این مقاله را به اشتراک بگذارید
نمایشگاه بینالمللی کتاب لندن با حضور بیش از هزار ناشر و موسسه علمی، فرهنگی و رسانهای و ۲۵ هزار فعال فرهنگی از سراسر جهان در روزهای دهم تا دوازدهم آوریل/ ۲۲ تا ۲۴ فروردین مانند چند سال اخیر برگزار شد که حتی یک ناشر و موسسه خصوصی یا دولتی ایرانی در آن حضور نداشتند. نمایشگاه لندن اگرچه در مقایسه با نمایشگاه فرانکفورت از نظر کمی دارای اهمیت کمتری است، ولی از نظر توجه نویسندگان، موسسات انتشاراتی، تعامل و گفتوگوهای فرهنگی، کارگاههای تخصصی و برگزاری نشستهای عمومی و تخصصی درباره وضعیت کنونی و راهبردهای صنعت نشر جایگاه بسیار مهمی در جهان انتشارات دارد. در این سه روز، سوای آشناییها و ارتباطات مستقیم و مذاکرات ناشران، مولفان، توزیعکنندگان، موسسات واسطه انتشاراتی، موسسات سینمایی و تلویزیونی و فضای دیجیتال و نشریات مختلف، مهمترین شرکتهای انتشاراتی و رسانهای کاغذی و دیجیتال به ارایه دستاوردهای خود و ارایه رویکردها و راهبردهای آینده دنیای نشر پرداختند. در گذشته نهچندان دور، ناشران دولتی و خصوصی ایرانی حضور فعالی در این نمایشگاه داشتند، ولی اکنون به دلایل مختلفی، خبری از هیچ نمایندهای از ایران در این رویداد مهم بینالمللی فرهنگی نیست. این در حالی است که اغلب کشورهای کوچک و بزرگ و به خصوص همسایگان ایران، نهتنها حضور فعالی در این نمایشگاه داشتند که بعضا با بهانهها و انگیزههای مختلف، در موضوعاتی مانند هویت منطقهای، مسائل مشترک فرهنگی، هویت ایران، خلیج فارس، آسیای مرکزی، جهان اسلام و منافع منطقهای و بینالمللی ایران، بیدردسر و بدون حضور نمایندگان کشورمان به تبلیغ مواضع و دعاوی بعضا ضدایرانی خود مشغول بودند. نبود عزم جدی در بین مسوولان فرهنگی، نبود یک سیاست واحد و شفاف درباره تعاملات فرهنگی بینالمللی، نبود یا کمکاری نمایندگان رسمی فرهنگی ایران در غرب، معضلات اقتصادی ناشران و مشکلات مربوط به اخذ ویزا، از جمله عواملی هستند که موجب انزوای فرهنگی ایران و غیبت از این گونه رخدادها و گردهماییهای مهم و تاثیرگذار هستند. با این همه، باید اعتراف کرد که سوای همه مسائل و موانع ذکر شده، در طول دست کم ۱۳ سال اخیر، نوعی نگاه در ایران قوت گرفته که با استفاده از تجربیات کشورهایی مانند کره شمالی، باید درهای فرهنگی و ارتباطات علمی کشور را روی دنیا بست یا دستکم بهشدت تحت کنترل و فیلتر درآورد. این نوع نگاه پیشدستانه و پیشگیرانه لابد از نظر سیاسی، امنیتی و فرهنگی برای ایران منافعی داشته، ولی زیانهای کوتاهمدت و راهبردی قطعی آن در انزوای جهانی و نادیده گرفتن و دور زدن ایران در مسائل مهم فرهنگی و بینالمللی جهان، به مراتب بیشتر بوده است. برای صاحب این قلم، قدم زدن در چنین نمایشگاهی با حضور فعالانه همسایگان ایران و برگزاری مراسم و برنامههای واقعا یا ظاهرا فرهنگی، در جهت گسترش مناسبات جهانی، قبولاندن مواضع بعضا ضدایرانی آنان و تلاش برای فرهنگ و هویت و تاریخسازی برای خود، بسیار ناگوار و تلخ بود. اگر در این رویداد بینالمللی، نام و یادی هم از ایران بود، توسط آثار ناشران تخصصی ناشر آثار مربوط به مطالعات باستانشناسی، سیاسی، امور خاورمیانه، آسیای مرکزی و جهان اسلام بود. آثاری که بعضا ارزشمند و بعضا ضعیف یا حتی مغرضانه بودند. باید توجه داشت که همه جریانها و موسسات فرهنگی و انتشاراتی در جهان، دشمن یا بدخواه ایران نیستند و فرصتهای بالقوه و بالفعل ناشی از مشارکت در این گونه گردهماییهای جهانی، به مراتب بیش از خطرات انزوا و گوشهگیری ایران از چرخه تعاملات جهانی است. این نگاه کودکانه که با غیبت ما از جریانهای فرهنگی جهانی، چرخ این گونه تلاشها از گردش خواهد ایستاد یا دشمنان و رقبای ایران باید و موظفند که با مرام و معرفت و بزرگواری حق را به حقدار داده و در غیاب ایران، به جای توجه و دفاع از منافع خود حافظ و ضامن حقوق ما باشند، اگر هم روزگاری قابل توجه بوده، اکنون سالهاست که ناکارآمدی خود را ثابت کرده است. واقعیت این است که در شرایط بسیار حساس و سرنوشت ساز کنونی، مساله فراتر از موضوع محدودی به نام نمایشگاه کتاب لندن است. تا زمانی که نگاه واحد و مصممی در ایران درباره حضور سالم، قوی و مستمر در محیطهای مختلف بینالمللی در جهت دفاع راهبردی از منافع و مصالح ملی ایران وجود نداشته باشد و هرگونه تعامل و تلاش مستقل جهانی در این راه با نگاه ایذایی و حذفی توام با سوءظن و پروندهسازی وجود دارد، نمیتوان توقع و انتظار داشت که در جامعه جهانی جایگاه بهتر از وضع کنونی داشته باشیم. کشورهای مختلف حاضر در حریم امنیتی ایران، نهتنها فعالانه در نهادهای فرهنگی، سیاسی، مطالعاتی و راهبردی منطقهای و جهانی مشارکت دارند، بلکه خود نیز به نامهای مختلف بومی، موسسات مطالعاتی، اندیشکده و گروههای لابی از این دست را اداره و حمایت میکنند. هرچند که اغلب عرصههای راهبردی بینالمللی فرهنگی در دنیای امروز، خارج از تلاشهای رسمی انجام میشود، متاسفانه باید گفت که بخشهای فرهنگی دولتی از وزارت خارجه گرفته تا رایزنیهای فرهنگی نیز در این مسیر ناکارآمد و فاقد صلاحیت و عزم جدی بوده و حتی بعضا مخالف فعالیتهای مستقلی از این دست هستند. اگر تا پیش از این حضور ایران در عرصههای فرهنگی جهانی اقدامی مفید بود، اکنون با فشارهای روزافزون به کشورمان، نیازمند یک بازنگری جدی و پوستاندازی همهجانبه در عرصه دیپلماسی مردم محور هستیم و بیتوجهی به این نیاز به منافع ملی ایران لطمه وارد کرده و بیش از این لطمه خواهد زد.
*تاریخنگار و پژوهشگر
منبع: روزنامه اعتماد شماره ۴۰۶۵؛ دوشنبه ۲۷ فروردین ماه ۱۳۹۷