این مقاله را به اشتراک بگذارید
خوشحالم که درجایگاه قهرمان زندگیام، باب دیلن هستم
شاهرخ شاهرخیان*
پس از حرف و حدیثهای فراوان جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۶، چه کسی میتوانست پیشبینی کند، که کازئو ایشیگورو، نفر بعدی دریافتکننده نوبل ادبیات باشد؟ او که بزرگترین قهرمان زندگیاش باب دیلن بوده و هست، او که خوشحالترین آدم سال ۲۰۱۶ بود، وقتی شنید نوبل ادبیات را به باب دیلن دادهاند. و حالا او به آرزویش رسیده: در جایگاه کسی قرار گرفته که بزرگترین قهرمان زندگیاش است، و خوشحال از این اتفاق که به موجب آن، او را در ردیف جوزف کنراد، ولادیمیر ناباکوف و مارسل پروست قرار دادهاند، امید دارد همچون قهرمان زندگیاش باب دیلن که با ترانههایش نیم قرن «صلح» را مینواخته است، او نیز با قصههایش انسان را به خویشتنداری و صلح برای ساختن جهانی عاری از جنگ دعوت کند؛ خطری که در آثارش مدام به انسان امروز هشدار داده که جنگ و خشونت چه پیامدهای جبرانناپذیری برای زمین، انسان و هستی دارد. آنچه میخوانید گفتوگوی آدام اسمیت سرپرست علمی آکادمی نوبل سوئد با کازئو ایشیگورو است و سپس نقطهنظرهای چهرههای مختلف هنری و ادبی دنیا درباره برندهشدن ایشیگورو؛ نویسندهای با دو ملیت: ژاپن و بریتانیا، و یک جایزه بزرگ: نوبل ادبیات ۲۰۱۷.
ایشیگورو: سلام، سلام، آقای اسمیت، حالتان چطور است؟
اسمیت: بسیار عالی. درواقع از تماستان بینهایت سپاسگزارم. بهتان تبریک میگویم که جایزه نوبل را بردید.
ایشیگورو: بله، ممنونم. میبخشید که پشت خط منتظر ماندید. اینجا آشفتگی تمامعیاری راه افتاده است. ناگهان بسیاری از اهالی جراید ظاهر شدند و از سر جاده صف بستهاند.
اسمیت: میتوانم این صحنه را تصور کنم. بنابراین، روزتان باید بهنحو کاملا غیرمنتظرهای تغییر کرده باشد. چگونه از این خبر مطلع شدید؟
ایشیگورو: خب، در آشپزخانه نشسته بودم و مشغول نوشتن ایمیلی به یک دوست بودم که تلفن به صدا درآمد. و در فضای کاملا غیرقابل اطمینانی شروع شد. افرادی در دفتر نمایندگان ادبیام مشغول تماشای برنامه پخش زنده اعلام جایزه نوبل بودند. فکر نمیکنم آنها انتظار چنین چیزی را داشتند. فقط منتظر بودند تا متوجه شوند که نوبل امسال از آن چه کسی میشود. و اینگونه بود که شروع به دریافت تماسهای تلفنی زیادی یکی پس از دیگری کردم؛ و هربار تلاش میکردیم تا تشخیص دهیم که آیا یک شوخی فریبآمیز است یا خبری دروغین و یا جریان از چه قرار است. و سپس ماجرا رنگ حقیقت به خود گرفت. تا آن زمان که بی.بی.سی تماس گرفت، دیگر مساله را جدی گرفته بودم. اما درواقع از آن پس متوقف نشدم. جو تا حدودی مانند کشتی ماریسلست بود، همهچیز دقیقا مانند ساعت یازده بود یا همچین چیزی، درست قبل از اینکه همهچیز آغاز شود. و سپس قیامتی به پا شد. و حالا مردم زیادی در خیابان صف کشیدهاند تا با من مصاحبه کنند.
