدواج کرده بودیم.»
این آغاز فصلی است که سویتلانا آلکسویچ «صدای یک انسان تنها» نام نهاده است. داستان زنی باردار که عاشق شوهرش است. شوهر او که آتش نشان است در شب اول عملیاتِ اطفای حریقِ نیروگاه اتمی چرنوبیل به آنجا مامور میشود، و بعد از آلوده شدن به مواد رادیواکتیوی در روندی جانفرسا و عذاب دهنده میمیرد.
این زن ِعاشق باید کدام راه را انتخاب کند: عشق یا مرگ؟ بعد از فاجعه چرنوبیل دیگر پزشکان نمیتوانند به زنی که همسرش در حال جان کندن است دلداری دهند. آنها میگویند دست زدن ممنوع است، بوسه یا در آغوش کشیدن ممنوع است؛ این آدم، آنکه عاشقش بودی نیست، یک شیء رادیواکتیوی است که دارد غیر فعال میشود. اما زن، هم عشق را انتخاب میکند، هم مرگ؛ گویا این دو در هم تنیده شدند، دست کم در موقعیتی که آلکسویچ توصیف میکند، کاراکتر ناگزیر است از انتخاب ِ عشق و مرگ. او نمیتواند شوهرش را فراموش کند، در کنار او میماند، هر چند شوهرش میمیرد و فرزندش سقط میشود.
اصلا مهم نیست «زمزمههای چرنوبیل» در زمره آثار ادبی قرار میگیرد یا نه. خود آلکسویچ وقتی دارد درباره فاجعه چرنوبیل سخن میگوید، مینویسد: «ادبیات هم در مقابل واقعیت پا پس کشید.»
اثری برای آینده
«زمزمههای چرنوبیل» هر چه که هست به غایت تکان دهنده است، و این تاثیر گذاری و دامنه گسترده آن به گمانم یکی از غایات مهم یک متن ادبیِ مطلوب است. این کتاب یک پژوهش مستند صرف درباره یک فاجعه زودگذر که سالها پیش روی داده نیست؛ آلکسویچ در این کتاب که ۲۰ سال از زندگیاش را وقف آن کرده توانسته اثری فرای زمان خلق کند. او توانسته در «زمزمههای چرنوبیل» زندگی رو به نابودی را به تصویر بکشد؛ نوعی از زندگی که همچنان در دنیای امروز ادامه دارد. آلکسویچ در لابه لای گفت و گوها و زیر و رو کردن اسناد این فاجعه توانسته است روح زندگی را نیز به نمایش بگذارد، شاید به این خاطر که خود جزوی از این فاجعه بوده و آن را با پوست و استخوان درک کرده است. از طرفی دو دهه زمان برای نگارش این اثر، مهلت خوبی بوده است برای تدابیرِ مولف اثر در باب ساختار و فرم کتابی که احتمالا مهمترین اثر درباره حادثه اتمی چرنوبیل به حساب میآید. اگر آلکسویچ میخواست کتابی بنویسد صرفا درباره حادثه چرنوبیل، باید همچون بسیاری از نویسندگان در همان سالهای اولِ این فاجعه کتابی به رشته تحریر در میآورد نه بعد از بیش از دو دهه که بسیاری چرنوبیل را فراموش کردند. غرض از نگارش «زمزمههای چرنوبیل» صرفا کتابی پژوهشی درباره علل و اسباب این فاجعه نبوده است، «زمزمههای چرنوبیل» اثری است درباره آینده، نه گذشته:
«در چرنوبیل بیش از هر چیز، زندگی "بدون هیچ" به ذهن خطور میکند: وسایل بدون انسان، طبیعت بدون انسان. جادهها به سمت "هیچ کجا" میروند و سیمهای برق به "ناکجاآباد" کشیده شدهاند. حالا نظر شما چیست؟ آیا این گذشته است یا آینده؟ من گاهی فکر میکنم که دارم آینده را ثبت و ضبط میکنم…»
به نقل از الف کتاب
****
«زمزمههای چرنوبیل»
نویسنده: سویتلانا آلکسویچ
مترجم: شهرام همت زاده
ناشر:: نیستان، چاپ اول ۱۳۹۵
۴۹۶ صفحه، ۳۲۰۰۰تومان