این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
روشنفکرِ مستطاب
چرا محمد علی فروغی همچنان اهمیت دارد؟
احمد یزدان پناه
محمد علی فروغی بدون شک از رجال برجسته در تاریخ معاصر ایران است که خدمات گسترده ای در حوزه های مختلف داشت. با این حال ارزش خدمات او در زمینه های فرهنگ، جامعه و سیاست، مخالفان و موافقانی دارد که البته موافقانش بسیار بیشتر از مخالفان اند. در زمینه ادبیات هنوز تصحیح او از کلیات سعدی به کرات منتشر می شود و هنوز بهترین است. در زمینه فلسفه هنوز کتاب «سیر حکمت در اروپا»ی او متنی مرجع است؛ آن هم در سال هایی که تشکیل کلاس های فلسفه در ایران فزونی گرفته و رشته فلسفه در اغلب دانشگاه های ایران دایر است و مترجمان زیادی مشغول برگرداندن متون فلسفی و تاریخ فلسفه به فارسی اند. کتاب «سیر حکمت در اروپا» همچنان زلال و روان و قابل درک است، حتی بیشتر از ترجمه های فعلی.
فروغی را گاهی محکوم کرده اند به خیانت. اما یادداشت هایی که از او منتشر شده خلاف این اتهام ها را نشان می دهد. ۹۸ سال پیش محمد علی فروغی به عنوان عضوی از هیئت نمایندگی ایران به کنفرانس صلح پاریس رفته بود. دو سال پیش بود که یادداشت هایی از او منتشر شد و جنبه تازه ای از زندگی این مرد ذوالفنون را روشن تر کرد.
هیئت نمایندگی ایران به کنفرانس صلح پاریس رفته بود تا تلاش کند دعاوی مالی و سیاسی ایران را مطرح کند؛ دعاوی که ناشی از ضررها و تبعاتی بود که ایران از جنگ جهانی اول متحمل شده بود. فروغی و دیگر همکارانش در آن کنفرانس نتایج مثبتی نگرفتند و خسارات سنگین ایران در جنگ جهانی اول پرداخت نشد.
در آن زمان که ایران از داشتن شاه جوان بی تجربه ای رنج می کشید، فروغی دو سال در اروپا ماند و تلاش کرد به امور فرهنگی بپردازد که همیشه دغدغه آن را داشت. او آن سال ها در فرانسه و آلمان چندین سخنرانی درباره تاریخ و ادبیات ایران کرد و سعی کرد چهره ایران را برای مستشرقین روشن و توجه آنها را به مطالعات ایرانی جلب کند. سال ۱۳۰۱ در کابینه حسن مستوفی الممالک به عنوان وزیر خارجه کابینه معرفی شد. در دوره ای نیز که رضاخان سر کار آمد، فروغی به عنوان وزیر خارجه منصوب شد و البته مسئول تشکیل مجلس مؤسسان و اصلاح متمم قانون اساسی نیز شد.
اگر از کارهای سیاسی فروغی که گستره بسیاری داشتند و از امور خارجه تا امور مالیه و دربار و نخست وزیری کشیده می شدند، چشم پوشی کنیم، باید به خدمات ادبی و فرهنگی او اشاره کنیم که هنوز هم آثار آنها پابرجاست. فروغی در دوران دوم نخست وزیری خود دست به یک سلسله فعالیت های فرهنگی زد. مؤسس دانشگاه تهران شد که شناخته شده ترین دانشگاه ایران به شمار می رود.
فروغی فرهنگستان ایران را دایر کرد که هنوز دایر است. در دوره فروغی تعداد زیادی لغت در این فرهنگستان به پیشنهاد او یا با همفکری او ساخته شد که امروز جزو لغات پرکاربردند، لغت هایی مثل دانشگاه یا دانشکده یا دادگستری. او جشن هزاره فردوسی را با شرکت ده ها مستشرق و ایران شناس در مشهد برگزار کرد و مقبره توس را بر سر مزار فردوسی بنا نهاد. فروغی انجمن آثار ملی را برای احیاء فرهنگ ملی ایران تشکیل داد. ساختمان آرامگاه حافظ را تجدید و آرامگاه سعدی را مرمت کرد.
فروغی در دوره رضاشاه از ریاست فرهنگستان کناره گیری کرد و همان زمان بود که احساس کرد فرهنگستان ممکن است به بیراهه کشیده شود. رساله ای با عنوان «پیام من به فرهنگستان» نوشت که بعدها به سندی مهم تبدیل و چراغی شد برای دوره های بعدی فرهنگستان و ترجمه متون فارسی.
او سال ۱۳۱۵ در رساله «پیام من به فرهنگستان» از احساس خود به زبان فارسی گفت و نوشت: «من به زبان فارسی دلبستگی تمام دارم زیرا گذشته از آن که زبان خودم است و ادای مراد خویش را به این زبان می کنم، از لطایف آثار آن خوشی های فراوان دیده ام. نظر دارم به این که زبان آینه فرهنگ قوم است و فرهنگ مایه ارجمندی و یکی از عوامل نیرومندی ملیت است. هر قومی که فرهنگی شایسته اعتنا و توجه داشته باشد زنده و جاویدان است و اگر نداشته باشد نه سزاوار زندگانی و بقاست و نه می تواند باقی بماند… اما عشق به زبان فارسی تا آن حد حاد و بیمارگونه نباید باشد که موجبات مخدوش کردن زبان فارسی را فراهم آورد.»
روایتی از رعدی آذرخشی وجود دارد که سال ۱۳۱۴ در یکی از جلسات فرهنگستان یکی از حضار پافشاری کرد که یک واژه نامأنوس اوستایی به جای زبان عربی پذیرفته شود. در آن جلسه عبدالعظیم قریب نیز با حذف این واژه عربی مخالفت کرد اما دو عضو دیگر فرهنگستان گفتند کسی حق ندارد به زبان اوستایی که زبان نیاکان ماست اهانت کند و آن را مرده بخواند. فروغی آنجا در آن جلسه از حاضران پرسید آیا پدرم محمد حسین فروغی را می شناسید. همه جواب مثبت دادند. فروغی گفت: «آقایان به شهادت همه شما پدر من مردی دانشمند و ارجمند بود و من به فرزندی او مفتخرم. با این وصف اگر به من بگویید که پدرت مُرده است، من حق ندارم از شما رنجش حاصل کنم زیرا مسلم است که پدرم مُرده است. زبان اوستایی هم درست است که زبان نیاکان ما بوده است ولی چه می توان کرد که آن هم مُرده و متروک شده و انصاف نیست ما به کسی که این حقیقت واضح را اعلام می کند بتازیم و در وطن پرستی او تردید روا داریم.» با این حال او مخالف تغییر خط فارسی بود.
هفته نامه صدا
‘