این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی تازه به زندگی و شعر فروغ فرخزاد
پری تنهای شعر
بهاره بوذری
اندوه بغضآلود شعر فروغ، آدمی را به درک ژرفترین دردهای انسانی میرساند. او با حواس آگاه و روح سرشار خود «تولدی دیگر» را سرود که حادثهای تکرارناشدنی در شعر امروز فارسی بود.
در روزهای حوالی سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد و به مناسبت ۵۵ سالگی مجموعه «تولدی دیگر» میخواهیم از فروغ ابدی شاعری بگوییم که با راستی و زلالی بیمانند خود تا همیشه تاریخ ادبیات فارسی زنده و جاوید خواهد ماند. در این گزارش، سعی داریم با آوردن بخشی از سخنان فروغ و بزرگانی که درباره او اظهارنظر کردهاند، مروری بر صدای شاعری داشته باشیم که آنقدر رسا و تأثیرگذار بود که تمام تلاشها برای به حاشیه راندن و نادیده گرفتنش بیثمر مانده است و در میان تمام دشمنیها و بداندیشیها، تنها صدای او است که میماند.
اما سخن از «تولدی دیگر» شد. بهجرئت میتوان گفت که هیچکدام از مجموعه شعرهای فروغ فرخزاد بهاندازه «تولدی دیگر» ستایش منتقدان و استقبال خوانندگان را به همراه نداشت. به نظر بسیاری از منتقدان، «تولدی دیگر» بهترین مجموعه شعرهای فروغ فرخزاد و یکی از بهترین مجموعههای شعر معاصر ایران است. یکی از دلایل برجسته شدن فروغ فرخزاد هم بهعنوان شاعر روشنفکر مسیر متفاوتی است که در تجربه شاعری خود طی کرده است. او از یک شعر ساده تغزلی در سه مجموعه نخست شعری خود شروع کرد و در «تولدی دیگر» فرم و محتوای اشعارش تحول جدی پیدا کرد.
این ممارست پیروزمندانه فروغ ازآنرو بود که در مقطعی شعر برایش بسیار جدی شد و شعر را برای خودش احتیاج دانست. او در مصاحبهای که در سال ۴۵ با صدرالدین الهی در مجله «سپید و سیاه» داشت میگوید: «شعر برای من احتیاجی است بالاتر از خوردن و خوابیدن، چیزی شبیه نفس کشیدن.»
او در همین مصاحبه، مورد مجموعه «تولدی دیگر» میگوید: « شعر من با خود من پیش آمده است. من متأسفم که کتابهای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» را بیرون دادهام. افسوس میخورم که من چرا این شروع را با «تولدی دیگر» شروع نکردم.»
فروغ که بعد از «تولدی دیگر» مشرب فکری خاص را در شعر پیش گرفته است، عقیده دارد: «بههرحال بعد از «تولد» باید بزرگ شد، باید رشد کرد، این تولد برای من در آستانه ۳۰ سالگی به وقوع پیوست و حالا تصور میکنم شعری که خالی از فکر باشد نمیتواند مرا راضی کند. من خودم برای خودم فکر دارم، از دیگران متأثر نمیشوم و تلاش میکنم که صاحب یک فکر مستقل باشم. شاعرهای فرنگی روی من اثر زیادی نگذاشتهاند.»
