این مقاله را به اشتراک بگذارید
#وجیزه
یادداشتهای فرهنگی و هنری حمیدرضا امیدیسرور
اَاَ…. همهی این کتابارو خوندی؟!
عرض شود از قدیم اغلب کسانی که برای اولین بار به اتاق من (و حالا به خانه ما) آمده با دیدن خیل کتابها با از من پرسیده: همه این کتابها رو خوندی؟
این جمله پرسشی ساده که احتمالا به گوش شما هم خورده؛ نشان می دهد که داشتن کتابخانه هایی که پر از کتابهای غیردرسی باشد در ایران امر رایجی نیست. به اطرافیان خود نگاه کنید واقعا چند درصد از آنها در خانهشان کتابخانه دارند؟ کتابخانه ای که به نیت قرار دادن کتابهای غیردرسی تهیه شده است.
پرسیدن این سوال آشنا « همه این کتابارو خوندی؟ » با توجه به لحن گوینده، همیشه برای من معرف خلق و خوی طرف مقابلم بوده آنها که دروجودشان فروتنی و دیگردوستی دارند این جمله را با لحنی پرسشی برخاسته از تعجب بیان می کنند، جوری که انگار می گویند خوش بحالت که همه این کتابها را خوندی همراه با افسوس اینکه خودشان نخوانده اند.
آنها که با فروتنی میانهای ندارند و احساس دیگردوستی در وجودشان نیست این جمله « همه این کتابارو خوندی؟ » را با لحنی برسشی و ناشی از تحقیر بیان می کنند. جوری که انگار می گویند همه این کتابا رو نخوندی و به همین خاطر کار مهمی نکردی! درواقع کار مهمی نکردی که همه این کتابارو نخوندی! و با این شیوه کسی که در عمرش یک کتاب هم نخوانده می خواهد پیش کسی که به طور مرتب کتاب می خواند کم نیاورد…
اما واقعا کسی پیدا می شود که همه کتابهای کتابخانه اش را خوانده باشد؟
خب شاید بشود! مثلا کسی کتابخانه کوچکی دارد…
اما در همین کتابخانه های کوچک هم کتابهای نخوانده می توان پیدا کرد. کافی است یک فرهنگ لغت داشته باشی. برخی کتابها برای خواندن نیستند، بلکه برای رجوع به آنها در کتابخانه ما یافت می شوند. به همین خاطر این سوال که : همه این کتابها رو خوندی؟ واقعا سوال بی ربطی است . اما کسانی که این سوال می پرسند از هر دو دسته بالا فرقی نمی کند چنین جوابی را از ما قبول نمی کنند. دسته اول با لبخند و دسته دوم با پوزخند به ما جوری نگاه می کنند که این کتابها را برای دکور اینجا گذاشته ای. ما که فهمیدیم حالا شما بگو : برخی کتابها که برای رجوع هستند! فرهنگ ها برای خواندن نیستند….
راستی کسی هست که فرهنگ لغت را از ابتدا تا انتها بخواند؟
بگذارید ته این #وجیزه را با یک خاطره تمام کنم. دوستی داشتم که در کتابخانه کار می کرد و شغلش کتابداری بود. کنار آن هم در یک رشته فنی تحصیل می کرد. چند سالی از او بی خبر بودم و ظاهرا او در این مدت کوتاه برخلاف ما که همیشه درجا می زنیم، خوب پیشرفت کرده بود و به مقام ریاست کتابخانه یکی از فرهنگسراهای بزرگ رسیده بود و حالا من داشتم گفتگوی او را با خبرنگار یکی از همشهری محلات سابق می خواندم.
خبرنگار در پایان صحبتها از آقای رئیش کتابخانه پرسیده بود: می شود آخرین کتابهایی را که مطالعه کردید برای ما بگویید؟
این دوست ما هم بعد از کمی تمرکز جواب داده بود: مقاومت مصالح ۲ و فرهنگ دهخدا!
پاسخ هوشمندانه رئیس کتابخانه واقعا مرا آچمز کرد. مهم نیست که او کتاب درسی اش را به عنوان کتابی که مطالعه کرده جا می زند (درحالی که منظور از مطالعه این نیست)و یا حتی برای خالی نبودن عریضه فرهنگ دهخدا را می پراند که واقعا این یکی را کسی نمی تواند از سر تا ته بخواند.
مهم این است که در مملکت ما یک چنین آدمهای بیربطی مصدر کارهای فرهنگی قرار گرفته اند و هر کدام به نوعی در حال خدمت رسانی هستند. خب در چنین ولایتیست که اغلب مردمش از داشتن کتابخانه تعجب می کنند و می پرسند: همه این کتابها رو خوندی؟