این مقاله را به اشتراک بگذارید
چگونه کاری میکنم که دست از تشویش و نگرانی بردارید و کتاب بهتر را پیدا کنید !
حمیدرضا امیدی سرور
عرض شود که در وجیزههای قبل اشاره ای شده بود به استبداد که سه ترجمه از آن همزمان منتشر شده بود و در میان آن سه کتاب نگارنده نسخه منتشر شده توسط «نشر نو» را بیشتر پسندیده و آن را توصیه کرده بودم. یکی از دوستان از من خواسته دلایلم را نیز برای این انتخاب به طور مختصر توضیح دهم. از قضا این یکی از آن مواردی است که توضیح دادن مختصر آن کمی دشوار است اما سعی می کنم تا حد امکان خلاصه هم که شده به آن اشاره کنم.
اما پیش از آن چند نکته باید اشاره شود. نگارنده بنا به سنت معمول وقتی کتاب سودمندی بدستم میرسد، به دوستان و مخاطبان آن را معرفی و پیشنهاد میدهم. و طبیعتا سلیقه و تجربه خود را در آن لحاظ میکنم. این سلیقه و تجربه حاصل قریب به سی سال زندگی کردن با کتاب است. نه فقط کتاب خواندن، شما از کتاب خواندن، کتاب نوشتن، صحافی کردن، کار در کتاب فروشی، کتاب بساط کردن(!)، کار در انتشاراتی، ویرایش کردن و… بگیرید تا هم اکنون که چهار سال است در الف کتاب کارم شبانه روزی پرداختن به کتاب، معرفی، نقد و مرور بوده و حاصلش حدود هزار یادداشت در این باره.
البته گفتن اینها افتخار ندارد، چه بسا باعث شرمندگی آدم در این روزگار است! چرا در این مملکت برای این جور چیزها تره هم خرد نمیکنند. اما چه تره خرد کنند و چه نکنند، اینطور از آب در آمدهام که اگر مرا در یک کتاب فروشی رها کند، ده ساعت بعد بیخستگی با همان شوق لحظه ورود، مشغول بالا و پایین کردن کتابها هستم. قصد این بود در این موردها بعدا وجیزهای نیز بنویسم اما تقدیر این بود که اینجا اشاره شود.
کسانی که با من از نزدیک آشنا هستند، به واسطه صفات یاد شده که البته جزو حماقتهای همیشگی ام بوده، از من درباره اینکه چه کتابی بخرند یا نخرند، کدام ترجمه بهتر است یا نیست سوال میکنند. برخی از ناشران لطف میکنند و به اشکال مختلف کتابهایشان را بدستم میرسانند، برخی هم اعتقادی به تاثیر مطبوعات و منتقدین ندارند، این کار را نمیکنند. در همه این سالها بسیار پیش آمده برای نوشتن درباره کتابها، خود آنها را خود خریده ام، ساعتها خواندهام، ساعتها وقت پای نوشتنش گذاشتهام و البته هیچ عایدی مالی هم برایم نداشته!
هر چند که مدتی است تصمیم گرفتهام دیگر درباره آثار ناشرینی که دلشان نمیآید یک جلد از کتابشان را برای کسی که درباره آن مینویسد بفرستند، ننویسم و درباره کتابهایی که بدستم نمیرسد نظری ندهم. به خصوص که دیگر توان خرید همه این کتابها نیز وجود ندارد.
مثالی بزنم چند هفته پیش دوستی از من در باره کتاب «ریشههای شر» اثر ژوئل دیکر پرسید، کتابی که هم انتشارات نیلوفر آن را منتشر کرده و هم نشر البرز آن را با نام «پرونده هری کبر» به بازار فرستاده. پرسید: کتاب خوبی است؟ اگر خوب است کدام چاپ بهتر است؟ سری به کتاب فروشی زدم، بهای ۶۵ هزار تومانی کتاب و حجم مفصل آن که یک هفته وقت مرا میگرفت تا بخوانم و یادداشتی بنویسم، منصرفم کرد. اگرچه این کاری است که دوستش دارم، اما دیگر به شرایطی رسیدهام که نمیتوانم هم وقت بگذارم و هم هزینه؛ خوشبختانه کتابهای خوب این سالها زیاد منتشر می شود و البته ناشرانی هم هستند که رصد میکنند و به کسانی که باید کتاب هایشان را میرسانند. پس درباره آنها مینویسم.
شاید بگویید این چه ربطی به بحث اول مطلب دارد؟ ربط دارد در وجیزه بعدی خواهم گفت اما فعلا برای اینکه وقت شما را هدر نداده باشم بیایید یک نتیجهگیری از این صحبت ها بکنیم. تا وجیزه بعدی که به ماجرای «استبداد» برمیگردیم.