فروغ خودش هم نگاه متفاوت و حساسیت بیشتری نسبت به «تولدی دیگر» داشت. او میدانست که سرنوشت شاعری او با انتشار تولدی دیگر وارد مرحله تازهای میشود. ازاینرو، انتشارات متفاوت مروارید را برای نشر آن برگزید. مجید روشنگر، یکی از مؤسسان انتشارات مروارید، دیدار خود با فروغ را در دفتر کارش چنین توضیح میدهد: «شادروان فروغ فرخزاد گفت مجموعه اشعار تازهاش را برای انتشار توسط مروارید با خود آورده است و آنها را به من داد. اولین پرسش من از ایشان این بود که چرا مجموعه اشعار جدیدشان را به ناشران قبلی خود نمی-دهند. فروغ فرخزاد گفت من کتابهای شما را دیدهام و خوانده-ام و کار شما را متفاوت با دیگران دریافتهام. دلم میخواهد مروارید ناشر کتاب من باشد. به این ترتیب بود که «تولدی دیگر» را مروارید منتشر کرد و با نشر آن فروغ تولدی دیگری افت. وقتی هم که به او گفتم تولدی دیگر را در چاپ اول با تیراژ سه هزار نسخه چاپ خواهیم کرد، گفت مگر دیوانه شدهاید؟ چه کسی سه هزار نسخه کتاب مرا خواهد خرید.»1
فروغ را یکی از بزرگترین روشنفکران تأثیرگذار ایرانی میشناسند. در مصاحبهای که برناردو برتولوچی،کارگردان نامآور سینمای ایتالیا، با فروغ در نیمه نخست سال 1345 انجام داد، فروغ تعریف خود از روشنفکر را این گونه بیان میکند: « یک روشنفکر تماشاچی جامعهاش است، جامعهای که تقریبا به او پشت کرده است. روشنفکر آدمی است که در درجه اول برای پیشرفت معنوی خود فعالیت میکند، مسائل اخلاقی را مطرح میکند و آنها را برای خودش حل میکند . به این افراد بیشتر میتوان روشنفکر گفت تا افرادی که صرفا فعالیتهای تکنیکی و اقتصادی میکنند.»
فروغ مصاحبه دیگری نیز با ایرج گرگین داشت که برای آشنایی بیشتر با نظرات او در مورد شعر که موجب سرودن مجموعهای مانند «تولدی دیگر» شد، بخشی از گفتههایش را در ادامه با هم میخوانیم.
فروغ فرخزاد، بهعنوان یکی از موفقترین شاگردان نیما، با اصطلاح شعر نو موافق نبود و لفظ شعر امروز را میپسندید چون به نظر او: «شعر نو یا کهنه وجود ندارد. آنچه شعر امروز را از شعر دیروز جدا میکند و شکل تازهای به آن میدهد، همان جدایی میان فرمهای مادی و معنوی زندگی امروز با دیروز است. من فکر میکنم کار هنر بیان مجدد زندگی است. زندگی ماهیت متغیری دارد و جریانی است که مرتب در حال شکل عوض کردن و رشد و توسعه است. بنابراین، هنر در هر دورهای رویه خودش را دارد و غیر از این هنر نیست و یک جور تقلب است.»
او ادامه میدهد: «امروز همه چیز عوض شده و دنیای ما هیچ ارتباطی با دنیای حافظ و سعدی ندارد. فکر میکنم دنیای من حتی به دنیای پدرم هم ارتباط ندارد. عواملی وارد زندگی ما شدند که محیط فکری و روحی ما را میسازند. طرز تلقی آدم امروزی نسبت به آدمی که در بیست سال پیش زندگی میکرده کاملا عوض شده است و مفاهیم مختلفی مانند مذهب، عشق، اخلاق، شجاعت و قهرمانی چون محیط زندگی ما عوض شده و تمام این مفاهیم زاییده شرایط محیطی هستند، برای ما عوض شدهاند.»
فروغ بیشتر از فرم، ارزش شعر را به محتوای آن میشناسد و می-گوید: «شعر امروز ما باید خصوصیات این دوره را داشته باشد و در عین حال، سازنده آن باید به حدی از تجربه و هوشیاری برسد که به محتوای شعرش ارزشی بدهد تا در میان کارهایی که در دنیا عرضه میشود جای خود را باز کند.»
