این مقاله را به اشتراک بگذارید
به گزینی از میان کتابهای داستانی منتشر شده در چهار دهه گذشته
۴۰ سال انقلاب؛ ۴۰ رمان
چهل عدد مقدسی است. و همین ما را بر آن داشت تا در آستانه چهلسالگی انقلاب، چهل اثر در ادبیات داستانی را انتخاب کنیم. پروسه انتخاب این آثار (در رمان و مجموعه داستان) به این شکل بوده که تنها آثاری در این فهرست قرار گرفته که از بهمن ۵۷ تا بهمن ۹۷ از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز گرفته و در ایران منتشر شده باشد. در این بازه زمانی، ۳۶۰۳۵ نسخه کتاب در این حوزه منتشر شده است. پارامترهای انتخاب بهترین رمان بدین گونه بوده که هر اثر در زمان خودش به نوعی انقلابی، هرچند خُرد، در ادبیات داستانی ایجاد کرده باشد. بهجز این، فروش رمان، تاثیرگذاری، برندهشدن در جوایز ادبی، نظر مثبت منتقدان، و در یک کلام همه مولفههای یک اثر موفق را داشته باشد. این نکته را هم باید اضافه کرد که در انتخاب چهل مجموعهداستان فارسی، تمرکز روی کتاب نبوده، بلکه تاکید بر نویسنده و همه مجموعهداستانهای کوتاهش بوده است. انتخاب ما براساس معیاری بوده که در غرب به کار میرود: یعنی هر نویسنده پس از انتشار چند مجموعهداستان، که به مرور زمان امکان چاپ آثار قبلی از بین میرود، برگزیدهای از داستانهای آنها در یک مجموعه با مقدمه منتشر شود. مثلا جان چیور حدود ۱۶۱ داستان کوتاه دارد، در برگزیده داستانهایش که با مقدمه یکی از نویسندهها و ویراستاران برجسته از سوی کتابخانه آمریکا منتشر شده، کمتر از هفتاد داستان آمده است. برای نویسندههای ایرانی نیز از جمالزاده، هدایت، چوبک، ساعدی، صادقی، علوی، آلاحمد، گلستان، گلشیری، تا دیگر نویسندههای پیش و پس از انقلاب، میتوان چنین کاری کرد: بهتازگی گلی ترقی برگزیده بهترین داستانهایش را در کتابی با عنوان «۱۲ داستان» منتشر کرده است. آنچه در ادامه میخوانید نگاهی است به چهل رمان برگزیده به انتخاب گروه ادبیات و کتاب «آرمان» (دبیر: آریامن احمدی/ همکاران: سمیرا سهرابی، سمیه مهرگان) در چهلسالگی انقلاب؛ کاری که برای نخستینبار در نشریات ایران صورت میگیرد.
هجده مهر ۱۳۵۷ است. هنوز روزنامه اطلاعات تیتر بزرگ «شاه رفت» را در صفحه اولش چاپ نکرده. هنوز شاه صدای انقلاب را نشنیده. همه اینها مناسبت خوبی است برای اینکه جمع بزرگی از شاعران و نویسندگان و مترجمان ایرانی گرد هم آیند تا اولین مبارزه از سوی روشنفکران ایران شکل بگیرد و سانسور را با کلماتشان فریاد بزنند. از همان شب اول، مراسم با استقبال چشمگیری شروع شد که هیچکس فکرش را هم نمی کرد و تا ده شب پابرجا بود، در کنار سخنرانیهای بسیاری که در مذمت سانسور و در ستایش آزادی اندیشه و بیان صورت گرفت، شعرهای بسیاری نیز از شاعران خوانده شد که بیشترشان تصویری از جامعه ایران آن روز را نشان میداد. این ده شب که به «شبهای گوته» معروف است، از سوی کانون نویسندگان ایران با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان (انستیتو گوته) در باغ انجمن فرهنگی روابط ایران-آلمان برگزار شد و تاثیر عمیقی بر جریانهای انقلابی روشنفکری گذاشت.
کمی که از شبهای گوته فاصله میگیریم و به خیابانهای تهران میآییم، در میان پلاکاردهایی که در میان جمعیتهای مختلف با گرایشهای سیاسی و مذهبی گوناگون تکان میخورد، چهار پلاکارد متفاوت دیده میشود: خسرو گلسرخی، جلال آلاحمد، صمد بهرنگی و دکتر علی شریعتی. یک شاعر و سه نویسنده؛ چهار روشنفکر. شریعتی یکی از تاثیرگذارترین چهرههای انقلاب ۵۷ بود که نقش بسزایی در روشنگری نسل انقلابی داشت. او تهییجکننده و محرک اصلی انقلابیون بود. کتابها و سخنرانیهای او اگرچه امروز به موزه تاریخ پیوسته، اما در زمانه خودش نیروی محرک جوانان بود. اما نثر شریعتی در کتاب «کویر» هنوز هم خواندنی است. صمد بهرنگی نقش دیگری داشت. او گویی میخواست فرزندان نسل انقلاب را انقلابی بار بیاورد. او با «ماهی سیاه کوچولو»یش و دیگر آثاری که برای کودکان نوشت این نقش را ایفا کرد. آلاحمد هم یکی از داستاننویسان مهم آن روزگار بود که با آثارش نقش قابل توجهی در روشنگری نسل انقلابی داشت. خسرو گلسرخی در یک چیز با این سه نفر وجه اشتراک داشت و آن مبارزه با شاه و سانسور بود. این را در مقالات و شعرهایش میتوان به روشنی دید.آنها هرچند شاهد به ثمرنشستن انقلابی که خود در آثارشان آن را فریاد میزدند، نبودند، اما آثار و اندیشههایشان هنوز هم این انقلاب و نسلهای پس از انقلاب را پیش میبرد.
