این مقاله را به اشتراک بگذارید
ایبسن و رازهای نهفت
مانی سپهری
«گزارشگر رازهای نهفت» و «امپراتور و جلیلی»، اولی درباره هنریک ایبسن و دومی نمایشنامهای از او، دو کتابی هستند که اخیرا به تالیف و ترجمه اصغر رستگار در نشر نگاه منتشر شدهاند. «گزارشگر رازهای نهفت» شامل مقالاتی در تحلیل آثار و اندیشههای ایبسن است و تفسیرهایی بر برخی آثار نمایشی او. برخی از این مقالات، ترجمه و برخی دیگر تالیفیاند. «معمای رُسمرسهُلم» نوشته زیگموند فروید، «سیری در آثار ایبسن» نوشته اوا لو گالییِن، «نگاهی به خانهیِ عروسک» نوشته هرمان. جی. ویگاند و «ارزیابی دیگربارِ اشباح» نوشته دِرِک راسل دیویس مقالات ترجمهشده این کتاب و مقالات «عقدهگشایی هدا گابلر»، «خانهیِ دل و خانهیِ عروسک»، «قصهیِ یقینِ گمشده»، «مرگِ کمالبخش» و «اشباح: جزئی از وجودِ ما» نوشته اصغر رستگار، مقالههای تالیفی آن هستند. کتاب با پیشگفتاری از مترجم آغاز میشود. پیشگفتاری که در آن با نگاهی انتقادی به کتاب «ایبسن آشوبگرای، کاوشی در زمینهیِ جامعهشناسیِ هنر»، نوشته دکتر امیرحسین آریانپور، پرداخته شده و به تلقی آریانپور از ایبسن در آن کتاب. بعد از این پیشگفتار، مقاله «سیری در آثار ایبسن» نوشته اِوا لو گالییِن درج شده است که چنانکه در توضیحِ کوتاه پیش از این مقاله آمده ترکیبی است از دو پیشگفتار که اِوا لو گالییِن بر ترجمهی انگلیسی هشت اثر ایبسن نوشته است و مقاله نیز با این نقلقول ایبسن درباره ترجمه آغاز میشود: «ترجمهیِ درست کارِ هرکسی نیست چون کار با برگرداندنِ مفهومِ عبارات تمام نمیشود. ترجمه، درعینِحال، از نو به قالب ریختنِ اصطلاحها و استعارههاست؛ همساز کردنِ سبکِ اثر است با ویژگیها و مقتضیاتِ زبانِ مترجم… رنگ و بویِ بیگانهیی که زبانِ مترجم از تاثیرِ زبانِ بیگانه میگیرد، درست مثلِ نغمهیی ناساز عمل میکند و نمیگذارد خواننده، چنانکه باید، با متن درگیر شود.» در بخشی دیگر از همین مقاله درباره ترجمه آثار ایبسن میخوانیم: «ترجمهیِ نمایشنامههایِ منظومِ ایبسن – بهخصوص براند و پِر گُنت – تقریبا غیرِممکن است؛ چون وزن و آهنگِ کلام چنان با اندیشه و شور و هزل و رمز تنیده و درآمیخته است که تفکیکشان بههیچوجه امکانپذیر نیست. درست مثلِ خونیست که در اندامهایِ تن میتپد. بدون خون، جان و جوشی هم در وجودِ آدمی نیست. پس میمانَد نمایشنامههایِ منثورِ او، بهخصوص آن دسته که به مُهرِ اجتماعی ممهور شدهاند و سرآغازشان ستونهای جامعه است. این دسته از آثار، در نگاهِ نخست، و در قیاس با آثارِ منظوم، سهل و آسان به نظر میآیند. اما همین که دستبهکارِ ترجمه میشوی، میبینی قادر نیستی همین سبکِ بهظاهر ساده و شفاف و بیخموپیچ را برگردانی؛ سبکی که همهیِ حشو و زواید را چنان استادانه زدوده است که اثری از آثارشان پیدا نیست؛ سبکی که گویی ناگزیر، خواهناخواه، از فکر و احساسِ هر شخصیت برون میتراود و جان و جوهرِ خود را با حداقلِ کلمات عرضه میکند. و تازه دشواریهایِ کار به همینها هم خلاصه نمیشود؛ چون میبینی همین سبکِ سادهی موجزِ بیحشو و زواید هم با شعر است که جان و جلا گرفته است. و آنوقت به این نتیجه میرسی که نثرِ ایبسن هم قابلِ ترجمه نیست.»
