این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «حصار و سگ های پدرم» نوشته شیرزاد حسن
در نقد ذهن های زندانی
علیرضا آقائی راد
فروید شکل مفروضی برای آغاز جوامع انسانی متصور بود که آن را «دسته ی وحشی» می نامید. در تعریف این جامعه آمده است: «جماعتی از موجودات شبه انسانی که در آن یک پدر (نرینه) زورگو و بی رحم که بر دسته خود حکم می راند، همه زنها را از آن خود می کند و مردان دیگر (پسران خود) را از دسته رانده و یا اخته می کند تا آنان را برای همیشه از زنان و جایگاهش دور بدارد.» فروید در ادامه این نظریه معتقد بود انسانیت زمانی آغاز می شود که پسران دست به شورش زده و این پدر بی رحم را بکشند. هر چند در نهایت پسران پدرکش، پشیمان از کرده خود، کیش «پدرپرستی» یا همان نیاکانی را به وجود می آورند و با برپا کردن مناسک و آیینی کردن این قتل، تلاش می کنند آن را فراموش کنند.
از دل این نظریه روانشناختی، نظریه ای در علم سیاست شکل گرفت که معتقد بود بعضی ذهن ها، به واسطه فرهنگ زیستی، ایدئولوژیک و یا ساختار اجتماعی. ذهن هایی دیکتاتور سازند. افراد یا جامعه های دارای چنین ذهنی، از دیکتاتوری نه، بلکه از دیکتاتورها خسته می شوند و اگر حرکت، جنبش یا انقلابی هم در آنها رخ دهد، باز در نهایت به باززایی دیکتاتوری جدیدی می انجامد. چراکه ریشه های دیکتاتوری در ذهن افراد آن جامعه است.
تلفیق این دو نظریه با قلمی توانا، ذهنی دغدغه مند و تجربه زیستی در تکه پرتنشی از خاورمیانه، یعنی عراق، می شود داستان بلند سوررئال سمبلیستی ای به نام «حصار و سگ های پدرم» داستانی دیگر از ادبیات کورد که دریچه ای تازه به جهان ادبیات داستانی ما گشوده است
ماجرای کتاب در حصاری که به دست پدری سخت گیر، بی رحم و دیکتاتور ساخته شده رخ می دهد پدری را که هرآنچه در حصار است از آن خود می خواهد و هرکه در حصار باشد و بماند، چاره ای جز اطاعت از او ندارد. در حقیقت پدر با حصار، تابویی برای اهالی آن ساخته، خود حصار در نقش یک توتم است و تابویی که از دل این توتم سربرمی آورد، غریزه جنسی است که از طرف پدر لجام گسیخته و بی مرز در حال بروز است، و از سوی دختران و پسران درون حصار، فرو خورده و سرکوب شده. تا جایی که حتی دیدن خواب های جنسی نیز جرمی است نابخشودنی. همین دو سو، منجر به جدالی می شود که یک سمتش پدر است در تلاش برای حفظ جایگاه خود به عنوان نرینه ی ابدی برتر، و سمت دیگر تلاش پسران برای تصاحب جایگاه او و تبدیل شدن به صاحب حصار.
اثر، در عین اینکه رگه های پررنگی از نحله های روانشناسی در خود دارد، اما بیشتر یک داستان سیاسی است در نقد ذهن های دیکتاتور سازی که آزادی برایشان خلاصه شده در حدفاصل سقوط این دیکتاتوری تا بروز آن دیگری.
حصار و سگ های پدرم، داستان دوران استعمار و عصر پسا استعماری است. داستان دیکتاتوری و جوامع و افراد دیکتاتور زده. سوال اصلی مستتر در کتاب این است که آیا با کشته شدن یک دیکتاتور، ذهن های دیکتاتور زا نیز آزاد می شوند؟ گیریم که حصاری در محیط بیرون فروریخت و دیکتاتوری در هم شکست. تا وقتی مردمان از شر حصار مغزی شان خلاص نشوند، آیا می توانند به آزادی دست یابند؟
تلاش نویسنده برای گرفتن نوک پیکان نقد به سمت جامعه و مردمش، آن هم در اتمسفری مانند خاورمیانه، تلاشی است شجاعانه و ستودنی که شیرزاد حسن به خوبی در اثرش به آن پرداخته.
فضای کتاب، فضایی تیره و پر درد است که حتی خلاص شدن از دست پدر زورگو هم کمکی به بهبود اوضاعش نمی کند. اتفاقا برعکس وضع پس از مرگ پدر از قبل بدتر هم می شود. ساکنین حصار که تجربه زیست در آزادی را ندارند، نمی توانند در شرایط بی حصاری و بدون وجود سیطره ای مردسالار زیست کنند. زنان پرتعداد رها شده از حصار، هیچ ذهنیتی از زندگی در جهانی که در آن مردی نباشد تا به تمامی صاحب ذهن، جسم و اندیشه شان باشد ندارند. به همین دلیل هویتی مستقل برای خود متصور نیستند و وجود خود را در بودن در کنار یک مرد می دانند. طنز تلخ داستان است که اولین کسی که دختران، بعد از فروپاشی حصار عاشقش می شوند، مردی است گورکن. گویا قرار است با نمادی اینچنین، نویسنده نشان دهد که از دل این آزادی جز مرگ و تجدید دیکتاتوری چیزی قرار نیست زاییده شود.
سایه ی پدر (دیکتاتور) تا پایان داستان بر لحظه لحظه زندگی افراد حصار حضور دارد. آنها حتی مرگ او را باور ندارند و وی را زنده می پندارند که به زودی بازخواهد گشت تا حصارش را بازپس گیرد. یاد تکه ای از داستان «دریاس و جسدها» نوشته بختیار علی، دیگر نویسنده کورد افتادم. آنجا که مرد تاریخ دان به دریاس می گوید: «اینجا پدرها مرده یا زنده به حیاتشان ادامه می دهند. چه جسد باشند و چه شبح، زنده اند. پدر را از این مردم بگیر، همه چیز ویران می شود و فرو می ریزد. این حقیقتی است که باید بپذیری. اینجا سرزمین مردان قدرتمند است. حتی گورها و اشباح پدرها از خودشان قوی ترند» و این همان نکته ای است که به تمامی در این کتاب می بینیم: داستان زیستن در فضایی پدرسالار و البته این واقعیت که انقلاب ها فرزندان خود را می بلعند.
حصار و سگ های پدرم، نوشته شیرزاد حسن را نشر چشمه با ترجمه ای از مریوان حلبچه ای به بازار کتاب عرضه کرده. خواندنش را از دست ندهید