اسمیت: پس به معنای آن پی بردهاید؟
ایشیگورو: نه! نه، فکر نکنم مدت زمان زیادی برای درک آن نیاز باشد. منظورم این است که مادامی که چنین شرایطی برقرار باشد این افتخار به طرز مضحکی معتبر است. فکر نکنم جایزه دیگری به اندازه جایزه نوبل ادبیات دارای اعتبار باشد. و توضیحی که خواهم داد، منظورم این است که بخش عمدهای از آن اعتبار از این حقیقت نشات میگیرد که آکادمی سوئدی بهطرز موفقیتآمیزی، به عقیده من، از جنجالهای متعصبانه سیاسی و غیره دور مانده است. و به نظرم این مساله جز معدود چیزهایی است که احترام خود را حفظ کرده که بسیاری از مردم در گوشهوکنار دنیا درستی و کمال آن را محترم میشمرند و به نظرم بسیاری از بار افتخارآمیز دریافت این جایزه از جایگاه راستین آکادمی سوئد سرچشمه میگیرد. و به باور من، این به خودی خود موفقیت چشمگیری در جنبههای مختلف زندگی به حساب میآید که چنین دستاوردی را ارج مینهد. در تمام طول این سالها، آکادمی سوئد آن شان و منزلت را هدایت کرده تا جایگاه رفیع خود را حفظ کند. و سپس دلیل دیگری که این افتخار برای من ازرش والایی دارد این است که در زنجیره بسیاری از بزرگترین قهرمانانم قرار گرفتم. بزرگترین نویسندگان در تاریخ چنین جایزهای را دریافت کردهاند، و باید بگویم که فوقالعاده است که یک سال بعد در جایگاه باب دیلن قرار گرفتم؛ کسی که از ۱۳ سالگی قهرمانم بوده. او بزرگترین قهرمانم محسوب میشود.
اسمیت: حضور در چنین جمع باشکوهی لذتبخش است.
ایشی گورو: بله. من نقش باب دیلن را بهخوبی بازی میکنم، اما هماکنون این کار را برای شما انجام نمیدهم.
اسمیت: حیف. این نقش را دوست دارم. حداقل در ماه دسامبر که به استکهلم میآیید، لطفا این نقش را بازی کنید.
ایشی گورو: بله. به امتحانش میارزد.
اسمیت: حتما. در حال حاضر بریتانیا در زمان عجیبی به سر میبرد. آیا این مکان اهمیت بخصوصی در دریافت این جایزه برای شما دارد؟
ایشیگورو: فکر کنم این چنین است. منظورم این است که، درواقع قبل از اینکه تلفن شما را جواب بدهم مشغول نوشتن بیانیهای برای انتشار در مطبوعات بودم و میکوشیدم تا تمام آنچه را که میخواهم در سه خط بیان کنم و به نظرم تنظیم زمان برای من مقتضی است؛ چراکه احساس میکنم… من تقربیا ۶۳ ساله هستم و هیچ زمانی را به خاطر ندارم که ما درباره ارزشهایمان در دنیای غرب بسیار مردد بوده باشیم. میدانید، بهنظرم، ما در حال عبور از زمانی آکنده از تردید بزرگ در خصوص ارزشهایمان، و در خصوص رهبریمان هستیم. مردم احساس امنیت نمیکنند. بنابراین امیدوارم چیزهایی مانند جایزه نوبل بهنحوی به مسائل مثبت، ارزشهای معقولانه در دنیا کمک کند و اینکه کمکی به همبستگی و شایستگی باشد.
اسمیت: تصور میکنم تمام آنچه که در طول این دوران نوشتهاید، پرسشی درباره جایگاهمان در دنیا، ارتباطمان با یکدیگر، و ارتباطمان با دنیا است. این شاید تمی باشد که بیشتر به آن میپردازید، نظر خودتان چیست؟
ایشیگورو: بله. من هم همین را میگویم. منظورم این است که اگر میتوانستم آن را با دقت بیشتری بیان کنم، منظورم این است که احتمالا یکی از آن چیزیهایی که همیشه مرا به خود جذب میکند، این است که چطور ما هم در دنیاهای کوچک و هم در دنیاهای بزرگ زندگی میکنیم، که عرصه شخصی خودمان را داریم که باید تلاش کنیم و سرانجام عشق را پیدا کنیم. اما این امر به ناچار از دنیایی بزرگتر جدا میشود، دنیایی که سیاست یا حتی دنیاهای کابوسآباد میتوانند بر آن حاکم شوند. پس بهنظرم همیشه به این مورد علاقه داشتهام. ما هم در دنیاهای کوچک و هم در دنیاهای بزرگ زندگی میکنیم و نمیتوانیم، میدانید که، یکی یا دیگری را فراموش کنیم.
