این مقاله را به اشتراک بگذارید
یک توضیح ضروری:
در روزهای گذشته حسن کیائیان (مدیریت نشر چشمه) در پاسخ به شایعاتی پیرامون نحوه انتشار آثار نویسندگان جوان و تازه کار در نشر چشمه، یادداشتی کوتاه در کانال نشر چشمه منتشر کردکه در کانال مد و مه نیز منعکس شد. یکی از خوانندگان در واکنش به این یادداشت نکاتی را مطرح و برای انتشار در مد و مه ارسال کرده است. ما با توجه به رویکرد بی طرفانه مد و مه این یادداشت را منتشر کرده ایم، هرچند که به نویسنده آن نیز اعلام کردیم که با موارد مطرح شده در این نوشته موافق نیستیم و مهمتر از آن اینکه عمده این موارد را برای نخستین بار می شنویم و چندان نیز با نشر چشمه و مدیر آن مرتبط نمی بینیم. البته چنان که به نظر می رسد نویسنده این یادداشت، گلایه هایی عمومی از وضعیت نشر داشته که حالا در این فرصت آنها را خطاب به حسن کیائیان نوشته است. افزون براین باید توجه داشت وقتی در نوشته ای نکاتی از اساس اشتباه مطرح می شود، خود به خود حرف و ادعای طرف مقابل تایید خواهد شد! یعنی در واقع نوعی نقض غرض!
با این حال با حفظ حق نشر چشمه برای پاسخ گویی به اذعاهای مطرح در این نوشته آن را منتشر می کنیم.
***
واقعیت این است که نگارنده با توجه تجربه این سالهای حضور در فضای کتاب و نشر اگر چه انتقاداتی را به برخی آثار نشر چشمه وارد می دانم (که درباره هر نشر دیگر هم می تواند وجود داشته باشد) اما بی تعارف بدون آنکه هیچ رابطه یا بده بستانی بین مد و مه و نشر چشمه وجود داشته باشد (حتی در حد متعارف میان نشر ها و رسانه ها) می توانم بر این نکته تاکید داشته باشم که حسن کیائیان به شهادت همکاران و تا آنجا که دورا دور دیده و شنیده ام، فردی بسیار شریف یافته ام، با دغدغه های فرهنگی، پایبند بر اخلاق حرفه ای، چنانکه اغراق نیست اگر او را از چند چهره بسیار خوشنام صنعت نشر در این سالها به حساب آوریم با صفاتی که کمتر در همکاران خود او نیز می توان یافت، حکایت حمایت از حرکت های فرهنگی نیز توسط او نه یک شعار که لااقل در مواردی که از دور و نزدیک شاهد آن بوده ام واقعیتی انکار ناپذیر بوده. بگذریم…
اما با این حال لازم می دانم که اشاره کنم، اگر چه به شخصه نشنیده ام که نشر چشمه برای انتشار آثار نوقلمان از آنها وجهی دریافت کرده باشد، کاری که برخی از ناشران به شکلی آشکار انجام می دهند، امااگر چنین شایعاتی در باره نشر چشمه طرح شده، نباید یکسره به حساب بدخواهی رقبای این نشر گذاشته شود و تا حد زیادی آن را می توان حاصل انتشار برخی آثار کم مایه ای دانست که در سالهای اخیر به دلایل مختلف در حوزه ادبیات داستانی ایران و همچنین شعر معاصر توسط نشر چشمه منتشر شده است؛ آثاری که در حد و شأن نام نشر چشمه نبوده اند، شاید همین آثار که انتشارشان پرسش برانگیز بوده در شکل گیری چنین شایعاتی تاثیر به مراتب بیشتری داشته اند. بخصوص که زمینه ذهنی دیگران را برای پذیرفتن چنین شایعاتی مهیا کرده اند.
با این مقدمه نوشته رسیده به مد و مه را می خوانید که مطالب مطرح شده در آن دیدگاه های نویسنده را نمایندگی می کند اما پیش از آن بد نیست یادداشت حسن کیائیان را نیز دوباره منعکس کنیم که خوانندگان بهتر در جریان ماجرا قرار گرفته باشند:
****
پاسخ بنیانگذار و مدیر نشر چشمه به شایعات اخیر :
سخنی با دوستان
بیش از سی و سه سال است که از آغاز به کار نشرچشمه میگذرد.
در این مدت بارها از سوی شما دوستان اهلقلم و مخاطبان کتابهایمان مورد تفقد و محبت قرار گرفتیم.
مشکلات ریز و درشت پیشآمده در این سالها را به کمک شما عزیزان پشتسر گذاشتیم و با قاطعیت میگویم که اگر نبود حمایت جامعهی فرهنگی کشور از این انتشاراتی، عبور ما از آن مشکلات میسر نمیشد.
در تمامی این سالها کوشیدیم تا بر سر پیمانمان در ادای دین به فرهنگ این مرزوبوم بمانیم.
