این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به کتاب جدید سید حسین نصر
بازآفرینی شکوه شاد تمدن اسلامی
هومان دوراندیش
«اسلام، علم، مسلمانان و فناوری» کتابی است در دفاع از اجزاء و ارکان سنت اسلامی و نقد علم و تکنولوژی مدرن. کتاب حاوی هفت فصل است که چهار فصل اختصاص دارد به گفتوگوهای مظفر اقبال با سید حسین نصر. مظفر اقبال اندیشمندی اسلامی و نویسندهای پاکستانی-کانادایی است که حدود بیست سال از سید حسین نصر ۸۴ ساله جوانتر است. مظفر اقبال در فصل اول کتاب «بستر بحث» را برای خواننده تبیین کرده، در فصل دوم مقالهای از سید حسین نصر میخوانیم با عنوان «مساله منشأ کیهان-کیهان بهمثابه موضوع مطالعه علمی»، چهار فصل بعدی حاوی گفتوگوهای نصر با اقبال است و فصل هفتم نیز متن یکی از سخنرانیهای سید حسین نصر است با عنوان «جهانبینی اسلامی و علم مدرن». سنتگرایی اسلامی، روح منتشر در سراسر کتاب است و این ویژگی کتاب، هیچ عجیب نیست؛ چراکه سید حسین نصر «پیامبر سنتگرایی در جهان اسلام» است. با این حال، خواننده کتاب حتی اگر مدرنیستی ششآتشه هم باشد، پس از مطالعه نکتههای عمیقی که پروفسور نصر در نقد جهان مدرن مطرح میکند، اگر سنتگرا نشود دست کم لختی سر در جیب تامل فرو میبرد یا آهی از سر حسرت برمیکشد که چرا زندگی مدرن امروزیاش عاری از آرامش و معنویت جهان قدیم است.
تکنولوژی جبر تاریخ است
اما جان کلام سید حسین نصر درباره نسبت مسلمانان با علم و تکنولوژی جدید چیست؟ نصر در فصل سوم کتاب میگوید بیشتر مراکز قدرت در جهان اسلام، معتقدند علم بیشتر یعنی قدرت بیشتر؛ بنابراین جهان اسلام باید در فراگیری علم و تکنولوژی جدید کوشا باشد و حتی بکوشد که در این زمینه، همانند ژاپن، از غرب پیش افتد. اما «تمدن اسلامی نمیتواند بدون تخریب خود کاملا از علم و تکنولوژی غربی تقلید کند.» پس، با توجه به گریزناپذیر بودن پارهای از وجوه زندگی تکنولوژیک جهان مدرن، «مسلمانان باید در تسلط بر علوم غربی بکوشند، ولی چنین تسلطی باید با یک دید انتقادی مبتنی بر سنت عقلانی اسلامی همراه شود.» نصر رفتن از راهی جز این راه را سرآغاز مرگ تمدن اسلامی میداند. او شناخت مبانی علم و تکنولوژی جدید و سنجیدن آنها در چارچوب جهانبینی اسلامی را شرط تداوم حیات اصیل اسلامی در روزگار کنونی میداند. نصر مثال میزند که تلفن همراه خلوت انسان با خدا را از بین میبرد؛ چراکه «این وسیله کوچک کاربرانش را ملزم میکند همیشه به آشوب جهان خارج وصل باشند. » نصر نیز همانند رضا داوری در مواجهه با جهان غرب، قائل به جراحی و تفکیک نیست. وی میگوید: «من جزو کسانیام که اصلا عقیده ندارند تمدن اسلامی میتواند قسمتی از تکنولوژی غربی را که خوب پنداشته میشود، انتخاب و ادعا کند که کاملا بیضرر است و سپس قسمتهای دیگر را رد کند. هر صورتی از تکنولوژی مدرن که اتخاذ شود، حتی اگر در سطح خاصی مثبت باشد، با خود آثار منفی