فروغ ضعف شعر امروز را نداشتن محیط لازم میداند چون به شعر بهعنوان تفنن نگاه میشود، چه از طرف خواننده و چه از طرف سازنده،او میگوید:«من هیچوقت ندیدم که خواننده یک شعر ببیند که از لحاظ فرم کار چه ارزشی دارد یا محتوای آن حاوی چه پیامی است بلکه دنبال کنجکاویهای معمولی و بچگانه میروند. چون محیط نیست و جریان وجود ندارد، طبیعتا آدمها در خودشان فرو میروند و به خودشان پناه میبرند. اگر قدرت کافی نداشته باشند، از بین میروند و اگر داشته باشند شعرشان مجرد و تنها و بیجان میشود. این یکی از علتهای بزرگ راکد ماندن و رشد نکردن شعراست.»
او از طرز تلقی اغلب شاعران از مفهوم شعر امروز انتقاد می-کند و عقیده دارد: «کار هنر تصویرسازی نیست، کار هنر بیان دنیای حسی آدم به وسیله تصاویری است که در زندگی مادی و روزانه او وجود دارند و آن تصاویر قابللمس هستند.»
نمونه عملی این تعریف فروغ از شعر را در شعر «تولدی دیگر» میتوان یافت: در اتاقی که بهاندازه یک تنهایی است / دل من / که بهاندازه یک عشق است / به بهانههای ساده خوشبختی خود مینگرد/ به زوال زیبای گلها در گلدان/ به نهالی که تو در باغچه خانهمان کاشتهای/ و به آواز قناریها/ که بهاندازه یک پنجره میخوانند
فروغ یکی از ویژگیهای ارزشمند شعر امروز را نزدیک شدن به جوهر شعری میداند و میگوید: «شعر امروز خودش را رها کرده از بار بسیاری از مسائلی که هیچ ارتباطی به آن نداشت. شعر دیگر کارش این نیست که نصیحت و رهبری کند یا مدح کسی را بگوید و از حالت کلیگویی درآمده است. به زندگی به آدم و به مسائل انسانی نزدیک شده است. به مسائلی که ریشه هنر از اینها است و هنر خون خودش را از آنها میگیرد.»
شعر فروغ صدای فروخفته زن ایرانی را فریاد کرد و بیان دنیای لطیف زنانه از ویژگیهای بارز اشعار اوست اما خود او معتقد است: «وقتی پای سنجش ارزش هنری پیش بیاید،من فکر می-کنم جنسیت نمیتواند مطرح باشد و اصلا مطرح کردن این قضیه درست نیست. آنچه مطرح است این است که آدم جنبههای مثبت وجود خودش را طوری پرورش دهد که به حدی از ارزشهای انسانی برسد. اصل کار آدم است و اصلا زن و مرد مطرح نیست. اگر شعری بتواند خودش را به این مرحله برساند، دیگر اصلا مربوط به سازندهاش نمیشود. چیزی است مربوط به دنیای شعر و ارزش خودش را دارد. همان ارزشی را دارد که یک مرد شاعر خیلی عالی هم میتواند به آن رسیده باشد. بههرحال، من وقتی شعر میگویم اینقدرها به این مسائل توجه ندارم و اگر چنین حالتی در آن است، خیلی ناآگاهانه است.»
فروغ از نگاه دیگران
هیچ کتاب نقد ادبی در حوزه شعر معاصر فارسی نیست که بخش مفصلی را در مورد فروغ فرخزاد نداشته باشد، شاعری که در فرم و محتوای شعر امروز تغییرات بزرگ و ماندگاری را ایجاد کرده است،. در این بخش، با برخی نظرات منتقدان در مورد شعر و شخصیت فروغ فرخزاد آشنا میشویم.