حالا چهل سال از آن روزها و شبها گذشته و در طول این چهل سال آثار بسیاری در حوزه ادبیات داستانی چاپ و منتشر شده که برخی از آنها انقلابی در ادبیات داستانی معاصر به شمار میروند. از سال ۵۷ تا ۶۰ که سالهای اولیه انقلاب و شکل گیری دولت موقت و تثبیت جمهوری اسلامی است و بهدنبال آن جنگ میآید، تقریبا ۱۱۳ اثر داستانی منتشر میشود که مهمترینشان «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» نوشته محمود دولتآبادی است. دولتآبادی که پیش از انقلاب او را در هیات نویسندهای با داستانهای بلند میشناختیم، حالا قلم به دست گرفته تا یکی از بزرگترین رمانهای تاریخ ادبیات فارسی را بنویسد. رمانی که جلد نخستش در سال ۵۷ و جلدهای بعدیاش در سالهای بعد منتشر میشود. انقلاب دولتآبادی در رمان، مهمترین دلیل در انتخاب «کلیدر» بهعنوان یکی از چهل رمان برتر در چهلسالگی انقلاب است. «کلیدر» در زبان و مضمون نیز شاخص و بیهمتا است، از همین نظرگاه است که برخی آن را «شاهنامه به نثر» و برخی آن را «جنگ و صلح ایران» نامیدهاند.
دولتآبادی بهدنبال انتشار جلد نخست «کلیدر» رمان دیگری هم منتشر میکند: «جای خالی سلوچ»؛ که ما را با تصویر دیگری از محمود دولتآبادی مواجه میسازد. رمان مهم دیگر سال ۶۰، رمان سه جلدی «آتش بدون دود» نوشته نادر ابراهیمی است که بهنوعی یکی دیگر از بلندترین رمانهای فارسی است که برای نخستینبار تصویر تازهای از زندگی قبایل ترکمن به خواننده ارائه میدهد.
در این دوره که شرایط کاری برای بسیاری هنوز فراهم نبود جمال میرصادقی با «بادها خبر از تغییر فصل میدهند» و جعفر مدرسصادقی با رمان کوتاه «گاوخونی» توانستند شعله خرد ادبیات را روشن نگه دارند. ابتدای نیمه دوم شصت که هر دو طرف جنگ از آن خسته شده بودند، رضا براهنی با «رازهای سرزمین من» یکی از مهمترین آثارش را منتشر کرد. او داستانش را به شمال غرب ایران، تبریز، اردبیل می برد. بخشهایی از داستان نیز در تهران میگذرد. براهنی داستانش را از دهه سی شروع میکند و تا یک سال پس از انقلاب میکشاند. این رمان دو جلدی نیز یکی از مهمترین رمانهای بلند فارسی است. اسماعیل فصیح که پیش از این با جلال آریان در رمانهای پیشینش مثل «ثریا در اغما» از خود نویسندهای یگانه با کاراکتری یگانه در اذهان ثبت کرده بود با «زمستان ۶۲» بهعنوان بهترین اثرش، تصویری تازه و طنزآمیز از پشت جبهههای جنگ ارائه میدهد.
هرچه به پایان جنگ و دهه شصت نزدیک میشدیم فضای فرهنگی بازتر میشد. در این سالها سه اثر مهم در تاریخ ادبیات فارسی منتشر شد: «اهل غرق»، «طوبا و معنای شب» و «سمفونی مردگان». منیرو روانیپور که پیش از این «کنیزو» را منتشر کرده بود و با موفقیت چشمگیری مواجه شده بود، اینبار در هیات رمان، یکی از بهترین آثار داستانی را منتشر کرد: «اهل غرق» بهنوعی «صدسال تنهاییِ» مارکز است که در جنوب ایران میگذرد. روانیپور در این داستان با استفاده از موتیفها و اِلمانهای سنتی جنوب، از جمله طبیعت جنوب ایران و دریا، افسانهها و پریهای دریایی، طلسمها، ماهیگیری و زنان بومی، داستانی مدرن خلق میکند که در ادبیات فارسی نو است.
