این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «ترجمهی تنهایی» (نوشتههایی از سینما) اثر صفی یزدانیان
نامههایی عاشقانه به سینما
آرش محسنی
نوشتن دربارهی فیلمها، نوشتن دربارهی سینما و آنچه در ذهن و خاطرهی ما به جا میگذارد، هم نوعی مکاشفه است و هم راهی برای ماندن در تصاویر سینماتوگرافی. نوردانههای هر فیلم بیآنکه بخواهیم به شکل کلمات و تصاویری یکسره انتزاعی در جایی از ناآگاه ما نفوذ میکنند و همانجا به زیستنشان ادامه میدهند. نوشتن میتواند آن نوردانهها را فراخوانی کند و در یک یادداشت آنها را به چیز دیگری که اغلب به ورای خود اشاره دارند بدل کند. اغلب پیش میآید یک عشق سینما که به طور اتفاقی یک شاهکار سینمایی را «کشف» کرده است، در درونش احساس تنهایی کند. تنهایی در برابر زیبایی ویرانگری که تنها او شاهدش بوده است. او دیده است که چطور در لحظهی مرگ، بانی و کلاید در چشمهای همدیگر نظر کردهاند و او دیده است که فاحشهی شبهای کابریا بر لبهی پرتگاهی در جنگل همهچیزش را از دسترفته دیده است. او دیده است که مکریدی چطور به قتل ناجوانمردانهی کوماکو پی برده است و شاهد تابلوهای وهمناک دشت گریان بوده است. بینندهی سینما شاهد غیر مجاز لحظاتی انسانی است و اگر او نتواند این لحظات را با کسی در میان بگذارد، حس تنهایی او را دمی رها نمیکند. از این است که صفی یزدانیان یادداشتهای این مجموعه را نامههایی عاشقانه میداند.
ویراست دوم «ترجمهی تنهایی» در برگیرندهی یادداشتهای سینمایی صفی یزدانیان است. این مجموعه که از دل یادداشتهای او در مجلهی فیلم گرد آمده، از اسلوبهای مرسوم نقد و تحلیل فیلم پیروی نمیکند. او در اینباره مینویسد:
«به درستی نمیدانم چه خواهم نوشت. فیلمی را دیدهام و دانستهام که دیر یا زود نیاز خواهم داشت که از آن بنویسم. نوشتن در این لحظهی نیاز، به معانی از پیش حاضر محدود نمیشود. نویسنده، حاکمی نیست که احکامش را پیشاپیش دانسته باشد و اشارهی قلمش کار را شکل دهد و تمام کند و اصلا قرار بر صدور حکمی نیست. اینجا او و آفرینندهی اثر در موقعیتی بیش و کم یکسان قرار گرفتهاند. هردو در جهانی سخن گفتهاند که هرگز قطعیتی در کار نیست. پس نه قرار است که راه را نشان دهیم، نه لباس اموزگاری به تن کنیم. نه نمایش دهیم که چهها میدانیم، نه دفاع کنیم نه محکوم. نوشتن برای فیلم حضور در دادگاه نیست. در هیچ نقشی.»
