این مقاله را به اشتراک بگذارید
«ما گربه هستیم» اثر ناتسومه سوسهکی بعد از یک قرن به فارسی در آمد
گربهها و آدمها
سیما باوی*
از ناتسومه سوسهکی (۱۹۱۶-۱۸۶۷) بهعنوان بزرگترین نویسنده تاریخ ادبیات ژاپن یاد میشود. او تاثیر بسیاری زیادی بر نویسندههای پس از خود گذاشته است. جایگاه رفیع او در ژاپن تا آنجا رفته که عکس او را روی اسکناس هزار ینی نقش بسته است. مهمترین اثر سوسهکی «ما گربه هستیم» است که با آن به جمع کلاسیکهای جهان راه یافته؛ «ما گربه هستیم» اصیلترین و فراموشنشدنیترین رمان ژاپنی است؛ یک فانتزی سورئال که در چارچوب روایت راوی آن -که یک حیوان اهلی بیسرپناه است؛ گربهای که ناظر کنشهای آدمهاست- میچرخد. «ما گربه هستیم» اولین جمله کتاب است و جمله بعدی «تابهحال نامی نداشتهایم»؛ مضمون کلی فصلهای رمان از درونمایه همین دو جمله نشات میگیرد. «ما گربه هستیم» ابتدا بهصورت پاورقی در روزنامهها منتشر شد، اما پس از استقبال چشمگیری که از آن شد، سوسهکی تصمیم گرفت با شاخوبرگدادن به فصلهای مختلف داستان و اضافهکردن فصلهای دیگر، سرانجام آن را بهصورت یک رمان بلند منتشر کند؛ رمانی که بازتاب حقیقی جامعه و مردم ژاپن در سالهای فقر و تنگدستی است که خود نویسنده از دل آن بیرون آمده؛ از اینرو میتوان گفت با داستانی کاملا رئال مواجهایم. آنچه میخوانید نگاهی است به زندگی و زمانه ناتسومه سوسهکی و شاهکارش «ما گربه هستیم» که با ترجمه احد علیقلیان از سوی نشر «مرکز» منتشر شده است.
«من گربه هستم» عنوان اصلی آن در انگلیسی I am a cat است که مترجم فارسی آن را به «ما گربه هستیم» تغییر داده است. مترجم در مقدمه کتاب مینویسد: «سوسهکی اولین رماننویس ژاپنی است که با فصاحت و به شیوهای قانعکننده وضع مصیبتبار روشنفکر تنهای ژاپنی امروز را به تصویر میکشد. او با آگاهی از اصالت هنر خود ادعا میکرد که چندان وامدار سنت ادبی بومی خود نیست، اما بهرغم رگه پررنگ مدرنیته و اندیشهورزی در رمانهایش سبک غنایی ظریفی را عرضه میکند که منحصرا ژاپنی است. رمان واقعگرایانه مدرن ژاپنی که اساسا یک نوع ادبی خارجی بود طبیعیترین نمود خود را در آثار سوسهکی یافت و در ژاپن ریشه دواند. این رمان با اینکه بیش از یک قرن از نوشتنش میگذرد باز هم تازه و باطراوت و مدرن است، انگار همین دیروز نوشته شده باشد. در این رمان از ایجازی که در بیشتر ادبیات ژاپنی دیده میشود نشانی نیست. سوسهکی با آمیختن مهارت و شناخت عمیق خود از ادبیات ژاپنی و چینی و انگلیسی و نوآوری در سبک سرزندگی کتابش را در سراسر یازده فصل این رمان طولانی حفظ میکند.»
سوسهکی در خانوادهای بسیار تهیدست به دنیا آمد و چون فرزندی ناخواسته بود و خانواده از تهیدستی نمیتوانستند از او نگهداری کنند به خانوادهای دیگر سپرده شد. او بزرگتر که شد باز به خانواده خود بازگشت. بهرغم اینکه به ادبیات علاقه داشت فرهنگ و شرایط حاکم بر خانواده و جامعه اقتضا میکرد تا رشتهای بخواند که بتواند از طریق آن کسب درآمد کند. او معماری خواند و کنارش زبان انگلیسی یاد گرفت و شروع کرد به ترجمه هایکو به زبان انگلیسی. شعرهایش در مجلات ادبی انگلیسی چاپ شدند. بعدتر از طرف دولت ژاپن به بریتانیا فرستاد شد تا ادبیات انگلیسی بخواند. به وطن که بازگشت در دانشگاه کرسی استادی گرفت. اولین داستان او «ما گربه هستیم» بود با موفقیت چشمگیری روبهرو شد. این داستان ابتدا در روزنامهها بهصورت پاورقی منتشر شد. هر بخش از داستان مخاطبان بسیاری جذب کرد و «ما گربه هستیم» آنچنان با موفقیت روبهرو شد که ناتسومه تصمیم گرفت با شاخوبرگدادن به بخشهای مختلف داستان و اضافهکردن فصلهای دیگر بهطور کل بسطدادن آن، آن را در قالب رمانی منتشر کند. سرانجام این کتاب در سال ۱۹۰۶ منتشر شد و ترجمه انگلیسی آن هم در سال ۱۹۷۲ منتشر شد.