اسمیت: متشکرم. خب، حدس میزنم اینها مباحثی هستند که باید در روز دیگری به آنها بپردازیم.
ایشی گورو: بله.
اسمیت: در حال حاضر باید به تدبیری درباره اینکه چگونه با صف مطبوعات به نتیجه برسید، بیندیشید. فقط آخرین مطلب ـ درباره این سیل توجهی که دریافت خواهید کرد چه احساسی دارید؟
ایشیگورو: خب، فکر میکنم… به طرز مثبتی آن را تفسیر میکنم. منظورم این است که درحالیکه تا حدودی ناراحتکننده است؛ زیرا وقتی امروز صبح از خواب بیدار شدم اصلا فکرش را هم نمیکردم که یک روز بسیار عادی قرار است به چنین چیزی تبدیل شود، بهنظرم اینکه مطبوعات و رسانهها جایزه نوبل ادبیات را جدی میگیرند، امر بینهایت پسندیدهای است. اگر روزی در زمانی که شخصی جایزه نوبل ادبیات را میبرد و هیچ کسی علاقهای نشان ندهد، بسیار غمگین خواهم شد. چنین رویدادی حاکی از آن است که چیزهای ناخوشایندی برای آن دنیا اتفاق افتاده است.
اسمیت: روزی که برای ادبیات جشنی برپا کنند باید روز خوبی باشد.
ایشیگورو: بله. و من فکر میکنم ادبیات ابزار معرکهای است، و گهگاه میتواند در جهت نیروی منفی نیز قرار گیرد. میدانید، به عقیده من مسائلی مانند جایزه نوبل ادبیات وجود دارد تا بکوشد و این اطمینان را بدهد که برای نیروی مثبت فعالیت میکند.
اسمیت: چقدر دلنشین. خیلی خوب. بسیار سپاسگزارم و بسیار مشتاق هستیم تا در ماه دسامبر در استکهلم پذیرای شما باشیم.
ایشیگورو: بله، من هم منتظر آن روز هستم. آقای اسمیت، از صحبتکردن با شما خوشحال شدم.
اسمیت: بینهایت سپاسگزارم.
ایشیگورو: مواظب خودتان باشید. خداحافظ.
کازئو ایشیگورو در کنفرانس خبری در دفتر ناشر لندنیاش:
این جایزه شوکی واقعی بود. اگر حتی اندکی تردید داشتم، امروز صبح به کار مرسومی مانند شستوشوی موهایم میپرداختم. وقتی به تمام نویسندگان بزرگی که هماکنون زنده هستند و این جایزه را نبردهاند، فکر میکنم؛ اندکی احساس غصبکردن آن به من دست میدهد.
کازئو ایشیگورو به روایت دیگران
سارا دانیوس، دبیر دائمی آکادمی سوئدی: من میگویم که اگر جین آستین و فرانتس کافکا را ترکیب کنیم، سپس به صورت موجز و مختصر به کازئو ایشیگورو دست خواهیم یافت. اما باید به اندکی از این ترکیب مارسل پروست را هم افزود. و سپس آن را هم بزنیم اما نه آنچنان. و سپس با نوشتههای او روبهرو هستید. درعینحال، او نویسندهای است با کمال رفیع و شایسته؛ او به مسائل فرعی نگاه نمیکند. دنیای زیباییشناختی خود را گسترش داده است… فردی است که به شناخت گذشته علاقه زیادی دارد، اما نویسندهای پروستی نیست؛ او توجه خاصی به توجیه گذشته ندارد. چیزی را مورد بررسی قرار میدهد که برای بقا در وهله اول به عنوان یک شخص یا یک اجتماع باید آن را فراموش کرد.
