این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
حقایقِ باورنکردنیِ یک مرگ
نگاهی به رمان «خواهر» اثر لوئیس جنسون
کاوه شایسته
بعضی از داستانها و رمانها را میتوان با صفت زنانه توصیف کرد، چرا که بیشتر از آنکه مردان را مخاطب خود قرار دهد از زنان، و برای زنان مینویسد. شخصیتهای اصلی را از میان زنان انتخاب میکند، و به همین دلیل روایتی از جهانی زنانه به ما ارائه میدهد. این مسئله نه ماهیتی ایجابی دارد، و نه ماهیتی سلبی؛ صرفا گزارشگر وضعیت ِ توصیفی اثر است. داستان «خواهر» اثر لوئیس جنسون که بهاره نوبهار ترجمهاش کرده است، همچنان که شاید از نامش پیدا باشد، داستانی است زنانه. این داستان روایتی است از زنی غمگین به نام گریس که بهترین رفیق زندگیاش، شارلی را از دست داده است. او از فضای رنج آور بعد از مرگ شارلی بیرون نیامده است، و اکنون با مردی به نام دن در خانهای غمزده زندگی میکند.
گریس خیلی زود، یعنی در فصل سوم رمان، قصهی آشناییاش با شارلی را، زمانی که تنها نُه سال داشت، بازگو میکند. او دختری منزوی و کنارهجو از دیگر دانشآموزان مدرسه است، و شارلی دختری تا حدودی عاصی که به راحتی از پس خودش و حتی حمایت از او برمیآید. شارلی به سرعت با گریس دوست میشود، و به بقیهی شاگردان و همکلاسیهایش این پیام هشدار آمیز را مخابره میکند، که اگر کسی گریس را اذیت کند، با او طرف خواهد بود. از اولین رویدادهای دوست داشتنیِ زندگی گریس همین دوستی در مدرسه با شارلی است؛ زمانی که گریس فکر میکرد تنهاترین موجودِ روی زمین است.
روایتِ «خواهر» روایتی رفت و برگشتی است. این ویژگی خصوصا در نیمهی اول پررنگتر جلوه میکند. فصلها به صورت یکی در میان و گاه با فاصلهای بیشتر به لحاظ زمانی به روایتهایی از گذشته، و روایتهای اکنونی تقسیم میشود. «آن موقع» و «حالا» کلماتی است که همان بدو فصول داستانی رویت میشود تا ما بدانیم قصهی آن اپیزود ادامهی روایت فعلی «خواهر» است، یا قرار است واقعیتی از گذشته را پیش بکشد. این ترفند ِ ساده اما ضروری داستان نویس، موجب میشود مهمترین المان این رمان، یعنی شخصیتهای آن، جلوهای عمیقتر بیابند.
بعد از مرگ شارلی، هیچ چیزِ زندگی گریس عادی نیست، حتی مسائلی که خود او سعی میکند عادی جلوهشان بدهد. تحت تاثیر مرگِ شارلی، گریس برای انجام هر کاری دلمرده است، با خانوادهاش همچون قبل ارتباط ندارد، و با شوهرش دن تقریبا بی ارتباط است. آنها در یک خانه زندگی میکنند، دیالوگهای معمول زناشوهری دارند، و حتی گریس در ادای جملات عاطفی و حامیانه کم و بیش تقلایی هم میکند، اما هر دوشان میدانند که زندگیشان از هم پاشیده است. گریس به خاطر این وضعیت، عذاب وجدان دارد، چرا که میداند همهی اینها به دلیل مرگ شارلی است، و دن مقصر این ماجرا نیست.
گریس از همه چیز میترسد: از اتفاقی که نیفتاده اما احتمالا میافتد، از حرفهایی که احتمال دارد بشنود یا از حرفهایی که ممکن است خودش به کسی بزند. زندگی او بعد از مرگ شارلی به دو قسمت ِ قبل و بعد از مرگ شارلی تقسیم میشود و بعد از آن فاجعه او حالا از همه چیز میترسد. دکترش، پائولا میگوید که «فکر بد ریشه در ترس از دست دادن دارد». این واقعیت زندگی گریس است. کافی است دن دیر بیاید خانه یا یک شب نیاید؛ ذهن گریس به صورت خودکار میرود سراغ بدترین رویدادهای ممکن.
اما با همهی اینها گریس نمیتواند قضیهی چرایی مرگ شارلی را فراموش کند. او باید از همه چیز سردربیاورد. شارلی چطور مُرد؟ چرا مرد، و آیا کسی او را به قتل رسانده است یا خیر؟ در میان مکتوباتی که از شارلی باقی مانده است، جملهای بیش از همه فکرِ گریس را مشغول کرده است و آن اینکه «من کار وحشتناکی کردم، گریس. امیدوارم من رو ببخشی.»
شارلی برای گریس، بهترین دوستش یادگارهای دیگری هم باقی گذاشته. آنها خاطرات فراوانی با هم داشتند و به همین دلیل جعبهی خاطراتِ شخصی داشتند که فقط گریس به آن دسترسی دارد. در میان آنچه در این جعبه است دیدنیها و خواندنیهایی است که گریس بیشتر به فکر فرو میبرد، و بیشتر برمیانگیزاند تا از فرجام ِ زندگی دوستش مطلع شود. به تدریج، و با پیشرفت داستان «خواهر» در کنار شخصیتهایی نظیر مادرِ الکلی شارلی، پدرش، و همین طور خانوادهی گریس؛ پای شخصیتهای جدید به رمان باز میشود که به شدت در فراز و فرود داستان نقش دارند. یکی از این کاراکترها، دختری به نام آنا است. ورود او به دنیای این کتاب، را میتوان همزمان، ورود رمان به دنیای داستان جنایی قلمداد کرد. اکنون، رمان برخلاف نیمهی اول با ریتم و تمپوی تندتری پیش میرود و بیشتر از آنکه دنیای درون و عواطف گریس را واکاوی کند، تن به روایت اتفاقات مرموز و پرهیجان میدهد. گریس حالا تصور میکند، عدهای تعقیبش هستند، و با هر گامی که در جهت نزدیکتر شدن به حقیقتِ مرگ شارلی برمیدارد، خودش نیز به مرگ نزدیک میشود. این مسئله برای مخاطب که در وهلهی اول با ترسهای همیشگی این کاراکتر آشناست، چندان جدی نمینُماید اما بعد از این که نشانههایی حقیقی برای این ترسها در داستان ظهور میکند، ما هم با گریس همدل میشویم وُ بیش از پیش به دنبال واقعیت زندگی و مرگ شارلی خواهیم بود.
نقل از الفکتاب
خواهر
نویسنده: لوئیس جنسون
مترجم: بهاره نوبهار
نشر قطره
چاپ اول: ۱۳۹۷
شمارگان: ۴۰۰ نسخه
۳۹۹ صفحه
قیمت: ۳۸ هزار تومان
‘
1 Comment
ناشناس
اظهار نظر آقای سعید قطبی زاده درباره فیلم “همه می دانند” کاری از اصغر فرهادی:” من فیلم رو دوست ندارم ، و دوست ندارم درباره فیلمی که دوست ندارم حرف بزنم یا بنویسم”.