بدیهی است که نهتنها ما بلکه هیچ نهاد فرهنگیـاقتصادی در هیچ جای دنیا نمیتواند مدعی این باشد که تافتهی جدابافتهای بوده و میتواند رضایت تمامی مراجعان به خود و مخاطبان کتابهایش را به بهترین شکل ممکن فراهم نماید، ولی مدعی هستیم که اگر اصل نسبیت را در قضاوتها رعایت کنیم در این زمینه نمرهی ردی نخواهیم گرفت.
نکتهای که موجب شد تا این چند سطر را قلمی کنم این بود که بعضیاوقات سخن نادرستی از سوی برخی از دوستان در فضای مجازی بیان میشود که مانند پاشیدن نمک بر زخم، آزاردهنده است. از جمله این اتهامات که گاهبهگاه از سوی کسانی که به هر دلیلی از ما رنجیدهخاطر شدهاند بیان میشود این است که از نوقلمان بابت انتشار کتابهایشان هزینه دریافت میکنیم. هراس من از تکرار این سخن نادرست است که میتواند بهمرور زمان، چنانچه به آن پاسخ داده نشود، سخن راست قلمداد شود.
تمامی کتابهای نشرچشمه ـلااقل در دو دههی اخیرـ با هزینهی این انتشاراتی و با بستن قرارداد با همهی صاحبانقلم ـحتی نوقلمانـ و پرداخت حقتألیف به ایشان منتشر شده است و اگر کسی به دوستی خلاف این سخن را گفت تقاضا میکنم از گوینده نام کتاب موردنظر یا مؤلف آن را بپرسند که در اینصورت اطمینان داشته باشید قادر به بردن نامی نیستند چون اصل خبر نادرست است.
با احترام
حسن کیائیان ۱۳۹۶/۱۰/۲۳
****
یادداشت رسیده به مد و مه
از محمود طوقی عمر تو اگر افزون شود از پانصد
افسانه شدی از روی خرد
باری چو فسانه می شوی ای بخرد
افسانه نیک شو نه افسانه بد
بابا افضل کاشانی
افسانه بد هلدینگ فرهنگی
حسن کیاییان مدیر انتشارات چشمه در تاریخ ۲۳/ /۱۰/ ۹۶ در کانال مد و مه مدعی است که:
۱- ۳۵ سال کار فرهنگی با افتخار کرده است
۱- بارها از سوی اهل قلم مورد تفقد قرار گرفته است
۲-با کمک اهل قلم از بحران ها عبور کرده است
۳-در تمامی این ۳۵ سال بر سر تعهد فرهنگی اش باقی مانده است
۴-بخودش نمره قبولی می دهد
۵ -به او اتهام زده اند برای چاپ کتاب از ومولفین جوان پول گرفته است. که صد البته نگرفته است
سئوال انحراف پاسخ انحرافی
۱-ایا اتهام حسن کیائیان که نه. مافیای نشر در ایران این است . هرگز
اما قبل ااز ان که روی این مطلب کمی خم بشویم به پرسش کیائیان پاسخ بدهیم و رفع اتهام از او کنیم که به ضرس قاطع می توان گفت ساحت مافیای نشر از تیغ زدن مولفین جوان پاک است .کسانی که گوشه ای از اندوخته های شان در این سال های اقتصاد نئولیبرالی از تمامی هست و نیست کارگران فرهنگی ایران افزون تراست خودشان را مچل چند صدهزار تومان یک نویسنده جوان نمی کنند .معده این اقایان به چک های میلیاردی عادت دارد نه چندر غاز چند شاعر و قصه نویس جوان که باعث نفخ ورودل می شود .
۲-کیائیان مدعی است ۳۵ سال کار فرهنگی کرده است و به رسالت فرهنگی اش متعهد بوده است و بخودش نمره قبولی می دهدو.
اگر چنین است .که نیست . پس چرا ما با یک فرهنگ ویران روبروئیم.
مگر می شود که متولیان نشر و پخش که خود یک هلدینگ اقتصادی اند٫ ۳۵ سال کار فرهنگی کرده باشند و ما اینجا باشیم که هستیم.کلید حل این تناقض کجاست .
۳-کیائیان مدعی است عده ای از مولفین اورا تایید می کنند . که درست می گوید اما از شاکیان خود حرف نمی رند.
اگر راست می گوید یا در فضای مجازی یا درفضای حقیقی فراخوان بدهد . و خود و هودارانشان بیایند شاکیان هم بیایند انوقت می بینند که باید با کاردک از کف خیابان انها را جمع کنند.
۴- به هر ناشری از این گروه که مراجعه می کنیم همه در دهان هم تف کرده اند و یک چیز می گویند:وضع بازار نشر خراب است اگر این گونه است پس چرا مدام قطر شکم شما اضافه می شود.
۵-کتاب شعری در ۹۰ صفحه توسط بخش بازبینی کتاب با ۱۳ صفحه بزرگ پشت و رو مجوز نشر نمی گیرد .اما وقتی کار به توضیح و مذاکره می شود با یکی دو تصحیح جزیی مجوز می گیرد . اما همین مافیای فرهنگی از پخش کتاب خوداری می کنند و حتی حاضر نمی شوند کتاب را امانی در کتابفروشی های خود در معرض فروش بگذارند براستی سانسورچی کیست ارشاد یا مافیای فرهنگی.