شهرنوش پارسیپور با «سگ و زمستان بلند» و «آویزههای بلور» حضور موفق خود را به اثبات رسانده بود و حالا با «طوبا و معنای شب» به اوج میرساند. پارسیپور در این رمان که تحول شخصیتهایش را در زمینه تاریخی از قاجار تا پهلوی پیش میبرد، تصویر تازهای از زن ایرانی ارائه میدهد. در همین سال عباس معروفی با «سمفونی مردگان» توانست یکی از تاثیرگذاترین رمانهای فارسی را بنویسد.
دهه هفتاد برای هر اهالی ادبیات میتواند با یک رویداد تصویر شود: از کارگاههای داستان گلشیری و رضا براهنی و انتشار «خطاب به پروانهها» و ماجرای کانون نویسندگان ایران تا سالهای پایانی سازندگی و روی کارآمدن دولت اصلاحات. در این دهه آثار بسیاری منتشر شد که در فهرست چهلتایی، ۱۳ اثر مربوط به این سال ها هستند.
آغاز این دهه با رمان «سوقصد به ذات همایونی» نوشته رضا جولایی است. وقتی از رمان تاریخی حرف میزنیم، منظور رمانهای ماجراجویانه مثل «آتیلا» یا «ده نفر قزلباش» و از این نوع پاورقینویسیها نیست که نگاهی سنتی و سرگرمکننده به تاریخ دارند. رمان تاریخی به مفهومی که لوکاچ در «رمان تاریخی» از آن نام میبرد؛ یعنی رمانهایی که از یکسو ریشه در رمان مدرنیستی دارد و از سوی دیگر برآمده از نگاههای جدید به تاریخ است. از این منظر رمان «سوقصد به ذات همایونی» انقلابی در رمان فارسی است. از دیگر رمانهای تاریخی که با این دیدگاه به فهرست چهل تایی راه یافتهاند «چیدن باد» (1389) نوشته محمد قاسمزاده و «مردگان جزیره موریس» نوشته فرهاد کشوری (۱۳۹۱) است.
«سالهای ابری» در سال ۱۳۷۰ منتشر شد و تصویر دیگری از علیاشرف درویشیان بهعنوان یک رماننویس ارائه میدهد. این رمان نیز در کنار «کلیدر» و «آتش بدون دود» از رمانهای بلند فارسی است که به غرب ایران و کردها میپردازد و تصویر تازهای از اقلیم دیگری از ایران ارائه میدهد که ادبیات فارسی آن را کم داشت.
احمد محمود هم با رمان «مدار صفر درجه» به جمع رماننویسهایی میپیوندد که یکی از رمانهای بلند فارسی را نوشتهاند. محمود پس از «همسایهها» حالا دو رمان مهم دیگر مینویسد که «مدار صفر درجه» به وقایع انقلاب و جنگ میپردازد و تصویر تازهای از این دو رویداد مهم میدهد و «درخت انجیر معابد» هم با تعدد شخصیتهای بیشمارش روی دیگری از فرهنگ ایرانی. «خانه ادریسیها» هم از رمانهای تاریخی مهمی است از غزاله علیزاده که سرنوشت یک خانواده را به تصویر میکشد.
در این دهه نویسندههای برجسته دهه چهل و پنجاه هم که به غربت مهاجرت کرده بودند آثاری منتشر کردند. سه رمان «غریبه در شهر»، «تاتار خندان» و «آشفته حالان بیداربخت» از غلامحسین ساعدی پس از مرگش منتشر شد. بزرگ علوی هم «موریانهها» را منتشر کرد، اما هیچکدام از آثار منتشرشدهشان در پیش از انقلاب، فراتر نرفت.
رمانهای دیگری که در این دهه منتشر میشود و هر کدام صدای تازهای در ادبیات فارسی است عبارت است از: «دل دلدادگی» شهریار مندنیپور، «نیمه غائب» حسین سناپور، «من او» رضا امیرخانی، «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» احمد دهقان، «رود راوی» ابوتراب خسروی، «هیس: مائده؟ وصف؟ تجلی؟» از محمدرضا کاتب. کاتب آنطور که شهرنوش پارسی میگوید با «هیس» نشان میدهد که نویسنده بااستعداد و صاحبسبکی است. کاتب در این رمان پستمدرن، تصویری دیگری از ظرفیت رمان فارسی ارائه میدهد. هوشنگ گلشیری، محمد محمدعلی و سیمین دانشور هم در این دهه رمانهای «آینههای دردار»، «جزیره سرگردانی» و «برهنه در باد» را منتشر میکنند. رمانهای موفق دیگری نیز در این دهه منتشر شدند که به فهرست چهلتایی راه نیافتند: «بامداد خمار» فتانه حاجسیدجوادی، «دالان بهشت» نازی صفوی، «چهلسالگی» ناهید طباطبایی، «روی ماه خداوند را ببوس» مصطفی مستور، و «انگار گفته بودی لیلی» سپیده شاملو.