آیدین آغداشلو در مصاحبهای که درباره فروغ داشته است درباره مشی فکری فروغ در اشعارش توضیح میدهد: «نمیخواهم بگویم فروغ چپروی نمیکرد، نه، فروغ دست راستی نبود، او هم مثل هر روشنفکری حتما یک حسی از عدالتخواهی در مجموع داشت، ولی مثل اخوان و شاملو و خیلیهای دیگر، تقریبا اکثریت قریب بهاتفاق سخنگوی چپ روشنفکری نشد.در واقع فروغ شعرش را به صورت یک ترنم و زمزمه شخصی درآورد و از این نظر است که شاید با سهراب شباهتهایی داشته باشد. او در شعرش درباره خودش صحبت کرد و درباره جهان به داوری نشست. شعرهای عاشقانهاش از "تولدی دیگر" به بعد زیاد نیست، شعرهای تغزلی دارد ولی شعرهای عاشقانه که به نام و نشان باشد در آثارش نداشت.من فکر میکنم در فضایی که اینچنین سیاست زده و چپ-زده بود این نوع شعر فروغ فرخزاد نمایش و جلوه دیگری داشت.»2
تقدیمنامه اول کتاب تولدی دیگر (به: ا. گ) مهر تأییدی بود بر حرفوحدیثهایی که درباره رابطه نزدیک فروغ با ابراهیم گلستان مدتها در محافل ادبی ایران مطرح شده بود. آیدین آغداشلو در مورد ماجرای این تقدیمنامه میگوید: «وقتی کتاب تولدی دیگر را به ا. گ تقدیم کرد یک آقای گوینده رادیو و تلویزیون که اسمش با همین ا.گ آغاز میشد ادعا کرد فروغ این کتاب را به او تقدیم کرده است.»
او با اظهار تأسف از خصوصیت چرکین و پستی که اطرافیان فروغ داشتند، ادامه میدهد: « همیشه تعجب میکردم که او با چه بزرگواری این پستی طبع و دروغ را تحمل میکرد. چون به گمان من او همیشه زنی مستقل، معتبر و با وفاداری به انتخاب-های مهم زندگیاش بود. بهواقع، هر کسی غیر از این بگوید دروغگویی بیش نیست و این بحثهایی که در اطراف شخصیت فروغ بعدها یا همین الآن به صورت سلبی مطرح میشود پایهای جز دروغ ندارد.»
محمد شمس لنگرودی در کتاب «تاریخ تحلیلی شعر نو» انتشار «تولدی دیگر» را از شاعری که از این پیشتر کتابهای اسیر، دیوار و عصیان را منتشر کرده بود حادثهای غیرمنتظره میداند و مینویسد:« فروغ اسیر و گناه، … شاعری دردمند و صمیمی اما سانتیمانتال و کمعمق بود. او ناگهان در «تولدی دیگر» شاعری دیگر میشود و در ردیف بزرگترین شاعران نیمایی انسان-گرای آن زمان – اخوان و شاملو- قرار میگیرد و این تحول ناگهانی نکتهای بود که مورد پرسش بسیاری کسان واقع میشود.»3
به نظر شمس لنگرودی، «تولدی دیگر» نه فقط تحولی در شعر فروغ بلکه تحولی در شعر نو ایران به سوی شعر مدرن جهان بود. «تولدی دیگر» شعر نو فارسی را که به لحاظ محتوایی عموما در دو قطب ذهنگرایی درونگرایانه و برونگرایی تعلیمی جریان داشت، با اتکا به واقعیات روزمره و تاریخی و تجربیات شخصی به مسیری واقعگرایانه رهنمون شد و فروغ این نگاه به شعر و جهان را از نوشتههای نیما آموخته بود.»4
محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «با چراغ و آینه» در مورد انتشار مجموعه «تولدی دیگر» مینویسد: «حقیقت امر این است که شخصیت اصیل و ممتاز و مستقل او با آخرین کتابش تولدی دیگر آشکارا شد. در این کتاب با شاعری بزرگ روبهرو میشویم که بیهیچ گمان، تاریخ ادبیات او را بهعنوان بزرگترین زن شاعر در طول تاریخ هزارساله خویش خواهد پذیرفت و در قرن ما یکی از دو سه چهره برجسته شعر امروز خواهد بود.»5