۶- کتاب در زمینه کامپیوتر چاپ می شود علمی تر و اموزشی تر از انچه در بازار است و اما پخش ان توسط این مافیا بلوکه می شود . چرا؟بخاطر ان که کتاب موجود در بازار توسط این مافیا چاپ و پخش شده است . این کتاب انقدردر انبار می ماند که مولف مجبور می شود برای خمیر کردن انرا بفروشد.
۷- کتاب های بسیاری توسط مولفین جوان به سختی چاپ می شوند توسط همین مافیا بلوکه می شود تا تبدیل به زباله فرهنگی شود و مولف از خیر تولید فرهنگی بگذرد . سانسورچی کیست حکومت یا باند مافیای فرهنگی.
۸- برادر یکی از همین کارگزاران ۳۵ ساله فرهنگی از دلالی ماشین تغییر ریل می دهد بکار پخش کتاب . بعد از مدتی ویرش می گیرد برگردد سرکار سابق. تمامی کتاب های موجود را نصف قیمت می فروشد و بر می گرددبین رفقای سابقش ووقتی صاحبان اصلی کتاب برای طلب و یا اصل مال که کتاب های شهیدشان باشند مراجعه می کنند . می گویند ورشکست شده است.
اگر شما بروید نه از یک بازاری و یا یک اقتصاد دان بلکه از یک شاگرد حجره بپرسید معنای ورشکستگی چیست می گوید تولید کننده و یا تاجری اگر جنسی را باقیمت معین و کیفیت مشخصی تولید و یا ابتیاع نماید و وارد بازار کند و همزمان یا کمی بعد همان جنس با همان کیفیت و یا بهتر و با قیمت کمتر وارد بازار شود این تولید کنند و تاجرباید این کالا را به قیمت مساوی یا کمتر بفروشد تا بتواند با کالای رقیب رقابت کند و پایان این رقابت می تواندورشکستگی باشد.
در همان روزها من به دوست اقتصاد دانم گفتم ترم ورشکستگی این نیست . کسی که یک ریال به مولف نداده است و کتاب های امانی را به قیمت کامل و یا نیمه فروخته است . کلاه بردار است نه ور شکسته.اینان این گونه شکم فربه کرده اند و تری گلیسرید و کلسترول حسابشان از میلیارد بالاتر رفته است.
۹-داستان کتاب امانی داستان پر اب چشم مولف مظلوم ایرانی است .بچه ای که هیچکس حاضر نیست سرپرستی اورا قبول کند .حتی انهایی که مثل گاو نه من شیرده او را می دوشند . ناشرین محترمی که ۳۵ سال است دارند کار فرهنگی می کنند .کتاب هیچ نویسنده جوانی راچاپ نمی کنند . وقتی کتابی توسط مولف چاپ می شود .پخش نمی کنند . کار به خرده فروش ها که می رسد می پذیرند با کلی منت که جا ندارم .ودر اخرکتاب را بشکل امانی می گیرند ٫و هیچ زمانی نه کتاب را و نه پول کتاب را پس نمی دهند . و اگر کسی مراجعه کند برای پول یا کتاب به تحقیر می گویند کسی نمی خرید بردیم ریختیم انبار . سر بزنید تا وقت کنیم برویم از انبار باوریم و این یعنی امر محال.
حقیقت ماجرا
براستی حقیقت ماجرا چیست..
نشر و پخش توسط یک هلدینگ اقتصادی اداره می شود و این باند از طریق کنترل چاپ و نشرو گره خوردن با موسسات مافیایی اموزشی که کلاس ها و کتاب های کنکور را اداره می کنند . با رانت خواری کاغذ و وام به ثروت های نجومی رسیده است . این باند تنها در زمینه ای وارد می شود که سود های نجومی در جیب او سرازیر کند.
نه علاقه ای بکار فرهنگی دارد و نه تعهدی و. اگر در پی چاپ وپخش کتاب های اموزشی است برای ان که سود در ان است .
این باند مولفین جوان را در سه عرصه قتل عام کرده و می کنند . یا کتاب های انها را به بهانه نگرفتن مجوز در ارشاد رد می کنند. یابه بهانه خراب بودن بازار نشراز چاپ کتاب تن می زنند. ویا کتاب هایی که از سد ارشاد گذشته است و با هزینه زیاد به چاپ رسیده است از پخش ان چون سود کمی دارد خودرای می کنند.
اینان این گونه تیر خلاص را به شقیقه فرهنگ کشود می زنند.
نگاه کنیم به وضعیت مالی غول های شعر و ادب در کشور و مقایسه کنیم وضع انها را با اینها.زندگی حقیرانه شاملو و گلشیری کجا برج ها و ویلا ها و حساب های بانکی داخل و خارج این اقایان کجا.