«ما گربه هستیم» یک رمان فانتزی سورئال است که در چارچوب روایت راوی آن، که یک حیوان اهلی بیسرپناه است، گربهای که ناظر کنشهای آدمهاست، میچرخد؛ گربهای بیاسم و رسم. «ما گربه هستیم» اولین جمله کتاب است و جمله بعدی «تابهحال نامی نداشتهایم.» مضمون کلی فصلهای رمان از خمیرمایه همین دو جمله نشات میگیرد.
گربه راوی داستان که خود پیش از این در خیابان دوستان بسیاری یافته بود و قصد داشت علیه انسان قیام کند، حیوان کوچکی است و بیسرپناه که سعی میکند به خانه آدمها راه پیدا کند. اولینبار مستخدم خانه او را بیرون میکند اما مقاومت میکند و باز سروکلهاش حوالی خانه پیدا میشود تا آنکه آقای اسنیز صاحبخانه که یک معلم زبان و ادبیات انگلیسی است و اهل کتاب و مطالعه و علم و دانش، اجازه میدهد او را در خانه نگه دارند. صاحبخانه یا ارباب تنها کسی است که به او اعتنا میکند، او هیچوقت گربه بچههای خانه نمیشود، برای مثال در سطری از داستان میخوانیم: «اگر مرتکب کوچکترین شیطنت شوم، تمام آدمهای خانه متحد میشوند تا مرا دنبال کنند و تلافی کنند.»
آقای اسنیز از جهاتی بازتاب شخصیت نویسنده است. او حقوق بخورنمیری دریافت میکند و بااینحال باز هم گهگاهی به سرش میزند به کتابفروشیهای بزرگ شهر سر بزند و دهها کتاب بخرد و با جیب خالی به خانه بازگردد و گهگاهی هم یادش میرود تا کتابهایی را که خریده بخواند.
«اگر گرسنه باشیم، غذایمان را میخوریم. اگر قصد خوابیدن داشته باشیم، میخوابیم، وقتی عصبانی هستیم، عصبانیتمان واقعی است. وقتی گریه میکنیم گریههایمان واقعی و ناشی از بغضهای واقعی است. برای همین است که امور زندگی خود را در دفتر خاطرات یادداشت نمیکنیم.» نویسنده در این بخش از سرراستبودن کنشهای گربهها میگوید و با بیان این جمله از زبان گربه درواقع میخواهد به سرراستنبودن کردار انسانها و چندبعدیبودن زندگی آنها اشاره کند.
گربه راوی داستان، شاهد زندگی روزمره اعضای یک خانواده است و از کنشهای آنها بسیار متعجب و سردرگم میشود. نگرش نویسنده به حیات آدمها از زبان یک گربه بیسرپناه که تابهحال نتوانسته حتی یک موش هم شکار کند نگرشی سطحی است و درواقع میخواهد به مخاطب بگوید آدمها اکثر اوقات خود را درگیر مناسبات بیاهمیتی میکنند. مثلا آدمها دارای اسم هستند که اصلا امر مهمی نیست، خاطره مینویسند که از نگاه گربه فعل کاملا بیخودی است و در جایی از داستان میگوید ما گربهها اگر مثل آدمیزاد وقتی برای نوشتن پیدا کنیم ترجیح میدهیم به جای آن برویم در بالکن خانه چرت بزنیم. گربه بیاسم و رسم داستان سعی میکند تمام ضعفهای انسان را نشانه بگیرد و بسیاری از عادات و رفتارهای آنها را بیارزش تلقی کند: «تا به خانه میرسد تمام روز خود را به مطالعه میگذراند و بهندرت پیدایش میشود. اعضای دیگر خانواده فکر میکنند او بهشدت در حال کار است و خود او هم اینگونه وانمود میکند درحالی که نه اتفاقا، او برخلاف همه کمتر از بقیه کار میکند.» نویسنده در کسوت راوی که گربهای است بینام و نشان، دیدگاه خود را نسبت به حیات آدمها و مناسبات و اخلاقیات و عادات و رفتوآمدهای آنها با یکدیگر با مخاطب در میان میگذارد.
در فصل سوم است که مخاطب متوجه نام صاحبخانه میشود. این نشان از بیارزشبودن بسیاری از امور زندگی آدمیزاد از نگاه گربه دارد؛ زیرا که گربه همچون حیات خود نمیخواهد درباره نام افراد بداند، چون از نظر او آدم ها هم مانند گربهها، شبیه هماند.
