این مقاله را به اشتراک بگذارید
گزارش روزانه سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر / ۱
در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر چه میگذرد؟
روز اول: سینمای اجتماعی حرف اول را میزند
حمیدرضا امیدیسرور
جشنواره امسال یکی از پرحاشیهترین جشنواره های سالهای اخیر بود، اگر همیشه این فیلمها و سازندگانشان و به قولی حوادث درون متنی سینمای ایران حاشیه های اصلی را تشکیل می داد، این بار حاشیه ها ربطی به خود سینما نداشت.
ماجرای کنار کشیدن برخی هنرمندان از جشنواره های مختلف فجر به بهانه احوالات پر اندوه ماه های اخیر شاید برای خود هنرمندان بیشتر احساسی بود و بازتاب دهنده حساسیت های انسان دوستانه آنها، اما درست یا غلط این ماجرا رنگ و بوی سیاسی گرفت و پای جریانهای سیاسی موافق و مخالف را به ماجرا باز کرد. در باره اصل ماجرا زیاد گفته شده که در اینجا مجال تکرار آن نیست، اما هرچه بود این اتفاق تاثیرات خود را به شکل مستقیم و غیر مستقیم بر جشنواره گذاشته بود.
در جشنواره فیلم چون تصمیم گیرنده حضور یا عدم حضور هر فیلم با تهیه کننده آن است، این انصراف تاثیری بر حضور خود فیلمها نداشت. تنها بحث چهره هایی بود که که اصرار داشتند فعالیت آنها در بخش رقابتی جشنواره در نظر گرفته نشود که چندان هم حرف معقولی به نظر نمی رسید.
جشنواره خوب یا بد کار خود را می کند، برندگان خود را معرفی می کند، حال هر کسی به هر دلیلی نخواست می تواند جایزه اش را نگیرد یا به کسی دیگر تقدیم کند.
به هر حال در روز نخست هنوز این بحث داغ بود اما به نظر گردانندگان جشنواره هم تصمیم گرفته اند کار خود را مثل هر سال انجام دهند و در پشت پرده هم مشغول رایزنی با چهره های برجسته ای باشند که به هرحال بودنشان همیشه وزنی برای جشنواره بوده، بخصوص مسعود کیمیایی که گذشته از اعتبار نامش، از آغاز کنندگان ماجرای انصراف ها بود و برخی به تأسی از او کنار کشیدند.
از این ماجرا که بگذریم، امسال برگزاری جشنواره از بعد اجرایی و در زمینه پذیرایی از میهمانان تغییراتی اساسی کرده است. گردانندگان جشنواره با توجه به اتفاقات تلخ هفته های اخیر، هم برای اینکه از جنبه جشنی این مراسم بکاهند و هم اینکه فکری به حال قند خون حاضران کاخ جشنواره (یا همان سالن رسانه های گروهی) کرده باشند به کل پذیرایی با شیرینی و چای و البته غذا را تعطیل کرده و به جای آن روزانه ۴۰ هزار تومان کارت های آنها را شارژ می کنند که با این پول هر چه می خواهند از کافی شاپها و یا فست فوتی های حاضر در سالن همایش ها خریداری کنند.
اما این اقدام که تاحد زیادی در هزینه ها صرفه جویی کرده، بیش از همه به نفع همان فروشندگان حاضر در مجموعه است که با قیمت های عجیب و غریبی محصولاتشان را به حاضران عرضه می کنند. با این وصف خبر نگاری که از ظهر تا آخر شب در این سالن مشغول است می تواند به خرج جشنواره سه لیوان چای بخورد البته پنج هزار تومانی ها از جیب خود بگذارد.
امیدواریم درآمد ناشی از این صرفه جویی مالی انجام شده (آن هم تا این اندازه)، در جای درست دیگری هزینه شود، اگر این طور باشد همه راضی هستند، هر چند که اگر ناراضی هم باشند کاری از دست کسی بر نمی آید!
روز اجتماعیگری در سینما
روز نخست جشنواره امسال را باید روز سینمای اجتماعی نامید. هر چند که پیش از جشنواره هم گفته می شد که اغلب فیلمها حال هوای اجتماعی دارند و این گونه سینمایی حرف اول را در جشنواره امسال می زند.
اتفاقی که البته چندان هم عجیب نیست، در دورانی که معضلات اجتماعی ریز و درستی گریبان مارا گرفته، فیلمسازان هم متاثر از جامعه بیش از همیشه بازتاب دهنده آن خواهند بود.
اما نکته اینجاست که باوجود باز شدن فضای سینما در همه این سالها، هنوز هم بسیاری از چالش های حاد اجتماعی از جنبه های چنان ملتهبی برخوردارند که فیلمسازان یا نمی توانند به سراغ آنها بروند و یا ترجیح می دهند به خاطر گرفتار نشدن در ممیزی سراغ آنها نروند.
شاید به همین خاطر است که بهترین فیلم اجتماعی روز نخست یعنی «سه کام حبس» ساخته سامان سالور دستمایه اصلی خود را موضوع بسیار استفاده شدهی اعتیاد قرار داده است و ترجیح داده دیگر موضوعات را که می توانستند دستمایه اصلی یک فیلم باشند، به صورت خرده روایت های به تنهی اصلی قصه اضافه کند.
از این رو می توان گفت قصه شخصیتی فرعی مثل فریبا (پرستاری که برای کاستن از درد بیماریاش، مشغول کَف رفتن مرفینهای بیمارستان است و در قالب ازدواجی سفید با جوانی که او را بیمار کرده زندگی سختی دارد) فی نفسه جذاب تر است از داستان نسیم (پریناز ایردیار) که روشن شدن پنهانکاری های شوهر قاچاقچی و معتادش، زندگی سخت اما امیدوارانهاش را به یکباره فرو می ریزد و گرفتار بحرانی متلاشی کننده می سازد.