استدعای این کمترین
من از اقای کیائیان وتمامی دوستانشان استدعای عاجزانه دارم نفرمایند ۳۵ سال کار فرهنگی کرده اند . حرمت واژه ها را حفظ کنیم .بفرمایندکار تجاری کرده اند . تا ادمی هایی مثل من کلاه از سربرگیرند و برای خرده بورژاهای فرهنگی که حالا بورژا شده اند.هورا بکشند.تا کور شود هر انکه نتواند دید.
اقای کیائیان من برای شما و همکارانتان بعنوان بیزنسمن های موفق عرصه فرهنگی احترام قائلم هر چند بورژا شدن شما با طبقاتی کردن تحصیل و زد و بند های اشکار و پنهانتان با طراحان سئوال های کنکور پوست از گرده زحمت کشان کنده است .رجوع کنید به امار ترک تحصیل فرزندان طبقات فرو دست جامعه. ان هایی که قادر نیستند کتاب های شما و رفقا یتان را بخرند . قادر نیستند در کلاس های کمک اموزشی شما و رفقایتان شرکت کنند. وچون قادر نیستند نمی توانند در این مسایقه مرگبار رتبه بیاورند پس عطای تحصیل را به لقایش می بخشند .
بقول رفقای دیروز ما و رفقای امروز شما که حالا همه سلبریتی شده اند پروسه انباشت در کشورهایی پیرامونی با خون و رنج جلو می برد . و ارابه ران تاریخ هم که بورژازی است.پس این ارابه را برانید تا فرصت باقی است.
محمود طوقی۹۶/۱۰/۲۷
16 نظر
ناشناس
ایشان گویا مدیر نشر گاج را با آقای کیاییان اشتباه گرفته اند!
مخاطب
ممنون از مد و مه به خاطر فضای آزادی که برای تبادل نظرهمیشه به وجود آورده
ولی پور
نمی دانستم چشمه در زمینه کتاب درسی و کنکور فعال است. ممنون از این افشاگری!
مهناز
برای چی هرکی توی نویسندگی موفق نیست یا نتونسته کتابشو به یه ناشر بقبولونه فکر می کنه همه عالم مشغول باند بازی هستن. من که فکر می کنم خیلی از این حرفا به خاطر تخیله. خیلی از دیگران توقع داریم. فکر می کنیم همه باید بهمون خدمات بدن ماهم نویسنده تاپ مملکتیم که کسی درک فهمیدن کتابامونو ندارن.اینجوری ادعا کردن که راحته بدون سند…
الهام . ر
بازی این است که چند تا ناشر اصلی تمام بازار کتاب را در ایران در دست دارند .ناشرانی که با وام وپول دولت کتابهای نویسنده های کتاب اولی را چاپ میکند .این وام ها سود بسیار کمی دارندکه ارشاد به این ناشرها می دهد تا انها کتاب نویسند ه های جوان را چاپ کنند .این چیز پوشیده ای نیست ودر مصاحبه ها ی مدیران ارشاد دایم گفته می شود .تمام این نشرها که خود را روشنفکر وخصوصی معرفی می کنند با پول مستقیم دولت است که کار می کنند.چون در همه حال در پی اهداف ارشاد هستند .ناشری که عنوان کرده است تا دوسال دیگر کتاب نمیگیرد حالا جلو جلو پول میدهد به نویسندگان تاداستان ژانر بنویسند .و اگر کتابی را خودت چاپ کنی برای اینکه مد نشود کتاب را با هم کاری همدیگر نابود می کنند.ادم های انان که حالادر جوایزی مثل احمد محمود یا دیگر جوایزجمع شده اند به بهانه این که کار سخت خوان است یا کار هنری شده یا … ان کار را ندیده می گیرند ونمی گذارند بالا بیاید .به لیست کاندید شده های تمام این سالها نگاه کنید این را می فهمید.همه ی کارها مال چند نشربزرگ است چون داور های تکراری که کارمندان همین نشر ها هستند ودر همه جا نفوذ دارند داوران همیشگی این جشنواره ها هستند .یعنی ناشر نا اهل وداور نااهل وباندی و سایتیکه با پول همین ناشر ها سر پا ست قدرت را در دست میگیرند واجازه نمی دهند کسی بی اجازه ی انها زنده بماند .وهمین نا اهل ها هستند که کار ادبیات ما را به اینجا کشانده اند وحالا طلبکار شده اند ودنبال مقصر می گردند وبرای ان که رد شان را کسی نزند دایم هر بار کسی وچیزی را عامل شکست های ادبیات ما اعلام می کنند .یک تیم نا اهل همه چیز را در دست دارد وهر صدایی را خاموش میکند .حتی وقتی حریف کسی نمی شوند همه باهم شروع به تاختن به کتابی و نویسنده ای که ممکن است خطر ساز شود می کنند .ودر جایزه وسایت ومجله و…حذفش میکنند .یا باید در تیم باشی یا نباشی .همه در کشتن نویسنده ی خلاق وتنها ومستقل باهم هستند .در ظاهر برای ان نویسنده ی مستقل گاهی دل می سوزانند اما در نهایت او را خذف می کنند .نکته جالب دیگر این است اگر نشر دایم دارد ضر ر می دهد وکتابها فروش نمی رود پس این سرمایه های عظیم را این ناشرین محترم از کجا می اورند .سود کتاب بسیار زیاد است .اگر سود کتاب بالا نبود این اقایان این همه سرمایه نداشتند واین همه نقشه برای نویسندگان وجوایز وسایت های ادبی و…ادبیات این کشور نمی کشیدند.تمام این ناشر ها را دنبال کنید از کجا شروع کرده اند ودر عرض ۱۰ سال به کجا رسیده اند .در تمام این سال ها این ها گفته اند که ضرر می دهندو…