خواهد آورد، اگرچه میتوان برای کاهش این تاثیرات عاقلانه عمل کرد.» اینکه گزینش از تمدن غرب امکانناپذیر است، سخنی نیست که فقط نصر آن را بیان کرده باشد. غربشناسی احمد فردید و رضا داوری هم چنین مدعایی را مطرح میکند. اما آنچه نصر را در این زمینه تا حدی از فردید و داوری جدا و به روشنفکران دینی نزدیک میکند، همین ایده است که میتوان برای کاهش از تاثیرات منفی اخذ تکنولوژی مدرن، عاقلانه عمل کرد. اما آنچه نصر را از روشنفکران دینی دور و به فردید و داوری نزدیک میکند، این نکته است که صورتهای تکنولوژی مدرن از سوی جوامع اسلامی، از سر اجبار و ضرورت اتخاذ میشوند نه با شوق و رغبت. نصر میگوید: «ابعاد مشخصی از تکنولوژی غربی وجود دارد که دولتهای مسلمان قصد اخذ آنها را دارند… آرزو داشتم که اوضاع چنین نمیبود، ولی شرایط حاضر اجتنابناپذیر است. بنابراین حداقل باید برای فراهم آوردن نقد تکنولوژی مدرن و کاهش تاثیر منفیاش تا حد ممکن تلاش کرد. »
علم و دانشگاه اسلامی
سید حسین نصر به چیزی به نام «علم اسلامی» اعتقاد دارد اما مثل سایر افرادی که از این مفهوم دفاع میکنند، به درستی نمیگوید که علم اسلامی چیست. او در توضیح منظورش میگوید: «هیچ فیزیکدان مسلمانی نخواهد گفت که به کشفیات مکانیک کوانتوم بیتوجه است… باید مکانیک کوانتوم را فهمید و سپس آن را مجددا به صورت کاملا متفاوتی با شیوه مکتب کپنهاگی تفسیر کرد. تفسیر این مکتب بر مبنای دوگانگی یا همان ثنویت فلسفه دکارتی است که خود این ثنویت، زیربنای تمام رویه علم مدرن را تشکیل داده است.» اما اینکه آن «تفسیر جدید و متفاوت» چیست، سوالی است که نصر پاسخی به آن نمیدهد. در واقع نصر میگوید فیزیک اسلامی مبانیاش با فیزیک جدید فرق دارد اما نمیگوید فیزیک اسلامی را چطور میتوان تاسیس کرد. او حتی خطوط کلی «تفسیر متفاوت مکانیک کوانتوم» را نیز برای خواننده ترسیم نمیکند تا ما بدانیم وجه ایجابی سخنش دقیقا چیست. ولی نصر با امید رسیدن به علم اسلامی، دو تجویز هم در آستین دارد: «باید به اندازه کافی برای نشان دادن ایرادات علم مدرن شجاع باشیم… سپس قدم بعدی را برداریم، یعنی ایجاد یک علم اسلامی بر مبنای سنت علمی خودمان.» او اگرچه نحوه این ایجاد و زایش را نمیتواند تشریح کند، اما احتمال را در تقویت آموزش سنتی بازمیجوید و میگوید: «ما به جای تقلید از موسسات آموزشی غربی… احتیاج داریم موسسات آموزشی اسلامی سنتی خودمان را تقویت کنیم… این همان چیزی است که باید در جهان اسلام، از مدارس مالزی گرفته تا مراکش، انجام شود.» از این حیث، سید حسین نصر شهر قم را در مسیر رسیدن به علم اسلامی میداند و میگوید: «در مناطق خاصی مثل ایران نشانههای امیدوارکنندهای وجود دارد: مدارس جدید بسیاری بر برنامه آموزشی گسترده بطور مثال در قم به تازگی تاسیس شدهاند.» پس نصر برای رسیدن به علم اسلامی، سه پیشنهاد دارد: نقد ایرادات علم مدرن، روی آوردن به سنت علمی تمدن اسلامی برای ارایه تفسیری جدید و متفاوت از دادهها و یافتههای علم مدرن، تقویت مدارس و موسسات آموزشی اسلامی سنتی. وی دانشگاههای جهان اسلام را صرفا مقلد نظام دانشگاهی جهان غرب و این ویژگی را مانع دستیابی جهان اسلام به علم اسلامی میداند. اما دانشگاه اسلامی از نظر سید حسین نصر چگونه دانشگاهی است؟ پاسخ وی کوتاه و روشن است: «ممکن است شما از طرفی شریعت و از طرف دیگر علوم مدرن، جامعهشناسی مدرن و اقتصاد مدرن را آموزش دهید و این مجموعه را یک دانشگاه اسلامی بنامید، ولی به واقع این به معنای تشکیل دانشگاه اسلامی نیست. دانشگاه اسلامی دانشگاهی است که در آن تمام موضوعات و دروس از نظرگاه اسلامی دیده و بررسی شوند و آموزشهای اخلاقی و معنوی با آموزش عقلانی و دانشگاهی توأم شود.» با این حال نصر توضیح نمیدهد که چرا این نکته را مفروض گرفته است که تمام موضوعات و درسهای رشتههایی مثل شیمی و زمینشناسی و میکروبیولوژی و مهندسی نفت و مهندسی برق را میتوان از نظرگاه اسلامی بررسی کرد؟
تکنولوژی سنتی و تکنولوژی مدرن
سید حسین نصر تفاوت اصلی تکنولوژی سنتی و تکنولوژی مدرن را در نسبت این دو پدیده با عنصر «هنر» میداند. وی توضیح میدهد که کلمه technology از ریشه یونانی techne به معنی «ساختن» میآید و با واژه art (هنر) مرتبط است که خود از کلمه لاتین ars میآید و آن نیز به معنی «ساختن» است. نصر میگوید ساختههای دست بشر در جهان قدیم، محصول هنر بود و در واقع هنر، زندگی بشر را در جهان قدیم در بر گرفته بود و این دو ویژگی تاثیر عمیقی بر نفس آدمی میگذاشت. بنابراین، با انقلاب صنعتی نه فقط یک تغییر کمی بلکه تغییری کیفی در زندگی بشر پدید آمد. یعنی محصولات لازم در زندگی بشر، اولا دستساز نبودند، ثانیا سازندگان آنها دیگر نه انسانهایی هنرمند بلکه ماشینهایی بیروح بودند. نصر میپذیرد که در محصولات جهان جدید هم برآمده از هنرند ولی این هنر فقط نزد طراحان این محصولات وجود دارد نه نزد انبوه کارگرانی که در کنار ماشینهای کارخانهها مشغول کارند تا محصولی به تولید انبوه برسد و نیاز مصرفکنندگان پرشمار را برآورده سازد. پیشهوران سنتی در اصفهان و دمشق، هنرمندانی هستند با دانش فنی لازم؛ ولی در کارخانههای ماشینسازی مدرن، کارگرانی بیهنر با دانش فنی بسیار کم در کنار ماشینهای تولید محصول ایستادهاند و فقط چند دکمه را فشار میدهند؛ چراکه تمام دانش فنی در ماشین است. نصر میگوید: «تکنولوژی مدرن بیانگر نوعی انتقال دانش و هنر انسانی به ماشین است و اکنون گام بعدی همین فرآیند با کامپیوتر برداشته شده است؛ دانش موجود در مغز به ماشین انتقال یافته است. من دانشجویان زیادی دارم که دیگر املای صحیح کلمات را نمیدانند؛ برای اینکه در این کار به کامپیوتر تکیه میکنند… آنها هیچ عملیات ریاضیای را نمیتوانند انجام دهند، چون کامپیوتر برایشان محاسبه میکند و به همین ترتیب به