این مقاله را به اشتراک بگذارید
اپرائیسم توطئه ای برای تکه تکه کردن آدمها
مروری بر مجموعه داستان «لندن شهر چیزهای قرمز» نوشتهی نوید حمزوی
نسترن مکارمی
«لندن شهر چیزهای قرمز» عنوان مجموعه داستانی نوشته ی نوید حمزوی است که در سال ۹۵ توسط نشر نیماژ منتشر شده است. این مجموعه شامل دوازده داستان است که با رویکردی تازه – لااقل درمیان داستانهای ایرانی- می تواند نوید حمزوی را به عنوان نویسنده ای دارای سبک خاص خود معرفی کند. داستانهای این مجموعه غالبا در فضایی انتزاعی شکل گرفته اند و می توان آنها را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار داد. فردیت ، جامعه نگری و فلسفه وجوهی از این داستانهاست که این نوشته سعی در مرور و واکاوی آنها دارد.
- جنبه ی فرد گرایانه: درست است که هر اثر ادبی به نوعی بازتاب دهنده ی زاویه دید نویسنده ی آن نسبت به جهان و رخدادهای پیرامون خود است. ولی آنچه که این مجموعه را از آثار دیگران متمایز می کند، نگاه متفاوت نویسنده به دنیایی است که او سعی در کنکاش، شناخت و یکی شدن با آن را دارد. جهانی که با وجود تلاش و از خود گذشتگی های فراوان شخصیت های داستانها، در آرامش و خونسردی ماشین گونه ای، هر گونه عنصر خارجی را که نتواند با او به وحدت وجود برسد، مضمحل کرده و به محاق می برد. سرگشتگی، از هم گسیختگی و فنا سرنوشت محتوم این شخصیت های داستانی است که هر یک به نوعی درپی تلاش برای کسب هویتی مستقل و تایید شده در این جهان تازه، به بن بست رسیده و هر یک به شکلی از جانب آن واپس زده شده اند.
" اخیرا به اپرا، به آرزوهایم شک کرده ام. حتی به برآورده شدنشان هم شک کرده ام. به این که از ایران رانده شده ام یا مهاجرت کرده ام؟ به این که لندن با من چه کرده است؟ به این که آیا هم آغوشی من با دروتی درون زمان هم امکان پذیر بود؟ فکر میکنم اختلال اپرا نه بیماری، که اپراییسم توطئه ای است برای تکه تکه کردن آدم ها، تکه تکه کردن تاریخ، شورش ها و آرزوها…" لندن شهر چیزهای قرمز- ص ۵۱
(نکتهی قابل اشاره اینکه اسم شخصیت زن این داستان دوروتی است که میتواند مخاطب را به یاد دروتی داستان جادوگر شهر اوز بیاندازد . دختری که در پی گردبادی از خانه دور میشود و به همراه مرد آهنی، شیر و مترسک، به دنبال نشانی خانه و هویت گم شده اش می گردد…)
- جنبه ی اجتماعی:از منظری دیگر، در پس داستانهای این مجموعه، جامعه ای قرار گرفته است که ناشناس، غیر قابل پیش بینی و بی ترحم است و درست به روش سیاست مداران کهنه کار با لبخندی برلب "در ذهن خود طناب دار تو را می بافد".مجموعه ای همگن که به خود زحمت شناختن شهروندان تازه را نمیدهد و تلاشی برای فهمیدن زبانشان نمی کند و مانند هر جامعه ی همسان ساز دیگری، انسان ناهمگون را لای چرخ دنده های خود گرفته و آنچنان می فشارد تا به قواره و قائده ی دیگران درآید و چیزی از خودبودگی در او به جا نماند. جامعه ای که یک روی آن جبر و بایستگی است و روی دیگرش واپس زن و غیر قابل امتزاج.
" اکنون وقتی خودم را با آن مردم مقایسه می کنم می فهمم آنها راه عقلانه تری در پیش گرفته اند. آنها دست کم دیوانه وار تصمیم نمی گیرند وارد چد بعدی بشوند. آنها بیرون حلقه ی سنگی دور چند بعدی می نشینند و بر چیزی مبهم می گریند…" چند بعدی- ص 78
( در داستان" الاغ بوریدان" نیز جامعه ی مورد بحث جامعه ایست بسته که به شدت تحت نظارت و مراقبت اطلاعاتی است. جامعه ای که با تمام قوا سعی می کند از موجودی موهوم، دشمن فرضی بسازد و با ممانعت از ورود آن به جامعه، قدرت خود را در برقرار کردن هر گونه محدودیت به نفع نیروی حاکم، به رخ دیگران بکشاند.)
- جنبهی فلسفی : این وجه از داستانهای نوید حمزوی در حقیقت برسازنده ی ساختار انتزاعی این مجموعه است . آنچه که مخاطب را بیش از هر چیز وادار به اندیشیدن می کند، رویارویی و مواجهه ی او با زوایای تاریک و ناشناخته ی درون خود است. مواجهه با آن "دیگری" که در داستانهای "بررسی ساختار یک آینه" ، "مایند د گپ"، "رویال ودینگ" و "گروهان ۲۱"بیش از سایر داستانها مورد توجه قرار گرفته است. خودی که در درون ماست و ما او را انکار نه، ولی در زوایای دوری از وجود خود دفن کرده ایم. با این همه او- آن دیگری- با ظهور در قالب صدا، تصویر و یا حتی خاطره ای گم شده، حضور خود را یاد آوری می کند و این تازه اول ماجراست…
"کمابیش زمان زیادی از عروسی گذشته. فرستادن کارت پستالها از همان ابتدا اشتباه بود. این روزها کمتر به آن خیره می شوم. ارتباطم با دوستانم کمتر شده. دوری دو کشور بهانه ی خوبی است. دور بودن آدم را تا حد زیادی ایمن میکند. غیبت بلند مدت رازآمیز است. رازآمیز بودن جلوهی بهتری دارد." رویال ودینگ- ص ۶۰
این نوشته مروری کلی و گذرا بر مجموعه داستان نوید حمزوی بود و البته که هر تک داستان، جهانی ویژهی خود داشته و میتواند به تنهایی مورد بررسیهای ساختاری قرار بگیرد ولی در پایان میتوان این نکته را هم افزود که آنچه " لندن شهر چیزهای قرمز" را به مجموعه داستانی خواندنی بدل میکند، نه واکاوی های درون متنی و جستجوی ارجاعات و نشانه ها ، که لذت تماشای جهان از دریچهی نگاه نویسندهای متفاوت است و همین امر به تنهایی توصیه به خوانش این مجموعه را کفایت میکند.