ناشناس
گار گاه های داستان نویسی ای که ژانر نویس هاراه انداخته اندودرآن شخصیت نویسنده ی جوان را در حد یک احمق بی فکر وبرده ی مخاطب پایین می آورندباید اضافه بشود به خدمات این باند .شاگرد ونوچه خودشان را در جایزه با لا می آوند تا بگویند که بر حق هستند وناشر هم به زور کتاب این برده ها را چاپ چندم می کند وجلسه رو نمایی برای آن بر قرار می کند تا همه باهم نشان بدهند که برحق هستند .وکانال هایی که مال همین هاست خبر های خودی را پوشش می دهند وسعی می کنند قیافه ی یک منتقد بی طرف و سیاست مداری روشنفکر را به خود بگیرند و در اصل فقط باندشان را پوشش بدهند ومزد بگیرند .این باند یک مشت آدم کوتوله وبی سوادهستند که ادای روشنفکری در می آورند تا نویسنده های جوان را خام کنندوفقط به فکر منافع شخصی واستاد شدن وقدرت گرفتن خو دشان هستند و به هر راهی که بتوانندنویسند ه گان نو جو و بزرگمان را از صحنه بیرون میکنند و آنها را وادار به خود کشی میکنند ووادار به ترک کشور می کنند ووادار به خانه نشینی میکنندو… تا به منافع خو دشان برسند .ناشر وبررس نشر وجایزه وپخش کننده های کتاب و کانال های ادبی ومدرس داستان نویس همه با هم به هم کمک می کنند که ادبیات ایران را نابود کنند .دوستان خسته نباشید تا پایان راه چیز چندانی نمانده .
ناشناس
زندگی هدایت این بود که«بوف کور» نخستین بار در نسخههای محدودی در سال ۱۹۳۷ در شهر بمبئی هند به صورت پلیکپی منتشر شد و پس از آن در سال ۱۹۴۱، بعد از دورهی رضاشاه، به صورت پاورقی در روزنامهی ایران منتشر شد.
علت انتشار «بوف کور» به صورت محدود در هند ممنوعیتی بود که شهربانی دوره رضاشاه بعد از شکایت علیاصغر حکمت، وزیر وقت معارف، برای صادق هدایت ایجاد کرد. هدایت بعد از انتشار کتاب «وغوغ ساهاب» و طرح شکایت علیاصغر حکمت، تعهد کتبی داد که چیزی در ایران چاپ نکند.صادق هدایت سال ۱۹۵۱ در سن ۴۸ سالگی در پاریس خودکشی کرد و در قبرستان معروف پرلاشز در شمال پاریس به خاک سپرده شد…..زندگی بهرام صادقی این بود که او را داستان نویس نمی دانستندو در جوانی مرد. آن هم از کورش اسدی که دیدید.حالا ما مانده ایم و۵ تا نویسنده ی متفاوت نویس که هر کدام به نوعی خانه نشین هستندودایم مورد هجوم انواع تهمت ها و بر چسب ها. همیشه انگار خط عامه پسندی وژانر نویس ها وناشر بی سواد و بررس های بی سواد وپر ادعا ی نشر ها ومنتقدین رفیق باز بوده است که نویسندگان شاخص ما را آرام آرام حذف کرده تا خودش یکه تاز میدان باشد .امروز حالا جوایز نیز به کمک این ها آمده است وجایزه دنبال مخاطب راه افتاده ببیند مخاطب چه دوست دارد همان را جایزه بدهد .و بررس های نشر ها که کانال دارند و با صاحبان کانال ها زد وبند دارندآن چه را که دوست دارند تبلیغ می کنند …..چه جایی دیگر برای امید مانده است .چه جایی برای تلاش و داستان خوب مانده .به جایی این که بنشینی ۴ سال رمان بزرگ وخوب بنویس حالا فقط لازم است پاچه خواری فلان ناشر وجایزه ونویسنده ی ژانر نویس را بکنی وبه او بگویی استاد واز او در جلسه رونمایی کتابت تعریف کنی که اگر استاد فلانی نبودند من نویسنده نمی شدم و…وبعد مطمئن شوی استاد ابله گول حرف های ترا حسابی خورده وچون بررس نشر ققنوس یا چشمه یا ثالث یا نیماژ است کتاب بعدی به راحتی چاپ میشود وچون نشر وبررس نشر کانال های زیادی دارند انواع نقد های سفارشی برکتاب نوشته می شود وجایزه هم خواهی برد وکتاب به چاپ ۵ هم خواهد رسید .خوب چرا نویسنده ۴ سال خود را حبس کند تا کار خوب بنویسد وقتی می تواند ۴ ماهه کار را به ناشر برساند
ناشناس
خیلی از ناشر های ایران کتاب های نویسنده گان را بار ها وبار ها چاپ می کنندولی در شناسنامه ی کتاب می زنند چاپ اول واین قضیه راهیچ رقم نمی شود ثابت کرد .مشکل نشر این است نه این که ناشران پول می گیرنداز نویسنده ی کتاب اولی .تنها کسی که به راحتی می تواند مچ این ناشران را بگیرد وزارت ارشاد است که هیچ کاری نمی کند ونشسته این دزد ها را تماشا می کند .وزارت ارشاد در این کشور هیچ وقت طرف نویسنده نیست .اگر نویسنده ای با ناشر دزدی دعواکند شک نکنید ارشاد طرف ناشر است واین برای من قابل فهم نیست .