نتیجه:
در همه دنیا ناشران حرفه ای کتابهایشان را حتی قبل از انتشار بدست منتقدان و مرورنویسان میرسانند، تا پیش از انتشار خوانده شوند و از واکنشها مطلع گردند و یا اینکه هنگام بیرون آمدن کتاب مرورنویسان درباره آن نوشته باشند. حال این میزان حرفهایگری را انتظار نداریم اما بد نیست ناشران ما نیز عادت کنند و لااقل در این باب خست به خرج ندهند. آن هم در مورد کسانی که وقت و عشقشان را پای معرفی محصول آنها میگذارند. این دیگر حداقل کاری است که میتوانند بکنند!
(دوستانی که می خواهند کتابهایشان بدست نگارنده برسد و در سایت و کانال مدومه منعکس شود به اینجا hamidomidi.s@gmail.com پیام بفرستند و یا با آدرس تلگرامی Hamidomidis@ تماس بگیرند.)
وجیزه بعدی را هم بخوانید چون به این نوشته مرتبط است!
***
کتاب خوب چه ویژگیهایی دارد؟
ادامهی چگونه کتابها را انتخاب میکنم و پیشنهاد میدهم؟ (۲)
عرض شود در این ولایت، بسیاری فکر میکنند همین که امتیاز نشر بگیرند، ناشرند. بله اسما اینطور است، اما واقعیت چیز دیگری است. صنعت نشر برای خود دنیایی است و هر کتاب دارای مجموعهای از ویژگیهای ریز و درشت است که نحوه پرداختن به آنها در کیفیت نهایی کتاب تاثیر میگذارد. این درست که رکن اصلی محتوای کتاب است اما نحوه عرضه آن به مخاطب نیز اهمیت دارد. همان حکایت محتوا و فرم که اینجا میتواند متن کتاب و نحوه کتابپردازی باشد.
متن خوب شرط لازم است اما کافی نیست. یک کتاب موفق هم باید دارای یک متن مقبول باشد و هم از کتابپردازی درست برخوردار باشد. نحوه عرضه کتاب از انتخاب فونت، فواصل خطها، میزان حواشی سفید و …که به صفحهبندی مربوط میشود آغاز و تا چاپ، جنس کاغذ، کیفیت صحافی و طرح روی جلد و…ادامه پیدا میکند.
هر کدام از این نکات تاثیر خود را دارند، همانطور که فونت بد خواننده را اذیت میکند، صحافی بیکیفیت نیز باعث میشود هنوز کتاب به نیمه نرسیده شیرازهاش از هم بپاشد. در این میان حتی خوش دست بودن کتابها نیز به نظرم اهمیت دارد. قصدم در این نوشته وارد شدن به خود این جزئیات نیست اما میخواهم بگویم همه اینها در جای خود موثرند و امتیازی پای کتاب میگذارند که نشان دهنده، سطح حرفهای ناشر هستند.
همانطور که انتخاب محتوای خوب نشاندهنده تشخص فرهنگی ناشر است، ارائه کتابپردازی خوب هم از تشخص حرفهای ناشر حکایت دارد. در این موارد بعدا باز صحبت خواهیم کرد. اما آنچه در این وجیزه و قبلی گفته شد در برگیرنده عصاره چیزی است که انتخاب و توصیه من براساس آن شکل میگیرد.
من تنها کتابهایی را که به دستم رسیده و خوانده باشم ، میتوانم توصیه کنم، کتاب ندیده را توصیه نمیکنم. هنگامی که بخواهم بین کتابها مقایسه انجام دهم مجموعه این نکات را در نظر میگیرم و بعد آن را پیشنهاد میکنم. گاه مجبور میشوم به کتابفروشیهایی که میشود در آنجا کتابها را خواند سر بزنم و نگاهی به نسخههای دیگر هم بیندازم (مثل کتابفروشی فرهنگ در ابتدای بلوار کشاورز).
مثالی برایتان بزنم؛ انتشارات عصر داستان مجموعه کتابی منتشر کرده با عنوان کلی «گام به گام تا نویسندگی حرفهای»، این مجموعه شامل بیش از ده عنوان کتاب درباره وجوه مختلف نویسندگی است. کتابهایی که سرفصلهای آنها جالب توجه است، اما این مجموعه از چنان کتابپردازی ضعیفی برخوردار است که کلیت اثر را تحت الشعاع قرار داده، تا جایی که من به عنوان مشتری پر و پاقرص این نوع کتابها، رغبت نکردم آن را در همان کتابفروشی کمی بخوانم! مطمئنا من هیچوقت چنین کتابی را توصیه نمیکنم و تعجبم از این است که واقعا هیچکس در آن اداره دولتی که مجموعه مورد نظر را منتشر کرده، از ابتدائیات نشر اطلاع نداشته؟!
به گمانم این مثال قدری جریان را روشن کرده باشد. برای مقبول افتادن یک کتاب مجموعه ای ویژگی های مختلف دخیل هستند.
وجیزه بعدی راهم بخوانید چون میخواهم به ماجرای توصیهی کتاب استبداد که بهانه نوشتن این دو وجیزه شد، بپردازم.
****
چرا کتاب «استبداد» کارِ «نشر نو» را توصیه کردم!