دهه هشتاد که همزمان با دور دوم دولت اصلاحات است، با افزایش تعداد ناشران، کتابهای داستان نیز به شکل بیرویهای زیاد میشوند که گاه تشخیص سره از ناسره را سخت میکند. نیمه دوم دهه هشتاد با روی کارآمدن محمود احمدینژاد همراه بود و وضعیت سانسور و جلوگیری از انتشار برخی از کتابها، سبب شد تا برخی نویسندهها به نشانه اعتراض از انتشار آثارشان جلوگیری کنند. بااینحال آثار مهمی از فهرست چهلتایی در این دهه منتشر شدهاند. این دهه مساوی است با روی کارآمدن داستاننویسان آتیهداری که صدای خود را داشتند و تصویر دیگری از انسان ایرانی ارائه دادند.
روحانگیز شریفیان از نویسندههای مهاجر ایرانی تصویر تازهای از انسان بازگشته به وطن در رمان «چه کسی باور میکند رستم» ارائه میدهد و رضا قاسمی در «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» تصویر تازهای از انسان ایرانی در غربت. از دیگر صداهای تازهای که در این دهه برای نخستینبار خود را معرفی کردند، میتوان به زنان داستاننویس اشاره کرد: فریبا وفی با «پرنده من»، زویا پیرزاد با «من چراغها را خاموش میکنم»، مهسا محبعلی با «نگران نباش». (محبعلی پیش از این رمان، مجموعهداستان موفق «عاشقیت در پاورقی» را منتشر کرده بود که با استقبال چشمگیری مواجه شد). نویسندههای جوانی هم از مردان خود را با این آثار به عنوان نویسندهای جدی معرفی کردند: یعقوب یادعلی با «آداب بیقراری»، منیرالدین بیروتی با «چهار درد»، حیبب احمدزاده با «شطرنج با ماشین قیامت»، مجید قیصری با «گوساله سرگردان»، حسین مرتضاییان آبکنار با «عقرب روی پلههای راهآهن اندیمشک یا از این قطار خون میچکد قربان» محمد حسینی با «آبیتر از گناه» و سودابه اشرفی با «ماهیها در شب میخوابند».
نویسنده برجستهای چون امیرحسن چهلتن که به دلیل اعتراض به ممیزی از انتشار بسیاری از آثارش در ایران خودداری کرد، در سال ۸۴ رمان «سپیدهدم ایرانی» را منتشر میکند. چهلتن با تاکید روی مکان، که در بیشتر رمانهایش تهران مرکز ثقل جهان است، فضایی از تهران امروز به خواننده ارائه میدهد که برخلاف آن فضای نوستالژیکی است که گلی ترقی در داستانهایش نشان میدهد یا فضای تاریخی از تهران که سپانلو در شعرش. در این دهه آثار موفق دیگری هم منتشر شد، اما به فهرست چهلتایی راه نیافت: «بانوی لیل» محمد بهارلو، «از شیطان آموخت و سوزاند» فرخنده آقایی، «سالمرگی» اصغر الهی، «بازی آخر بانو» بلقیس سلیمانی، «و دیگران» محبوبه میرقدیری، «رنگها و سایهها» محمدرحیم اخوت، «شب ممکن» محمدحسن شهسواری، «پری فراموشی» فرشته احمدی، «سهم من» پرینوش صنیعی، «شهری که زیر درختان سدر مُرد» خسرو حمزوی، «کتاب بینام اعترافات» داوود غفارزادگان، «مونالیزای منتشر» شاهرخ گیوا، «مفیدآقا» مرتضی کربلاییلو، و «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» شهرام رحیمیان.
همه آثاری که از آنها در فهرست چهلتایی نام برده شد، هر کدام بهنوعی انقلابی در زمان خود محسوب میشدند. انقلابی هرچند خُرد، اما چراغ این ادبیات را روشن نگه داشتند. در انتهای این فهرست چهلتایی، آثاری قرار دارد که از سال ۹۰ تا ۱۳۹۷ منتشر شده است. در این دهه از نویسندههای دهههای پیش مثل گلی ترقی، قباد آذرآیین، حسن اصغری، شیوا ارسطویی، محمود حسینیزاد، احمد آرام، شهریار عباسی، اسماعیل یوردشاهیان، سیامک گلشیری، حسن محمودی، زندهیاد محمد ایوبی، کیهان خانجانی، ابراهیم دمشناس، طلا نژادحسن، پیام یزدانجو، علیرضا سیفالدینی، طاهره علوی، مهناز کریمی، یوسف علیخانی، فرشته مولوی، فرشته توانگر، قاسم کشکولی، علی صالحی، کوروش اسدی، و ناتاشا امیری آثاری منتشر شد که به فهرست چهلتایی راه نیافت. در این دهه بیشتر چهرههای جوانتری که بیشترشان متولدین پس از انقلاب بودند پیشرو شدند: مهدی یزدانیخرم، منصور علیمرادی، آتوسا افشیننوید، مهدی ربی، محمد طلوعی، آرش آذرپناه، یوسف انصاری، سلمان امین، علیاکبر حیدری، هادی تقیزاده، زهرا عبدی، نسیم مرعشی، الهام فلاح، طاهره گوهری، رامبد خانلری، احمد حسنزاده، رضیه انصاری، آیدا مرادیآهنی، سینا دادخواه، حامد حبیبی، محسن عباسی، علی چنگیزی، مهدی افروزمنش، کرمرضا تاجمهر، جواد پویان، سپیده سیاوشی، آرش صادقبیگی، سروش چیتساز، مریم جهانی و… سمیه مکیان. که از این میان، تنها اثر راهیافته به فهرست چهلتایی، رمان «غروبدار» سمیه مکیان بود.