سعید رضایی
نویسندگان نروژی ممکن است خیلی شناخته شده و مشهور نباشند؛ اما جالب است بدانید این قشر فرهنگی در این کشور کوچک حوزه اسکاندیناوی، امتیازاتی خاص و ویژه را از سوی دولت دریافت میکنند، بهطوری که نروژ به بهترین جای جهان برای نویسنده شدن بدل شده است.
نروژ همانند دیگر کشورهای شمال اروپا، اهمیت و اعتبار خاصی برای فرهنگ و هنر و ادبیات قائل است. مردم این کشور همچنین به عنوان یکی از شادترین مردم جهان شناخته شدهاند و دولت نروژ همواره در تلاش است تا شرایط خوبی را برای هنرمندان مهیا کند و در بهبود اوضاع کسب و کارشان مثمر ثمر باشد.
یک سازمان با نام «شورای هنر نروژی» به طور خاص با این هدف در نروژ وجود دارد که به طور منظم کمکهای دولتی را برای هنرمندان این کشور فراهم میآورد.
مبدعان، از هر صنف و در هر گروه سنی واجد شرایط برای دریافت این کمکها هستند. اما به نظر میرسد که آنها این کمکها را کافی نمیدانند، به همین منظور و برای ارائه یاری بیشتر، این شورا اقدام به خرید هزار نسخه از هر کتابی میکند که تازه در نروژ منتشر شده و نسخههای خریداری شده را در کتابخانههای سراسر این کشور توزیع میکند که در این میان کتابهای منتشر شده در حوزه کودک به میزان بیشتری از سوی دولت خریداری و حمایت میشوند.
همچنین تا زمانیکه کتابها مراحل کنترل کیفی را میگذرانند، نویسندگان یارانهای را برای نسخههای اولیه کتابهایشان از سوی این شورا دریافت میکنند. طبق گزارش نیوریپابلیک، این سیاست موجب میشود که ناشران کوچک، مستقل و تازهکار در نروژ سراپا نگه داشته شوند؛ بنابراین ناشر بودن در نروژ شغلی خوب و به صرفه است.
در نروژ پنج میلیون نفر بیشتر زندگی نمیکنند؛ اما طبق آمار اطلس اطلاعات جهانی، این کشور کم جمعیت یکی از باسوادترین کشورهای جهان محسوب میشود؛ بهطوری که نرخ سواد افراد بزرگسال ۹۹ درصد است. سیستم تحصیلی در این کشور در بهترین شرایط است و بسیاری از دانشگاههای آن رایگان است. همه اینها از نروژ ملتی کتابخوان ساخته که این آمادگی را دارد که ادبیات کشورشان را به گوش جهانیان برسانند.
داود خانبابا
امروز منافع طبقات اجتماعی چنین اقتضا میکند که اول سود خود را در هر زمینه ای محاسبه کنند و بر آن هم فعلا نمی شود ایراد گرفت.
آقای طوقی نویسنده محترم مطلب ( افسانه هلدینگ بد فرهنگی )احتمالا این توقع را از صنف محترم ناشر و کتاب فروش که خود را خادم فرهنگی جامعه میدانند ندارد که مثل بازار عزیز عمل کند و یک منت سنگینی روی سر بخشی از جامعه که دغدغه کتاب و محصولات فرهنگی را دارند بگذارند-و ادعای سکانداری و بنیان گذاری و از این واژه های توخالی را با خود یدک بکشد-بگذریم فلسفه دیرین کسب و کار این است که تولید از دیگران و فروش از ما باشد و لاغیر و هرکس هم در این گردونه سرکشی و اعتراض کرد فوری باید از صحنه خارج و محو شود و این اصل را همه کسبه محترم و در هر زمینه ای متحد عمل می کنند.