ادامهی چگونه کتابها را انتخاب میکنم و پیشنهاد میدهم؟ (۳)
عرض شود بعد از آن صغرا و کبریهایی که در دو وجیزه قبلی به هم بافتیم، حالا برگردیم سر بحث خودمان، درباره سه کتاب «استبداد»، «خودکامگی» و «در برابر استبداد» که بهترتیب در نشر نو، کتاب پارسه و نشر گمان منتشر شدهاند و هرسه ترجمه یک کتاب اثر تیموتی اسنایدر هستند، من نوشته بودم: «اگر در برنامه دارید که یکی از از این سه کتاب را بخرید: توصیه من به شما ترجمه پژمان طهرانیان است که با نام «استبداد» توسط نشر نو منتشر شده.»
اما دلایل من بسیار سادهاند: از میان این سه کتاب، من کتاب «استبداد» نشر نو را توصیه کردم چون خوانده بودم و از کیفیتش اطلاع داشتم. این طبیعی است که ما به دیگران محصول با کیفیتی را که امتحان کردهایم توصیه کنیم که با خیال راحت بخرند. البته بسیار اتفاق افتاده کتابی برای معرفی به دستم رسیده، آن را معرفی کردهام اما چون کیفیت مطلوب را نداشته توصیه نکردهام. من در آن وجیزه دو کتاب دیگر را نفی نکردم بلکه به خوب بودن این نسخه اشاره کردم. کتابی که آن را ویراسته و پیراسته و عاری از لغزشهای تایپی مرسوم یافتم.
اما با اینحال، چون پای دو کتاب دیگر هم در میان بود، دو کتاب دیگر را هم تورق کردم و بخشهایی از ترجمههای آنها را با هم قیاس کردم. ترجمه پژمان طهرانیان را از این لحاظ بیشتر پسندیدم که بسیار روان و بیتکلف است و مفاهیم را روشنتر به خواننده منتقل میکند. در ترجمه نشر پارسه گاه جملات زیباتری دیده میشود، اما به نظرم در کتابی با این محتوا و با این ماموریتی که دارد، بیشتر از زیبایی، سادگی، روانی و قابل فهم بودن برای توده مخاطبان اهمیت دارد.
نویسنده این کتاب دغدغه انتقال معنا را دارد، مخاطب کتابش خاص نیست، بلکه به نیت ارتباط با توده مخاطبان نوشته شده، پس هر چقدر متن روانتر و روشنتر باشد بهتر ماموریت خود را به انجام میرساند. به خصوص که مخاطبان در سطوح مختلفی قرار دارند. از این منظر نسخه نشر نو را موفقتر یافتم. نشر گمان به متن تصاویری هم اضافه کرده، اما به نظرم اگر چنین چیزی لازم بود خود نویسنده این کار را میکرد و نیازی به دخالت ما در متن نبود.
گذشته از اینها نسخه نشر نو هم خوش دست تر است، جلد بهتری دارد، کاغذ سبک و چاپ و صحافی قابل قبولی هم دارد، فونتش به شکلی آگاهانه کمی درشتتر از کتابهایی که مخاطب خاص دارند انتخاب شده و همین باعث میشود که راحت خوانده شود. البته هزار تومان هم ارزانتر است!
اما حرف آخر اینکه قصد من از ابتدا قیاس مستقیم این کتابها باهم نبود (شاید در مواردی ضرورت چنین کاری احساس شود)، من نسخهای را که مقبول یافته بودم برای راحتی خاطر دوستانم توصیه کردم اما چون این بحثها پیش آمد به این چند نکته اشاره کردم تا یکبار هم که شده از روش کارم صحبت کرده باشم. شیوه معمول من نفی کتابهای دیگر نیست، چرا که آنها نیز حاصل زحمات ناشران و مترجمانشان هستند. اما مخاطب حق دارد که انتخاب برتر را داشته باشد، در این صورت است که ارائه کننده آن محصول ضرورت بالابردن کیفیت کارش را احساس خواهد کرد.
2 نظر
حسن قلی
یعنی آدم رو به حد انکشاف باطنی می رسونه تا بخواد یه کلمه حرف بزنه … اصل حرف رو بزن دیگه اینهمه نک و نال واسه چیه… اه اعصابم و خرد کرد
حسن قلی
پاسخ شما را در کانال تلگرام خواندم (اگر جویای معرفتید از خواندن مطلب های مفصل نترسید!) حق با شماست ، به شرطی که حاشیه بر اصل مسلط نباشد. اگردرباره اینکه چرا این کتاب را پیشنهاد دادید پنجاه صفحه هم می نوشتید بنده با کمال میل می خواندم ولی مطالب شما حاشیه را بر اصل ترجیح می دهد حتی در پاسخ به من هم ابتدا ده خط حاشیه نوشتید و درمذمت اخلاق و نقش مطالعه بر انسان امروزی افاضه فضل نمودید وسپس جواب من را در یک جمله دادید خب از همان ابتدا همین یک جمله را می نوشتید. همینگوی چهارصفحه توصیف از پیرمرد و دریا را بعد از چهل بار بازنویسی به یک جمله رساند