سارا دانیوس درباره تصمیمشان میگوید: امیدواریم این انتخاب موجب خرسندی دنیا شود.
مایکل اونداتیه، رماننویس کانادایی و برنده بوکر:
انتخاب آکادمی مرا هیجانزده کرد. او نویسندهای نادر و مرموز است. همیشه با هر کتابی مرا به حیرت وامیدارد.
ترکو تاناکا، آموزگار سابق کازئو ایشیگورو (در گفتوگو با سرویس خبری کیودو):
این اتفاق مانند رویایی است که به واقعیت پیوسته باشد. من او را بعد از بردن جایزه بوکر در سال ۱۹۸۹ برای رمان «بازمانده روز» ملاقات کردم. کتاب سختی بود. باید صفحات یکسانی را چندین و چند بار میخواندم.
اندی مارتین، نویسنده و روزنامهنگار ایندیپندنت:
کازئو ایشیگورو را با توجه به فراگیری زبان انگلیسیاش میتوان با جوزف کنراد یا ولادیمیر ناباکوف مقایسه کرد. او مانند آنها به طرزی به زبان نزدیک میشود که به ماده خامش از بیرون تبدیل میشود. به شکلی عمل نمیکند که انگار آن را در مالکیت خود دارد. او فقط برای مدتی به دنبال آن میرود، تحسینش میکند، صیقلش میدهد و توجه و دقت متناسبی در برخوردش با واژهها وجود دارد. مستقل از داستانی که بیان میکند، احساس شاعرانهای در اثر القا میشود. چیزی که بیدرنگ درباره آثار ایشیگورو خودنمایی میکند سبک مینیمالیسم وی به حساب میآید، نوعی از نگارش که رولان بارت از آن به عنوان «درجه صفر» یاد میکند. پیچیدگی سبک اغلب در مهار و خودداری کاراکترها منعکس میشود.
سباستین بری، شاعر، رماننویس و نمایشنامهنویس ایرلندی:
کازئو ایشیگورو جایزه نوبل ادبیات را برده است. دوستان نویسندهاش، خوانندگانش، دوستانش و همکاران و مترجمهایش در سرتاسر دنیا در شگفتی از لذت این خبر به ناگهان راستقامت خواهند ایستاد. با مرگ شیموس هینی شاعر نوبلیست ایرلندی، احساس درد بیانتهایی دارید که قلب دنیای نویسندگی مرده است. شیموس روح فروزان و چشمگیری داشت، و میتوانید تمام این کلمات را درباره ایشیگوروی بزرگ به کار ببرید. کمیته جایزه نوبل چقدر ماهر و زیرک است. آنها در سال گذشته جایزه نوبل را به باب دیلن اهدا کردند؛ و امسال آن را به بزرگترین طرفدار دیلن اعطا کردند. جوزف کنراد خود را مشغول نگارش پیاپی هفت یا هشت شاهکار کرد؛ ایشیگورو نیز کار یکسانی انجام داد. آیا اجازه داریم تا بگوییم که او، مانند شیموس هینی، به راستی یکی از نویسندگان شریف در تاریخ جهان ادبیات، خوشایندترین، مشهورترین، رئوفترین فرد است؟ شاید هیچکدام از آنها اهمیت نداشته باشد، اما به نحوی حائز اهمیت است. بین نبوغ و شرافت، او معیار خود را کسب کرده و به معیاری از آنچه بشر میتواند باشد، تبدیل شده است. چقدر لذتبخش است که جایزه نوبل ادبیات به کازئو ایشیگورو اختصاص یافته است.