اوایل انقلاب استاد بنی صدر اقتصاد دان که گره تولید را نفی بازار و دلال میدانست و شیوه از تولید به مصرف را او واژه اش را ساخت در مسجد امام تهران در یک سخنرانی او را همین کسبه محترم متعمدا هو کردند .چرا؟ برای اینکه بنی صدر نمی دانست که تولید باید از دالان بازار بگذرد و سود آنها را بپردازد .مشکلات مملکت ما در هر زمینه زیاد است و خیلی از آنها را باید بدست خودمان حل کنیم.بخصوص که در این سالها ثروت اندوزی بدون زحمت و از دست رنج دیگران زیاد بوده و هست.شاید امسال به نمایشگاه کتاب سری زده باشید و جوانهای شهرستانهای را با آزروهای زیاد و شوق فرهنگی دیده باشید که به خیال رسیدن به اسم و رسمی که گذشتگان ما هم همین وضع را داشته اند برسند.ولی کو یاریگری مگر آنها میتوانند ما به عرصه ورودی این قشر که سکان چاپ و نشر را در دست دارند برسند.باید شیوه دیگری برای رفع انحصار تجاری انتخاب کرد. سخن همراه با درد زیاد است .امیدوارم که بخیر بگذرد و نویسندهء مطلب به درون جامعه بنگرد که چه غوغایی است و این از بی برگی بوستان است که آمد دی دیوانه، خوبان چمن رفتند هریک به سوی خانه
داود خانبابا
vqh
سوال -وقتی نویسنده ها به حرف جویس , وفاکنرگوش نمی کنند چرا باید ناراحت باشیم که به حرف چهار تاژانر نویس بی سواد وبچه گوش می دهند ونابودمیشوند . جواب-این ژانر نویس ها تمام نشر های بزرگ را تو دست دارند واجازه نخواهند داد هیچ کتاب خوب و پر مغز وبا اندیشه ای در بیاید واینطوری مسیر ادبیات و نویسنده هی جوان ما را عوض میکنند بخصوص که جوایز وروزنامه ها وسایت ها هم دست آن هاست واین برای نویسنده ی جوان چاره ای باقی نمی گذارد بحز تسلیم شدن به شرایط.پس بیاید نابودگر های آینده ی ادبیات ایران را از همین الان بشناسیم تا فردا این ها منکر کار هایی که کرده اندنشوند .خوب کار های شان را زیر نظر یگیرید همه چیز دست تان بیاید
ف .توکلی
این آدم هایی که همه جا هستند چطوری به اینجا رسیدند آخه .چطور نشر های خوب مجبور شدند این ها را که هیچی از داستان نمی فهمند بررس و کار شناس خودشون بکنند.چطور هر جایزه ای درست میشود اینهاآن جا هستند .یکبار داور جایزه میشوند بار بعد دبیر جایزه باربعد سخنگو و….چطور کار کاه های داستا نویسی را به اینها دادند بخدا خودشان بلد نیستند هنوز داستان بنویسند .خوندم کار هاشون روکه میگم .به زور رفقا وشاگر داشون کتاب شان را توبوق میکنند وچون همه شون کانال وسایت دارند وبقیه هم با هاشون بده بستون می کنند خودشان را نویسنده جا می زنندیا آدم فهیم و آزادی خواه .جالب اینجاست همه شون کارمند دولت وجاهای دولتی هستندآن وقت جوری حرف میزنند که انگار تنها روشنفکر روی کره ی زمین هستند
م.م
ناشر کار فرهنگی نمیکند. تاجر است و روز بروز هم بر حرص و طمعش افزوده میشود.
سید مجید هاشمی
تمام جایزه های مثلاخصوصی ادبیات ایران با پول مستقیم وزارت ارشاد بر گزار می شوند واز ردیف بودجه ی خاصی به نام (بودجه جاری بخش حمایت از نشر، کتاب و مطبوعات) سهم می برند. البته برخی از جایزه ها مثل جلال ال احمد بودجه بیشتری میگیرند چون مستقیما زیر نظر وزارت خانه هستند وجزء کتاب سال حساب میشوند .باقی جایزه ها هم از این بودجه استفاده میکنند .هیچ شکی در این نباید کردوحرف های دبیر جوایز که می گویند ما مستقل هستیم وپول داوری وخرید کتاب و…همه را خودمان می دهیم جدی نکیریداین حرف یک جک است .وزارت ارشاد میخواهد این جوایز باشند وادبیات جانی بگیرد برای همین تمام هزینه های تمام جوایز را گردن گرفته است.این قضیه تا سه سال دیگر ادمه پیدا خواهد کرد یعنی تا پایان دولت آقای روحانی وبعد از آن تصمیم به ماندن یا رفتن جوایز به گردن آن دولت است .لیست پرداختی به هر جایزه مشخص است اما وزارت خانه نمیخواهد آن را منتشر کند ودلایل زیادی برای این قضیه دارد .هر جایزه ای با توجه به کارکردی که برایش تعین شده در محدوده ی خاصی کار میکندوهمه جوایز در یک حد وحدود هستندونباید به هیاهوی مدیران آن دقت کرد این ها بازی های تبلیغاتی است برای مهم جلوه دادن خودشان یا بزرک کردن جایزه شان ونویسندگان جوان ما نباید این مسایل را زیادجدی بگیرند وگول ظواهر را بخورند.