«ما گربه هستیم » اگرچه از این بُعد که راوی آن یک گربه است یک فانتزی سورئال است، اما وقتی به دل داستان نقب میزنیم مشاهده میکنیم که این روایت، بازتاب حقیقی جامعه و مردم ژاپن در سالهای فقر و تنگدستی است که خود نویسنده از دل آن بیرون آمده، از اینرو داستان کاملا رئال است. مثلا در جایی از داستان میخوانیم که سرقتی در محله رخداده که دزد به خیالش چیز گرانبهایی دزدیده اما دست آخر متوجه میشود آنچه را که غارتکرده جعبهای مملو از اشیای گرانقیمت نیست، بلکه مشتی سیبزمینی است. اما همان سیبزمینیها هم برای او حکم غنیمت دارند. خانواده آقای اسنیز از طبقه متوسط جامعه هستند. نویسنده با این ترفند از حیات طبقه فرودست سخن میگوید.
از نرمشدن آدمها، طبق شرایط مختلفی که در آن قرار میگیرند میگوید. در رمان میخوانیم گربه که برای خیزش علیه نوع بشر یارکشی میکرده، حال دیگر فهمیده آنقدر ضعیف است که باید به او پناه ببرد. درواقع از خشونت به مدنیت سوقیافتن جامعه و افراد آن را نشان میدهد و اینکه آدمها به منظور بقا، طبق شرایط جامعه مجبور میشوند تا منش و رفتار خود را تغییر دهند.
داستان از نگاه گربه به حیات انسانها آغاز میشود، اما رفتهرفته به جزئیات دقیق زندگی آنها ورود پیدا میکند و اینجاست که نویسنده موفق میشود نگرش خود را به جملگی عادات و آداب و اصول جاافتاده در زندگی افراد جامعه ژاپن تحمیل کند و بهنحوی آن را به نقد بکشد. گربه صاحبخانه را پرخور و منزوی و معلمی بیحالوحوصله و به ظاهر کتابخوان وصف میکند که به این سیاق به تزویر و فرومایگیهای عادیشده اشاره میکند. همچنین کل رمان مشتمل بر گفتوگوهای مختلف میان افراد خانواده و دوستان و آشنایان خانواده اسنیز است، که در جایی از رمان متوجه میشویم، گربه چون ناظر بر زندگی روزمره آنهاست ادعا میکند با مشاهده دقیق روابط آنها، از بینش عمیقی برخوردار شده که خود انسانها نمیتوانند در این زمینه به پای او برسند.
ناتسومه بیش از حد به گربه مجال میدهد تا ادعای همهچیزدانبودن کند، شاید به این طریق میتواند تا سرحد اعلی ضعفهای انسان را به رخش بکشد: «صرفنظر از درستی و دقت شنیدهها و دیدههای من و پیچیدگیهای ذهنم، من حتی میتوانم افکار آدمی را بخوانم. از من نپرسید چگونه این مهارت را آموختهام، زیرا این روش منحصر به من است و به کسی ارتباطی ندارد. حقیقت محضی که ناگفته مانده، آن است که وقتی روی زانوی آدمها لم میدهم، به لطافت و آرامی موهای خود را بر بدنشان میسایم، و پرتویی از الکتریسیته تولید میشود و بازتاب آن پرتو در چشم سومم، دقیقترین جزئیات درباره درونیترین افکارشان را روشن میکند.» البته این وضعیت خیلی ادامه پیدا نمیکند و داستان به جریان عادی خود بازمیگردد و گربه باز در روابط و مکالمات آدمی دچار سردرگمی میشود.
فصلهای بهظاهر درهمتنیده داستان، درواقع بر جزئیات مختلفی از زندگی آقای اسنیز و خانوادهاش و دوستانش تمرکز دارند. سبک و سیاق هر یک با دیگری متفاوت است. «ما گربه هستیم » اولین اثر داستانی او بود و بهزعم منتقدان اثری سرگرمکننده است و دیدگاههای جالبی از نویسنده و افکار و گرایشاتش حتی نسبت به مسائلی چون ازدواج آشکار میکند و همچنین از زندگی آدمهای روشنفکر و اهل علم و دانش مردم ژاپن در آن سالها میگوید.
در آخر میتوان گفت نویسنده با زیرکی خاص با رفتن به زیر پوست یک گربه بیاسم و رسم، بر کرسی نقد تکیه میزند و تمام حیات انسانها را از آداب غذاخوردن و صحبتشان گرفته تا درگیریها، التزامات، روابط و شغلشان در چارچوب روایتی آکنده از دیالوگها و مونولوگها تحقیر میکند و بیارزش میشمارد. نویسنده با انتخاب یک حیوان بیآزار برای مرور دقیق جزئیات روزمره انسانی، موازینی را که برای انتقاد از جامعه و از انسانها، میبایست رعایت کرد زیر پا گذاشته و توانسته بار سنگین نکوهش را از دوش خود بردارد و بر دوش گربهای بنهد که حتی نامی هم از خود ندارد و این بینام و نشانبودن هم برایش عار نیست، تا به سهولت آدمیزاد و آداب و رسوم و روزمرگیاش را نشانه بگیرد.
*مترجم و منتقد
آرمان