اما به هر حال هسته اصلی درام را در این فیلم چالش های پیش روی نسیم است تا ته مانده زندگی نابود شده اش با مجتبی را لااقل به خاطر کودکی از همه جا بی خبر که مدام دست به دست می شود حفظ کند.
با وجود تکراری بودن ایده اصلی فیلم، سامان سالور توانایی آن را داشته آنقدر شاخ و برگ و جزئیات به قصه اضافه کند که مخاطب از تماشای فیلمش لذت ببرد، کارگردانی درست و بازی های بسیار خوب زوج تنابنده و ایزد یاز از نقاط قوت بهترین فیلم روز نخست هستند.
*********************
«قصیده گاو سفید» ساخته بهتاش صناعی ها، برخلاف «سه کام حبس» ایده نویی دارد، اما پرداخت سینمایی آن و بازی های هنرپیشگانش آشکارا در سطح پایین تری قرار می گیرد. مهمترین مشکل فیلم کند بود آن است که در نیمه دوم با وجود جذابیت ایده اصلی آن رفته رفته تماشاگر را خسته میکند.
داستان اشتباهی قضایی که موجب اعدام یک بیگناه شده داستان جذابی است، اما این موضوع جسورانه، نه پرورش داستانی خوبی در فیلمنامه پیدا کرده و نه از پرداخت سینمایی گرمی برخوردار است که مخاطب را تحت تاثیر بگذارد، حتی انتقادهای اجتماعی و حتی قضایی مطرح شده نسبت به قوانین موجود هم پرداخت درستی در فیلم پیدا نکرده و گاه به صورت دیالوگ هایی شعاریاز زبان شخصیت ها بازگو می شوند.
ایده جالب رابطه قاضی پرونده با خانواده مقتول بیگناه هم گذشته از اجرای یخ به نمایش گذاشته شده از آن، در همان ابتدای کار لومی رود تا فیلم جز پایانی نسبتا قابل قبول و متفاوت نکته قابل اعتنایی نداشته باشد.
*********************
بن مایه اصلی «عامه پسند» ساخته سهل بیرقی، موضوع مهم اما آشنای مناسبات مدرن در جامعه ذاتا سنتی است که در این جا از زاویه یک داستان کاملا زنانه بدان پرداخته شده است. مهمترین نقطه قوت فیلم هم در آن است که کارگردان نگاهی متعادل به سوژه دارد و نه انگ زن ستیزی به آن می خورد و نه مرد ستیزی.
جامعه سنتی مناسبات و قواعد درونی خود را دارد که بی توجهی به آن می تواند زندگی و سرنوشت افراد را متحول کند.
در چنین مناسباتی کاری به واقعیت درونی اتفاق ها ندارد، برداشت ظاهری خود را می کند و بر مبنای همان هم واکنش نشان می دهد.کاری که افسانه شیرخدایی (با بازی باران کوثری) در جامعه سنتی شهرستان انجام می دهد، تفاوت چندانی با کاری که فهیمه (بابازی فاطمه معتمد آریا) میخواهد انجام بدهد ندارد، اما به دو پایان مختلف می انجامد. در حالی که ظاهر خانم شیرخدایی غلط انداز تر و روابطش پیچیده تر از آن صاف و سادگی افسانه است.
آنچه باعث جدایی افسانه از شوهرش شده، نه یک زندگی سخت که عدم برخورداری هویت انسانی زن در زندگیهای مشترکی است که در پیرامون خود نمونه های آن را زیاد می بینیم. به همین خاطر بسیاری از دلایل فهمیه برای جدایی از همسرش( که گویا با زنی جوانتر هم ازدواج کرده) در جامعه سنتی به عنوان دلیل محکمی برای جدایی یک زن با سن و سال او از شوهرش قابل قبول نیست. فهیمه می کوشد هویت انسانی خود را به عنوان یک زن بازیابد، به همین خاطر نیز با بازگشت به خویشتن و گذشته که در اینجا با رفتن زادگاه نشان می دهد شروع می کند.
شروع یک رابطه عاطفی و یک کسب کار برای کسب استقلال مالی و… همه تلاش های او برای شروعی دوباره هستند، اما چنانکه در فیلم می بینیم برای اینها بسیار دیر شده یا لااقل در جامعه ای با بافت سنتی برای زنی مثل او دیگر انتخاب دیگر، شروعی تازه دیگر معنایی نمی تواند داشته باشد.
فیلم حرفهای جالبی برای گفتن دارد، اما ملاط داستانی کم دارد به عبارتی از آن خرده روایت هایی که میتواند کمک حال محور اصلی داستان باشد خبری نیست. به همین خاطر هم به صورت خطی و تخت پیش می رود و زمانی که تماشگر را خسته کرده به پایان می رسد.
شکستن خط روایی فیلم و پس و پیش کردن صحنه هایی از فیلم بدون در نظر گرفتن تداوم زمانی فیلم، به عنوان یک شگرد در روایت مدرن یا پست مدرن سینمایی، نیز خیلی کمکی به فیلم نمی کند. این هم درست به حکایت شخصیت اصلی فیلم میماند (زنی که می خواهد زندگی و روابط مدرن در جامعه ای سنتی داشته باشد و جامعه آن را برنمی تابد)، نشان دادن صحنه ای که مخاطب جواب انتظارات به وجود آمده از آن را ده پانزده دقیقه بعد در جای دیگری می گیرد؛ شگرد روایی مدرنی است در فیلمی ذاتا بهتر است داستانگو باشد، چندان در فیلم جا نمی افتد.