او نوشتن برای فیلم را ارائهی پیشنهاد میداند. او با نوشتنش میخواهد شکلی از دیدن یا اندیشیدن دربارهی فیلم را به خوانندهاش پیشنهاد کند. پیشنهاد در مفهوم عام آن. به طور حتم هر خوانندهای واکنش خاص خودش را به این یادداشتها دارد. این یادداشتها که اغلب از نقد به معنای خاص آن تهی هستند، شاید رویکرد تحلیلی هم داشته باشند اما بیشتر و بالاتر از آن به خواننده زوایای دیگری را برای تماشای یک فیلم پیشنهاد میدهند. ناگفته پیداست که مجموعهی حاضر همهی فیلمهای مورد علاقهی نویسنده را شامل نمیشود. به گفتهی خود او بسیاری از فیلمها را دوست داشته اما نتوانسته دربارهشان بنویسد. با این حال میتوان مطمئن بود که این یادداشتها آن وجه از سینما را در بر میگیرد که نویسنده به آن علاقهی بسیار داشته و هر عشق فیلمی را مجذوب خود کرده است. یزدانیان مینویسد:
«هربار که دربارهی فیلمی نوشتهام برایم مثل این بوده که با شعف پیش دوستی اعتراف میکنی که به کسی دل بستهای. متنهای این کتاب هم گاهی مخاطبی از پیش معلوم داشتهاند، یعنی اصلا نوشته شده تا کسی بخواند یا به این امید نوشته شده تا کسی خاص بخواندشان، از فرط شعف. پس این نامهها تکثیر شدهاند تا شاید او در میان مخاطبان باشد؛ اویی که همیشه از پیش شناخته نیست. بعدها پیدایش میشود یا پیدایش میکنی…»
ترجمهی تنهایی مجموعهی ۴۷ یادداشت سینمایی است. از این میان ۸ یادداشت به سینمای تارکوفسکی اختصاص دارد؛ تارکوفسکی اکنون، میشکین، یک دریچه، آب و آتش، باران تارکوفسکی، سه گزارش، ترجمهی تنهایی و یک سطل آب برای شاخهها.
یزدانیان با ۹ یادداشت به سینمای ویم وندرس پرداخته است؛ وندرس اکنون، انبوه تصاویر و جستوجوی قصهها، تاریخ تنهایی، برزخ برلین، در انتظار ازو، شبح، حسرت عکسهای مچاله، بارباریتوی دیوان و باتراویس جلو دانشگاه.
تارکوفسکی و وندرس بیشترین سهم را در یادداشتهای این کتاب دارند. از سینماگران دیگری که یادداشتهای کتاب دربارهی آثار آنان نوشته شده است میتوان به راینر ورنر فاسبیندر، ورنر هرتسوگ، ژان رنوار، فرانسوا تروفو، اریک رومر، کیشلفسکی، برسون، درایر، جان کاساویتس، اسکورسیزی، کوپولا، وودی آلن و کوبریک اشاره کرد. یکی از یادداشتها نیز دربارهی ستارهی بزرگ سینمای هالیوود، باربارا استنویک نوشته شده است.
صفی یزدانیان، متولد سال ۱۳۳۹ در تهران است. او دانشآموختهی کارشناسی سینما از دانشگاه هنر است. از فیلمهای مستند او میتوان به فیلم «نفس» و حضور آن در جشنوارهی فیلمهای مستند ژان تی یی فرانسه و جشنوارهی فیلم بازارها پاریس و همینطور فیلم «در جستجوی شهرزاد» و حضور آن در جشنوارهی فیلمهای مستند آمستردام اشاره کرد. فیلم کوتاه «قایقهای من» ساختهی وی نیز در سال ۱۳۸۵ جایزهی بهترین فیلم داستانی را از جشنوارهی فیلم کوتاه تهران دریافت کرد و در جشنوارهی سیینای ایتالیا و کرک ایرلند نیز حضور داشت. یزدانیان از سال ۱۳۶۸ به عنوان نویسنده با ماهنامهی فیلم و چندین نشریه دیگر همکاری دارد. او اولین فیلم بلندش، «در دنیای تو ساعت چند است؟» را در سال ۱۳۹۳ کارگردانی کرد. فیلمی که جوایز متعددی را از جشنوارههای داخلی و خارجی از آن خود کرد. تازهترین فیلم یزدانیان با عنوان «ناگهان درخت» در سی و هفتمین جشنوارهی فیلم فجر به نمایش در آمده است. از فعالیتهای دیگر او در حوزهی سینما میتوان به همکاری در نوشتن فیلمنامهی فیلم «سیمای زنی در دوردست» ساختهی علی مصفا اشاره کرد.
نقل از الف کتاب
«ترجمهی تنهایی»
(نوشتههایی از سینما)
نویسنده: صفی یزدانیان
ناشر: چشمه؛ چاپ اول ۱۳۹۷
۲۹۰ صفحه، ۳۴۰۰۰ تومان