اما پیش از چرایی انتخاب «غروبدار» به محمدرضا بایرامی میرسیم که بیشتر او را با رمانهایی با مضمون جنگ میشناسیم و در سالهای اخیر آثار مهمی منتشر کرده، از جمله «پل معلق». بایرامی در ابتدای این دهه با رمان «مردگان باغ سبز» روایت دیگری از رویدادهای تاریخی در آذربایجان ارائه میدهد و بهنوعی رمان تاریخیای مینویسد که برخورد سه نسل با یک رویداد تاریخی را نشان میدهد.
اما آخرین رمان فهرست چهلتایی، که در اواخر سال ۱۳۹۶ منتشر میشود و رمان بحثبرانگیز این فهرست است رمان «غروبدار» نوشته سمیه مکیان است. تنها نویسنده این فهرست که پس از انقلاب ۵۷ به دنیا آمده. این انتخاب ممکن است برای برخی با پرسشهای بیشماری همراه شود. اما این انتخاب از آن جهت است که این رمان مسیر دیگری را در ادبیات داستانی ما پیشنهاد داده که تازه است. آنطور که دکتر محمدعلی نجومیان میگوید این رمان در ادبیات معاصر فارسی مثل ندارد. این «مثل»نداشتن، تنها در مضمون نیست (که شاهد قصهای نو در ادبیات معاصر هستیم)، بلکه این نوبودن در زبان، توصیفها، نثر و فرم و زبان روایی نیز خود را نشان میدهد. سمیه مکیان، در این رمان با چنان اعتمادبهنفس و جسارت ستودنی تصویری از انسان ایرانی را نشان میدهد که پیش از آن وجود نداشته است. او انسان ایرانی را در خانوادهای که دچار سندرم هستند به خیابان و مدرسه و آسایشگاه و جاهای دیگر کلانشهر تهران میکشاند تا تصویری از جامعه سیاستزده بیمار ما ارائه بدهد. این رمان در جایی از ادبیات ایران ایستاده که یکتا است و با اطمینان میتوان گفت دریچه تازهای به ادبیات داستانی فارسی باز کرده است.
۴۰ رمان برتر از ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۷
کتابها به ترتیب سال انتشار آمده است
محمود دولت آبادی (۱۳۱۹-سبزوار)
۱-کلیدر، ۱۳۵۷
۲-جای خالی سلوچ، ۱۳۵۸
نادر ابراهیمی (۱۳۱۵ تهران-۱۳۸۷)
۳-آتش بدون دود، ۱۳۶۰
جعفر مدرسصادقی (۱۳۳۳-اصفهان)
۴-گاوخونی، ۱۳۶۱
جمال میرصادقی (۱۳۱۲-تهران)
۵-بادها خبر از تغییر فصل میدهند، ۱۳۶۴
رضا براهنی (۱۳۱۴-تبریز)
۶-رازهای سرزمین من، ۱۳۶۶
اسماعیل فصیح (۱۳۱۳ تهران-۱۳۸۸)
۷-زمستان ۶۲، ۱۳۶۶
منیرو روانیپور (۱۳۳۳-بوشهر)
۸-اهل غرق، ۱۳۶۸
شهرنوش پارسیپور (۱۳۲۴-تهران)
۹- طوبا و معنای شب، ۱۳۶۸
عباس معروفی (۱۳۳۶-تهران)
۱۰-سمفونی مردگان، ۱۳۶۸
رضا جولایی (۱۳۲۹-تهران)
۱۱-سوقصد به ذات همایونی، ۱۳۷۰
غزاله علیزاده (۱۳۲۷ تهران- ۱۳۷۵)
۱۲-خانه ادریسیها، ۱۳۷۰
علی اشرف درویشیان (۱۳۲۰ کرمانشاه-۱۳۹۶)
۱۳-سالهای ابری، ۱۳۷۰
هوشنگ گلشیری (۱۳۱۶ اصفهان-۱۳۷۹)
۱۴-آینههای دردار، ۱۳۷۱
سیمین دانشور (۱۳۰۰ شیراز-۱۳۹۰)
۱۵-جریزه سرگردانی، ۱۳۷۲