اما بهجز کتاب «گزارشگر رازهای نهفت»، نمایشنامهای نیز از ایبسن با ترجمه اصغر رستگار در نشر نگاه منتشر شده است؛ نمایشنامه «امپراتور و جلیلی» با عنوان فرعی «نمایشنامهی جهانشمولِ تاریخی». این نمایشنامه در دو جلد و ده پرده نوشته شده است و جلد اول آن «ارتداد قیصر» و جلد دوم «امپراتور یولیانوس» نام دارد. ترجمه فارسی این نمایشنامه با حاشیهها و توضیحاتی از مترجم همراه است و همچنین با پیشگفتاری نسبتا مفصل درباره این نمایشنامه و زمینههای تاریخی آن. عنوان فرعی نمایشنامه، چنانکه اشاره شده، «نمایشنامهیِ جهانشمولِ تاریخی» است. در آغاز پیشگفتار ترجمه فارسی کتاب، بخشهایی از نامههای ایبسن به ناشرش و به لودویگ دایه نقل شده که در آنها ایبسن درباره وجه تسمیه عنوان فرعی این نمایشنامه توضیحاتی داده است. در نامه او به لودویگ دایه آمده است: «این نمایشنامه به کشاکشی میپردازد که در طولِ حیاتِ بشر در این کُرهی خاکی، میان دو نیروی آشتیناپذیر جریان داشته و همچنان جریان خواهد داشت؛ و بهخاطرِ همین جهانشمول بودن آن است که من آن را نمایشنامهی جهانتاریخی نامیدهام. اما این نمایشنامه، درعینِحال، اثریست رئالیستی. من شخصیتهای این اثر را، در پرتوِ اوضاع و احوالِ آن عصر، پیشِ چشم مجسم کردهام، و امیدواراَم خوانندگاناَم نیز چنین کنند.»
مترجم در بخشی از پیشگفتار کتاب در توضیح نسبت این نمایشنامه با تاریخ و وقایع و شخصیتهای تاریخی که نمایشنامه به آنها پرداخته است مینویسد: «این نمایشنامه، در مقامِ اثری تاریخی، سخت متکیست بر منابع و حقایقِ تاریخی؛ تا جایی که بهقولِ ویلیام آرچر، مترجمِ انگلیسیِ مجموعه آثارِ ایبسن، بسیاری از گفتههای یولیانوس، تقریبا لفظبهلفظ، از نوشتههای خود او یا معاصراناَش برگرفته شده است. اما چون درعینحال اثری رئالیستی، یا به بیان دیگر اثری هنریست، از شخصیتهای خیالی، نظیر آگاتون، یا صحنههای خیالی نظیر بزم شبانهی اِفِسُس، نیز بیبهره نیست. منتها در جلد نخست، ایبسن در ترتیب و توالی تاریخی صحنهها دست برده و مثلا در پردهی چهارم، وقایع پنج سال را در یک زمان و یک صحنه آورده است؛ زیرا چیزی که برای او حائز اهمیت بوده (و برای ما مخاطبان این زمان نیز اهمیت دارد) زمینه و درونمایهی تنشهای اثر است نه ترتیب تاریخی آنها.» بخشی دیگر از این پیشگفتار به زمینه تاریخی که وقایع نمایشنامه در آن اتفاق میافتد اختصاص دارد. چنانکه در پایان کتاب و پیش از حواشی و توضیحات آن آمده، این نمایشنامه «از روی سه ترجمهی معتبر انگلیسی به فارسی برگردانده شده است: ترجمهی ویلیام آرچر؛ ترجمهی مایکل مایر؛ و ترجمهی جیمز مکفارلین و گراهام اُرتُن.» چنانکه در این توضیح آمده است، «ترجمهی سوم که توسط دانشگاه آکسفورد چاپ شده، در پیوست خود، نسخههای دستنوشت و بازنویسیهای اولیهی ایبسن را نیز داراست.»
به نقل از شرق