تدریج کامپیوتر ذهن را خالی میکند، همانطور که ماشین مهارت دست، چشم و دیگر اعضای بدن هنرمند و پیشهور را تهی کرد. این کاری است که تکنولوژی مدرن میکند… این تکنولوژی ارتباط بین انسان و ابزار خلق اشیا را عوض میکند. بنابراین خلاقیت را از انسان میگیرد-عشق و علاقه به ایجاد اشیا محتوی معنوی کار را از بین میبرد.» نصر این نکته قابل تامل را هم مطرح میکند که کار عاری از خلاقیت، بهشدت خستهکننده و ملالآور است و همین موجب میشود که انسان مدرن به «تعطیلات» علاقه زیادی داشته باشد: «شما در جوامع سنتی به تعطیلات نمیرفتید. تا به حال به این موضوع فکر کردهاید؟ امروزه تعطیلات با زندگی درآمیخته است. تعطیلات آخر هفته هیچگاه مانند امروز ضروری نبوده است. این روزها بسیاری از مردم میگویند: من از دوشنبه متنفرم، شکر خدا که امروز جمعه است… این دیدگاه وجود دارد چون کار به خاطر ماشین از محتوای معنوی خالی شده است… آنچه ما امروزه سرگرمی… یا تفریح مینامیم… در گذشته با الگوی کلی زندگی یکی شده بود. دلیلی که سرگرمی (از جمله ورزش) قسمت بسیار مهمی از دنیای امروز شده و به عنوان یک واقعیت مستقل با آن رفتار میشود، این است که کار به خاطر ماشین مدرن خیلی غیر مفرح و خالی از حس تقدس شده است. کار با ماشین برای اکثر مردم چنان ملالآور شده که سرگرمی باید رخداد مستقل عمدهای باشد تا زندگی را تحملپذیر سازد. در عمل، تفریحات برای بسیاری جایگزین دین شده است.»
سیدحسین نصر
چه باید کرد؟
نصر پس از ترسیم گذشتهای عمیقا بهتر از امروز، به نقش مخرب تکنولوژی بر محیط زیست میپردازد و به مسلمانان توصیه میکند که هر تکنولوژی بیگانه جدیدی را به خدمت نگیرند و «فقط از آنهایی استفاده کنند که تاثیر منفی کمتری بر محیط زیست دارند.» وی در تبیین جهانی بودن اسلام میگوید: «ما باید کل شیوه زندگی خود را تغییر دهیم. ما و همه کسانی که روی این کره خاکیاند باید به طور بنیادی تغییر کنیم و درباره تکنولوژی به شیوه دیگری بیندیشیم. اینجا همان جایی است که جهان اسلام میتواند نقش مثبتی بازی کند.» نصر میپذیرد که از تلفن و برق دیگر نمیتوان اجتناب کرد اما مثلا در حوزه کشاورزی میتوان از «فعالیت خطرناک» مهندسی ژنتیک پرهیز کرد و به کشاورزی سنتی روی آورد؛ چراکه موسسات عظیم کشت و صنعت را، برخلاف آنچه تبلیغ میشود، «نمیتوان امیدی برای تهیه غذا برای همه جهان دانست.» پیشنهاد دیگر نصر، «حفظ بسیاری از طراحیهای شهری سنتی در شهرهای اسلامی» است. در زمینه شهرسازی و معماری، نصر بر حفاظت از بافت شهرهای کوچکی مثل حلب و کاشان و یزد و نیز حفظ بافت سنتی شهرهای بزرگی چون قاهره و تهران استانبول تاکید میکند چراکه این بافتهای سنتی روح معماری اسلامی را در خود دارند. وی همچنین استفاده از معماری اسلامی را در خانهسازی، روستاسازی و ساختن شهرهای کوچک در سرتاسر جهان اسلام توصیه میکند. علاوه بر این، نصر ترویج معماری سنتی