احمد محمود (۱۳۱۰ اهواز- ۱۳۸۱)
۱۶-مدار صفر درجه (۱۳۷۲)
۱۷-درخت انجیر معابد (۱۳۷۹)
احمد دهقان (۱۳۴۵-کرج)
۱۸-سفر به گرای ۲۷۰ درجه، ۱۳۷۵
شهریار مندنیپور (۱۳۳۵-شیراز)
۱۹-دل دلدادگی، ۱۳۷۷
حسین سناپور (۱۳۳۹-تهران)
۲۰-نیمه غایب، ۱۳۷۸
رضا امیرخانی (۱۳۵۲-تهران)
۲۱-من او، ۱۳۷۸
محمدرضا کاتب (۱۳۴۵-تهران)
۲۲-هیس، ۱۳۷۸
محمد محمدعلی (۱۳۲۷-تهران)
۲۳-برهنه در باد، ۱۳۷۹
رضا قاسمی (۱۳۲۸-اصفهان)
۲۴-همنوایی شبانه ارکستر چوبها، ۱۳۸۰
زویا پیرزاد (۱۳۳۱-آبادان)
۲۴-چراغها را من خاموش میکنم، ۱۳۸۰
فریبا وفی (۱۳۴۱-تبریز)
۲۶-پرنده من، ۱۳۸۱
ابوتراب خسروی (۱۳۳۵- شیراز)
۲۷-رود راوی، ۱۳۸۲
روحانگیز شریفیان (۱۳۲۰-تهران)
۲۸-چه کسی باور میکند رستم، ۱۳۸۲
یعقوب یادعلی (۱۳۴۹-نجفآباد)
۲۹-آداب بیقراری، ۱۳۸۳
امیرحسن چهلتن (۱۳۳۵-تهران)
۳۰-سپیدهدم ایرانی، ۱۳۸۴
حسین مرتضاییان آبکنار (۱۳۴۵-تهران)
۳۱-عقرب روی پلههای راهآهن اندیمشک یا از این قطار خون میچکد قربان، ۱۳۸۴
محمد حسینی (۱۳۵۰-تهران)
۳۲-آبیتر از گناه، ۱۳۸۴
منیرالدین بیروتی (۱۳۴۹-بغداد)
۳۳-چهار درد، ۱۳۸۵
مجید قیصری (۱۳۴۵-تهران)
۳۴-گوساله سرگردان، ۱۳۸۶
مهسا محبعلی (۱۳۵۱-تهران)
۳۵-نگران نباش، ۱۳۸۷
حبیب احمدزاده (۱۳۴۳-آبادان)
۳۶-شطرنج با ماشین قیامت، ۱۳۸۷
محمد قاسمزاده (۱۳۳۴-نهاوند)
۳۷-چیدن باد، ۱۳۸۹
محمدرضا بایرامی (۱۳۴۰-اردبیل)
۳۸-مردگان باغ سبز، ۱۳۹۰
فرهاد کشوری (۱۳۲۸-مسجدسلیمان)
۳۹-مردگان جزیره موریس، ۱۳۹۱
سمیه مکیان (۱۳۶۳-تهران)
۴۰-غروبدار، ۱۳۹۶
۴۰ داستان کوتاهنویس برتر از ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۷
کتابها بهعنوان نمونه آثار و به ترتیب سال انتشارآمده است
محمد محمدعلی (۱۳۲۷-تهران)
۱- بازنشستگی، ۱۳۶۶
منیرو روانیپور (۱۳۳۳-بوشهر)
۲-کنیرو، ۱۳۶۷
محمدرضا صفدری (۱۳۳۲-بوشهر)
۳-سیاسنبو، ۱۳۶۸
اصغر عبداللهی (۱۳۳۴-اهواز)
۴-سایبانی از حصیر، ۱۳۶۹
اصغر الهی (۱۳۲۳ مشهد-۱۳۹۱)
۵-دیگر سیاوشی نمانده، ۱۳۶۹
ناهید طباطبایی (۱۳۳۷-تهران)
۶-بانو و جوانی خویش، ۱۳۷۱
بیژن نجدی (۱۳۲۰ خاش- ۱۳۷۶)
۷-یوزپلنگانی که با من دویدند، ۱۳۷۳
داوود غفارزادگان (۱۳۳۸-اردبیل)
۸-ما سه نفر هستیم، ۱۳۷۳
میترا داور (۱۳۴۴-فیروزکوه)
۹-بالای سیاهی آهوست، ۱۳۷۴
ابوتراب خسروی (۱۳۳۵-شیراز)
۱۰-دیوان سومنات، ۱۳۷۷
شهریار مندنیپور (۱۳۳۵-شیراز)
۱۱-شرق بنفشه، ۱۳۷۷
گلی ترقی (۱۳۱۸-تهران)
۱۲-جایی دیگر، ۱۳۷۹
علی خدایی (۱۳۳۷-تهران)
۱۳-تمام زمستان مرا گرم کن، ۱۳۷۹
قباد آذرآیین (۱۳۳۷-مسجدسلیمان)
۱۴-هجوم آفتاب، ۱۳۷۹
احمد آرام (۱۳۳۰-بوشهر)
۱۵-غریبه در بخار نمک، ۱۳۸۰
احمد غلامی (۱۳۴۰-ساوه)
۱۶-فعلا اسم ندارد، ۱۳۸۱
حسن بنیعامری (۱۳۴۶-اهواز)
