این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «فقط یک داستان» اثر جولین بارنز
ناگهان یک عشق
آرش محسنی
تازهترین رمان جولیان بارنز، نویسندهی «درک یک پایان»، کتابی است دربارهی عشق. این کتاب با ترجمهی سهیل سمی از جانب نشر نو روانهی بازار کتاب شده و در کوتاهزمانی چند بار تجدید چاپ است.
نیچه گفته است: «آنچه از سر عشق اتفاق میافتد، فراسوی نیک و بد است.» عشق مرزهای اخلاق و عرف اجتماعی را در هم مینوردد و برای بروز خود هیچ چارچوبی نمیشناسد. عشقی پیرانهسر که دامن مردی جاافتاده را میگیرد یا عشق ممنوعی که به شکل مثلث اتفاق میافتد و بنیانهای زندگی متعهدانه را تهدید میکند. عشقی غیر متعارف که سرزنش جامعه را برمیانگیزد و عشقی که خارج از قواعد مرسوم زندگی نمود پیدا کرده است. در تمامی انواع دوستداشتنها دردی پنهان شده است که جولین بارنز نویسندهی پرآوازهی انگلیسی در رمان پرتب و تابش، «فقط یک داستان» از آن دم میزند. او داستانش را با یک پرسش آغاز میکند: «ترجیح میدهید نصیبتان عشق بیشتر و رنج بیشتر باشد یا عشق کمتر و رنج کمتر؟ به نظرم در نهایت تنها سوال واقعی همین است.» اگر دوست دارید تا در اقیانوسی از عشق بیپایان بغلتید و نرد جاودانگی ببازید باید این اصل را در ذهن داشته باشید که لاجرم به همان اندازه رنج خواهید برد و اگر میخواهید در زندگی کمتر درد بکشید، عشقی کوچک برگزینید یا به تمامی از آن پرهیز کنید. با اینکه این پرسش از همان آغاز متناقض و به سفسطه آمیخته مینماید اما نمایانگر خاصیتی است که عشق با آن شکل گرفته و بر پایهی همان تناقض رشد میکند.
پائول، نوجوانی که به سفارش پدر و مادرش به باشگاه تنیس رفته تا برای خود همدمی بیابد، آنجا عاشق زنی میانسال به نام سوزان میشود که مادر خانواده است و دو فرزند دختر نیز دارد. عشق پائول به سوزان که با هیچ متر و معیاری نمیتوان برای آن توجیهی اخلاقی و اجتماعی پیدا کرد، ارتباطی است که از همان آغاز از آن بوی رسوایی به مشام میرسد. نویسنده تمام داستان را از زاویه دید پائول روایت میکند. زاویه دیدی که بیش از همه بر ارادهی پائول برای تغییر شرایط پیرامونش و تصمیم قاطع او بر زندگی با سوزان تاکید میگذارد. در این میان سوزان به شکلی کلاسیک همان معشوق کمگو، آرمانی و دور از دست رمانهای عاشقانه است که نقش سوژهی ذهنی و عینی پائول را بازی میکند. پائول در آغاز روایت تاکید میکند که تنها داستان زندگی او همین یک داستان است. گو اینکه هر انسانی در زندگیاش داستانهای زیادی برای گفتن دارد، اما فقط یک داستان است که خط اصلی سرنوشت و مسیر کلی زندگیاش را نشان میدهد و داستانهای دیگر هرکدام از الگوی ماهوی این داستان تغذیه میکنند. داستان عشق پائول به سوزان مسیر زندگی هردو آنها را برای همیشه تغییر میدهد. این عشقی است که در آن میل جنسی به شکلی آرمانی نمود پیدا کرده است و فراتر از آن، میل به بودن، داشتن و هستی در هوای دیگری است. سوزان که زنی خاص با عادات و رفتار خاص خود است، برای پاسخ به عشق پائول هزاران دلیل دارد، درست به همان اندازه که برای انکار آن. او زنی میانسال است که عمری همسر دائمالخمر و کجخلقش را تحمل کرده است و چنان که مشخصهی زندگیهای رو به ویرانی است، سالهاست بر تخت دونفره نخوابیده است. او به طور مشخص زنی تنهاست که در خانوادهای متوسط و برای فردا جز چشمانداز ویرانی نمیبیند. چشماندازی که در آن دخترانش نیز تنها جزئی از آمبیانس ملال و دلزدگیاند. پس او ارتباط خارج از ازدواجش را با پائول ادامه میدهد و پیه رسوایی در شهر کوچکشان را به جان میخرد.