وی میافزاید: «فروغ اگر خالصترین و برجستهترین چهره روشنفکری ایران در نیمه دوم قرن بیستم نباشد، بیگمان یکی از دو سه تن چهرههایی است که عنوان روشنفکر به کمال بر آنان صادق است . صورت و معنی در شعر او مدرن است. ۵۶۷ هیچ روشنفکری بهتر زا فروغ به ستیزه با سنت برنخاسته است. دیگران شعار دادهاند و دشنام و اگر به تحلیل سبکشناسیک آثارشان بپردازیم در جدال با سنت، خود گرفتار تناقضهای خندهآوری هستند.»6
داریوش آشوری در مصاحبهای که به تحلیل شعر و ادبیات امروز پرداخته است، در مورد جایگاه فروغ فرخزاد میگوید: «به نظر من آنچه که به میزان زیادی زمینه توفیق فروغ فرخزاد است این است که او به شکل دیگری، مثل نیما، از خودش و با خودش شروع کرد به تنهایی و با دست زدن به عصیان اول بهعنوان یک زن طالب حقوق انسانی برای زن شد و بعد بهعنوان یک انسان بر مبنای یک سلسله ارزشهای متعالی توانست گردن برافرازد – این عامل در او عامل مثبتی است که به مرز آنچه شعر انسانی میگوییم بسیار نزدیک است و به کار ارزش بیشتری میدهد.» 7
رضا براهنی در گفتوگوی قابلتوجهی که پس از مرگ فروغ داشت، معتقد است: «فروغ در مقابل تز ویرانکننده خود در سه کتاب نخست، نوعی وقوف شاعرانه به موقعیت انسانی و بیشتر البته انسان رنجکشیده امروز را میگذارد. این انسان آنتیتز آن تز است و شعر «تولدی دیگر» فروغ فرخزاد ترکیب دیگری است که در آن جرثومههای سازندگی بیش از جرثومههای ویرانی است. فرخزاد حق داشته است که از این ترکیب جدید بهعنوان «تولدی دیگر» یاد میکند چون هر تولد یادآور مرگی است، باید گفت با این تولد فرخزاد آن دوران نخستین را تا حدی از بین می-برد و علیه ارزشهای متوسط طبقاتی خود هوشمندانه قیام میکند و ارزشهای متعالی بشریت را جانشین آن ارزشهای متوسط میکند.»8
مرگ ناگهانی فروغ داغ همیشه تازهای است که بر دل شعر فارسی ماند. براهنی درباره مرگ تلخ و ناگوار فروغ میگوید: «فروغ همیشه جوان است، شباب دائمی با شعر فرخزاد در حرکت است. شاید اگر فروغ نمیمرد و پیر میشد، شعرش نیز این شباب را از دست میداد و به سوی چروکیدگی و پیری حرکت میکرد. با وجود این، شکی نیست که حیف شد مرد. مرگ فرخزاد مصیبت بود. چراکه میتوانست تا سی،چهل سال دیگر شعر بگوید و تمام عیبهای خود را از بین ببرد و سهمی بزرگتر از آنکه دارد، در شعر ایران داشته باشد.»9
منابع:
۱- خونی تازه در رگهای صنعت نشر. گفتوگو با مجید روشنگر، هفتهنامه صدا، شماره ۱۴۴، ص۶۵
۲-گفتوگو با آیدین آغداشلو درباره فروغ فرخزاد. www.farspage.com/w/16/dwxo6
۳- تاریخ تحلیل شعر نو؛ محمد شمس لنگرودی، نشر مرکز ، ۱۳۷۸، ص ۱۰۵
۴- همان، ص ۱۰۶
۵- با چراغ و آینه، محمدرضا شفیعی کدکنی،نشر سخن، ۱۳۹۰، ص ۵۶۴
۶- همان، ص ۵۶۹
۷- تحلیل از شعر و ادبیات امروز، مجله نگین. گفتوگوی داریوش آشوری و احمد فتوحی. شماره ۴۵٫ بهمن ۴۷، ص ۶۸
۸- گفتوگو درباره فروغ فرخزاد. مجله نگین. رضا براهنی و احمد فتوحی. شماره 30 ،دی ۴۷ ، ص۱۵
۹- همان، ص۱۷
این مطلب ابتدا در هفته نامه صدا منتشر شده است