۱۷-لالایی لیلی، ۱۳۸۰
ابراهیم دمشناس (۱۳۵۱-ماهشهر)
۱۸-نهست، ۱۳۸۲
میترا الیاتی (۱۳۲۹-قزوین)
۱۹-مادموازل کتی، ۱۳۸۰
شیوا ارسطویی (۱۳۴۰-تهران)
۲۰-آفتاب مهتاب، ۱۳۸۲
منیرالدین بیروتی (۱۳۴۹-بغداد)
۲۱-تک خشت، ۱۳۸۲
مصطفی مستور (۱۳۴۳-اهواز)
۲۲-چند روایت معتبر، ۱۳۸۲
مهسا محبعلی (۱۳۵۱-تهران)
۲۳-عاشقیت در پاورقی، ۱۳۸۳
بهناز علیپورگسکری (۱۳۴۷-گیلان)
۲۴-بگذریم… ۱۳۸۳
کوروش اسدی (۱۳۴۳ آبادان-۱۳۹۶)
۲۵-باغ ملی، ۱۳۸۲
حسین سناپور (۱۳۳۹-تهران)
۲۶-سمت تاریک کلمات، ۱۳۸۴
محمد کشاورز (۱۳۳۷-تهران)
۲۷-بلبل حلبی، ۱۳۸۴
خسرو دوامی (۱۳۳۶-تهران)
۲۸-هتل مارکوپولو، ۱۳۸۴
شیوا مقانلو (۱۳۵۴-مشهد)
۲۹-دود مقدس، ۱۳۸۵
امیرحسین خورشیدفر (۱۳۵۹-تهران)
۳۰-زندگی مطابق خواسته تو پیش میرود، ۱۳۸۵
مرتضی کربلاییلو (۱۳۵۶-تبریز)
۳۱-زنی با چکمه ساق بلند سبز، ۱۳۸۵
محمدرحیم اخوت (۱۳۲۴-اصفهان)
۳۲-نیمه سرگردان ما، ۱۳۸۵
عباس عبدی (۱۳۳۱ آبادان- ۱۳۹۷)
۳۳-قلعه پرتغالیها، ۱۳۸۶
پیمان هوشمندزاده (۱۳۴۸-تهران)
۳۴-هاکردن، ۱۳۸۶
پیمان اسماعیلی (۱۳۵۶-تهران)
۳۵-برف و سمفونی ابری، ۱۳۸۷
حامد اسماعیلیون (۱۳۵۵-کرمانشاه)
۳۶-آویشن قشنگ نیست، ۱۳۸۷
محمد کلباسی (۱۳۲۲-اصفهان)
۳۷-نوروز آقای اسدی، ۱۳۹۱
علی چنگیزی (۱۳۵۶-آبادان)
۳۸-کاجهای مورب، ۱۳۹۱
غلامرضا رضایی (۱۳۴۱-مسجدسلیمان)
۳۹-عاشقانه مارها، ۱۳۹۲
صمد طاهری (۱۳۳۶-شیراز)
۴۰-زخم شیر، ۱۳۹۶
آرمان
9 نظر
ناشناس
چون بی بی سی این متن رو گذوشته شما هم گذوشتید.چه خبره مگه .هر انتخابی یه پیشنهادهه فقط همین .هر جایزه ای حتی نوبل هم یه پیشنهادهه فقط همین .صد تا از این انتخابا تو اینتر نت ریخته .یه جور رفتار میکنن انگار چی شده .
منصور آذر
تاریخ نشان میدهد چه می ماندوچه میرود .نظر این ان مهم نیست .خیلی از ادم ها و کتابها تو این سالها جایزه گرفتند و بلوا شده سرشان که بزرگترین نویسنده ورمان ایران هستندوحالااسمی ازشان نیست .فقط به یک روش یک نویسنده میتواند مطمئن بشود کارش می ماند وان این است که تا ته جانش برای ان زحمت کشیده باشد .اگرچه تمام باندها این کتاب را در زمانی که چاپ شده نبینند اما تاریخ بعدها ان کتاب را به صحنه میاورد وبه دشمنانش میگوید که کار خوب راهیچکس نمیتواند نابود کند
ناشناس
یک چند تایی از اسمهای آخربخش رمان زورکی آمدند بالا .عوضش چندتا از رمان نویسها رفتند زورکی تو مجموعه داستان. چند تا از اسم های گنده که تو رمان آمدند زورکی تو مجموعه داستان هم اسمشان را آوردند که یعنی خیلی گنده هستند که واقعا گنده نیستند اینها و بی خودی بهشان باج دادند .وزورکی چندتا نویسنده را از مجموعه داستان حذف کردند و زورکی ریختند پایین .