علاقهی مفرط پائول به سوزان از یک نظر میتواند تجلی عقدهی اودیپ و بروز شکلی از کجتابی روانی باشد. او سوزان را جایگزینی برای مادر خود و ابزاری برای جبران سرکوب یا تثبیت در مرحلهی دهانی میبیند. با این همه راوی به شدت چنین احتمالی را انکار میکند و تلاش میکند جنس علاقهاش را چیزی فراتر از نظریات روانشناسی و تلقینات منحط اجتماعی نشان بدهد. او در کنار سوزان قرار دارد و همهچیز سوزان برای او دلفریب و نوازشگر است. او خودش را پاسدار آرامش سوزان میبیند و آنجا که چیزی پیدا میشود تا این آرامش را به هم بزند، او سرسختانه به مقابله با آن برمیخیزد. از این روست که کورکورانه کم به قتل گوردن همسر سوزان میبندد.
ساختار «فقط یک داستان» به گونهای طراحی شده است که مراحل پیدایش، بالیدن و افول عشق را در یک طرح کلی نشان بدهد. سه فصل کتاب به طور مشخص نمایانگر سه مرحله از علاقهی پائول و سوزان به یکدیگر و پایان تراژیک آن است. نویسنده به سبک استادان قدیم، تمامی زوایای پنهان چنین ارتباطی را با نگاهی کلنگر و همهجانبه مورد واکاوی قرار داده است و در خلال آن هرجا که لازم دیده تا خواننده نفسی تازه کند، به بیان مسائل فلسفی حول محور عشق پرداخته است. در حقیقت رمان فقط یک داستان، فقط یک داستان نیست، بلکه نوشتاری اندیشمندانه است دربارهی فلسفهی عشق. راوی که مردی پا به سن گذاشته است با صبر و حوصلهی زیاد، مهمترین داستان زندگیاش را برای خواننده بازگو میکند و جوهرهی احساسات و افکار دور و درازش را در قالبی دراماتیک که به طور مشخص میتوان رد پای خود نویسنده را در آن دید، به صورت ساختاری کلاسیک در جهان مدرن امروز به یادگار میگذارد.
جولیان بارنز در ۱۹ ژانویه سال ۱۹۴۶ در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد و از کالج مگدالن آکسفورد در سال ۱۹۶۸ فارغالتحصیل شد. او به مدت سه سال، فرهنگنویس واژهنامه انگلیسی آکسفورد بود و بعد از آن در نیو استیستمن و آبزرور نقد مینوشت. بارنز دلبستهی ادبیات فرانسه و عاشق فلوبر است. در سال ۲۰۱۱، کتاب او به نام «درک یک پایان» برندهی من بوکر شد و همین مقدمهی آشنایی خوانندگان فارسیزبان با آثار او بود. از دیگر آثار بارنز میتوان به «دیار مترو»، «دربارهاش حرف بزنیم»، مجموعه داستان «عبور از کانال»، «چیزی برای ترسیدن وجود ندارد» و هیاهوی زمان اشاره کرد.
نقل از الف کتاب
«فقط یک داستان»
نویسنده: جولین بارنز
مترجم: سهیل سمی
ناشر: فرهنگ نشر نو؛ چاپ اول ۱۳۹۷
۲۸۵ صفحه، ۳۲۰۰۰ تومان