این مقاله را به اشتراک بگذارید
رهیافتی فمینیستی به جهان غزاله علیزاده
مونا رستا*
غزاله علیزاده در گفتوگویی در اوایل دهه هفتاد به خاطرهای از گورستان پرلاشز اشاره میکند؛ خاطرهای معروف که در آن راهنمای توریستها در گورستان صادق هدایت را نویسندهای عرب معرفی میکند که در فرانسه خودکشی کرده است. در یک آن، منافات این تصویر با آنچه هدایت بود یا سعی داشت که باشد برای علیزاده قضاوتها و سوگوارههای طنزآمیزی را تداعی میکند که مرگِ خودش به دنبال خواهد داشت و در ادامه، با خونسردی خود را در انتظار شوخیهایی توصیف میکند که «در راه هستند با بود و نبود انسان». در عمل هم احتیاج به گذشت زمان زیادی نبود تا خوانندگانِ این گفتوگو شاهد درست یا غلط این پیشبینی باشند چون خانم نویسنده برای خودش عمری طولانی نخواسته بود. مرگ غزاله علیزاده مرگی بحثبرانگیز بود و هنوز هم هست؛ نه از حیث شکل و شیوه مرگش، که از بابت شکل و شیوه زندگیاش پیش از آنکه مرگ را انتخاب کند. نوشتن، چه به اعتبار آنچه امروز پس از گذشت بیش از بیست سال از غزاله علیزاده برجاست و چه به اعتبار تصویری که او از خود برجای گذاشته، مهمترین جنبه عمومی یا به قول خودش «سرمایه» زندگی اوست و همینجاست که زهرخند خانم نویسنده موقع پیشبینی قضاوتهای پس از مرگش پیش چشم منتقد نقش میبندد تا سنگینیِ مسئولیت نوشتن درباره «نوشتنِ» غزاله علیزاده را یادآوری کند.
پس از گذشت دو دهه و با تمام پژوهشهای آکادمیک یا یادداشتهای ژورنالیستی که غزاله علیزاده و آثارش را از نظرگاههای گوناگون موضوع خود قرار دادهاند همچنان رهیافت فمینیستی در نقد ادبی، گویاترین نظرگاه برای پرداختن به اوست. وضعیت و موقعیت زنان چه در داستانها چه در گفتوگوها و چه در یادداشتهای پراکنده علیزاده از پررنگترین دغدغههای اوست. این دغدغه ولی داستانهای او را به عرصهای برای جولان شخصیتهای داستانی زن تبدیل نکرده، بلکه برعکس داستانهای او میتواند مدلی باشد برای نگاه به شخصیتها صرفنظر از جنسیت آنها. درواقع آنچه علیزاده در داستانهایش در پی بازتاب و بازنمایی آن است فقدان و احساس تنهایی در زندگی نوع انسان است که گاهی دامن زنان داستانهایش را میگیرد و گاهی مردان. با این وصف آنچه سبب میشود نقد فمینیستی همچنان نظرگاهی کارآمد در خوانش آثار علیزاده باشد این است که خواننده در داستانهای او پای بخشی از سرگذشت نوع انسان مینشیند که نه فقط حاصل درک و دریافت یک زن است و از دریچه نگاه یک زن گذشته، بلکه با زبان و نوشتاری زنانه نیز روایت میشود. این البته نقطه پایان بحث بر سر علیزاده، نگاه و آثارش نیست، چون «نوشتار زنانه» و بحثهایی که پیرامون آن شکل میگیرد، خود از مناقشهبرانگیزترین مسائل در نقد فمینیستی است. علیزاده پس از چهارمین کنفرانس زنان در پکن، در گفتوگویی، هر نویسنده را صرف نظر از جنسیت، واجد سبکی مخصوص به خود توصیف میکند. ولی در بخش دیگری از همان گفتوگو به صبوریِ عجینشده با «ذات زنانه» اشاره دارد؛ قائل به ذات زنانهبودن، موید قائلبودن به ذهن زنانه است و ذهن زنانه زبانی زنانه را برمیسازد.
* منتقد ادبی و داستاننویس
به نقل از آرمان