ناشناس
محمدرضا گودرزی میگوید: رمان ایرانی نه مضامین عمیق بشری دارد و نه فرم درستی که بتواند مورد توجه ایرانیها و خارجیها قرار بگیرد.
این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی اظهار کرد: کتابی که برای ترجمه انتخاب میشود معمولا از آثار برجسته کشورهای دیگر است یعنی اینکه از زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی و… زبدهترین آثار ترجمه میشود. مترجم سراغ کتابهایی نمیرود که سطح پایینی دارند.
او افزود: از میان ۱۰۰هزار داستاننویسی که آمریکا دارد فقط کار ۲۰ نفر ترجمه میشود و کاملا طبیعی است که ما نمیتوانیم با آنها رقابت کنیم. علت اصلی استقبال از آثار ترجمه این موضوع است.
گودرزی با بیان اینکه نویسندههای ایرانی نیز باید سطح نوشتن خود را ارتقا دهند تا بتوانند با نویسندههای خارجی رقابت کنند، گفت: نویسندهها باید مضامین عمیق بشری نه چیزهایی را که هر روز تکرار میشود با یک فن پیشرفته مطرح کنند، یعنی اینکه هم به فرم آشنا باشند و هم مضامین خوبی داشته باشند؛ این دو مورد لازمه این است که کارهای ما بتواند با برگزیدههای خارجی رقابت کند. البته در داستان کوتاه کمابیش خوب هستیم، هرچند کم است. اما در رمان چنین چیزی شکل نگرفته است که هم مضامین عمیق بشری داشته باشد و هم فرم درست که بتواند مورد توجه ایرانیها و خارجیها قرار بگیرد تا ترجمه شود.
او در ادامه خاطرنشان کرد: از دیگر دلایل استقبال از آثار ترجمه، سیاستهای نشر، سیاستهای اقتصادی و اجتماعی است. سیاستهای دولت مانند ممیزی، قیمت کاغذ، دادن یارانه و… بسیار تأثیرگذار است. همچنین اگر کتاب در رسانههای عمومی جای خود را باز کند، رمانهای متنوعی منتشر خواهد شد. البته اینکه مردم اوقات فراغت برای خواندن کتاب داشته باشند خیلی مهم است؛ معمولا قشر متوسط جامعه کتاب میخوانند که با وجود مشکلات اقتصادی مردم ترجیح میدهند گوشت بخرند تا کتاب.
این نویسنده درباره تأثیر ناشران نیز گفت: ناشر یک سرمایهگذار است و طبیعی است به سمتی برود که به سودش برسد. این موضوع باعث میشود ناشران به سمت کتابهایی بروند که مخاطب عامهای داشته باشند و حرفهای نباشند، بنابراین نویسنده به سمتی سوق پیدا میکند که نیاز بازار را که عامه غیرمتخصص هستند برآورده کند؛ این باعث میشود ناشران سرمایهگذاریشان را برای کتابهایی انجام دهند که ارزش آنچنانی ندارند. البته این موضوع طبیعی است زیرا ناشر میخواهد سرمایهاش برگردد. همه ناشران اینگونه نیستند، تک و توکی هستند که سیاستهای خوبی برای انتخاب کتاب دارند، تعداد اندکی از ناشران از نویسندهها پول نمیگیرند اما اکثرا میگیرند که تأثیرگذار است و باعث میشود کتابی که بیارزش است به خاطر اینکه فقط نویسندهاش پول داده چاپ شود؛ این موضوع به سطح کیفی آثار لطمه میزند.
گودرزی همچنین درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه بیان کرد: صدا و سیما میتواند تأثیر زیادی داشته باشد که کاری برای کتاب انجام نمیدهد. مطبوعات نیز قبلا صفحهها ادبی زیادی داشتند اما الان عملا خیلی صفحه ادبی ندارند و برخی هم به کتابهایی میپردازند که در گروه خودشان باشند یا نویسنده از آشناهایشان باشد. رسانهها الان تأثیرگذار نیستند در صورتی که باید باشند.
او درباره تأثیر نقد ادبی بر داستان ایرانی نیز گفت: نقد ارتباط مستقیمی با رشد داستان دارد اما ما منتقد وارد و مسلط خیلی خیلی کم داریم. کسانی که نقد مینویسند در واقع نظر و سلیقه خودشان را بدون آگاهی عمیق از مباحث نظری نقد مینویسند که باعث تبدیل شدن نقد به تعارف کردن و یا مخالفت بیدلیل با کتاب شده است.
احسان اسکندری شهرکی
آن یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا میآیی ای اقبال پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست در زانوی تو