را لازمه احیای شهرسازی اسلامی میداند و میگوید: «الان تنها یک دانشکده معماری سنتی در جهان اسلام وجود دارد. این دانشکده در اردن واقع است… دانشگاه دیگری در جهان اسلام وجود ندارد که مدرک طراحی و معماری سنتی اعطا کند. اگر هم گفته میشود ما دانشکده معماری داریم، منظور دانشکدهای مبتنی بر معماری غربی است. بنابراین ما باید تغییر و تحول را با داشتن دانشکدههای بیشتر در معماری اسلامی شروع کنیم.» هر دو پیشنهاد نصر، چه در زمینه کشاورزی چه در زمینه شهرسازی، مصداق بازگشت به تکنولوژی سنتیاند. در واقع راهحل نصر پرهیز حتیالمقدور از تکنولوژی مدرن و احیای تکنولوژی سنتی است. نصر این استدلال را نمیپذیرد که به علت رشد جمعیت کره زمین، بازگشت به تکنولوژیهای سنتی ناممکن است چراکه این تکنولوژیها امکان تولید انبوه ندارند. او میگوید رشد جمعیت جهان، فقط تعداد مصرفکنندگان را افزایش نداده است بلکه تعداد تولیدکنندگان بالقوه را هم افزایش داده است؛ و اگر انسان مدرن دست از بیهنری کنونیاش بردارد، بسیاری از مصرفکنندگان میتوانند هنر لازم برای تولید محصولات تکنولوژیک سنتی را کسب کنند و موازنهای بین تعداد مصرفکنندگان و تولیدکنندگان در کل جهان پدید آید. کار مبتنی بر هنر موجب افزایش خلاقیت و معنویت در زندگی افراد میشود و ملال کار و مصرفگرایی بسیار را از زندگی آنها بیرون میراند.
بازبینی شادی و فقر
کارل پوپر معتقد بود جوامع لیبرال دموکراتیک جهان غرب، بهترین جوامع بشری در طول تاریخ بودهاند؛ چراکه قبلا در هیچ کجای تاریخ، این حد از آزادی و رفاه و برابری محقق نشده بود. اما سید حسین نصر میگوید که «هیچ جایی تفاوت فقیر و غنی بیشتر از جوامع کاملا صنعتی همچون امریکا و بریتانیای امروز نبوده است.» وی امریکا را کشوری میداند که «رییس یک شرکت سالانه بیش از ده میلیون دلار و سرایدار همان شرکت شرکت دههزار دلار درآمد دارد» و در نفی جامعه امریکا میگوید: «این اختلاف بسیار بدتر از اختلاف مهاراجهها و رعایاشان در دوران حکومت بریتانیا در هند است.» با این حال نصر تاکید میکند که برخلاف تصور اقتصاددانان مارکسیست و کاپیتالیست، فقر را نمیتوان ریشهکن کرد ولی میتوان آن را کاهش داد و چنین کاهشی، با دستورات قرآن هم مطابقت دارد؛ اما لازمه آن این نیست که بین انسان و ابزار تولید فاصله بیفتد و انسانهای تولیدکننده، جای خودشان را به ماشینها بدهند. وی میگوید: «روستایی را در نظر بگیرید که ساکنانش در کنار طبیعت زندگی میکنند، آب طبیعی دارند، هوای پاکیزهای دارند که از کوهها، دشتها و جنگلها میآید. آنها برای شاد بودن احتیاجی به تمام داراییهای شهر نیویورک ندارند… آنها اگرچه کمتر ثروتمندند، ولی ممکن است به اندازه نیویورکیها شاد باشند و قطعا در محیطی زیباتر از محلههای شلوغ و فقیرنشین نیویورک زندگی میکنند. ما احتیاج داریم در کل نگرشمان به شادی و فقر بازبینی کنیم.»
به نقل از اعتماد