جویس کرول اوتس، نویسنده برجسته آمریکایی:
کازئو ایشیگورو در نوشتههای باظرافتش، آثار اندوهگین داستانی که جورجیو د کریکو را یادآور میشود، پرسشهای یگانهای را وارسی میکند که انگار به طور خاصی به زمان خردشدهمان مربوط میشود. نهاد در کجا قرار دارد؟ آیا نهادی وجود دارد؟ رمان مشهورش به نام «بازمانده روز» در فیلم زیبا و محسورکنندهای توسط شرکت فیلمسازی مرچنت آیوری به شایستگی محترم شمرده شد. اما داستان مورد علاقهام از میان آثار او، قصه کابوسآباد «هرگز ترکم مکن» داستان ترسناک، مجابکننده و درخوری است که نثری ساده دارد.
نیل گیمن، نویسنده و فیلمنامهنویس :
از شنیدن این خبر شوق نابی را احساس کردم. کازئو ایشیگورو نویسندهای خوب، جدی، بااستعداد و سختکوشی است که هرگز از پرداختن به تمهای بزرگ یا علمی- تخیلی (هرگز ترکم مکن) یا فانتزی (غول مدفون) به عنوان ابزارهایی که نظراتش را هدایت میکند، هراسی ندارد. کمیته نوبل انتخاب فرحبخش و هوشمندانهای صورت داد. تنها چیزی که میتوانم تصور کنم این است که ایشیگورو با این جایزه ممکن است از میز تحریر خود فاصله زیادی بگیرد.
آندرو موشن، نویسنده و ملکالشعرای انگلیسی :
دنیای خیالی کازئو ایشیگورو از فضیلت و ارزش رفیعی برخوردار است که به طور همزمان منحصر بهفرد و بهطور عمیقی آشنا است. دنیایی از حیرت، انزوا، هشیاری و شگفتی بهحساب میآید. چگونه این کار را انجام میدهد؟ در میان ابزارهایی دیگر، با قراردادن داستانهایش در پیدایش اصولی که نوع سختگیرایی از منابع را با بیانهای پویایی از احساسات ژرف درمیآمیزد، به این دستاورد نایل میشود. این ترکیبی است استثنایی و سحرآمیز، که اهداکنندگان جایزه نوبل ادبیات بهطرز فوقالعادهای آن را درک کردهاند.
مادلین تین، نویسنده داستان کوتاه کانادایی :
کازئو ایشیگورو به افکارتان وارد میشود و اثاثیه درون ذهنتان را از اینسو به آنسو جابهجا میکند. او چیزهایی را به کار میگیرد، کلماتی مانند اتمام، کارآگاه، اهدا- آنها را به چیز دیگری میچرخاند و شما را با آنها به گردش درمیآورد. مردم به رمانهای او پا میگذارند و از هوش میروند، و آنها را با مسیرهایی که زندگیشان در پیش میگیرد، برمیانگیزد. دوقلوهایی وجود دارند: رایدر و برادسکی، کریستوفر و آکیرا. آیا دوقلوها هویتی اشتباه دارند؟ به سختی خودمان را میشناسیم. زمان و فردیت با حقیقت ناقص و بصیرت ناتمام ترکیب میشود و مایه هراس است که به چه شکل فوقالعادهای حسی طبیعی را القا میکند. من از ابتدا شیفته رمانهایش شدم. در کتابی پس از کتاب دیگر، ایشیگورو ما را به بیثباتی میکشد و هر فردی خود را تصور میکند و بهگونهای این کار را به سختی و با ملایمت انجام میدهد. او از نوعی آزادی درون مینویسد که ارزشمند و کمیاب است. اگر ساختار یک رمان به عنوان فضای فیزیکی خودش دیده شود، او مسائلی خارقالعاده و با دقتی بیپایان را بنا کرده است.
سانی مهتا، ناشر ایشیگورو در نئوپف:
همیشه فکر میکنم که کازئو ایشیگورو نویسنده شگفتانگیزی است. گستره آثار او به عنوان یک رماننویس حیرتانگیز است. ما شانس خوبی داریم که از زمان «بازمانده روز» ناشر او هستیم. کتابی که خوانندگان سراسر دنیا آن را گرامی میدانند. چنین تقدیری از سوی آکادمی سوئدی خبر بسیار مسرتبخشی است.
* مترجم انگلیسی و منتقد ادبی
به نقل از روزنامه آرمان