ناشناس
این لیست ها به درد نویسنده ها نمی خوردچون خود آنها میدانند چی خوب است چه بد . به درد مخاطب خاص هم نمیخورد چون انها هم کلاه سرشان نمی رودو کتاب ونویسنده ی خودشان را میشناسند . فقط این دست لیستها به درد مخاطب عام میخورد که مخاطب عام دنبال کتاب جو جو مویز وملت عشق است یا کتابهای سبک و راحت رقیق .
ب. ا.م
این لیست نشان میدهد باندی که توی نشر هاوجایز ه ها وروزنامه ها وسایت ها وکانال های ادبی و همه جا هست وگلوی ادبیات را گرفته ودلرد خفه اش میکندچون خودش را همه کاره حساب میکند میتواند با بازی ها ش باعث دیده نشدن کتابی در کوتاه مدت بشود اما نمیتواند برای همیشه کتابی را خفه ونابود کند .
رضا فیضی
این ۳نفر را همه میدانند رمان نویس هستند یعنی محمد محمدعلی (۱۳۲۷-تهران)ابوتراب خسروی (۱۳۳۵-شیراز)شهریارمندنیپور (۱۳۳۵-شیراز) این ۳نفر هم مجموعه داستانهای ضعیفی داشتند ومعلوم نیست به چه حسابی این آقا اسمشان را تو داستان کوتاه هم آورده یعنی منیرالدین بیروتی (۱۳۴۹-بغداد)مهسا محبعلی (۱۳۵۱-تهران)حسین سناپور (۱۳۳۹-تهران)
سعید نقوی
ارزش هر داوری ای به داوران آن است .نمیشود هر کسی به خودش اجازه بدهد ۱۰۰ کتاب مهم فارسی یا ۴۰ کتاب چند ده را انتخاب کند صرف آنکه این آدم کانال پر مخاطب یا سایت دارد یا مسئول صفحه ادبی یک خبر گزاری ویایک روزنامه است .این نشان از یک مشگل بزرگ میدهد .داوران جوایزایران همه بی تجربه وکار نابلد هستند .خود این داوران کم سال هستند وبلد نیستند یک داستان درست بنویسند آن وقت تکلیف ادبیات یک سال ایران را اینها باید روشن کنند .منتقدان ما کم سواد وبی تجربه هستندو رفیق باز.واین هم انتخاب ۴۰ کتاب ۴۰ سال ادبیات ما بدست کسی که یک صفخه ادبی دارد ومیزان سوادش برای هیچکس مشخص نیست . کار هایی از این دست توهین به همه نویسنده ها وادبیات است .اینطور مسخره بازی ها را باندی که امروز در جایزه احمد محمود لانه کرده سالها پیش بنیاد گذاشت تا به اهداف احمقانه وباندی خود در کوتاه مدت برسد وبرایشان مهم نبود که کارهایشان چه تاثیر بدی در آینده خواهد گذاشت که هر کسی به خودش اجازه میدهد هر حرفی میخواهد بزند .
مسعود ردایی
آقای امیدی سرور شما با گذاشتن چنین مطالب وحاشیه هایش وارد دعوا با کسانی می شوید که مشگلی با آنها نداریدواین فقط به ضرر شماست . حیف سایت وزین شماست که وارد این حاشیه ها شود .اگر میبینید مثلا نویسنده ای مطلب بالا یا مطالبی از این دست را در صفحه اش میگذارد به دلیل درگیری هایی است که در ادبیات ماوجود دارد واین آقایان هم باهدف خاصی این مطالب را میگذارند .مثلا وقتی میبینند اسامی تیم رقیب در لیستی نیست آنرا تبلیغ میکنند .وتیم رقیب هم در صفحه هایشان مطالبی را لینک میکنند وبازتاب میدهند که نام آنها نباشد یا آنها را حذف کرده باشد .حرف من این است که شما سایت خوبتان را وارد این دعواهای بی نتیجه نکنید وهمچنان دغدغه تان ادبیات والا باشد .
طوفان
کسی که این لیست را تهیه کرده ، فکر کنم تا به حال اسم بهرام حیدری و نسیم خاکسار به گوشش نخورده است. غافل از این که هر دو کتاب این دو نویسنده یعنی «نان و گُل / نسیم خاکسار» و «لالی / بهرام حیدری» جزو بهترین آثار سال ۵۸ شناخته شدند. پس وقتی تهیه کننده ی این لیست اینها را نشناسد، نشان میدهد بقیه را هم سلیقه ای و کشکی انتخاب کرده است. ای داد! روزنامه ی آرمان! یک مشت بی سواد!